فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۱۱۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
حکایت های اعتقادی دسته ای از پاره روایت ها هستند که راوی برای روشن ساختن اصول اعتقادی و پاسخ گویی به مخالفان عقیدتی اش آن ها را پردازش می کند. این حکایت ها غالبا در بخش آغازین و خارج از ساختمان محتوایی اصل منظومه قرار دارند. از میان آثار عطار نیشابوری، در بخش آغازین منظومه ی مصیبت نامه، ده حکایت اعتقادی وجود دارد. محتوای این ده حکایت، دفاع از حقانیت اعتقادهای مذهبی عطار و پاسخ گویی به مخالفان و تبیین ارزش شعر و شاعری است. ساختار حکایت ها از طرح «بحران، تلاش، نتیجه» و دو زیر مجموعه ی این طرح پیروی می کند و حذف یا تغییر آگاهانه ی این اجزای ساختاری در برجسته کردن اعتقاد راوی نقش داشته است. راوی، فضای اعتقادی حکایت ها را با تمهیدات نشانه شناختی موثر برجسته کرده است و نشانه ها در شکل دادن به ساختمان این نوع از حکایت ها، کارکرد بیشتری داشته است. تمهیدات نشانه ای موجود در حکایت ها عبارت اند از: انتخاب شخصیت، انتخاب زمان و مکان، آغازشدن حکایت با حرف ربط «چون»، سرعت کنش و واکنش، طراحی معادله ی ارزشی، استفاده از ضمیر متصل شخصی، نقل کلام از سوی مقدسان.
تحلیل ادبی زبانی داستان قرآنی موسی(ع) و خضر از منظر نظام های گفتمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از رویکردهای مهم و دیرینه ی قرآن پژوهان، تأمل در زبان و چگونگی فهم و تفسیر این متن عظیم است که دارای وجوه گوناگون دینی، معرفتی و هنری می باشد. از جمله ی این رویکردها، رویکرد ادبی و زبان شناسی به قرآن است که افرادی چون سید قطب، مستنصر میر، نیل رابینسون، ایزوتسو، آنگلیکا نویورت طرح و آثاری در این زمینه تألیف کرده اند.
با پیشرفت تحلیل مباحث گوناگون زبان شناسی و نشانه شناسی در متون مختلف، دریافته می شود که متن قرآن کریم و از جمله قصص قرآنی در بردارنده ی بسیاری از شگردهای زبانی در رساندن و القای مفاهیم متعالی خویش است که از این حیث کمتر به آنها پرداخته شده است.
این پژوهش با تحلیل داستان موسی و خضر در سوره کهف، بر اساس تحلیل نشانه معناشناسی گفتمانی به توصیف و تبیین انواع نظام های گفتمانی چون رخدادی، تجویزی و تنشی در این داستان می پردازد. با توجه به این نکته که در این تحقیق، ما هرگز در صدد این نیستیم که ارزش قصص قرآن را به سبب دارا بودن این نظام های گفتمانی بدانیم، بلکه با قبول تعالی همه جانبه ی این متن برآنیم که این بعد از نظام های گفتمانی را در ساختار و محتوای آن آشکار سازیم. به سخنی دیگر در صدد توصیف این نظام ها در سطح و عمق این قصه هستیم تا از این رهگذر به بیان و اثبات یکی دیگر از ابعاد ارزشمند قصه های قرآنی پرداخته شود. روش تحقیق به شیوه ی تحلیل محتوا و بر اساس نظریه های نشانه معناشناسی است که توسط افرادی چون گرمس و کورتز در سال های اخیر مطرح شده است.
گفتار بیصدا: تأملی بر زبان بدن در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات به عنوان رسانه ای کلامی که دارای شخصیتهای انسانی است، سرشار از نشانه های غیر کلامی از جمله علایم زبان بدن است. کاربرد این زبان دلالی در غزلیات شمس قابل توجه است. مولوی در این اثر اغلب از باب حفظ حریم و قداست شخصیت به ویژه شمس تبریزی حرکات وی را در موقعیتهای مختلف با استفاده از زبان بدن به نحوی رمزگونه به تصویر کشیده که با تأمل در آن می توان واکنش گوینده را به مخاطب دریافت و با رویکردی گفتمانی جایگاه، موضع و احساس او را نسبت به وی تعیین کرد. بر این اساس در این تحقیق نشانه های غیرکلامی به اقسام دیداری، آوایی و علایم مربوط به فاصله بدنی تقسیم و طیف معنایی و بسامد تکرار هر یک، با در نظر داشتن بافت غزل مولوی مشخص شده است. برآیند تجزیه و تحلیل داده های پژوهش نشان می دهد که مولوی در غزل تنها شاعری درون گرا نیست و از مقولات بیرونی از جمله علایم زبان بدن و گزارش آن ها در متن غزلیات شمس نیز غافل نمانده است؛ و شاید بتوان همین توجه مولوی را نیز معلول دل مشغولی و درون نگری وی یا ترجیح حکم باطن بر ظاهر دانست که همچنان میل و علاقه شدید به دیدار یار و توصیف این مسأله از دغدغه های فکری مولوی چه در قلمرو امور باطنی و ایجاد ارتباط بین مسایل دیداری با امور انتزاعی و چه در علایم زبان بدن محسوب می شود.
بررسی کارکردهای نشانه معناشناختی نور بر اساس قصّه ای از مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از اصلی ترین نشانه ها در فهم متون عرفانی عنصر «نور» است. یافتن دلالت های معنایی و مناسبات درونی عنصر نور در متون عرفانی، درک ژرفای معانی آن ها را آسان می کند. نشانه معناشناسی، به مثابة یکی از روش های نقد ادبی نُو، به ما اجازه می دهد تا به مطالعه این کارکردها در درون گفتمان بپردازیم. این مقاله در پی آن است تا با روش توصیفی تحلیلی، کارکردهای نور را در بخشی از قصّه «آمدن جعفر به گرفتن قلعه ای به تنهایی» از دفتر ششم مثنوی، بر اساس رویکرد نشانه معناشناختی بررسی و تبیین کند. پرسش اصلی پژوهش این است که عنصر نور چگونه فضای گفتمانی را تحت تأثیر خود قرار می دهد و سبب آفرینش چه معناهایی می گردد. درواقع هدف از این پژوهش مطالعه شرایط داستانی و گفتمانی نور در این قصّه برای نشان دادن سیالیّت معناست. عنصر نور در این قصّه کارکرد داستانی و گفتمانی پیدا می کند و از این طریق گفتمانی پویا و سیّال آفریده می شود. فرضیّه اساسی این است که نور در این گفتمان دارای کارکردهای جسمانه ای، شناختی، واسطه ای، استحاله ای، و استعلایی است و این کارکردها همواره از ویژگی های تنشی، شَوِشی، عاطفی، نمودی، انفجاری، واسازی، انعکاسی و زیبایی شناختی برخوردارند. بررسی کارکردها و ویژگی های نشانه معناشناختی نور می تواند ظرفیّت های داستانی و گفتمانی قصّه های مثنوی را به خوبی بشناساند و افق جدیدی به روی مطالعات مثنوی بگشاید.
رمزگان شناسیِ «حیوان» در داستان های کوتاه شهریار مندنی پور
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با رویکردی نشانه شناختی مبتنی بر مطالعه ی رمزگان ها به تحلیل چند داستان کوتاه شهریار مندنی پور پرداخته می شود. این نوع از تحلیل در قالب تحلیل رمزگانی صورت می گیرد که بارت آن ها را در پنج دسته مطرح کرده است. از میان این پنج دسته، سه دسته رمزگان های دالی، نمادین و فرهنگیِ بارت برای تحلیل حاضر در نظر گرفته شده است. در این جستار، شش داستان کوتاهِ «سایه ای از سایه های غار»، «خمیازه در آینه»، «بشکن دندان سنگی را»، «مومیا و عسل»، «شرق بنفشه» و «ناربانو» از مجموعه داستان های سایه های غار، مومیا و عسل و شرق بنفشه برای بررسی انتخاب شده است. در این داستان ها، حیوانات به مثابه رمزگان هایی مهم طرح شده اند و بسته به جایگاه متن، طیفِ گونه گونی از رمزگان های دالی، نمادین و فرهنگی را نشان می دهند. این پژوهش با روشِ توصیفی- تحلیلی انجام شده و بر آن است که به جای پرداختن به درون مایه ها و معنای کلی اثر، «معنا» را به واسطه ی ساختار نشانه های وابسته به یکدیگر و رمزگان ها به دست آورد. و این که چگونه رمزگان های مختلف در راستای بازنماییِ «تقابل و تشابه انسان و حیوان» فعّال می شوند.
تحلیل ساختاری تقابل نشانه ای در غزلیّات حافظ شیرازی با تکیه بر نظریه «رولان بارت»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختارگرایان، تفکّر انسان را مبتنی بر تقابل دوگانه دانسته، معتقدند از طریق بررسی آن می توان به حوزه های فکری و اندیشگی افراد و جوامع پی برد. به نظر آنان، همان طور که در حوزه اجتماعی، ایدئولوژی ها به عناصر متقابل معنا می بخشند، در حوزه زبان نیز تقابل ها در یک نظام ارزشی، معنادار یا نشانه دار می شوند و نشانه چیزی است که ما را به چیز دیگر رهنمون می گردد و ریشه در باورهای اجتماعی دارد. اما نشانه شناسی، نوعی رویکرد به تحلیل متن است. بارت با استفاده از دیدگاه های سوسور، دوگونه دلالت مطرح کرد: یکی صریح و دیگری ضمنی. در این پژوهش، تقابل نشانه ای به شکل کلمات/ واژگان در پنج مقوله اسم، فعل، صفت، قید، ضمایر و صفات اشاره، در غزلیّات حافظ بررسی شده است. نتایج تحقیق گویای آن است که تقابل نشانه ای اشعار حافظ اساساً بازتاب تقابل تصوّف خانقاهی با تصوّف عاشقانه است و هرکدام از آنها، نشانه ها و نظام های خاصی دارند. تصوف خانقاهی دارای دو نظام، یکی زاهدانه و دیگری عابدانه و تصوف عاشقانه نیز دارای دو نظام، یکی مستی و دیگری بزمی است. نظام های زاهدانه و عابدانه با تکیه بر نشانه های خاص، ضمن ایجاد تقابلِ غالب و مغلوب، خود را قطب غالب و نظام مستی و بزمی را مغلوب معرفی می کنند و حافظ با تخریب نشانه های قطب غالب و تقویت نشانه های قطب مغلوب، جایگاه آن دو را عوض می کند. زبان و شگردهای هنری حافظ، تقابل نشانه ای اسم ها را به صورتی فوق العاده قابل پذیرش دلالت های ضمنی می گرداند. علاوه بر این، حافظ انواع تقابل واژگانی چون مدرج، جهتی و مکمّل را به کار می برد، اما دلالت ضمنی یا ژرف ساختی غالب آنها مبتنی بر تقابل مکمّل و هدفشان نفی تصوف خانقاهی و اثبات تصوف عاشقانه است.
عروس مهاجر تثبیت هویت فرهنگی «خود» در سرزمین میزبان از طریق فرایند دیگری سازی در منظومه خسرو و شیرین نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، داستان خسرو و شیرین نظامی با استفاده از فرضیه های مطالعات پسااستعماری و نشانه شناسیِ فرهنگی ارزیابی می شود. حضور شیرین در جایگاه یک مهاجر زن در سرزمین مدائن و خواستة دوگانة فرهنگ میزبان از او برای همانند ی با این فرهنگ، رعایت تفاوت با آن از یک سو، و تعصب و تأکید شیرین برای حفظ و اجرای رمزگان های فرهنگی سرزمین «خود» از سوی دیگر، وضعیت شیرین را دچار چالش های فراوان کرده بود. در این مقاله سازوکار فرهنگ مرکز در سرزمین میزبان، برای به حاشیه راندن شیرین، و فرایند «دیگری سازی» به مثابه راهکار مقاومتی شیرین برای حفظ هویت فرهنگی «خود» در سرزمین میزبان بررسی می شود و نقش جنسیت در موفقیت این فرایند نشان داده می شود.
پژوهش در پایان به این نتیجه می رسد که فرهنگ مرکز در سرزمین میزبان تلاش می کند شیرین را در جایگاه یک «دیگری» خطرناک، که قصد بر هم زدن نظم تثبیت شده فرهنگ غالب را دارد، به حاشیه براند. بنابراین، وضعیت شیرین در سرزمین میزبان، زمینه را برای شکل گیری فرایند دیگری سازی از سوی او در ارتباط با افراد سرزمین میزبان، به مثابه اقدامی مقاومتی و ضد هژمونیک، برای تثبیت هویت فرهنگی «خود» فراهم کرد.
دیگری های شیرین در این منظومه در دو دسته بزرگِ «دیگری های دور» و «دیگری های نزدیک» قرار می گیرند. جالب این که «دیگری های جنسیتی» شیرین در سرزمین میزبان، یعنی مردان، در زیر مجموعه «دیگری های نزدیک»، و «خودی های جنسیتی» او، یعنی زنان، در زیرمجموعه «دیگری های دور» جای می گیرند و شیرین در برابر دو گروه راهکارهای متفاوتی در پیش می گیرد.
منظومه خسرو و شیرین با این خوانش می تواند منعکس کنندهء صدای به حاشیه رانده شده ای باشد که در مقابل صدا و فرهنگ غالب کشور میزبان به دنبال خود می گردد؛ صدایی که در کشمکش عشق و هویت، با سربلندی، هویت فرهنگی خود را از زیرِ دست و پای فرهنگ مرکز بیرون می کشد و به آن اعتلا و شکوه می بخشد.
نقشی در خیال اقتضای حال نشانه ها در شعر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی که اول بار خود را با آراء زبانشناس سوئیسی، «فردینان دو سوسور»، در حوزه مطالعات زبانی مطرح کرد، هدف خود را بررسی چگونگی ارتباط دالّ و مدلول در سطوح مختلف زبانی قرار داد. نشانه شناسی پیش از آن که خود یک علم باشد، روشی خاص در بررسی و ارزیابی متون است. هرچند نشانه شناسی از دل مباحث زبانی سوسور و به ویژه، مساله ی چگونگی ارتباط دال و مدلول سربرآورده است، اما به حوزه های دیگری چون نقد ادبی و بالاخص، نظریه ی خوانش و «حقانیت خواننده» نیز راه یافته است و به نظر می رسد به غیر از جنبه زبانشناختی این روش، که عمدتا بر سویه پیام در نظریه ارتباطی «یاکوبسن» متمرکز است، بتوان از آن در نظریه های مخاطب محور و بالاخص در حوزه بلاغت، برای بررسی تاثیرات مختلف آن بر خواننده بهره گرفت.
این مقاله در نظر دارد ضمن طبقه بندی نشانگان شعر حافظ از حیث ماهوی، به کارکرد متفاوت هر یک بر روی مخاطب بپردازد و سپس، به شناسایی انواع زبان در غزل حافظ، با توجه به دایره نشانگان وی همت بگمارد.
نشانه شناسی تعلیم و تربیت در داستان زال و رودابه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعلیم و تربیت انسان ها در شاهنامة فردوسی که سند معتبر و دیرپای فرهنگ اصیل ایران زمین است، مقام ارزشمندی را در سایة تاریخ داستانی این قوم علم دوست به خود اختصاص داده است. موضوع تعلیم در شاهنامه همواره به شیوة مستقیم و غیر مستقیم در بخش های مختلف به خصوص در داستان زال و رودابه برجسته شده است. در این جستار، نویسندگان برآنند تا با ذکر نمونه هایی، نشانه هایی از انواع تعلیم و تربیت عاطفی، عقلانی، اجتماعی، اخلاقی و دینی را بر اساس زبان نشانه بر پایة نظریات «بارت»، «لوی استروس»، «کالر»، «دوسوسور» و «اکو» تحلیل کنند و تعالیم انسانی و جهانی را از این داستان استخراج و تبیین نمایند. نتایج این مطالعه نشان می دهد داستان در تربیت عاطفی و اجتماعی به ترتیب بیشترین و کمترین فراوانی را داراست و انواع دیگر آن در حد تعادل است و با علم نشانه شناسی نیز از نظر ابیاتِ نشانه دار و بی نشانه سازگار است.
بررسی نشانه ـ معنا شناسی گفتمان در شعر «پی دارو چوپان» نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه نشانه در گذر از رویکرد ساختارگرایی سوسوری و سپس نظام گفتمان روایی گریماسی وارد حوزه جدیدی شد که نشانه- معنا شناسی گفتمانی نامیده می شود. در حالی که جریان اول مبتنی بر رابطه تقابلی صرف میان قطب های معنایی از پیش تعیین شده و جریان دوم برنامه گرا و بر مبنای تغییر از وضعیت اولیه به ثانویه بود، این رویکرد نو با تأثیرپذیری از داده های مربوط به علم پدیدارشناسی و به کارگیری دیدگاه هستی مدار، دریچه ای بدیع در مطالعات زبان شناسی و نشانه شناسی می گشاید. در این رویکرد، فرآیند تولید معنا با شرایط حسی- ادراکی پیوند خورده و نشانه ها همراه با معنا، به گونه هایی سیال، پویا، متکثر و چند بعدی تبدیل می شوند. پژوهش حاضر در نظر دارد ضمن مطالعه فرآیند گفتمانی شعر «پی دارو چوپان» نیما در ابعاد حسی- ادراکی، عاطفی و زیبایی شناختی، چگونگی تولید جریان سیال معنا و عناصر اصلی و دخیل در آن را بررسی کند. این مقاله همچنین در پی نشان دادن این موضوع است که تکثر روایی و تکثر ارزشی در شعر نیما چگونه باعث ایجاد فضای تنشی و سیالیت گفتمان می شود و نیز این فضای تنشی به چه شکلی جریان حسی- ادراکی، عاطفی و زیبایی شناختی را ایجاد و هدایت می کند.
خوانش نشانه شناختی زمستان اخوان و پیامی در راه سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مایکل ریفاتر، دو شیوه خوانش اکتشافی و پس نگر را در نشانه شناسی شعر مطرح کرده است. در خوانش اول به بررسی مفهوم و معنا و در خوانش دوم به دلالت های زبانی توجه می شود. در خوانش دوم، پس از بررسی عناصر غیردستوری، ارتباط پنهانی و درونی عناصر متن درقالب انباشت و منظومه های توصیفی تبیین می شود، سپس خواننده به دریافت هیپوگرام ها روی می آورد، و درنهایت این مباحث به دریافت و کشف ماتریس ساختاری شعر می انجامد.
در این مقاله، پس از بررسی عناصر غیردستوری، انباشت ها و منظومه های توصیفی در دو شعر زمستان اخوان و پیامی در راه سپهری، ماتریس ساختاری زیر به دست آمده است:
شعر زمستان: ترس و ناامیدی مردم، امیدواری شاعر به کمک دیگران، خفقان، ناامیدی شاعر؛
شعر و پیامی در راه: آشتی دادن و دوستی و محبت آوردن و رفع کاستی توسط شاعر، زشتی و کاستی در جامعه، برقرارشدن کمال و زیبایی در جامعه.
تحلیل نشانه معناشناختی شعرِ «باران»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نشانه- معنا شناسی گفتمانی، برآیند نشانه شناسی ساخت گرا و پساساخت گراست. این دیدگاه، جریان تولید معنا را تابع فرایند پیچیده ای می داند که عوامل نشانه- معنایی بسیاری در آن دخیل اند. کنشگر گفتمانی پیوسته مرزهای معنایی را بازنگری می کند و معنا از زاویه دید او آفریده می شود و در رابطه تطبیقی بین احساس، ادراک و شناخت، نشانه- معناها، به گونه های سیال، متکثر و تنشی تبدیل می شوند. در این مقاله نحوه شکل گیری فرایند حسّی- ادراکی و زیبایی شناختی گفتمان ادبی شعر «باران»، سروده گلچین گیلانی، بررسی می شود و نشان می دهد که چگونه باران به عنوان نشانه واسطه ای از طریق رابطه حسی- ادراکی و زیبایی شناختی، سبب شکل گیری فرایندی می شود که «منِ» شخصی شاعر را در گسست با خود قرار می دهد. نتیجه این جدایی، عبور از مرزهای «منِ» شخصی و پیوند با «منِ» استعلایی و دست یابی به «راز جاودانگی» و «هستی آرمانی» است.
خوانش رمزگان های اجتماعی در مجموعه داستان «طعم گس خرمالو» اثر زویا پیرزاد (با رویکرد نشانه شناسی اجتماعی)
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی، رویکردی میان رشته ای است که می تواند در خوانش متون ادبی، اعم از شعر و داستان رهگشا باشد. این مقاله در نظر دارد با بهره گیری از رویکرد نشانه شناسی اجتماعی، رمزگان های اجتماعی مجموعه داستان «طعم گس خرمالو» از زویا پیرزاد را بررسی و تحلیل کند. این پژوهش نشان می دهد که رمزگان های هویت و آداب معاشرت -که از مهم ترین رمزگان های اجتماعی محسوب می شوند- جایگاه مهمی در داستان های زویا پیرزاد دارند. همچنین بیانگر آن است که با دستیابی به لایه های زیرین متن می توان هویت و موقعیت اجتماعی اشخاص داستانی را شناخت و درک بهتری از واقعیت های اجتماعی پیدا کرد. تفسیر رمزگان های اجتماعی به کاررفته در این مجموعه داستان، نشانة توجه ویژة پیرزاد به نقش زنان و بیانگر تحوّل آنان در صحنه های زندگی اجتماعی است.
کارکرد روایی نشانه ها در حکایت رابعه از الهی نامه عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی با طرح مفاهیمی چون: نظام، رمزگان، هویت ارتباطی و افتراقی نشانه ها و... روشی دیگرگون را در خوانش متون بنیان نهاده است. این دانش با تأکید بر عناصر درونی نظام، سازکار شکل گیری معنا را از طریق فرایند دلالتی نشانه ها به تصویر می کشد و به طبقه بندی و سازماندهی نشانه ها در جریانِ بظاهر آشفته و بی نظمِ متن می پردازد. الهی نامه عطّار از جمله متونی است که سهم بسزایی در شکل گیری و گسترش روایت های کوتاه و بلند در آثار عرفانی دارد. تحلیل نشانه شناختی روایت در حکایت های این متن می تواند تا حدودی زمینه را برای نمایش نحوه ساماندهی عناصر روایت در متون عرفانی مهیا کند. این مقاله بر آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی، به تحلیلِ نشانه شناختی حکایت «دختر کعب و عشق او و شعر او» بپردازد. این حکایت که به لحاظ ساختار و معنا ارتباط مستقیمی با ساختار روایت جامعِ الهی نامه دارد، نشان می دهد که پیشرفت پیرنگ روایت در این حکایت از طریق تباین و تنش در عناصر دو رمزگانِ قدرت و عشق صورت می گیرد؛ یعنی هر عنصر با قرار گرفتن در ذیل این دو رمزگان هم به لحاظ روایی و هم از نظر زبانی، شکل و معنایی متناسب با آن رمزگان می گیرد و پردازش عناصر روایی حکایت در ضمن این تقابل ها صورت می گیرد. با در نظر گرفتن این موضوع و توجه به این نکته که خود این حکایت در ضمن روایت جامع و عرفانی الهی نامه بیان شده است، می توان گفت که تمامی نشانه های موجود در این حکایت از لحاظ ساختاری، در یک فرایند جانشینی، ذیلِ ساختار و نظام گسترده تری به نام عرفان به معنا می رسند و این قواعد و قراردادهای عرفان است که بر چگونگی شکل گیری و صورت بندی روایت تأثیر می گذارد.
تحلیل رمان چندآوایی «شطرنج با ماشین قیامت»
حوزه های تخصصی:
رمان شطرنج با ماشین قیامت، رمانی رئالیستی فلسفی است که ضمن اشاره به واقعیت های نبرد ایران و عراق، دیالوگ های فلسفی و خردمندانه بین شخصیت ها، کنجکاوی مخاطب را نسبت به دریافت و درک جواب پرسش هایی که درگیری ذهنی خود اوست برمی انگیزد.
کارکردهای متفاوت زبان رمان، زمینه تأویل پذیری متن را - خصوصاً وقتی به سمت دلالت های ضمنی و غیر صریح پیش می رود - فراهم کرده است. از سوی دیگر بحث و جدل های لفظی درباره بازی شطرنج و تطبیق آن با صحنه زندگی آدمیان، تک گویی های درونی راوی، چرخش های زمانی و پاسخ و پرسش های فلسفی و کلامی درباره آغاز آفرینش، جبر و اختیار و پدیده های محیطی، رمانی «چندآوایی» را آفریده است. در این پژوهش، نویسنده نداهای متفاوت اندیشه، زمان، رؤیا و بازی را در رمان «شطرنج با ماشین قیامت»، بر اساس نظر «میلان کوندرا» به شیوه توصیفی- تحلیلی تبیین می کند و به لحاظ اهمیت ماهیت زبان رمان، به کارکردهای زبان رمان و دلالت های نشانه شناختی که زمینه چندآوایی را فراهم کرده است؛ خواهد پرداخت.
مقاله به زبان فرانسه: سلب به عنوان فرایند تولید معنا در گفتمان ادبی (La négation en tant que processus de la signification: le cas des discours littéraires)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سلب به عنوان فرایند تولید معنا در گفتمان ادبی سمیه کریمینژاد دانشجوی دکتری آموزش زبان فرانسه، دانشگاه تربیت مدرس، تهران Somaye.kariminejad@yahoo.com حمید رضا شعیری دانشیار دانشگاه تربیت مدرس، تهران shairih@yahoo.fr پریوش صفا استادیار دانشگاه تربیت مدرس، تهران safap@modares.ac.ir لطفالله نبوی استادیار دانشگاه تربیت مدرس، تهران nabavi@modares.ac.ir 1392/2/ 1391 تاریخ پذیرش: 31 /11/ تاریخ دریافت: 17 سلب از دیرباز به عنوان موضوع مطالعه در زمینه های مختلف به ویژه فلسفه، منطق و خصوصا زبان شناسی مطرح بوده است. نشانه-معناشناسی، به عنوان تفکری کلی در زمینه سیستم نشانهها و به عنوان یک علم مرتبط به حوزه معنی سلب را به معنا مرتبط می سازد و اگر از یک فرآیند تولید معنا یک ایجاب ظاهر شود، جهش اولیه به مدد مولدی سلبی رخ داده است. به طور کلی در زمینه سلب رویکردها و نظریههای گوناگونی مطرح هستند. این گوناگونی توسط پیچیدگی سلب قابل توجیه است. در تحقیق حاضر سعی بر آن است که نشان داده شود تحقق یک گفتمان، ظهور نسبیت است. در واقع از دیدگاه نشانه-معنا شناسی سلبیت جزء لاینفک در فرایند تولید معنا می باشد؛ از طرفی از طریق اعمال سلب بر روی معنیِ خام و بی فرم و از طرف دیگر توسط اعمال سلب بر روی اولین تفاوت که باعث ظهور معنا میشوند. بنابراین در تحقیق حاضر سعی بر آن است که مفهوم سلب را مورد بررسی قرار داده و نقش آن را در فرایند تولید معنا از طریق گفتمانهای ادبی فارسی و فرانسه تحلیل کنیم و متوجه شویم چگونه گفتمان توسط سلب ساخته میشود؟ به عبارت دیگر هدف این مقاله توصیف شیوه های عملکرد سلب و بدین ترتیب بررسی نقش آن در تولید معنی در گفتمان ادبی است. کلمات کلیدی: سلب، تفاوت، نشانه- معنا شناسی، گفتمان ادبی، معنا
مانلی""، نشانه سیال؛ بررسی نشانه-معناشناختی شعر ""مانلی"" نیمایوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دیدگاه نشانه-معناشناسی گفتمانی که فرآیند تولید معنا با شرایط حسی-ادراکی پیوند می خورد، سیر حضور نشانه از حالت مکانیکی و ثابت خارج شده و تابع فرآیندی پویا، زنده و حسی-ادراکی می گردد. در واقع، نشانه پدیداری شده، از شکل معمولی، رایج و تکراری به نشانه ای نامعمول، نو و نامنتظر تبدیل می شود و بدین صورت، سیالّیت معنا را تضمین می کند. مقاله حاضر در نظر دارد با مطالعه فرآیند گفتمانی شعر ""مانلی"" در ابعاد حسی- ادراکی، عاطفی و زیبایی شناختی، چگونگی تولید جریان معنا و شکل گیری بستری که سیالّیت نشانه و معنا را در گفتمان نیما موجب می شود را بررسی نماید. همچنین نشان خواهیم داد که مانلی- نشانه چگونه با قرار گرفتن در یک فضای تنشی و شرایط عاطفی به یک نشانه خاص تبدیل شده و از مسیر همیشگی خود خارج می شود، طغیان می کند و دچار یک تکانه نشانه ای گشته و جریانی زیبایی شناختی را می آفریند.
نشانه های کیهانی در شعر و نقاشی سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نشانه ها در ادبیات بیشتر به صورت نمادین و بر اساس جنبه های قراردادی خود شکل می گیرند. شعرها و نقاشی های سهراب سپهری، شاعر و نقاش توانای معاصر نیز آکنده از نشانه هایی است که با رمزگشایی آن ها ملموس تر و قابل فهم تر می شود. خاستگاه نشانه های سهراب اغلب طبیعت و همچنین عرفان بودایی و هندی بوده است. وی با نوعی کشف و شهود عرفانی و استتیک افلاطونی به «همه خدایی» و «همه جا خدایی» رسیده است. بخش قابل توجهی از نشانه های کیهانی در آثار سهراب، نشان دهنده نور ازلی و تجلی ذاتی هستند به گونه ای که شاعر را به سمت حقیقت هستی رهنمون می شوند. از آنجا که پژوهش نشانه شناختی می تواند به کشف لایه های معنایی شعرها و نقاشی های سهراب منجر شود و خواننده را به سپهر نشانه ای او نزدیک کند، در این مقاله کوشیده ایم پاره ای از مهم ترین نشانه های کیهانی را در شعر و نقاشی سهراب سپهری با دیدگاهی نشانه شناسانه و مبتنی بر هر دو مکتب سوسوری و پیرسی تحلیل کنیم و تا حدّ امکان از مفاهیم و دلالت های ضمنی آن ها پرده برگیریم.