فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۱۴۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
در این مقاله قسمتی از منظومه خسرو و شیرین نظامی، یعنی مناظره خسرو و فرهاد، جهت تحلیل ساختاری انتخاب شده است؛ مناظره میان شخصیت های داستانی، از شگردهایی است که در معرفی شخصیت ها و ایجاد کشش و جذابیت در داستان کارکرد مهمی دارد. در این مقاله از روش تحلیل ساختارگرایانه، استفاده شده است. و نگارنده بدون در نظر گرفتن شیوه مکالمه خسرو و فرهاد و صحت و سقم گفته های هر یک، بافت ساختاری شعر(شگرد تقابلی)، ساختار روایت، ساختار محتوایی مناظره، شخصیت پردازی، بار دلالتی واژگان، ساخت نحوی، ساخـت موسیقایی شعــر و نقش واج ها، انسجام متنی (دستوری، واژگانی، پیوندی) را به دقت بررسی نموده است. با این تحلیل ساختاری می توان به تناسب هنری و ظرافت های کلام نظامی پی برد و نشان داد که شاعر در ارائه گفت و گوی نمایشی از نظر هنر و اصول داستان نویسی تا چه حد موفق بوده است و به عنوان یک شاعر سنتی در این شاهکار خود به چه میزان از شگردهای داستان نویسی نوین استفاده کرده است.
روایت شناسی ساختارگرا
منبع:
هنر زمستان ۱۳۸۸ شماره ۸۲
حوزه های تخصصی:
بررسی تطبیقی عنصر «طرح» در داستان های کهن و داستان های امروزی ایران و جهان
حوزه های تخصصی:
بزرگ ترین فرق بین داستان های کهن و داستان های امروزی، عنصر «طرح» است (که یکی از مهم ترین عناصر داستان به شمار می رود): داستان های کهن ممکن است از مجموع تصادف ها ساخته شود و یا از حوادثی که از علل و معلول های سطحی سرچشمه گرفته باشد، در حالی که داستان های امروزی از حوادثی ناشی می شوند که به جدال می انجامند، جدال هایی که بر اساس علل و معلول موجه به نظر می آیند. در این مقاله کوشش شده است عنصر «طرح» در داستان های کهن ایرانی (شاهنامه و خسرو و شیرین) و داستان های کهن اروپایی (ایلیاد و ادیسه) با داستان های معاصر (رمان) ایرانی (تنگسیر و سووشون) و داستان های معاصر (رمان) اروپایی (مادام بواری و جنگ و صلح) مقایسه شود تا وجوه تشابه و افتراق آنها مشخص شود.
بررسی برخی وجوه اشتراک و افتراق داستان های کوتاه صادق چوبک و ارنست همینگوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
صادق چوبک از جمله بینان گذاران داستان کوتاه در ایران است. علیرغم نوسان هایی که در تکنیک او وجود دارد، وی نویسنده ای توانمند و تاثیرگذار در تاریخ ادبیات داستانی ایران بوده است. به همین ترتیب نقش ارنست همینگوی از نظر تاثیر در شکل گیری داستان کوتاه به عنوان یک قالب جدی هنری در جهان انکارناپذیر است. چوبک برخی داستان های کوتاه خود را کاملا به سبک همینگوی نوشته است. در بسیاری از داستان های کوتاه او، ردپای همینگوی مشاهده می شود. علاوه بر این، تاثیر همینگوی حتی در رمان او (تنگسیر) مشهود است. با این حال، به طور طبیعی برخی از ویژگی های داستان نویسی او چه در بعد اندیشه و چه در بعد تکنیک با همینگوی متفاوت است و در مواردی این تفاوت به طور کامل خود را نشان می دهد. در این بررسی، هدف آن است که وجوه مشترک و متفاوت شیوه نویسندگی چوبک در مقایسه با ارنست همینگوی مورد توجه قرار گیرد. در این مجال بررسی داستان ها و مقایسه آنها در دو بعد درونمایه و ساختار انجام گرفته است. نتایج بررسی نشان داده است که صادق چوبک نخستین نویسنده ایرانی است که به گرته برداری از ارنست همینگوی پرداخته است. عینی گرایی، استفاده از ضدقهرمان ها و بکارگیری شیوه نگارشی خاص همینگوی، از موارد عمده شباهت میان برخی آثار دو نویسنده است. از وجوه مهم تفاوت دو نویسنده، یکی عدم پیروی چوبک از یک سبک واحد، دیگری درونمایه های آشکار و صریح داستان های چوبک و در نهایت گرایش چوبک به داستان هایی با لایه های سطحی روان شناختی است که در آثار همینگوی قابل مشاهده نیست. ضمن این که چوبک نیز مانند بسیاری از پیروان همینگوی در درک عمیق شیوه نگارشی او موفق نبوده و تنها به گرته برداری سطحی پرداخته است.
