بهرغم گسستهای تاریخی و نفوذ فرهنگهای بیگانه، تحولات نگارگری ایران از پیوستگی و تداوم نسبی برخوردار بوده است و وجوه اشتراکات صوری و مضمونی فراوانی در آثار دورههای مختلف مشاهده میشود. نمادگرایی به عنوان یکی از ابزارهای بیان تصویری و انتقال مفاهیم، آثار زیادی از نگارگری ایرانی را در صورت و معنا به هم نزدیک کرده است. بنابراین، بررسی عناصر نمادین و نمادشناسی در نگارگری ایران، با توجه به جایگاه نمادها و چگونگی کاربرد آنها در دورههای مختلف قابل ملاحظه است. در این نوشتار بررسی انواع عناصر نمادین براساس طبقهبندی نمادهای هندسی، تلفیقی و طبیعی، روند شناخت عمیقتری را از عملکرد عناصر و نمادگرایی در آثار نگارگری ایران فراهم ساخته است. عناصر نمادین به عنوان نمایندههایی از مفاهیم والا و دور از دسترس، در نگارگری ایران جلوههای بارز و چشمگیری دارد و اغلب به صور گوناگون، رشتههای ارتباطی خود را با واقعیت ملموس حفظ کرده است. هنرمند ایرانی در فضایی نمادین به آفرینش میپردازد؛ بر این اساس، گاهی به شیوة کاملاً مجرد و انتزاعی، گاه ملهم از واقعیت و گاهی با اغراق در ویژگیهای واقعی و زمانی با ترکیب ویژگیهای مختلف، نقوش خاصی را با عملکردهای متفاوت به منصة ظهور رسانده است؛ که در فضای نگارهها با چیدمانهای نمادین، پیوند و ارتباط با معناها و مفاهیم نامحسوس را فراهم ساختهاند. در واقع، نگارگر ایرانی با بهرهگرفتن از بستر ارزشمند شعر و ادب فارسی و همچنین مفاهیم عمیق حکمت ایرانی و عرفان اسلامی، نه در پی بازنمایی طبیعت ملموس، بلکه به فرانمایی جلوههای نمادین پرداخته است. با بررسی طبقهبندی نمادها در این نوشتار میتوان به این نتیجه اذعان داشت که ابداع و استفاده از عناصر نمادین در دورههای مختلف نگارگری ایران، صورت مستقلی نداشته بلکه روند تکاملی را در صورت و محتوا طی کرده است.
وجود آثار ارزشمند معماری گذشته ایران، نشان از ساخته شدن آنها به دست هنرمندانی است که از توانمندی های بالای هنری، فنی و فرهنگی برخوردار بوده اند؛ چنین توانمندی هایی به خودی خود نشان دهنده وجود دانش معماری مناسب در میان آنهاست. بدیهی است که برخورداری از این توانمندها علیرغم عدم وجود نظام آموزشی دانشگاهی در میان معماران سنتی، صرفاً از طریق تجربههای شخصی و بدون بهرهگیری از آموزش های حرفه ای مناسب نمیتواند صورت پذیرفته باشد. نظام آموزشی فعلی در ایران صرفاً با الگوبرداری از برخی سیستم های آموزشی غربی و برخی تغییرات در آن بنیان نهاده شده و با چشمپوشی از تجربیات مثبت گذشته، خود را از استفاده از آنها محروم کرده است، بنابراین شناخت تجربههایی که پیشینیان برای پرورش معماران از آن بهره می بردند و تلفیق جنبه های مثبت آن با نظام های فعلی آموزشی، می تواند در ارتقای این نظام ها مفید واقع گردد. نگارنده این مقاله به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که عناصر اصلی در شکلدهی به آموزش معماران در معماری گذشته چه بوده است؟ پژوهش مورد نظر، نوعی پژوهش کیفی است که با استفاده از روش تئوری مفهومسازی بنیادی به مطالعه نظام سنتی آموزش معماری در ایران و بررسی مباحث و روش های آموزشی در آن پرداخته، و نظام آموزش سنتی معماری را بر اساس نظریه های آموزشی مبتنی بر نظریه های یادگیری مبتنی بر مغز با هدف شناخت ویژگی های مثبت در نظام آموزش سنتی معماری ارزیابی کرده است. یافته های پژوهش نشان می دهد، برخلاف آنچه غالباً تصور می شود، نظام سنتی آموزش معماری در ایران صرفاً شامل آموزش های عملی نبوده و آموزش مباحث نظری و مبانی فکری، بخش دیگری از آموخته های معماران را تشکیل می دادهاند.
معماران ، اندیشمندان و محققان معماری در مراتب و حوزه های گوناگونی با نظریه سر و کار دارند . از این رو لازم است آنان با اصول و مبادی نظریه و نظریه پردازی و جایگاه آن در تحقیق آشنا باشند . این مقاله خلاصه و برداشتی است از کتاب الفبای ساختمان نظریه ، به نحوی که به کار معماران و نظریه پردازان معماری آید . مقاله با تعریف نظریه آغاز می شود . تعریف عناصری که برای فهم و پرداختن نظریه لازم است . یعنی ایده و مفهوم و گزاره ، موضوع بخش نخست مقاله را تشکیل می دهد . بخش های آخر مقاله به صورت نظریه ، روش آزمون نظریه و سرانجام راهبردهایی برای تحقیق و پدید آوردن مجموعه معرفت هایی اختصاص دارد که دانشمندان بدان اعتماد کنند و در زمره معرفت علمی بپذیرند .
پیشرفت تکنولوژی و تغییر روی? زندگی، موجب طراحی محصولات به روشی متفاوت با قبل، جهت پاسخگویی به نیازهای مشتریان شده است. از مهم ترین این نیازها، نیاز به شادی و لذت است. زیرا انسان امروزین در محیط زندگی و کاری خود در انبوهی از محصولات و سیستم های گوناگون، حبس شده است. طراحی محصول با توجه به رویکرد طراحی احساس گرا، به کاربر احساساتی نظیر لذت و شادی داده و از این طریق، موفقیت محصول را تضمین می نماید. با توجه به این مهم، در این مقاله ابتدا طراحی احساس گرا و عناصر آن مورد مطالعه قرار گرفت. سپس با آگاهی از میزان اهمیت احساسات و همچنین جایگاه مهم رنگ در طراحی محصول، مطالع? موردی انجام شد. این مطالعه به منظور شناسایی سلیق? جوانان ایرانی در خصوص رنگ صورت پذیرفت. به کمک پرسشنامه، سلیقه و علاق? 85 جوان ایرانی بین 20 تا 30 سال، اعم از زن و مرد، نسبت به رنگ جمع آوری شد و اطلاعات به دست آمده با روش های آماری تحلیل گردید. نتایج بدست آمده بیانگر سلیق? کلی و همچنین احساسات جوانان نسبت به رنگ های گوناگون است. گنجاندن چنین مطالعاتی در روند طراحی جهت یافتن مناسب ترین رنگ برای محصول، به کمک طراح آمده و محصولات را هرچه بیشتر با سلیق? کاربر ایرانی همسو می سازد. به این ترتیب، از طریق تحریک حواس کاربر، رضایتمندی و شادی در هنگام استفاده از محصول، ایجاد می گردد.
شعر و موسیقی کنفوسیوس سرشار از توجه به انسان دلی است، شعر و موسیقی که غم های بزرگ و شادی های بزرگ مردم را گزارش می دهد. و ابزار پرمعنایی است که فرد را با جامعه پیوند می دهد و اثری هماهنگ در حیات تربیتی وی دارد. همانگونه که افلاطون موسیقی را تلاشی برای هماهنگی روح فرد با جهان هستی می داند، کنفوسیوس نه تنها شعر و موسیقی را ابزاری سودمند می داند که در همه ابعاد وجود آدمی تاثیر می گذارد، بلکه هدف آن را رسیدن به انسان دلی که انسان را از هر گونه اضطراب و دلهره آزاد می سازد بیان می کند.”
آنچه که در اندیشه های هنری کنفوسیوس قابل طرح می باشد این است که وی احساسات و نیازهای متعادل زنان و مردان را درک می کرد و در واقع نماینده تعادلی است که هم لذت طلبی مفرط و هم ریاضت کشیدن بی معنی را منع می نمود و به عنوان یک نابغه بزرگ، طریق اعتدال و گریز از بی سامانیِ درونی را برای انسان ها مطرح نمود. در واقع کنفوسیوس هرگونه افراط گرایی در شعر و موسیقی را منکر می شد و افراط گرایی را ابزاری برای فروپاشی انسان و جامعه می دانست به همین جهت است که وی تعادل و توازن فرد را که اساسی عقلانی داشته باشد می پسندید. و در غیر این صورت آن را بحرانی اسف انگیز برای بشریت می دانست.
از سخنان اوست که:«نفرت دارم از موسیقی و شعری که اعصاب را به لرزش می آورد... و مرگ و نابودی به همراه دارد... آوخ! می خواهم تا پایان زندگی از اینجا بگریزم.»
ایجاد سایه در فضاهای باز و معابر خصوصاً در اقلیم های گرمسیری، یکی از عوامل مؤثر در تأمین احساس آسایش گرمایی است. ضرورت ایجاد سایه در دو سوم تا سه چهارم از ایام سال، موجب ایجاد نمونه های شاخص معماری سایه ساز در فرهنگ و معماری بومی این مناطق شده است. در راستای ابداع نمونه های معماری سایه ساز، با توجه به تغییرات اقلیمی هر محل و تغییر موقعیت خورشید در آسمان در روزها و ساعات مختلف سال، سئوالات زیر مطرح می شود: 1- چگونه می توان در اقلیم مورد نظر، مواقع نیاز به سایه را برای یک دوره یک ساله مشخص کرد؟ 2- چگونه می توان در این ایام سایه مورد نیاز را به گونه ای تأمین نمود که از آفتاب مطبوع مواقع سرد محروم نگردد؟ مقاله حاضر با توجه به بررسی شرایط اقلیمی یک محل، روش تعیین مواقع نیاز به سایه، روش طراحی سایبان مناسب برای فضاهای باز، و در نهایت نحوه ارزیابی عملکرد سایبان در طول یک سال را با استفاده از روش نقاب سایه الگی معرفی می کند. در خاتمه مزایای روش نقاب سایه الگی در لحاظ نمودن سایر شرایط مؤثر در طرح سایبان را شرح می دهد.