فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۰۱ تا ۵۲۰ مورد از کل ۶۵۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
موضوع اصلی معراج نامه ها، «سفر» است. مسافران اینگونه سفرهای روحانی درواقع شارحان سفرنامه روح و روان خویشاند؛ چراکه آنان خود باتوجه به ذوق و عقاید خویش، پله های نردبان عروج را طی می کنند.«ویراف» ــ موبد زرتشتی ــ و «ابن قارح» ــ شاعر و نویسنده عرب که البته از طرف ابوالعلا به این سفر فرستاده میشود ــ دو مسافر جهان آخرت هستند و این دو سفرنامه، شرح مشاهدات و چگونگی سفر این دو شخصیت است.در مقاله حاضر، کیفیت و چگونگی دو سفرنامه جهان آخرت بررسی و تحلیل شده است و ضمن بررسی ارداویرافنامه و رساله الغفران، این دو اثر با هم مقایسه تطبیقی شده و اشتراکات و افتراقات آن دو بیان شده است.نگارنده کوشیده است با بیان کردن مشابهات بسیاری که میان این دو اثر وجود دارد، میزان تاثیرگذاری ارداویرافنامه بر رساله الغفران را آشکار کند و این منبع ایرانی ـ زرتشتی را به عنوان اولین معراج نامه ادیان معرفی کند.چکیده عربی: تتناول کتب الرحلات السماویة (معراج نامه) موضوع الرحلة إلی الآخرة حیث یشرح الرحالون إلی هذه الرحلات المعنویة أسفارهم النفسیة والمعنویة لأنهم یسلکون سلالم العروج إلی السماء وفقا لأذواقهم ومعتقداتهم الخاصة.إن «ویراف» ــ شیخ الزرادشتیین ــ و«ابن القارح» ــ الشاعر والکاتب العربی الذی یرسله أبوالعلاء إلی هذه الرحلة ــ یعتبران رحالتین إلی الآخرة کما یعدّ رحلتیهما شرحا لمشاهداتهما وکیفیة رحلتهما.یدرس هذا المقال رحلة أرداویراف نامه ورسالة الغفران دراسة مقارنة مبیّنا مواضع الافتراق والاشتراک بینهما. إذ حاولت الکاتبة کشف اللثام عن تأثر رسالة الغفران بأرداویرافنامه بعد ذکر المشابهات الموجودة بینهما کما تعرّف بأرداویراف نامه الإیرانیة ـ الزرادشتیة بوصفها الرّحلة الأولی بین کتب الرحلات السماویة.
دراسهًْ التَّخْمیس و أنواعه بوصفه قالباً أدبیاً مشترکاً بین الأدبَین الفارسیّ والعربیّ
حوزه های تخصصی:
إن القوالب الأدبیه بکونها وسیله لتنظیم عناصرالأدب و سببا للوحده العضویه فی الأعمال الفنیه قد نجدها کعنصر مشترک بین آداب الأمم المختلفه، و بما أن العلاقات الموجوده بین الأدبین الفارسی والعربی عریقه جدا بالنسبه إلی الآداب الأخری فنری هذه الصلات المتبادله والقوالب المشترکه بینهما أوثق و أوسع منها بین الآداب الأخری؛ و من هذه القوالب المتبادله قالب التخمیس الذی استخدمه الأدباء فی الأدبین مشترکا، رغم ما من خلاف فیه لدی الشعراءالفرس والعرب، و هو یعد أحد العلاقات المشترکه عبرالعصور، کما أن کلاالأدبین یشترکان فی عوامل ظهور هذاالقالب و نشأته، و إننا عالجناه فی هذاالمقال بوصفه صله من الصلات المشترکه بین الأدبین الفارسی والعربی.
نغمه های الهی مولانا جلال الدین محمد و جبران خلیل جبران (عنوان عربی: الأنغام الإلهیة لمولانا جلال الدین محمد و جبران خلیل جبران)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر، پژوهشگر درصدد برآمده است تا هم آوایی دو نابغه ادبیات جهان، مولانا جلال الدین محمد مولوی و جبران خلیل جبران را بشنود و آن را به گوش مشتاقان برساند. نیلبکی که جبران در پیامبر از آن یاد می کند، همان نی است که مولانا مثنوی معنوی را با آن آغاز می کند. جبران در قصیده زیبای «المواکب» سعی دارد عوامل سنگینی گوش بشر در مقابل فریادهای نی الهی را بیان کند.در پیامبر، جبران خود را چنگی می داند که خداوند آن را می نوازد و در مثنوی، در داستان پیرچنگی، مولانا حقایقی را درباره انسان و ارتباط او با ذات هستی بخش بیان می کند و عشق که محور همه عالم است، در این نگرش کوتاه، در قصیده «المواکب» و قطعه شعر «نای» و مثنوی به مشام می رسد.چکیده عربی: حاولت الباحثة فی هذا المقال الاستماع إلی تناغم عملاقین فی الآداب العالمیة، هما مولانا جلال الدین محمد مولوی وجبران خلیل جبران کی توصلها إلی آذان المعجبین بها. فالنای الذی یتحدث جبران عنه فی کتابه «النبی» هو نفس النای الذی یبدأ مولوی المثنوی المعنوی به.یسعی جبران فی قصیدته الجمیلة «المواکب» جاهدا أن یبدی العوامل التی أدت إلی صمم آذان البشریة أمام نغمات النای الإلهیة. کما أنه یعتبر نفسه فی «النبی» قیثارة یعزفها الله تعالی. هذا وإن مولانا جلال الدین فی قصة «الشیخ العازف» یشیر إلی حقائق حول الإنسان وصلته بالذات الإلهی. ویبدو جلیا للقارئ فی هذه العجالة بعد دراسة قصیدة «المواکب» و«شعر النای» و«المثنوی» أن العشق هو قطب العالم الأکبر.
مفاهیم شعر تازی در سایه غزلیات حافظ (عنوان عربی: مفاهیم القصائد العربیة فی ظل غزلیات حافظ الشیرازی)
حوزه های تخصصی:
معمولا تحلیل گران ادبیات تطبیقی دادوستدهای ادبی را در پژوهشهای سنجشی کاملا لمس می کنند، و به طور کلی، این پژوهشگران، ارتباط با زبانهای گوناگون و متون زبان مبدا را ترجیح می دهند و در نتیجه گیریهای ترجمه شده با دیده تمسک و تردید مینگرند.در این میان، شاهد آن بوده ایم که شعرای پارسی سرای غالبا با متاثر شدن از زبانی دیگر، اندیشه های خود را در آن قالب و سبک می سرایند؛ و از آنجاکه زبان مورد توجه آن زمان، عربی بوده، شعرا با وزنها و بحور آن آشنا شدند و قصاید و غزلهای زیبایی سرودند و این مایه مباهات ادب پارسی است که بدانیم حافظ و سعدی از این قاعده مستثنا نبوده و از همین سبک ملمات تا تکبیتی با یک مطلع اقتباس و تضمین کرده اند و با بهره گیری از نماد مذهبی و اسلامی و مفاهیم اخلاقی، ابیاتی خاص سرودند که نمونه هایی از آنها را به بررسی می گذاریم.چکیده عربی: یدرک باحثو الأدب المقارن الأخذ والعطاء فی الدراسات المقارنة بکل وضوح ویفضل هؤلاء الباحثون فی تعاملهم مع مختلف اللغات وشتی النصوص، لغة المبدأ فی الغالب کما ینظرون إلی النتاجات المترجمة بنظرة التحقیق والتردید.والشعراء الفرس کانوا فی الغالب یتأثرون بلغة أخری لینشدوا أشعارهم بأسالیب تلک اللغة وأشکالها ولاشک أن اللغة العربیة کانت اللغة السائدة فی عصر حافظ الشیرازی. حیث إن شعراء هذا العصر بعد تعرفهم علی الأوزان والبحور أنشدوا بعض القصائد والغزلیات الرائعة الجمیلة ویتباهی الأدب الفارسی بوجود شاعرین کبیرین هما سعدی وحافظ إذ أنشدا الملمعات إلی جانب اقتباسهما وتضمینهما للتراث العربی لیصبا ذاک فی أبیات جمیلة بالعربیة. فتمسک حافظ الشیرازی ببعض الرموز الدینیة والإسلامیة والمفاهیم الأخلاقیة لینشد أبیاتا فریدة حاولنا دراسة نماذج منها فی هذه العجالة.
زبان عربی در ایران گذشته، حال و آینده (عنوان عربی: اللغة العربیة فی إیران ماضیها، حاضرها و مستقبلها بقلم فکتور الکک)
حوزه های تخصصی:
زبان عربی در برهه ای از زمان چهره جهانی به خود گرفت و دایره نفوذ خود را با گسترش اسلام در سراسر جهان وسعت بیشتری بخشید. مرزهای چین را درنوردید و با گذر از خاورمیانه، مصر و شمال افریقا به جنوب باختری اروپا رسید. پایه گذار این گستره فراگیر جهانی چیزی نبود جز تمدنی که این زبان با خود داشت و باعث هدایت انسان ها به سوی پیشرفت و شکوفایی شد. مردم جزیره العرب با نشر اسلام به وسیله زبان قرآن راه این تمدن را هموار کردند و باعث شدند تا دیگر ملل نخبه جهان با شیفتگی فراوان زبان عربی را در آغوش گیرند، و با این زبان، میراث فرهنگی دیرپای خود را منتقل کنند.ایرانیان با مشارکت عظیم خود در تمدن اسلامی و عربی، و با نقش آفرینی بی همتا در ساماندهی زبان عربی، از دیگر ملل سرآمد بودند. و این گفته ابن خلدون است که: «بیشتر علمای اسلام از ایرانیان بودند». (? ابن خلدون، 1967م.)با این همه، و علی رغم گسترش زبان عربی در ایران، این پرسش مطرح است که چرا زبان عربی به عنوان زبان گویشی مردم در قلمرو شاهان ساسانی آن گونه که در سرزمین ما بین النهرین، سوریه، فلسطین و لبنان مورد استفاده قرار گرفت، به کار گرفته نشد؟ زبان فارسی دری با پایان قرن سوم هجری رو به شکوفایی نهاد، و نشانه های شعر و شاعری در آن نمایان شد، و سرانجام راه پرفراز و نشیب خود را با رودکی (329 هـ. / 1020 م.)، شاعر پرآوازه ایرانی آغاز کرد.چکیده عربی: أصبحت اللغة العربیة فی فترة معینة لغة عالمیة واتسع نطاقها باتساع نطاق الإسلام فی کل العالم. تجاوزت هذه اللغة حدود الصین وبعد أن تجاوزت الشرق الأوسط، ومصر، وشمالی إفریقیا، ألقت رحالها علی الضفة الجنوبیة للقارة الأوروبیة. والحضارة التی حملت فی طیاتها هذه اللغة هی التی أدت إلی هذه الشمولیة العالمیة وسوق البشریة إلی الرقی والکمال. واستطاع سکان شبه الجزیرة العربیة بنشرهم الإسلام وبواسطة اللغة العربیة أن یمهدوا الطریق أمام هذه الحضارة کما دعوا باقی الأمم المتقدمة إلی اعتناق اللغة العربیة بولع شدید لینقلوا تراثهم التلید بها.وکان للإیرانیین فضل السبق فی إکمال اللغة العربیة بدورهم الریادی فیها وبمشارکتهم العظیمة فی الحضارة الإسلامیة والعربیة. وهذا جعل ابن خلدون یقول: «إن غالبیة علماء الإسلام کانوا من الفرس.» (ابن خلدون، 1967م.)ولکن بالرغم من هذا کله یبقی سؤالا وهو أن اللغة العربیة لماذا لم یتم استخدامها لغة الحوار فی منطقة نفوذ الساسانیین کما تم استخدامها فی بلاد ما بین النهرین، وسوریا، وفلسطین، ولبنان؟ إن الفارسیة الدریة أقبلت نحو الرقی بعد انتهاء القرن الثالث الهجری، وظهرت فیها أمارات الشعر والشاعریة، وأخیرا بدأت مشوارها الطویل منذ ظهور رودکی (329 هـ . / 1020 م.)، الشاعر الإیرانی الشهیر.
ریشه های ایرانی امثال و حکم عربی در شعر بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محمدتقی بهار مشهور به ملک الشعرا در دوران کودکی و نوجوانی زبان و ادبیات عربی را فرا گرفت. تاثیر آشنایی او با این زبان در اشعارش کاملا مشهود است. وی از امثال و اشعار و سخنان عربی در آثار خود، به صور گوناگون، بهره جسته است. با تامل در تاثیرپذیری بهار از امثال و حکم عربی، آثار آن را به صورت های زیر می توان باز شناخت: - مضامینی که به نظر می رسد مستقیما از منابع عربی گرفته شده اند. - مضامینی که در آثار گویندگان پارسی زبان دیده می شود و بهار نیز آنها را در شعر خود به کار برده است. - بخشی از اقتباس ها که ظاهرا به حکمت و ادب عربی تعلق دارد اما منبع آنها اندرزنامه های پهلوی است و احتمال دارد بهار آنها را مستقیما از منابع پهلوی گرفته باشد.
ابن جنی اعجوبه قرن چهارم
حوزه های تخصصی:
یگانگیها در سبک سخنوری جاحظ و سعدی
حوزه های تخصصی:
در میان سخنوران تأثیرگذار تازی و پارسی، جاحظ و سعدی دو چهره برجسته اند. وسعت اندیشه و علم، تنوع مطالب، نبوغ سرشار و نگاه ویژه به ادبیات، آن دو، شخصیتی را در زمره شخصیتهای ممتاز ادب پارسی و عربی جای داده است.
نظریه پردازیهای جاحظ در کتاب البیان و التبیین و الحیوان آمده است و شیوه سعدی در سخنوری در گلستان نمایان شده است.
موضوع اصلی بحث بیان وجوه مشترکی است که در آثار جاحظ مطرح شده و در نویسندگی و شاعری سعدی تأثیرگذار بوده است. موارد تشابه با ذکر برخی از آرایه ها و شیوه های بیان نشان داده شده است.
مضامین مشترک میان حافظ و ابن فارض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سرزمین مازندران(=طبرستان = تبرستان)، با مناظر زیبای خود، نگینی است که در گوشه انگشتر زرین ایران قرار گرفته است. این سرزمین با دارابودن دریا، جنگل ، کوه منقوش، عجایب و قلاع ، یک مجموعه جالب و زیبایی را تشکیل داده که توجه عموم و به ویژه هرتازه واردی را به خودجلب می کند. مازندران، سرزمین پرماجراو خاستگاه افسانه، اسطوره ها، دلیران، جادوگران، سلحشوران، کوهها،دشتها،تاجران ،پیشه وران،کشاورزان، اسپهبدان ،علویان ،قیامها و حرکتهای بسیاری است که همگی صحنه های پرشور و عظیمی را در تاریخ ایران به وجود آورده اند. وسعت سرزمین مازندران دردوران کنونی، گاهی گسترش یافته و زمانی هم ثابت مانده است.در این دوران درپی تغییروسعت ، گاهی اسامی مناطق نیز تغییر می یافته چنانکه زمانی نام طبرستان از طرف غرب تادیلمان را شامل می شده و زمانی نیز تاسرحدگرگان را؛واژه های « مازندرانی»و « طبرستانی»گاهی به صورت مترادف درکنار هم قرارداشتندو از آنها یک معنی افاده می شده است و زمانی هم جدا از هم محدوده ای خاص را شامل می شده اند.
مولوی و متنبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگارنده در مقالة حاضر پس از ارائه مستندات تاریخی در خصوصِ علاقة مولوی به اشعار متنبی، با مروری بر آثار وی ـ اعم از مثنوی معنوی، دیوان شمس، فیه ما فیه، مجالس سبعه، و مکتوبات ـ نشان داده است که مولوی در موارد بسیاری یا عبارات متنبی را تضمین کرده، یا مضامین شعر او را در آثار خود نمایانده، و یا دست کم با او هم سخن بوده و چون او، گفته های حکمت آمیز را در آثار خود گنجانیده است.
بازتاب مشروطیت در اشعار نسیم شمال و احمد شوقی
حوزه های تخصصی:
"بیداری و آگاهی مردم، آزادی خواهی، عدالت خواهی، قانون گرایی، مبارزه با استبداد، وطن دوستی و در یک کلمه «مشروطه خواهی» از مهم ترین حوادث دوران معاصر ایران و برخی دیگر از کشورهای پیرامون ما بوده است. نویسندگان این مقاله، در پی نشان دادن این درونمایه مشترک در شعر دو شاعر هم عصر نسیم شمال، شاعر ایرانی، و احمد شوقی، شاعر مصری است. نسیم شمال و احمد شوقی، با دو زبان متفاوت و در دو کشور غیر همسایه زندگی کرده اند، ولی مفاهیم و مضامین مربوط به مشروطه خواهی در اشعار آنها بسیار مشترک است و این نشان دهنده اشتراکات فرهنگی و اجتماعی دو ملت ایران و مصر است. آنان خواهان نظام مشروطه و پارلمانی و مبتنی بر قانون و عدالت، با حاکمانی لایق، کاردان و عالم اند. نظامی که آسایش و سعادت و پیشرفت مردم را تامین نماید و مانع ظلم و ستم شود. اما افسوس که نظام مشروطه در دوره این شاعرانه در ایران و مصرـ آن گونه که باید، رشد نمی کند و به ثمر نمی نشیند. مخالفان مشروطه بر مجلس و دیگر ارکان مملکت سیطره می یابند و وطن در معرض نابسامانی و آشفتگی قرار می گیرد. به همین سبب است که هر دو شاعر، مردم را به پاس داشت و حفاظت از وطن، فرا می خوانند.
"