الگوی ساختارگرایی ولادیمیر پراپ و کاربردهای آن در روایت شناسی
حوزه های تخصصی:
"روایت شناسی رویکردی نوین و ساختارگرا در مطالعه ادبیات داستانی است و در پی یافتن دستور زبان داستان، کشف زبان روایت، نظام حاکم بر انواع روایی و ساختار آنها است. ولادیمیر پراپ، مردم شناس صورت گرای روس، با مطالعه ریخت شناسانه قصه های پریان روسی در سال 1928، آغاز گر روایت شناسی نوین بود. او الگوی حاکم بر این قصه ها را استخراج کرد و نشان داد قصه های پریان، به رغم تکثر و تنوع ظاهری، از نظر انواع قهرمانان و عملکرد آنها، دارای نوعی وحدت و همانندی است؛ به گونه ای که تعداد عملکردها محدود، توالی آنها مشابه و ساختار این قصه ها یکسان است. در این مقاله ده داستان از فابلهای کلیله و دمنه - به عنوان نمونه - با هدف ارزیابی کارآیی و قابلیت الگوی پراپ در تحلیل ریخت شناسانه این قصه ها، تحلیل و بررسی شده است. نتایج به دست آمده با دستاوردهای پراپ همخوانی فراوانی دارد؛ به این ترتیب که نشان می دهد در فابل های بررسی شده از کلیله و دمنه، بر خلاف تکثر و تنوع ظاهری قهرمانان و عملکردهایشان، تعداد قهرمانان و عملکردهای آنان محدود و توالی آنها بسیار به هم شبیه است و می توان گفت این فابل ها دارای ساختار واحدی هستند و همچنین بیانگر آن است که الگوی پراپ - با همه نقایصی که دارد - قابلیت تحلیل ریخت شناسانه فابل را دارد.
"
ساختار و ساخت آفرینی تخیّل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادب پژوهی ۱۳۸۷ شماره ۴
حوزه های تخصصی:
تخیّل یکی از بنیادی¬ترین عناصر زیبایی¬شناسی است که در هنرهای تصویری و کلامی بسیاری ¬به آن پرداخته¬اند. مفهوم پیچیده تخیّل در عرصه علوم انسانی هم معنایی ویژه یافته¬است؛ چنانکه در حوزه شناخت¬شناسی عرفان، نقش تخیّل به عنوان یک «تجربه انسانی ـ فراعقلانی»، در حوزه شناخت ادیان به عنوان «تجربه دینی»، در روانشناسی¬ شناختی به عنوان اصلی¬ترین کارکرد در تشکیل «خودِ فردی» انسان و در مطالعاتِ اسطوره¬شناختی بهعنوان مؤثّرترین عامل در تشکیل «خودِ جمعی» مورد توجّه بسیاری از محقّقین قرار گرفته ¬است. بنابراین تخیّل را می¬توان بنیادی¬ترین عامل در خلقِ تجربه¬های شهودی، کشفی، درک امر قدسی، کشف ساختارهای واقعیت و خلق ساختارهای زیبایی¬شناختی دانست. این مقاله سه هدف را دنبال میکند: 1- تبیین ساختار تخیّل که در واقع این توصیف و تبیین، مدخلی برای پاسخ به این سؤال اصلی است که چگونه تخیّل ساختارآفرین است. 2- تأثیرپذیری تخیّل از ارزشها، باورها، تلقی¬ها و رویکردهای عصری به گونه¬ای که چرخش در ساختار اولیّه آن به وجود می¬آید و از آنجا که تغییر در عنصر عاملیّت همیشه می¬تواند تغییر در معناها و ساختارها به وجود آورد، این نکته می¬تواند حائز اهمیّت باشد. 3- و سرانجام توصیف این مسئله که چگونه تخیّل نوظهور، عامل خلق ساختاری دیگر در آثار ادبی، بهویژه شعر می¬گردد. به زبان ساده¬تر این مقاله می¬خواهد چرخش تخیّل را از زیبایی¬شناسی دیروز¬ به زیبایی¬شناسی امروز نشان دهد؛ بنابراین تلاش می¬کند تا تخیّل دیروز سنّت ادبی ایران را با تخیّل معاصر مقایسه کند
زنجیره ها (داستان و گفتمان در تحلیل روایت)
حوزه های تخصصی:
تحلیل ساختاری داستان پادشاه سیاهپوش از منظر بارت و گرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادب پژوهی ۱۳۸۷ شماره ۵
حوزه های تخصصی:
یکی از زیباترین داستانهای هفت پیکر نظامی، داستان پادشاه سیاه پوش است. این داستان به دلیل ویژگیهایی که دارد زمینه را برای بازخوانی مجدد از منظر نظریه های ادبی معاصر از جمله ساختارگرایی مهیا می سازد. ازآنجاکه ساختارگرایی در ادبیات، از خود نظام ادبیات به عنوان مرجع بیرونی آثاری که بررسی میکند، استفاده میکند، جایگاه ارزشمندی در مطالعات ادبی دارد. مقالة حاضر به بررسی ساختار داستان پادشاه سیاهپوش از منظر رمزگانهای بارت میپردازد. این رمزگانها عبارت است از رمزگان معناشناسانه، رمزگان فرهنگی، رمزگان هرمونتیک، رمزگان نمادین و رمزگان اعتباری. در رمزگان کنش روایی از نظریات گرماس بهره جسته ایم. این مقاله می کوشد شاهدهای عینی و ملموسی از داستان پادشاه سیاهپوش بر اساس رمزگانهای بارت ارائه کند، برای مثال در سطح ظاهری رمزگان معناشناسانه از حرص آدمی سخن به میان می آید، اما در سطح استعاری از میوة ممنوعه، معراج و نظایر آن گفتگو میشود. داستان پادشاه سیاه پوش عجیب ترین داستان هفت گنبد نظامی است و بیش از همة آنها دارای ظرفیت قرائتهای ادبی نوین است. این داستان همچنین در میان داستانهای دیگر قدیمی ایران بی نظیر یا دست کم نادر است.
درآمدی بر بوطیقای ساختارگرا با نیم نگاهی به حکایاتی چند از منظومه های عطار نیشابوری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تحلیل ساختاری شعر سپید ( شاملو )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر سپید، ساختار ویژه ای دارد. هرچند نظریّه پردازان مکتب ساختارگرایی، در زمینه این گونه از نقد تئوریهای پراکنده ای طرح کرده اند امّا، الگوی کامل و قابل ِاجرایی، در دست نیست؛ لذا مقاله حاضر براین است که ضمن جمع بندی نظریه ها و تطبیق آنها با اسلوب ادب فارسی، به یک الگوی نقدِ عملی ساختاری دست یابد. به این دلیل از دو زاویه ساختار صوری و معنایی به شعر توجه شده است: نخست، ساختار صوری که درآن، قرائنی از قبیل: نما نوا ( واج، کلمات هماهنگ، صدا وسکوت و صداهای محیطی) و نما نوشت (شکل کتابت و علائم کتابت) بررسی می شود؛ دوم ساختار معنایی که دربر گیرنده مفاهیمی از قبیل: نماد، اسطوره، کنایه، استعاره و مجاز است. واز طرف دیگر، در ساختار اندامی ـ کلامی، به استخراج وتحلیلِ تناقضات و تناسبات واژگان پرداخته شده است. در انتهای مقاله نیز با توجه به بررسی این ِعناصر، یک نمونه الگوی نقد ـ به طور عملی ـ و به همراه تأویل معنایی شعر، روی یکی از اشعار شاملو ارائه گردیده است.
نقد و تحلیل ساختار گرایانه غزلواره های انوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انوری از پیامبران شعر فارسی است که شهرتش مرهون سرودن قصاید برجسته ای با بن مایه مدح است. اگرچه قصیده با شاعران برجسته ای چون فرخی، عنصری و منوچهری پایان دوره کمال خویش را طی کرد، انوری شاعر در قرن ششم به ویژه در تغزل و تشبیب با شگردهای هنری خاص از نرم و هنجار تشبیب های شاعران گذشته خارج شد و بر این اساس باید او را مبدع دسته خاصی از قصاید دانست.ده قصیده از مجموع قصاید دویست و هفت گانه انوری، وجود دارد که از نظر ساختار تغزلاتی (تشبیب) به یک حکایت روایی شبیه اند که می توان آن ها را غزل- روایت یا غزلواره نامید. در این قصاید شاعر در آغاز به صورت تک گویی (Monologue) به مجموعه تصاویر و وقایعی چون شکوه از نابسامانی روزگار و معیشت، گردش نابهنجار فلک و درماندگی خویش می پردازد که این آشفتگی ها در نهایت باعث ترک دیار و یار می شود. در ادامه این حکایت روایی؛ زنی بادیه نشین سحرگاه یا در دل شب بر شاعر وارد می شود که او را به گفت و گوی (Dialogue) عاشقانه سوق داده و شعر ارتجالی خویش را تقدیم شاعر می کند. بیت یا ابیات تخلص این دسته از قصاید، شعر و سخن معشوق بوده که ممدوح شاعر را مدح می نماید. امتیاز این قصاید در این است که در نزد قدما شعر پارسی- بجز فرخی و آن هم به صورت ابتدایی و ساده- سابقه ندارد. در این مقاله نگارنده سعی می کند ضمن مقایسه این دسته از قصاید دهگانه انوری با موارد مشابه آن در دیوان فرخی، این قصاید را از نظر ساختار و عناصر روایی چون شخصیت، زمان، مکان، طرح و گفت و گو در حوزه ساختار گرایی نقد و تحلیل کند.
