نجات ایده ساختاری تفکر بودائی است. از نقطه نظر دین بودا جهان ترکیبی از عناصر گذران و ناپایدار است و هیچ واقعیت ثابتی را نه در عالم کبیر و نه در عالم صغیر نمی توان مشاهده نمود. بنابراین هستی جز رنج ببار نمی آورد و عین رنج است. خواهش و میل به هستی همچون « کرمه ای » است که نتیجه آن تناسخ و بازپیدایی در هستی است. انسان کامل اوست که ، خود را بتواند از چرخه تناسخ و قید کرمه رها سازد و به نجات که وصول به نیروانه است دست یازد. کیفیت وصول به نیروانه یا نجات در دین بودا و از نقطه نظر دو فرقه بزرگ « تهره واده» متفاوت است.
رساله مشتمل است بر سه گفتار در مورد خلقت انسان ، ترکیب وجود انسان و نحوه تقرر آدمی در جهان . در هر دفبار موضوعات فوق به طور تطبیقی بین ادیان یهودی ، مسیحی ، مزدائی، هندوئی و بودائی به بحث گذاشته شده و با موشکافی در آراء هر دین تحلیل شده اند. گفتار نخست درباره نخستین وجود انسان یا نخستین زوج آدمی ، نحوه تکوین آنها و چگونگی هتوط بشر تا به وضعیت فعلی بحث میکند گفتار دوم به بررسی چگونگی نفس و رابطه آن با تن و قوای روحانی انسان در دینهای مختلف میپردازد و گفتار سوم به مسائل اساسی انسانی که همیشه برای آدمی معما و معضلی بوده اند توجه میکند – مسائلی از قبیل جبر یا اختیار ، رنج یا خوشی ، مرگ ، خیر و شر ، تنهایی یا همبستگی ، تباهی وجود انسان و در پایان هر گفتار نیز تحلیل آراء و تطبیق جزء به جزء معتقدات دینی آورده شده است.
با آنکه قرآن کریم یهودیان را « اشد الناس عداوة للذین آمنوا » معرفی کرده و مسیحیان را « اقربهم مودة للذین آمنوا» خوانده است علل و عواملی چند موجب گشته که دامنه و شدت مخاصمات مسیحیت علیه اسلام گسترده تر و نیرومندتر از یهود باشد. یوحنای دمشقی را نخستین متکلم مسیحی می داننذد که حمله به قرآن و اسلام را به شکل سازمانمند آغاز کرد و آراء و نظریات وی از قرن سوم هجری مورد نقد و رد علمای مسلمان قرار گرفت.