وجود آثار ارزشمند معماری گذشته ایران، نشان از ساخته شدن آنها به دست هنرمندانی است که از توانمندی های بالای هنری، فنی و فرهنگی برخوردار بوده اند؛ چنین توانمندی هایی به خودی خود نشان دهنده وجود دانش معماری مناسب در میان آنهاست. بدیهی است که برخورداری از این توانمندها علیرغم عدم وجود نظام آموزشی دانشگاهی در میان معماران سنتی، صرفاً از طریق تجربههای شخصی و بدون بهرهگیری از آموزش های حرفه ای مناسب نمیتواند صورت پذیرفته باشد. نظام آموزشی فعلی در ایران صرفاً با الگوبرداری از برخی سیستم های آموزشی غربی و برخی تغییرات در آن بنیان نهاده شده و با چشمپوشی از تجربیات مثبت گذشته، خود را از استفاده از آنها محروم کرده است، بنابراین شناخت تجربههایی که پیشینیان برای پرورش معماران از آن بهره می بردند و تلفیق جنبه های مثبت آن با نظام های فعلی آموزشی، می تواند در ارتقای این نظام ها مفید واقع گردد. نگارنده این مقاله به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که عناصر اصلی در شکلدهی به آموزش معماران در معماری گذشته چه بوده است؟ پژوهش مورد نظر، نوعی پژوهش کیفی است که با استفاده از روش تئوری مفهومسازی بنیادی به مطالعه نظام سنتی آموزش معماری در ایران و بررسی مباحث و روش های آموزشی در آن پرداخته، و نظام آموزش سنتی معماری را بر اساس نظریه های آموزشی مبتنی بر نظریه های یادگیری مبتنی بر مغز با هدف شناخت ویژگی های مثبت در نظام آموزش سنتی معماری ارزیابی کرده است. یافته های پژوهش نشان می دهد، برخلاف آنچه غالباً تصور می شود، نظام سنتی آموزش معماری در ایران صرفاً شامل آموزش های عملی نبوده و آموزش مباحث نظری و مبانی فکری، بخش دیگری از آموخته های معماران را تشکیل می دادهاند.