رقصی میانه میدان یا شور خواندن ادبیات در عالم هستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سنت نقد ادبی (و هنری) مدرن غرب، خواندن متن به عنوان پدیده ای جدی در راستای کشف «حقیقت»، غالبا تحت تاثیر زیبایی شناسی ـ از نوع زیبایی شناسی کانت ـ و با بی توجهی به حضور خواننده/مخاطب، در فرآیند دریافت متن ناکام میماند و به حالتی از «افسردگی» منجر میشود. در مقابل، خوانشی از ادب و هنر می تواند وجود داشته باشد که به دلیل راه گشا بودنش به سوی «حقیقت» هستی، طرب انگیز باشد. این خوانش میباید در بستر عالــم واقعی و احیای همه استعدادهای مرتبط با عالــم واقعی خواننده/مخاطب صورت گیرد تا تاثیرگذاری ادبیات و هنر در مفهوم برگرداندن حس به اعضا و جوارح رخوت زده خواننده/مخاطب گرفتار آمده در عادت و روزمرگی، که ایده و مقصد ویکتور شکلوفسکی منتقد روس بود، تحقق یابد. این نوشته قصد دارد با توجه به یافتههای اندیشمندان پساساختگرای متاثر از فلسفه هایدگر، برای این گونه خوانش وجودی متون ادبی روشی را که شکلوفسکی مدرنیست هوادار آن بود اما به دلیل محدودیت رویکردش نتوانست آن را به طور عملی محقق سازد، پیشنهاد کند.
فردوسی، استاد تراژدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این بار، اثر قلمی محمود صناعی (1297 اراک- 1362)، نویسنده، مترجم، و روانکاو متفکر معاصر، به راهنمائی آقای ابوالحسن نجفی، برای گلچینی از دیرینه ها برگزیده شده است. وی مترجم کتاب معتبر و ارزشمند آزادی فرد و قدرت دولت (گزیده نوشته های هابز، لاک و استوارت میل در این موضوع) است؛ زبانی سالم و زلال و بیانی روشن و بی تکلف دارد. صناعی از استادان مبرز دانشگاه و بنیادگذار موسسه روان شناسی دانشگاه تهران بود و اثر ترجمه ای پرارزش او در روان شناسی، اصول روان شناسی، کتاب درسی دانشگاهی شد. طی سال های متمادی با مجله سخن همکاری داشت. این فارغ التحصیل ممتاز کالج امریکایی و دانشگاه لندن بر زبان انگلیسی تسلط و با ادبیات جهانی انس و الفت داشت. صناعی، با اشراف بر علم جدید روان شناسی و آشنایی با شاهکارهای ادبیات جهانی و دستاوردهای منتقدان و صاحب نظران برجسته ادبی، در این مقاله، تحلیل توان گفت بکری از تراژدی (به معنای عام)های شاهنامه به دست داده و، با این کار، نقد صورتگر را در باره داستان رستم و سهراب به مناسبت هزاره فردوسی که در همین مایه است با نظرهای تازه و پردامنه تری تکمیل کرده است. (برای شرح حال مشروح او← هوشنگ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران 2، محمد تقی بهار، یادداشت ها، ص 336-340) صناعی خوش برخورد، بی ادعا و به تمام معنی فرهیخته و مصاحبتش هم لذت بخش و هم بهره رسان بود. هم نشینان و دوستان و شاگردانش خاطره خوشی از او دارند. یادش زنده و روانش شادباد. در مورد شواهد شعری از شاهنامه، برای مزید فایده، اختلاف با ضبط چاپ خالقی مطلق نیز، به همت آقای ابوالفضل خطیبی، تهیه و در پانوشت نقل شده است...
نقد: ساختار و شیوه بیان در «جزیره سرگردانی» و «ساربان سرگردان»
حوزه های تخصصی:
از ساختار گرایی تا پس از ساختار گرایی: بارت
حوزه های تخصصی:
درباره ی فانتاستیک
منبع:
زیباشناخت ۱۳۸۲ شماره ۹
حوزه های تخصصی: