آشنایی با تاریخ ادیان ابراهیمی (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
در پژوهشی که پیش رو دارید، با بهرهگیری از منابع کهن و آثار جدیدی که در زمینه تبیین زوایای تاریک تاریخ ادیان نگاشته شدهاند، مطالعه و تحلیلی نو از تاریخ دین ابراهیمی دنبال میشود که قرآن آن را«اسلام»نام نهاده است.
در این بررسی، توفان نوح به عنوان نقطه عطف دو مرحله عمده تاریخ دین الهی، در نظر گرفته شده است.مرحله پیش از توفان که به صورت بسیار گذرا از آن رد شدهایم و به بیان رسالت الهی آدم، شیث و ادریس بسنده نمودهایم، و مرحله پس از توفان که دین از هویت تاریخی برخوردار شده و آثار ونشانهای بسیاری از باورها وعقاید دینی بر جای میماند و انسان جستجوگر با آگاهی به این منابع، رازهای طبیعی بیشماری را شناسایی میکند، و از این گذرگاه، هویت، انسانی و الهی خود را که در هالهای از مادهپرستی و خواهشهای نفسانی و بهیمی فرو رفته است، باز مییابد و سرشت بینقاب خویش را در آغازین روزهای حیات معنوی خویش به نظاره مینشیند و دگرباره اصالتهای فراموش شده را به یاد میآورد.
دین بستر حرکت تمدنهای کهن
هر تمدنی پابپای پیدایش و شکلگیری«مدینه»که هم ریشه تمدن است، به قوام میرسد و شالوده همه مدینهها را باید در عقاید اهل مدینه جستجو کرد.انسانهای فرمانبردار از دین هستند که مدینه را به وجود میآورند و پایههای معنوی و مادی آن را استوار میگردانند، چون مدینه یعنی«امت مملوک و فرمانبردار». 1 بنابراین، پیروی از دین، انسانها را برای ساختن پایههای یک تمدّن بزرگ، یاری میکند.از این رو، ظهور «تمدن»و«تدیّن»در تاریخ انسان همزمان بوده و آن دو با یکدیگر پیوند داشتهاند و تا پایان حیات تمدّنها نیز نمیتوانند جدای از یکدیگر به حیات خود ادامه دهند، چون در نهان هر جدایی از این سنخ، عنصر وحدت در حال شکلگیری است.این انسان است که اساس تمدنها را میسازد و هیچ انسانی هر چند به ظاهر لائیک، قادر به طرد و نفی مطلق عبودیت و پرستش از درون خود نیست و همه انسانها به هنگام هنگامهها، بناچار به همان فطرت الهی خود بازمیگردند.این است که برای جستن کهنترین نمود و تجلّی اجتماعی دین، باید سراغ کهنترین تمدّن رفت؛تمدن دلتای حاصلخیز بینالنّهرین، که شاهد پرده نخست نمایشنامه تاریخ تمدن بود و بر بستر کهنترین گرایش سازمان یافته دینی بشر جریان یافته است.جوانههای مکتب توحید در این سرزمین است که به دست ابراهیم خلیل به رویشی غیرقابل انکار دست مییابد.
ما با این انگیزه، پژوهش خود را از این دلتا آغاز میکنیم و تاریخ آن را به سبک الواح آشور در دو بخش بیش از توفان)lani aludi(و پس از توفان)arki blubi(بررسی میکنیم:
حرکتهای دینی پیش از تاریخ دلتا
بینالنّهرین سرزمین معابد، الههها، کاهنان و حکومتهای دینی، و مهد پیدایش ادیان الهی اعمّ از سامی و حامی است که همگی مبتنی بر وحی هستند.برای نسختین بار در بابل 1.ابن منظور، لسان العرب، ج 13، ص 166.است که ما با نام پیامبران پیش از نوح، یعنی آدم، شیث و ادریس آشنا میشویم:
الف.داستان هبوط
آدم که از لفظ عبری ادم)adam(گرفته شد ه، در اصل به معنی زمین یا خاک است و در زبان اکدی، ادمو)adamu(به دو معنی«خون»و«شخص شریف»آمده، و در زبانهای عبری و فنیقی به معنی انسان به مفهوم عام آن است و بر فرد معینی دلالت نمیکند. 1
بر اساس الواح آفرینش بابلی که نخستین بار جورج اسمیت آن را با نام داستان آفرینش کلدانی 2 در سال 1876 منتشر کرد، و متن کامل آن با کوشش و.گ.لمبرت 3 معرفی شد که متن اصلی را در 1967 م راه یافته است.با این تفاوت که مسأله گناه اوّلیه، شاخ و برگ بیشتری در مسیحیّت به خود گرفت.در انجیل لوقا، آدم«ابن اللّه»خوانده شده است. 4
انسان در هیچیک از دو آیین یهود و مسیحیت، به اندازه قرآن از مقام و منزلت برخوردار نیست.در قرآن تمام آیاتی که بیانگر کیفیت آفرینش انسان هستند و مبدأ او را خاک یا آب یا گل یا لجن میدانند، همه به چگونگی خلقت انسان و مراحل آن به عنوان یک نوع دلالت دارند.
در زبان قرآن، آدم خلیفه خدا بر روی زمین است و خلافت او سبب حیرت و استفسار فرشتگان قرار میگیرد.خداوند راز همه موجودات را به آدم میآموزد و از فرشتگان میخواهد تا راز موجودات را بگویند، آنان که دانای این امور نیستند، لب فرو میبندند و میگویند:جز آنچه از تو آموختهایم به چیزی علم نداریم و خداوند از آنان میخواهد تا آدم را که از مظهریت تام برخوردار است، سجده کنند.همه موجودات از این 1.جفری، آرتور، واژههای دخیل در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدرهای، (تهران، انتشارات توس، 1372)، ص 107-106.
2.the chaloean account of genesis.
3.w.g.lambert.
4.انجیل لوقا، 3، ص 38.
________________________
فرمان الهی پیروی میکنند، جز ابلیس که نافرمانی پیشه میکند و از بهشت رانده میشود، ولی به او اجازه داده میشود تا آدمیان ناخالص را اغفال کند. 1 ابلیس با توجه به چنین اجارهای به سراغ آدم و حوّا میرود که در باغی مأوا یافتهاند، و از نزدیک شدن به درخت «منهیّه»پرهیز میکنند.او آدم و حوّا را وسوسه میکند و آن دو به رغم هشدار خداوند متعال، تحت تأثیر وسوسه ابلیس قرار میگیرند و به منظور دست یافتن به جاودانگی به درخت مزبور نزدیک میشوند و از میوه آن درخت میخورند. 2 هماندم برهنگی خود را میفهمند و از یگدیگر میگریزند 3 و خداوند آن دو را از بهشت میراند.
علاّمه طباطبائی رانده شدن آدم از بهشت را به گونه تمثیلی تفسیر کرده است.او مینویسد:
«چنین مینماید، سرگذشتی را که خدا درباره سکونت دادن آدم و حوّا در بهشت و فرود آوردن آنان به زمین، پس از تناول از درخت مزبور، بیان میفرماید، مثالی برای تجسّم حال انسان است.» 4
«چون«اهبطو»به صورت جمع آمده، هبوط باید عمومی باشد، گو اینکه همه در علل نفسانی و مقدمات هبوط شرکت داشتهاند.» 5
در تلقّی قرآن، آدم پس از هبوط، چنانکه در بینش مسیحیت است، آلوده به گناه نخستین بر روی زمین به حیات خود ادامه نمیدهد، او توبه میکند و گناهانش زدوده میشود. 6
1.حجر/45-34.
2.طه/116-115.
3.قصص قرآن مجید، برگرفته از تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری، مشهور به سورآبادی، به اهتمام یحیی مهدوی، (تهران، خوارزمی، مهر 1365)، ص 8.
4.علامه طباطبائی، المیزان، ج 1، ص 174.
5.سید محمود طالقانی، پرتوی از قرآن، ج 1، ص 134.
6.بقره/37.
________________________
در روایات اسلامی، آدم پس از رانده شدن از بهشت، حوّا را که او نیز از آنجا رانده شده بود، در عرفات باز مییابد. 1 آدم هزار سال میزید و حوّا صد و بیست شکم فرزند میزاید؛هر شکم پسری و دختری. 2 قابیل(در روایت تورات، قاین)و هابیل که اولی کشاورز و دومی گلّهدار است، از فرزندان آدم و حوّا هستند.در صد و سیّمین سال عمر آدم است که قابیل هابیل را میکشد و خداوند به آدم پسری به نام«شیث»میدهد به معنی «بخشیده»؛چون خدا او را به عوض هابیل به آدم بخشید. 3
آدم به وقت مرگ خود، همه فرزندان را خواند و شیث را بر همه آنان برتری داد.او را وصیت کرد:ای پس در کار شتاب نکنی که هر چه به من رسید از آن رسید.بر اساس رأی و هوای زنان کار نکنی که من کرم و مرا بد افتاد، حرص نوروزی که شوم است.
آدم از فرشته مرگ پرسید:چون جان من برگیرند، با من چه کنند؟
گفت:در گور کنند.
گفت:خدایا مرا گور مکن که من از آن تاریکی و تنهایی گور سخت میترسم.
گفت:گور بر تو باغ بهشت شود، ولی جیفه زیر خاک باشد، بهتر است.
شیث بر آدم نماز خواند و او را دفن کرد. 4 و پس از مرگ پدر بر فرزندان آدم پیامبری کرد.پنجاه«صحیفه»بر او نازل شد.او اوّل کسی بود که کعبه را به گل و سنگ بنا کرد و حروف هجا را پدید آورد.همه فرزندان آدم از نسل اویند، زیرا که هابیل فرزند نداشت و فرزندان قابیل همه در توفان نوح جان باختند.
شیث را پسری بود انوش نام 5 و شیث بعد از آمدن او هشتصد و هفت سال زیست و 1.مجمل التّواریخ و القصص، تألیف 520 ه ق، تصحیح ملک الشعراء بهار، (انتشارات کلاله خاور)، ص 182.
2.قصص قرآن مجید، ص 75.
3.مجمل التواریخ و القصص، ص 182؛مطهربن طاهر مقدسی، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، (تهران، انتشارات آگه، 1374)، ج 3-1، ص 418.
4.قصص قرآن مجید، ص 75.
5.سفر پیدایش، باب چهارم، ص 26-25.
________________________
پسران و دختران دیگر آورد. 1 شیث را هم نزد آدم دفن کردند. 2
ب.ادریس بن یارد
پس از شیث، ادریس پیامبری کرد.او به دلیل کثرت درس به این نام خوانده شد ه است. 3 او پسر یارد بن مهلائیل بن قینان بن نوش است.سی حیفه داشت. 4 شخصیت تاریخی او با توث)thoth(مصری 5 ، ارمس(هرمس)یونانی 6 و خنوخ عبرانی و اخنوخ عربی 7 که درتورات ذکر آن آمده است و نیز هوشنگ ایرانی، مشابهتهایی دارد. 8 برخی از جمله قفطی 9 ، یعقوبی 10 و ابن ابی اصیبعه 11 ، او را همان هرمس میدانند.
بر اساس روایت تورات، یارد صد و شصت و دو سال بزیست و خنوخ را آورد و پس از آن هشتصد سال دیگر نیز زندگی کرد، و خنوخ در شصت و پنجمین سال حیات خود «متوشالح»را آورد و پس از آن سیصد سال دیگر در قید حیات بود و در پایان«خنوخ» 1.سفر پیدایش، باب پنجم، ص 9-7.
2.همان مأخذ.
3.مجمل التواریخ و، القصص.
4.همان مأخذ.
5.محمد جواد گوهری، «هرمس»، فرهنگ، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، کتاب چهارم و پنجم(بهار و پاییز 1368)، ص 299.
6.در اساطیر یونان از هرمس یا ارمس به معنی عطارد، به عنوان فرزند زئوس و ما یا نام برده شده و بعدها نیز همین شخصیت در نزد رومیان با نام مرکوری شناخته شده است.
dr.s.h.nasr:islamic life and thought,london.p.103.
7.عبد الوهاب النجار، قصص الانبیا، (چاپ سوم:بیروت، دار احیاء التراث العربی)، ص 24.
8.جفری آرتور، واژههای دخیل در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدرهای، ص 107.
9.قفطی، تاریخ الحکماء، ج 1، ص 2.
10.یعقوبی، ج 1، ص 166.
11.ابن ابی اصیبعه، ج 1، ص 16.
________________________
نایاب شد. 1
در قرآن دوجا از ادریس یاد شده است.تمام دانش ما از او این است که ادریس پیامبری بزرگ و بسیار راستگو بود، 2 خداوند وی را به مرتبتی والا رسانده 3 و به علت ثبات قدم و بردباری به رحمت الهی داخل شد. 4 قرآن بیش از این از او نمیگوید.
ادریس را همچون هرمس«مثلث الحکمة»یا«مثلث النّعمه»دانستهاند، چون همزمان، نبی ولیّ و حکیم بود. 5 گروهی شهر منف مصر را زادگاه او دانستهاند 6 و برخی با استناد به تورات، بابل را.یاقوت حموی مینویسد:
اهل تورات بابل را مقام آدم دانستهاند، قتل هابیل در آنجا صورت گرفته و ادریس در آنجا به نبوت رسید، ولی به دلیل فساد اهل آن، از خدا خواست تا او را به سرزمین مشابه آن انتقال دهد، و خدا او را به مصر انتقال داد. 7
قفطی در تاریخ الحکماء مینویسد:فرقهای گویند ادریس به بابل متولد شد و در آنجا نشأت یافت و در آغاز زندگی، علم شیث بن آدم را فرا گرفت و شیث جدّجدّ پدر وی است. 8 و داستان هاروت و ماروت به روزگار وی اتفاق افتاد. 9
و مقدسی مینویسد:وی نسختین کسی بود که خط نوشت و جامه دوخت و پیش از روزگار او انسانها پوست میپوشیدند. 10 بنای شهرها و وضع نجوم و تقویم، همه به او 1.سفر تکوین، باب پنجم، آیات 26-18.
2.مریم/56.
3.مریم/57.
4.انبیا/85.
5.مجمل التواریخ و القصص، ص 90.
6.تاریخ حکمای قفطی، ترجمه فارسی از قرن یازدهم هجری، به کوشش بهمن دارانی، (دانشگاه تهران، 1371)، ص 7.
7.یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 1، کلمه بابل.
8.تاریخ حکمای قفطی، ص 8.
9.مجمل التواریخ و القصص، ص 898.
10.مقدسی، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، ج 3-1، ص 419.
________________________
منسوب است.خداوند اسرار فلک را به او آموخت.او زمین را به چهار ربع تقسیم کرد و بر هر ربعی ملکی نهاد.ملک اوّل ایلاوس(رحیم)و دوم زوس و سوم اسقلبیوس و چهارم زوس آمول بودند.او هشتاد و دو سال بر روی زمین زیست. 1 در روزگار او فرشتگان با آدمیان مصافحه میکردند و در منازل و مجالس ایشان با آنان دیدار میکردند، چرا که روزگار خوبی بود و مردم نیک بودند. 2 وضع اسطرلاب و کیمیا را نیز به ادریس نسبت میدهند.در قرن سوم هجری، صابئین حرّان که در جای خود بتفصیل از آنان سخن خواهیم گفت، او را پیامبر خویش و صاحب کتاب آسمانی میشمردند. 3
چون جان ادریس را برگرفتند، وی خواست تا او را به آسمان برند.در این گشت و گذار، از جهنم گذشت و در بهشت ساکن شد. 4 گویند چون وی را به آسمان بردند، از علایق مادی، سوزن و کمی نخ به همراه داشت، نتوانست از آسمان چهارم فراتر رود، همانجا جاودان شد.
ادریس قوم خود را به دین الهی، به توحید و عبادت خدا، و اینکه نفوس خود را از عذاب اخروی خلاصی بخشند، و نیز به انجام کارهای شایسته دعوت میکرد، به زهد و عدل توصیه مینمود و به آنان میگفت تا نماز بخوانند، روزه بدارند، با دشمنان دین جهاد کنند، زکات دهند و از جنات خود را پاک سازند.او خوردن گوشت خوکو شتر و سگ و خر و انواع مسکرات را بر امت خود حرام نمود.اعیادی را معمول داشت و در جشنها نماز و قربانی مقرر کرد.آنان را به آمدن پیامبران دیگر وعده داد و شماره آنان را برشمرد. 5 قبله امت او به سمت نقطه جنوب و بر خط نصف النهار قرار داشت. 6 شریعتش جمله 1.عبد الوهاب النجار، قصص، الانبیاء، ص 28.
2.مقدسی، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، ج 3-1، ص 419.
3.خالقداد هاشمی، توضیح الملل، ترجمه کتاب الملل و النحل، تصحیح سید محمد رضا جلالی نائینی، (تهران، 1358)، ج 2، ص 18 و 41.
4.مجمل التواریخ و القصص، ص 184.
5.تاریخ حکمای قفطی، ص 12-5.
6.همان مأخذ.
________________________
زمین را فرا گرفت. 1 پادشاهی او از شریعتش یعنی آیین حنیف 2 که صابئان آن را «مملکت قیّمه»خواندهاند 3 ، سرچشمه میگرفت و به هیمن دلیل حکومتی استوار داشت.
عصر تاریخی شدن دین
توفان نوح سرآغاز عصر تاریخی شدن دین الهی است.آگاهی تاریخی ما درباره پیامبران پیش از نوح، چنانکه دیدیم، بسار اندک و بیشاخ و برگ است.شاخ و برگهایی نیز که بعدها به آن افزوده شد با اطلاعاتی که امروزه از راه باستان شناسی، زبان شناسی و علوم دیگر به دست میآید، انطباق ندارند.شخصیت، پیام و زندگی آنان با افسانههای اقوام و مللی که در طول تاریخ پیدا شده و از میان رفتهاند، در آمیخته است.بنابراین، میتوان گفت:توفان سرآغاز فصل جدید از تاریخ معنویت و رابطه رمزآلود انسان با ماورای طبیعت است.
انسان پس از توفان، یکی از بزرگترین بلاهای آسمانی را پشت سر گذاشته و بیش از نیاکان خود به انذار الهی دل سپرد و توجه یافت، و در آستانه اهتمام به هویت معنوی خود قرار گرفت؛هویّتی که حدود دو هزار سال بعد به دست ابراهیم علیه السّلام خود را به کرسی نشاند و به همه چیرگیهای بینش مادی خط بطلان کشیده، و همه جهانبینیهای شرکزده را در معرض نابودی قرار داد.پس توفان نقطه عطفی است میان دو دوره ماقبل و مابعد تاریخ دین.
پس از رویداد دهشتناک توفان و نابودی همه ناباوران و ناصالحان، نوح تعالیم آسمانی خود را در اختیار انسان تصفیه شده قرار داد و انسانهای متعهد و عقیدهمند و صالح، بار دیگر فزونی یافتند و راه جدید زندگی را، در پیش گرفتند، نژادها از حام و سام و 1.محمد خزائلی، اعلام قرآن، (تهران، امیرکبیر، 1355)، ص 105.
2.تاریخ حکمای قفطی، ص 12-5.
3.همان مأخذ.
________________________
یافت، فرزندان نوح ریشه گرفتند و ترکیب جدیدی از دین و دولت در حیات آدمی بهوجود آمد.
ما پیش از آنکه با داستان توفان در منابع و آثار دینی آشنا شویم، پیشینههای این داستان را در فرهنگ ملتهای کهن پی میگیریم:
توفان در اساطیر ملل
از نظر برخی مورخان، توفان نوح یادی از پر شدن درّه مدیترانه با آب اقیانوس اطلس در عصر نوسنگیان یا خاطرهای از شوربختی بزرگی است که در گرجستان یا پیرامون خزر روی داده است.این رویداد که مبدأ تاریخ یهود قرار گرفته و آنان آن را چهار هزار سال پیش از میلاد میدانند، اختصاص به اقوام سامی مانند بابلی، یهود و اعراب ندارد، بلکه نزد ایرانیان، هندوان و یونانیان نیز صورتهایی از این داستان باقی است.
در اساطیر یونان، قصه دوکالیون 1 ، صورت شاعرانهای از این داستان است.دو کالیون پسر پرومته 2 در اساطیر یونان، مقام نوح را در اساطیر بینالنهرین دارد.
وقتی زئوس خدای بزرگ بر آدمیزادگان خشم آورد، در صدد برآمد که تخمه آدمی را از جهان براندازد، توفان هولناکی برانگیخت، فقط دوکالیون پارسا و زنش پیرا 3 از آن توفان رهایی یافتند.دوکالیون به دستور پرومته صندوقچهای ساخت که نه روز تمام برفراز آبها بود، سرانجام در کنار پارناس 4 یا کوه اوتریس 5 کشتی وی لنگر انداخت و به خشکی رسید.آنگاه دوکالیون قربانی و فدیهای برای زئوس تقدیم داشت و زئوس از او خواست تا هر چه آرزو دارد از او بخواهد و پیرا و دوکالیون، خواستند تا بار دیگر نسل آدمی در جهان پدید آید.از آنان خواسته شد تا از فراز سرخود استخوانهای مادر خویش 1.deucalion.
2.prmethee.
3.pyrrha.
4.parnass.
5.othrys.
________________________
را به پشت سرافکنند و نژاد انسان از این استخوانها به وجود آمد.
در روایت دیگری، بر وسوس نویسنده یونانی همعصر اسکندر مقدونی که از زبان بابلی اطلاعات کافی داشته است، مینویسد:
پس از مرگ ازاتس 1 ، پسرش زیسوتروس 2 هیجده سال سلطنت نمود.در سلطنت وی توفان عظیمی حادث شد.کرونوس 3 خدای بزرگ به او ظاهر شد و از توفان بزرگی او را خبر داد و به او دستور داد تاریخ هر چیز را بنویسد و آن را در شهر آفتاب دفن کند، نیز کشتی بسازد و دوستان و نزدیکان خود را در آن جای دهد و بر عرشه آن هر چیز از جانداران لازم باشد، جای دهد تا محفوظ بمانند.
توفان در روز موعود حادث شد و پس از فروکش کردن، زیسوتروس مرغانی را فرستاد، ولی آنها جای نشستن نیافتند و برگشتند، و پس از چند روز آنان را بار دیگر بیرون فرستاد.در بازگشت پاهای آنها گل آلود بود.سومین بار نیز آنان را فرستاد و پس از اطمینان، دریچهای در کشتی باز نمود.کشتی بر کوهی نشسته بود، همه پیاده شدند و زیسوتروس از دیدن زمین، مراسم شکر به جای آورد و در آنجا قربانگاهی بنا نمود و قربانی تقدیم کرد. 4
در روایت هندی به جای نوح، «مانو»است که با عنایت«ویشنو»خدای بزرگ نجات مییابد.در این داستان و یشنو به صورت ماهی درآمده و کشتی مانو را از میان توفانها تا قله کوه میکشاند.
و در اساطیر ایرانی داستان جم و باغ در قصّه توفان را تداعی میکند که در فرگرد دوم و ندیداد بتفصیل نقل شده است.در این داستان، اشاره به زمستان و سرما و وعیدی است که فقط در پایان عمر جهان ممکن است تحقق پذیرد و بر خلاف توفان نوح، امری تحقق 1.ardates.
2.zisutrus.
3.kerunus.
4.به نقل از:ارمغان، سال 16، شماره 5، ص 382-381.
________________________
یافته نیست. 1
توفان در اساطیر دلتا
در اساطیر بین النهرین، توفان جایگاهی ویژه دارد.در سال 1872 م جورج اسمیت، از پیشگامان آشور شناسی، اعلام کرد در میان الواح گلی فراوان کتابخانه آشور بانیپال، شرحی درباره توفان و سیل کشف کرده که بیاندازه به روایت تورات شباهت دارد. داستانی که او در دست داشت، همان حماسه«گیلگمش»است.گیلگمش پادشاه اوروک این داستان را از«اوت نپشتیم»تنها مردی که عمر جاودانه نصیبش شده است، چنین میشنود:
«در زمانی نامعلوم، هنگامی که شوروپاک یک شهر قدیمی بود، خدایان تصمیم گرفتند سیلی جاری سازند که نژاد انسان گناهکار را نابود کند.اما«اثا»بر اوت نپشتیم به طور پنهانی گفت تا خانهاش را ویران سازد، اموالش را رها کند، کشتی بسازد و ذریّه تمام موجودات زنده را در آن بنهد و خودش را برای بدترین اوضاع آماده سازد.بزودی کشتی عظیم هفت طبقه آماده گردید.هنگامی که هوا چنان منقلب شد که دیدنش ترسناک بود، اوت نپشتیم دریافت که زمان توفان فرا رسیده است.لذا به درون کشتی رفت و درهای آن را بست.وقتی نور صبحگاهی تابید، ابر سیاهی از افق دوردست پدیدار شد که خبر از مهیبترین توفانها و رعد و برق میداد.حتّی خدایان دچار وحشت شدند.روز هفتم، توفان آرام گرفت و اوت نپشتیم پنجره را گشود، همه چیز ساکت شده بود.به زانو افتاد و گریست.کشتی بر کوه یسیر به خشکی نشسته بود.پس از یک هفته اوت نپشتیم کبوتری را رها کرد که برگشت، سپس پرستویی را فرستاد که او نیز برگشت، آنگاه زاغچهای را فرستاد که زمین را یافت و برنگشت.»
بعدها متن میخی جدیدی کشف شد که روایت دیگری از رویداد توفان را ارائه میداد.این متن ناقص، ولی قدیمتر از روایت گیلگمش بود که در قرن هفتم پیش از میلاد نوشته شده است.نام قهرمان نیز در آن تفاوت میکرد.
1.وندیداد، فرگرد دوم.
________________________
در اینجا این سؤال مطرح میشود:آیا اثراتی از سیل و توفان بزرگ در بینالنهرین یافت شده است؟
درّه عبید و آثار بر جای مانده توفان
نخستین و تنها باستانشناسی که باور داشت آثار توفان را در بینالنهرین یافته است، سرلئونارد و ولی بود.وی در سالهای 1934-1924 ضمن کاوشهای مهمی که در«اور» به عمل آورد، چند گودال آزمایشی در کنار دیوار درونی شهر، در داخل منطقهای که به «گورستان سلطنتی»دوران نخستین سلسله شاهان مشهور است، حفر کرد.پس از آنکه از چند سطح گذشت، به یک لایه گل به ارتفاع یازده پا رسید که آب با خودش آورده بود و فاقد هر گونه بقایای اجسام و اشیا بود.بلافاصله در زیر ورودی این لایه، قطعات شکسته سفال و اشیای گوناگون متعلق به تاریخهای کهنتر در ته گودال زمین بکر یافت شد.
باستانشناس مزبور چنین استدلال کرد:لایهای به قطر یازده پا احتمالا به مفهوم سیلی است که عمق آن کمتر از 25 پا نبوده است.در اراضی مسطح و پست بینالنهرین سیلی به این عمق، سطحی در حدود 300 مایل طول و 100 مایل عرض را میپوشاند.بنابراین، اثرات سیلی که در هر دورهای از تاریخ بینالنهرین بینظیر بوده، مشاهده میشود و میتوان سیلی که شهر اور و آبادیهای درّه عبید را در خود فرو برده، با توفانی که در تورات از آن گفتگو شده یکی دانست.به عقیده وولی این مسأله شگفتانگیز نیست، چون در تورات آمده است:«ابراهیم از اور کلدانیان بیرون شد.» 1 و او بخوبی میتواند داستان سیل و توفان را با خودش به کنعان برده باشد. 2
البته در محافل علمی کسی کشف ولی را جدّی نگرفت، چون دامنه واقعیت توفان را نمیتوان از عمق گلهایی که در یک محدوده معینی پیدا شده است، استنتاج کرد.
1.تورات، سفر پیدایش، باب 11، آیه 31.
2.ژوژرو، بینالنهرین باستان، ترجمه عبد الرضا هوشنگ مهدوی، ص 109-106.
________________________
توفان در منابع دینی
نوح که پدر دوم بشر خوانده شده، 1 در عبری به معنی راحت 2 و در عربی به معنی نوحهسرایی با صدای بلند است.او فرزند«لمک»یا«لامک»و نخستین پیامبر اولوالعزم و داعی توحید 3 ، پس از مرحله تاریخی شدن دین و از نسل آدم است که پس از ادریس به پیامبری برگزیده شد و قوام او در شهر«فارا»بر کنار شط«کار»یکی از رودهای فرعی فرات و در حد فاصل شهرهای دیوانیه و سماره و نزدیک ناصریّه زندگی میکردند. 4 وی به قرآن از پیامبران بزرگ الهی شمرده شده است.علاوه بر نامگذاری سوره هفتاد و یک قرآن به این نام، در سورههای شعرا، مؤمنون، اعراف، انبیا و هود از او یاد شده و چهل و سه بار به نام وی تصریح شده و ابراهیم شیعه و پیرو او به شمار رفته است. 5 نیز از او به عنوان ناصح مبین 6 و عبد شکور، 7 یاد گردیده است.نوح صاحب نخستین شریعت الهی و اولین کسی است که برای هدایت انسانها، علاوه بر وحی از عقل نیز کمک گرفت. 8
بنا به روایت تورات 9 و قرآن 10 ، نوح به هنگام توفان نهصد و پنجاه سال عمر داشت. او مردی عادل بود و در نظر خداوند التفات یافت و سه پسر آورد به نامهای:سام، حام و یافتم 11 در زمان او زمین به فساد کشیده شده و از ظلم پر گردیده بود.قوم نوح بتهای ودّ، 1.محمد فرید وجدی، دائرة المعارف القرن العشرین، (بیروت، دار المعرفة)، ج 10، ص 382.
2.the heritage illustrated dictionary.edited by willian morris,published by american heritage publishing co.inc 1978.p89.
3.نساء/163.
4.محمد لطفی جمعه، نظرات عصریة فی القرآن الکریم، (قاهره، عالم الکتاب، 1411 ق)، ص 472-468.
5.صافات/83.
6.هود/28.
7.اسراء/3.
8.مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 25، ص 93.
9.تورات، سفر پیدایش، ص 9.
10.عنکبوت/14.
11.تورات، سفر پیدایش، ص 6.
________________________
سواع، یغوث، یعوق و نسر 1 را پرستش میکردند.ودّ به شکل مرد بود و سواع به شکل زن و یغوث به صورت شیر و یعوق به صورت اسب و نسر هم همانند باز درست شده بود. 2 این بتها پس از توفان نیز در نواحی مختلف عربستان تقدیس میشدند. 3 نوح برای راهنمایی قوم، همه تلاش خود را به کار گرفت و در میان قوم خود به انذار پرداخت. 4 از آنان خواست تا خدای را پرستش کنند و راه تقوا در پیش گیرند، 5 ولی آنان به سخنان وی گوش ندادند و روش متکبّران را در پیش گرفتند.طی بیش از نه قرن تلاش، افراد انگشت شماری به نوح ایمان آ وردند. 6 نوح گفت:
ای پروردگار من، قوم خود را شب و روز به توبه و توحید دعوت کردم، ولی آنان از ایمان گریختند، از شنیدن سخنان من پرهیز کردند.آنان خود را با جامههایشان پوشاندند، تا مرا نبینند.من پیام خود را بیشتر آشکار کردم و اصرار ورزیدم، به آنان گفتم نزد پروردگارتان استغفار کنید، حجّتها آوردم، ولی ثم نبخشید، و از خدایان خود دست نکشیدند و تودهها را از راه بیرون کردند. 7
1.هود/40.
2.طبرسی، مجمع البیان، ج 10، ص 364.
3.ابن کلبی در کتاب الاصنام مینویسد:ودّ در دومة الجندل بود و پس از انتشار اسلام به دستور رسول خدا منهدم شد؛الاصنام، ص 55 و 56.سواع در همدان، یغوث در قلمرو قبیله طی و یعوق در قلمرو کنانه و نسر در قلمرو حمیر قرار داشته است.(میبدی، کشف الاسرار، ج 10، ص 241.)به همین لحاظ بعضی از ناقدین غربی گفتهاند:بتهای یاد شده که در دوره جاهلیت توسط عربها پرستش میشدند، چگونه ممکن است در عصر نوح نیز مورد پرستش قرار گرفته باشند؟غافل از اینکه تقدیس اغلب اصنام جاهلیت ریشه در ادوار کهنتر دارد.علاوه بر اینه دگرگونی نامها در منطق قرآن عنوان بتپرستی را تغییر نمیدهد.ابن عباس گفته است:بتهای عصر نوح پس از توفان در زیر خاک دفن شده بودند تا اینکه عربها آنها را یافتند و مورد پرستش قرار دادند.(میبدی، کشف الاسرار، ج 10، ص 241.)
4.نوح/2.
5.نوح/3.
6.تحریم/10.
7.نوح/7-5.
________________________
آنان در برابر نوح عصیان کردند. 1 او را گمراه 2 ، دروغگو 3 و مجنون 4 و پیروانش را رذل و فرومایه خواندند.
به نوح وحی شد:جز آنها که تاکنون ایمان آوردهاند، کسی ایمان نخواهد آورد.او نیاید از کارهایی که میکنند غمگین باشد. 5 نوح که تبلیغ دین را بیش از این مفید نمیدید، قوم را نفرین کرد و گفت:
«ربّ لا تذر علی الأرض من الکافرین دیّارا انّک ان تذرهم یضلّوا عبادک و لا یلدوا الاّ فاجرا کفّارا» 6
پروردگارا، کسی از این کافران را بر روی زمین مگذار، چون اگر آنها بمانند، بندگانت را گمراه میسازند، و، از نسل آنان جز گروهی فاجر و بیایمان به وجود نخواهد آمد.
و در حق پیروان خود طلب آمرزش کرد. 7 و خدا خواست او را اجابت کرد. 8
نوح مأمور شد کشتی بسازد و در باره آنان که ستم کردهاند شفاعت نکند. 9 نوح مشغول ساختن کشتی شد و هر زمان گروهی از اشراف قومش بر او میگذشتند، او را مسخره میکردند و نوح میگفت:ما را مسخره نکنید، چون ما شما را بزودی مسخره خواهیم کرد. 10 خواهید دید عذاب سراغ چه کسی خواهد آمد. 11
1.نوح/21.
2.اعراف/60.
3.اعراف/64.
4.قمر/9.
5.هود/36.
6.نوح/27-26.
7.نوح/28.
8.نوح/26.
9.هود/37.
10.هود/38.
11.هود/39.
________________________
نوح کشیتی را در مدت چهل سال تمام کرد و از درون و بیرون قیراندود نمود.کشتی در سه طبقه ساخته شد.طبقه زیرین مخصوص چهارپایان، طبقه میانی خاص مردمان، و طبقه زیرین، برای مرغان.در این هنگام درهای آسمان به آبی سیلآسا باز شد و زمین شکافته گردید. 1 و تنور جوشیدن گرفت. 2 به نوح وحی شد تا از هر موجودی زوجی برگیرد، و نوح چنین کرد، و همه بستگان و مؤمنان را بر کشتی نشاند و به آنان گفت تا با یاد نام خدا به کشتی درآیند و به هنگام حرکت و توقف کشتی، نام او را از یاد نبرند. 3 کشتی آنان را از لابلای امواجی همچون کوه حرکت میداد. 4 زن ناباور نوح همراه فرزندش کنعان به درون کشتی درنیامدند و سام، حام و یافث، سه فرزند دیگر نوح بر کشتی نشستند.نوح فرزندش کنعان را فریاد زد:پسرم همراه ما سوار شو و با کافران مباش.
او گفت:به کوهی پناه میبرم تا مرا از آب حفظ کند.
نوح گفت:امروز هیچ حافظی در برابر فرمان خدا نیست، مگر اینکه خود او رحم کند. 5 و گفت:خدایا پسر من از خاندان من است و وعده تو حق است.تو از همه حکمکنندگان برتری.
پروردگار فرمود:ای نوح او از اهل تو نیست، اول عمل غیر صالحی است.پس آنچه را از آن آگاه نیستی از من مخواه.من به تو اندرز میدهم تا از جاهلان نباشی.
نوح گفت:خدایا به تو پناه میبرم که از تو چیزی بخواهم که از آن آگاهی ندارم.اگر مرا نبخشی و بر من رحم نکنی، از زیانکاران خواهم بود. 6
در این موقع موجی در میان آنان حائل شد و آن دو را از هم جدا کرد و پسر نوح در 1.قمر/12-11.
2.هود/40.
3.هود/41.
4.هود/42.
5.هود/42.
6.هود/47-45.
________________________
میان آبها غرق شد. 1
به روایت تورات، توفان فراگیر بود و جنبندهای بر روی زمین باقی نماند.از ظاهر بسیاری از آیات قرآن نیز چنین به دست میآید که توفان منطقهای نبوده است، چون کلمه ارض به طور مطلق آورده شده است. 2 با این حال، احتمال منطقهای بودن آن نیز به طور کلی منتفی نیست، زیرا در زبان قرآن واژه ارض برای منطقه مشخصی نیز به کار رفته است. 3 به همین دلیل، میان مفسران در جهانی یا منطقهای بودن توفان اختلاف است.
در برخی از منابع، احتمالمحلّی بودن توفان درستتر دانسته شده است. 4
در کشتی، مردان از زنان جدا بودند.کشتی بعد از صد و پنجاه روز، به روایت تورات، بر کوههای آرارات 5 ، آرام گرفت و بر اساس روایت قرآن، بر کوه جودی 6 استقرار یافت.بعضی جودی را همان کوه gordifoei دانستهاند که در حدّفاصل ارمنستان و عراق قرار دارد. 7
نوح، کلاغ را برای جستجو فرستاد، ولی او بر لاشهای نشست و فرمان نوح را فراموش کرد.نوح کبوتر را فرستاد، کبوتر با برگ انجیر و خزه برگشت و به پاداش این کار، طوق به او اعطا شد.همه از کشتی بیرون شدند و خدا نوح و پسرانش را برکت داد. 8 و به آنان گفت:«بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید.» 9
1.هود/43.
2.نوح/26.
3.اعراف/137.
4.رک:قرشی، قاموس قرآن، ج 7، ص 133؛محمد لطفی جمعه، نظرات عصریة فی القرآن الکریم، ص 217.
5.تورات، سفر پیدایش، ص 9.
6.هود/48.
7.محمد لطفی جمعه، نظرات عصریة فی القرآن الکریم، ص 217.
8.هود/48.
9.تورات، سفر پیدایش، ص 9.
________________________
نوح همراه یاران خود به سوی درّهای میان دجله و فرات سرازیر شد.آنان در همواریی در زمین شنعار 1 سکونت یافتند که بعدها«تمدن آشور»خوانده شد.آنان خشت را میپختند و از آجر به جای سنگ و از قیر به جای گچ استفاده میکردند.به روایت تورات، خداوند زبان آنان را مشوّش ساخت و از آنجا آنها را پراکنده کرد.آنان از بنای شهر بازماندند و به این دلیل آنجا را«بابل»نامیدند، زیرا که در آنجا خداوند لغت تمامی اهل جهان را مشوّش ساخت و خداوند ایشان را از آنجا بر روی زمین پراکنده نمود. 2
کلاویخو جهانگرد معروف مینویسد:
در میان مردمان شهر«سورماری»آبادی که از آن آرارات به کمال وضوح دیده میشود، شایع است که این شهر، اولین جایی بوده که پس از توفان به عنوان محل سکونت در نظر گرفته شده و به دست پسران نوح ساخته شده است. 3
نوح زمین را میان فرزندان خود تقسیم نمود.سام، حام و یافث، هر کدام به سویی روان شدند و ملتها را به وجود آوردند.بابلیان، آشوریان، کنعانیان، حبشیان، حمیریان، سبئیان و، اعراب شمال و جنوب، همه از فرزندان سام هستند و تمام سیاهان، فرزندان حام و ترک و خزر، سقلاب، روس، مغول، یأجوج و مأجوج، چین و ماچین، بلغاری، برطاسی، یونانی، فرهنگی و رومی نسل یافثاند. 4 و خداوند عهد بست که توفان از آن پس نباشد و قوس را به نشانی آن در ابر نهاد. 5 و نوح سیصد و پنجاه سال پس از توفان بزیست. 6
بابل همان babylonia است که ترکیبی از«باب»و«ال»به معنی«دروازه خدا»است که بعدها عمودیان(عبرانیان)در آن فرود آمدند و با از میان بردن امپراتوری سومری آکدی 1.shanar.
2.تورات، سفر پیدایش، ص 9.
3.سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجبنیا، (چاپ سوم:شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1374)، ص 151-150.
4.حمد الله مستوفی، تاریخ گزیده، (تهران، امیرکبیر، 1364)، ص 25.
5.تورات، سفر پیدایش، ص 9.
6.همان مأخذ.
________________________
که به دست ارخ 1 یک کاهن سومری به عنوان اولین امپراتوری شناخته شده تاریخ پایهگذاری شده و به دست سارگن(2750 پ م)فرمانروای مقتدر آکد به اوج خود رسیده بود، در زمان فرمانروایی حمورابی(1948-1905 پ م)بر سراسر دلتا چیره شدند. حمواربی، نخستین، امپراتوری بابل را بنیاد نهاد 2 ، همزمان آشوریها که به زبان سامی سخن میگفتند، و مدتها قبل از هزاره دوم پیش از میلاد از عربستان به دلتا کوچیده بودند و شهر آشور را مرکز خود قرار داده بودند، و بعدها فلسطین، دمشق و حتی دلتای مصر پایین را به تصرّف خود درآوردند، در آنجا به قدرت رسیدند.
تیگلات پیلسر سوم که همان تغلت فلاستر کتاب مقدّس است 3 ، عبرانیان را به سوی سرزمین«ماد»راند، و بابل را گرفت و حکومتی بنیاد نهاد به همان نام امپراتوری بابل.پس از درگذشت شلم نصر 4 چهارم 5 ، غاصبی بر جای او نشست که به سارگن دور مشهور شد.پسر وی سناخریت و نوه سناخرین، «آشور بانیپال»است. 6 به این ترتیب به عصری میرسیم که نهضت بزرگ دینی ابراهیم در آن صورت گرفته است، و ما بتفصیل در جای خود از آن خواهیم نوشت.
حیات دینی ساکنان دلتا پس از توفان
ساکنان دلتا هر چند پس از مدّتی بینش توحیدی را از یاد بردند، ولی طی زمانی بیش از دو هزار سال، عقاید مذهبی که نوح رواج داده بود و سهم فوق العادهای در زندگی خصوصی و عمومی مردم دلتا داشت، بر آثار هنری و ادبیات آنها تأثیر گذاشت و به تمامی 1.erech.
2.هربرت جورج ولز، کلیّات تاریخ، ترجمه مسعود رجبنیا، (تهران، انتشارات سروش، 1365)، ج 1، ص 207.
3.تورات، پادشاهان، کتاب دوم، باب 15، آیه 29 و باب 16، آیه 7 بهبعد.
4.shalmaneser
5.همان، کتاب دوم، باب 17، آیه 3.
6.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجبنیا، ج 1، ص 210-208.
________________________
فعالیت آنان از عالیترین وظایف پادشاهان گرفته تا اشتغالات روزمره افراد عادی، سرایت کرد.بنیاد بعضی از امپراتوریهای دلتا از جمله سومر، به دست یک کاهن خدای شهر سومری بنیاد نهاده شد. 1 و امپراتوری بابل نیز یک دوت دینی بود که پیوسته زیر نفوذ کاهنان اداره میشود. 2 در واقع در هیچیک از جوامع باستانی، انسان اینچنین خود را به طور مطلق وابسته به دین نمیدانست.این واقعیت که جامعه سومری پیرامون معابد تشکیل و متبلور شد، و در آغاز بر اساس حکومت دینی تشکیل گردید، پیامدهایی عمیق و با دوام داشت.زمین متعلق به معابد بود و پادشاهان مقتدر آشور و دیگر امپراتوریها خدمتگزاران این معابد بودند.
قانونگذاری نیز ریشه دینی داشت.در آغاز یکی از کهنترین مجموعه قوانین بشری که به دستور حمورابی نوشته شده است، نشان داده شده که قانون را امپراتور از خدای «شمش»که نماینده آفتاب و بخشاینده نور و زندگی بود و رسما قانونگذار است، دریافت میکند. 3 استوانهای از کاوش شهر اور 4 بهدست آمده که از مجموعه قوانین حمورابی کهنتر است و«سین»خدای ماه را نشان میدهد که به اورانگور 5 دستور میدهد تا برای او پرستشگاهی برپا دارد و او را در گرداندن آن یاری دهد. 6
دوآلیسم و شرکزدگی بینش توحیدی
بر اساس منابع موجود با پیشرفت تدریجی تمدن و محو شدن خاطره جهانی توفان، ساکنان دلتا مسأله بسیار مهم و زیربنایی مبدأ هستی و عهدی که تورات و کتابهای دیگر آسمانی از آن حکایت میکنند، همه را بتدریج از یاد بردند و مظاهر شرک، یکی پس از 1.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجبنیا، ج 1، ص 206.
2.ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه احمدآرام و دیگران، ج 1، ص 275.
3.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجبنیا، ج 1، ص 270-269.
4.ur.
5.ur-engur.
6.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجبنیا، ج 1، ص 270-269.
________________________
دیگری به جهانبینی آنان راه یافت و آموزههای یکتاپرستانه نوح و پیامبران دیگر زیر تلّی از غبار زمان به راموشی سپرده شد.هر چند بجز نیروی فطرت که کشش ذاتی نهاد آدمی را به سوی مبدأ متعالی هستی تضمین میکند، دو نیروی دیگر نیز به گفته ویل دورانت آنان را به سمت توحید میراند:یکی پهناور شدن مملکت که الزاما خدایان بیشمار آنان را به فرمان خدای یگانه درمیآورد.دیگر اینکه خرده خدایان آنان در حقیقت چیزهایی جز مظاهر خدای بزرگ و یکتا نبودند. 1 و میبایست سرانجام در یک رابطه منطقی همانند بازگشت اوصاف متعدد به یک صاحب صفت، به آن ذات یگانه باز میگشتند.باور به«آن» به عنوان خدای خدایان که در معبد«اوروک»قرار داشت و عالیترین قدرت کائنات شمرده میشد و آفریننده انسان و خدایان بود، نشانگر لایههایی از بینش توحیدی یا تمایل به توحید در جهانبینی ساکنان دلتاست .خدایان دیگر نیز در حقیقت حکم کارگزاران الهی در سلسله نظام طولی را داشتهاند و بتدریج به عنوان خدایان متعدد، جهانبینی توحیدی آنان را به شرک تبدیل کردهاند.
این تحلیل با اقبال بیشتری از سوی پژوهشگران واقع بین غرب مواجه شده است. به نقل میرچا الیاده مورّخ برجسته ادیان، مکتب مردمنگاری وین و در صدر آن w.schmit صاحب حجیمترین تکنگاری مربوط به منشأ تصور الوهیت، میکوشد تا وجود یکتاپرستی آغازین را اثبات کند. 2
کشمکش میان دو جهانبینی توحیدی و شرکآلود، بیش از چندهزار سال در دلتا دوام آورد، و غلبه همیشه با جهانبینی شرکآلود بود.در واقع، جهانبینی توحیدی را آفتزده بود و با فراموشی پیامهای آسانی نوح، بار دیگر بشریت درون باتلاق جهل و خرافهپرستی فرو رفت و قرنهای متمادی از پی یکدیگر سپری شد، تا ابراهیم پدر امتها و شیعه و پیرو نوح، بار دیگر نوای توحید را به گوش مردمان رساند و درخت تناور توحید را به بار نشاند.
1.ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام و دیگران، ج 1، ص 278-277.
2.میرچا الیاده، رساله در تاریخ ادیان، ترجمه جلال ستّاری، (تهران، انتشارات سروش، 1372)، ص 57.
________________________
در حدّ فاصله نوع و ظهور ابراهیم، انحطاط معنوی عظیمی به دلتا راه یافت. سومریان از روی الگوی جامعه انسانی نظام فوق طبیعت را ساختند.آسمانها از صدها موجود نیرومند انساننما پر شد و هر یک از خدایان مأمور انجام وظیفهای خاص شدند. هر چیزی دارای خدای مخصوص به خود شد.این خدایان تجسّمی از بشر و زندگی نابسامان انسان آن روز بودند.با این حال، سلسله مراتب داشتند.بعضی از آنها نسبتا کماهمیت بودند و بالاترین کاری که به عهدهشان واگذار میشد، نگهبانی یک عبادتگاه کوچک در یک پس کوچه بود.برخی دیگر از قبیل«شاره»و«زبانه»تنها در شهر خودشان اهمیت داشتند، اما بعضی مورد ستایش عموم بودند؛مثلا«نانا»خدای ماه که سامیان او را «سین»مینامیدند و پرسش«اوتو»خدای خورشید که سامیان او را«شمش»میخواندند، چنین وضعی داشتند و«آن»، چنانکه گفته شد، عالیترین قدرت کائنات بود و نخستین مقام را در معبد خدایان سومر اشغال کرده بود.«انلیل»خدای هوا و«انکی»خدای زمین، همانند«آن»مذکر بودند.
به این ترتیب، در جهانشناسی اکدی و سومری، جهان دارای سهبخش بود:آسمان، زمین و دریا که به ترتیب سه خدای:«آن»، «انلیل»و«انکی»به آنها نظارت داشتند.
سومریان، بابلیان و آشوریان بر جهانبینی شرکزده خود پایبند بودند و اطاعت از اوامر خدایان را فیضه خود میدانستند و ادراک آنان از خدایان، متناسب با شدّت تأثیری بود که خدایان در تجلیات خود بر زندگیشان میگذاشتند.
انجامشناسی نافرجام
ساکنان دلتا پس از توفان به جهان پس از مرگ باور داشتند و آن جهان را پایان لذات دنیوی میدانستند، ولی بهشت را از آن خدایان تلقّی میکردند.وجود هزاران گور با وسایل تدفین، گواه زندهای بر این اعتقاد عمومی است.
سومریان سرزمین مردگان را کور-نو-گیا 1 (سرزمین بدون بازگشت) 1.kur-nu-gia.مینامیدند. 1 این سرزمین فضای وسیعی بود که زیر زمین قرار داشت و بر اساس بینش اساطیری«ارشکیگال» 2 ، ملکه جهنم با شوهرش«نرگال»همراه ایزدان بسیاری در آن سلطنت میکردند.جز در شرایط استثنایی، کسی قادر به گریختن از این سرزمین نبود.
در اسطوره هبوط«اینانا»به جهان مردگان، تصویر دقیقی از جهان پس از مرگ داده شده است.این اسطوره از کوهی لاجوردی گفتگو میکند با دروازههایی که به دقت قفل شده و بر آنها نگهبانانی گمارده شدهاند. 3
متون آشوری و بابلی در خصوص وضعیت زندگی پس از مرگ، تقریبا اطلاع بسیار اندکی در اختیار ما میگذارند.پذیرفته شده بود که زندگی هدیهای است الهی و خود نیز آن را باز پس میگیرد.آنان دیدی بدبینانه نسبت به مرگ و جهان پس از مرگ داشتند و رابطه اندکی بین عمل انسان در حیات مادی و پاداش آن در حیات اخروی قائل بودند.در افسانه گیلگمش، پهلوانی که بخشی از اساطیر مربوط به او را پیشتر نقل کردیم و جسمی مرکب از انسان و حیوان داشت، و تمام عمر خود را به دنبال کشف راز حیات و مرگ سپری کرد، و با روح«انکیدو»ایجاد ارتباط نمود تا بتواند به راز زندگی پس از مرگ پی ببرد، هیچ اشارهای به رابطه جهان ماده و جهان معنی نشده است، پیام دیگری از نوح که با گذشت زمان به فراموشی سپرده شد و انجام شناسی را بیانجام و نافرجام میکرد.
نقش و جایگاه کاهنان
کاهنان حکمای الهی آن اعصار بودند.آنان درباره حقایق ماورای طبیعت میاندیشیدند و به راز کائنات توجه داشتند. 4 ولی تاریخ نام هیچ کاهنی را به یاد ندارد که در حدفاصل توفان نوح و نهضت بتشکنی ابراهیم، به ترویج بینش توحیدی اقدام کرده 1.یوسف اباذری و دیگران، ادیان جهان باستان:مصر و بینالنهرین، (تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی«پژوهشگاه»، 1372)، ج 2، ص 263.
2.ereshkigal.
3.یوسف اباذری و دیگران، ادیان جهان باستان:مصر و بینالنهرین، ج 2، ص 265.
4.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجبنیا، ج 1، ص 265.
________________________
باشد.هرچند تردیدی در نقش آنان در حیات معنوی انسانهای آن روز نیست.هربرت جورج ولز در کتاب کلیات تاریخ، مینویسد:
در میان نویسندگان امروزی این فکر شیوع فراوان دارد که دستگاه کاهنان را ناپسند بنمایند و از کاهنان چنان سخن دادند که پنداری ایشان همه مردمی فریبکار و شیّاد بودهاند و از سادگی مردم سودجویی میکردند، اما براستی اینان تا زمانهای درازی تنها طبقه نویسنده و خواننده و دانشمند و متفکر حرفهای جهان بودند.بیرون از پرستشگاه جهان پر بود از تاریکی نادانی.مردم به آنان اطمینان کامل داشتند و کاهنان نخستین فرمانروایان سومریان بودند. 1
پایبندی کاهنان به مراسم دینی، خود سبب بروز جنگهای خانمان سوزی میشد که بتدریج آنان را تضعیف میکرد و ضعف آنان مقدمه به قدرت رسیدن دولتمردان شد. دولتها از این مقطع به وجود آمدند و کمکم معابد و کاهنان را به کنترل خود درآوردند.منشأ ضعف کاهنان تنها در تعارض آنان نهفته نبود، رفتار و منش آنان همیشه با احکام دین سازگاری نداشت.ناسازگاری گفتار و کردار آنان، مردم را به اصل دین بدبین میکرد.در عصر ابراهیم و پیامبران متأخر یعنی موسی و عیسی، یکی از قدرتمندترین جناحهایی که با تعالیم و اصلاحات دینی آنان به مبارزه برمیخاست، کاهنان و متولیان دین بودند.
پرستشگاهها و آیینهای نیایش
پس از توفان، شهرها بر گرداگرد معبدها ساخته شدند و به حیات خود ادامه دادند و این عمل سمبلی از محوریت پرستش و بندگی خدا در زندگی شهری انسان بود.پرستش معبود بیهمتا و بیانباز، انسان پرستشگر را از تنگنای وجود مادی و بیمقدارش بیرون میراند و او را در عرصه بیعرض و طول ملکوت به جولان درمیآورد؛ملکوتی که کوچکترین شباهت و همانندی با عالم ملک نداشت و زشتی و پلشتی آن را در خود منعکس نمیساخت، و از کینه و حسد و جنگ و خدعه و فساد در آن خبری نبود.ولی این 1.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجبنیا، ج 1، ص 266-262.رابطه زلال و آسمانی برای ابلیس قدرت و شهوت و غفلت، پذیرفته نبود.زمانی نگذشت که پرستشگاههای دلتا از بتها انباشته شدند و صورتپرستان از سیرتها کناره گرفتند و دیده حسّ بر دیده دل غالب شد.کاهنان از میان اشراف برگزیده شدند و با جامههای فاخر و دلی فاجر، پرستشگاهها را به لوث وجود خود آلودند.تا مدتی رسم بر این بود که چون نوح که پس از بیرون آمدن از کشتی و آرامش توفان و نرمش طبیعت، به علامت انقیاد در برابر خدا، قربانی به قربانگاه برد، قربانی ذبح کنند، ولی چونان نوح نبی، نفس امّاره خود را به مذبح نمیبردند.آنان سعد و نحس ایام را مشخّص میکردند، به تقوم ایّام میپرداختند و کتابهای نیایش و سح رو جادو را حفاظت مینمودند و در بالاترین بخش معبد که ژیگونو 1 خوانده میشد، در دهلیزی که دور از نظر بود و در آن نقطه، جهان غیب و شهادت به هم گره میخرودند، به، نیایش میپرداختند.
1.gigunu.
در این بررسی، توفان نوح به عنوان نقطه عطف دو مرحله عمده تاریخ دین الهی، در نظر گرفته شده است.مرحله پیش از توفان که به صورت بسیار گذرا از آن رد شدهایم و به بیان رسالت الهی آدم، شیث و ادریس بسنده نمودهایم، و مرحله پس از توفان که دین از هویت تاریخی برخوردار شده و آثار ونشانهای بسیاری از باورها وعقاید دینی بر جای میماند و انسان جستجوگر با آگاهی به این منابع، رازهای طبیعی بیشماری را شناسایی میکند، و از این گذرگاه، هویت، انسانی و الهی خود را که در هالهای از مادهپرستی و خواهشهای نفسانی و بهیمی فرو رفته است، باز مییابد و سرشت بینقاب خویش را در آغازین روزهای حیات معنوی خویش به نظاره مینشیند و دگرباره اصالتهای فراموش شده را به یاد میآورد.
دین بستر حرکت تمدنهای کهن
هر تمدنی پابپای پیدایش و شکلگیری«مدینه»که هم ریشه تمدن است، به قوام میرسد و شالوده همه مدینهها را باید در عقاید اهل مدینه جستجو کرد.انسانهای فرمانبردار از دین هستند که مدینه را به وجود میآورند و پایههای معنوی و مادی آن را استوار میگردانند، چون مدینه یعنی«امت مملوک و فرمانبردار». 1 بنابراین، پیروی از دین، انسانها را برای ساختن پایههای یک تمدّن بزرگ، یاری میکند.از این رو، ظهور «تمدن»و«تدیّن»در تاریخ انسان همزمان بوده و آن دو با یکدیگر پیوند داشتهاند و تا پایان حیات تمدّنها نیز نمیتوانند جدای از یکدیگر به حیات خود ادامه دهند، چون در نهان هر جدایی از این سنخ، عنصر وحدت در حال شکلگیری است.این انسان است که اساس تمدنها را میسازد و هیچ انسانی هر چند به ظاهر لائیک، قادر به طرد و نفی مطلق عبودیت و پرستش از درون خود نیست و همه انسانها به هنگام هنگامهها، بناچار به همان فطرت الهی خود بازمیگردند.این است که برای جستن کهنترین نمود و تجلّی اجتماعی دین، باید سراغ کهنترین تمدّن رفت؛تمدن دلتای حاصلخیز بینالنّهرین، که شاهد پرده نخست نمایشنامه تاریخ تمدن بود و بر بستر کهنترین گرایش سازمان یافته دینی بشر جریان یافته است.جوانههای مکتب توحید در این سرزمین است که به دست ابراهیم خلیل به رویشی غیرقابل انکار دست مییابد.
ما با این انگیزه، پژوهش خود را از این دلتا آغاز میکنیم و تاریخ آن را به سبک الواح آشور در دو بخش بیش از توفان)lani aludi(و پس از توفان)arki blubi(بررسی میکنیم:
حرکتهای دینی پیش از تاریخ دلتا
بینالنّهرین سرزمین معابد، الههها، کاهنان و حکومتهای دینی، و مهد پیدایش ادیان الهی اعمّ از سامی و حامی است که همگی مبتنی بر وحی هستند.برای نسختین بار در بابل 1.ابن منظور، لسان العرب، ج 13، ص 166.است که ما با نام پیامبران پیش از نوح، یعنی آدم، شیث و ادریس آشنا میشویم:
الف.داستان هبوط
آدم که از لفظ عبری ادم)adam(گرفته شد ه، در اصل به معنی زمین یا خاک است و در زبان اکدی، ادمو)adamu(به دو معنی«خون»و«شخص شریف»آمده، و در زبانهای عبری و فنیقی به معنی انسان به مفهوم عام آن است و بر فرد معینی دلالت نمیکند. 1
بر اساس الواح آفرینش بابلی که نخستین بار جورج اسمیت آن را با نام داستان آفرینش کلدانی 2 در سال 1876 منتشر کرد، و متن کامل آن با کوشش و.گ.لمبرت 3 معرفی شد که متن اصلی را در 1967 م راه یافته است.با این تفاوت که مسأله گناه اوّلیه، شاخ و برگ بیشتری در مسیحیّت به خود گرفت.در انجیل لوقا، آدم«ابن اللّه»خوانده شده است. 4
انسان در هیچیک از دو آیین یهود و مسیحیت، به اندازه قرآن از مقام و منزلت برخوردار نیست.در قرآن تمام آیاتی که بیانگر کیفیت آفرینش انسان هستند و مبدأ او را خاک یا آب یا گل یا لجن میدانند، همه به چگونگی خلقت انسان و مراحل آن به عنوان یک نوع دلالت دارند.
در زبان قرآن، آدم خلیفه خدا بر روی زمین است و خلافت او سبب حیرت و استفسار فرشتگان قرار میگیرد.خداوند راز همه موجودات را به آدم میآموزد و از فرشتگان میخواهد تا راز موجودات را بگویند، آنان که دانای این امور نیستند، لب فرو میبندند و میگویند:جز آنچه از تو آموختهایم به چیزی علم نداریم و خداوند از آنان میخواهد تا آدم را که از مظهریت تام برخوردار است، سجده کنند.همه موجودات از این 1.جفری، آرتور، واژههای دخیل در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدرهای، (تهران، انتشارات توس، 1372)، ص 107-106.
2.the chaloean account of genesis.
3.w.g.lambert.
4.انجیل لوقا، 3، ص 38.
________________________
فرمان الهی پیروی میکنند، جز ابلیس که نافرمانی پیشه میکند و از بهشت رانده میشود، ولی به او اجازه داده میشود تا آدمیان ناخالص را اغفال کند. 1 ابلیس با توجه به چنین اجارهای به سراغ آدم و حوّا میرود که در باغی مأوا یافتهاند، و از نزدیک شدن به درخت «منهیّه»پرهیز میکنند.او آدم و حوّا را وسوسه میکند و آن دو به رغم هشدار خداوند متعال، تحت تأثیر وسوسه ابلیس قرار میگیرند و به منظور دست یافتن به جاودانگی به درخت مزبور نزدیک میشوند و از میوه آن درخت میخورند. 2 هماندم برهنگی خود را میفهمند و از یگدیگر میگریزند 3 و خداوند آن دو را از بهشت میراند.
علاّمه طباطبائی رانده شدن آدم از بهشت را به گونه تمثیلی تفسیر کرده است.او مینویسد:
«چنین مینماید، سرگذشتی را که خدا درباره سکونت دادن آدم و حوّا در بهشت و فرود آوردن آنان به زمین، پس از تناول از درخت مزبور، بیان میفرماید، مثالی برای تجسّم حال انسان است.» 4
«چون«اهبطو»به صورت جمع آمده، هبوط باید عمومی باشد، گو اینکه همه در علل نفسانی و مقدمات هبوط شرکت داشتهاند.» 5
در تلقّی قرآن، آدم پس از هبوط، چنانکه در بینش مسیحیت است، آلوده به گناه نخستین بر روی زمین به حیات خود ادامه نمیدهد، او توبه میکند و گناهانش زدوده میشود. 6
1.حجر/45-34.
2.طه/116-115.
3.قصص قرآن مجید، برگرفته از تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری، مشهور به سورآبادی، به اهتمام یحیی مهدوی، (تهران، خوارزمی، مهر 1365)، ص 8.
4.علامه طباطبائی، المیزان، ج 1، ص 174.
5.سید محمود طالقانی، پرتوی از قرآن، ج 1، ص 134.
6.بقره/37.
________________________
در روایات اسلامی، آدم پس از رانده شدن از بهشت، حوّا را که او نیز از آنجا رانده شده بود، در عرفات باز مییابد. 1 آدم هزار سال میزید و حوّا صد و بیست شکم فرزند میزاید؛هر شکم پسری و دختری. 2 قابیل(در روایت تورات، قاین)و هابیل که اولی کشاورز و دومی گلّهدار است، از فرزندان آدم و حوّا هستند.در صد و سیّمین سال عمر آدم است که قابیل هابیل را میکشد و خداوند به آدم پسری به نام«شیث»میدهد به معنی «بخشیده»؛چون خدا او را به عوض هابیل به آدم بخشید. 3
آدم به وقت مرگ خود، همه فرزندان را خواند و شیث را بر همه آنان برتری داد.او را وصیت کرد:ای پس در کار شتاب نکنی که هر چه به من رسید از آن رسید.بر اساس رأی و هوای زنان کار نکنی که من کرم و مرا بد افتاد، حرص نوروزی که شوم است.
آدم از فرشته مرگ پرسید:چون جان من برگیرند، با من چه کنند؟
گفت:در گور کنند.
گفت:خدایا مرا گور مکن که من از آن تاریکی و تنهایی گور سخت میترسم.
گفت:گور بر تو باغ بهشت شود، ولی جیفه زیر خاک باشد، بهتر است.
شیث بر آدم نماز خواند و او را دفن کرد. 4 و پس از مرگ پدر بر فرزندان آدم پیامبری کرد.پنجاه«صحیفه»بر او نازل شد.او اوّل کسی بود که کعبه را به گل و سنگ بنا کرد و حروف هجا را پدید آورد.همه فرزندان آدم از نسل اویند، زیرا که هابیل فرزند نداشت و فرزندان قابیل همه در توفان نوح جان باختند.
شیث را پسری بود انوش نام 5 و شیث بعد از آمدن او هشتصد و هفت سال زیست و 1.مجمل التّواریخ و القصص، تألیف 520 ه ق، تصحیح ملک الشعراء بهار، (انتشارات کلاله خاور)، ص 182.
2.قصص قرآن مجید، ص 75.
3.مجمل التواریخ و القصص، ص 182؛مطهربن طاهر مقدسی، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، (تهران، انتشارات آگه، 1374)، ج 3-1، ص 418.
4.قصص قرآن مجید، ص 75.
5.سفر پیدایش، باب چهارم، ص 26-25.
________________________
پسران و دختران دیگر آورد. 1 شیث را هم نزد آدم دفن کردند. 2
ب.ادریس بن یارد
پس از شیث، ادریس پیامبری کرد.او به دلیل کثرت درس به این نام خوانده شد ه است. 3 او پسر یارد بن مهلائیل بن قینان بن نوش است.سی حیفه داشت. 4 شخصیت تاریخی او با توث)thoth(مصری 5 ، ارمس(هرمس)یونانی 6 و خنوخ عبرانی و اخنوخ عربی 7 که درتورات ذکر آن آمده است و نیز هوشنگ ایرانی، مشابهتهایی دارد. 8 برخی از جمله قفطی 9 ، یعقوبی 10 و ابن ابی اصیبعه 11 ، او را همان هرمس میدانند.
بر اساس روایت تورات، یارد صد و شصت و دو سال بزیست و خنوخ را آورد و پس از آن هشتصد سال دیگر نیز زندگی کرد، و خنوخ در شصت و پنجمین سال حیات خود «متوشالح»را آورد و پس از آن سیصد سال دیگر در قید حیات بود و در پایان«خنوخ» 1.سفر پیدایش، باب پنجم، ص 9-7.
2.همان مأخذ.
3.مجمل التواریخ و، القصص.
4.همان مأخذ.
5.محمد جواد گوهری، «هرمس»، فرهنگ، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، کتاب چهارم و پنجم(بهار و پاییز 1368)، ص 299.
6.در اساطیر یونان از هرمس یا ارمس به معنی عطارد، به عنوان فرزند زئوس و ما یا نام برده شده و بعدها نیز همین شخصیت در نزد رومیان با نام مرکوری شناخته شده است.
dr.s.h.nasr:islamic life and thought,london.p.103.
7.عبد الوهاب النجار، قصص الانبیا، (چاپ سوم:بیروت، دار احیاء التراث العربی)، ص 24.
8.جفری آرتور، واژههای دخیل در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدرهای، ص 107.
9.قفطی، تاریخ الحکماء، ج 1، ص 2.
10.یعقوبی، ج 1، ص 166.
11.ابن ابی اصیبعه، ج 1، ص 16.
________________________
نایاب شد. 1
در قرآن دوجا از ادریس یاد شده است.تمام دانش ما از او این است که ادریس پیامبری بزرگ و بسیار راستگو بود، 2 خداوند وی را به مرتبتی والا رسانده 3 و به علت ثبات قدم و بردباری به رحمت الهی داخل شد. 4 قرآن بیش از این از او نمیگوید.
ادریس را همچون هرمس«مثلث الحکمة»یا«مثلث النّعمه»دانستهاند، چون همزمان، نبی ولیّ و حکیم بود. 5 گروهی شهر منف مصر را زادگاه او دانستهاند 6 و برخی با استناد به تورات، بابل را.یاقوت حموی مینویسد:
اهل تورات بابل را مقام آدم دانستهاند، قتل هابیل در آنجا صورت گرفته و ادریس در آنجا به نبوت رسید، ولی به دلیل فساد اهل آن، از خدا خواست تا او را به سرزمین مشابه آن انتقال دهد، و خدا او را به مصر انتقال داد. 7
قفطی در تاریخ الحکماء مینویسد:فرقهای گویند ادریس به بابل متولد شد و در آنجا نشأت یافت و در آغاز زندگی، علم شیث بن آدم را فرا گرفت و شیث جدّجدّ پدر وی است. 8 و داستان هاروت و ماروت به روزگار وی اتفاق افتاد. 9
و مقدسی مینویسد:وی نسختین کسی بود که خط نوشت و جامه دوخت و پیش از روزگار او انسانها پوست میپوشیدند. 10 بنای شهرها و وضع نجوم و تقویم، همه به او 1.سفر تکوین، باب پنجم، آیات 26-18.
2.مریم/56.
3.مریم/57.
4.انبیا/85.
5.مجمل التواریخ و القصص، ص 90.
6.تاریخ حکمای قفطی، ترجمه فارسی از قرن یازدهم هجری، به کوشش بهمن دارانی، (دانشگاه تهران، 1371)، ص 7.
7.یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 1، کلمه بابل.
8.تاریخ حکمای قفطی، ص 8.
9.مجمل التواریخ و القصص، ص 898.
10.مقدسی، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، ج 3-1، ص 419.
________________________
منسوب است.خداوند اسرار فلک را به او آموخت.او زمین را به چهار ربع تقسیم کرد و بر هر ربعی ملکی نهاد.ملک اوّل ایلاوس(رحیم)و دوم زوس و سوم اسقلبیوس و چهارم زوس آمول بودند.او هشتاد و دو سال بر روی زمین زیست. 1 در روزگار او فرشتگان با آدمیان مصافحه میکردند و در منازل و مجالس ایشان با آنان دیدار میکردند، چرا که روزگار خوبی بود و مردم نیک بودند. 2 وضع اسطرلاب و کیمیا را نیز به ادریس نسبت میدهند.در قرن سوم هجری، صابئین حرّان که در جای خود بتفصیل از آنان سخن خواهیم گفت، او را پیامبر خویش و صاحب کتاب آسمانی میشمردند. 3
چون جان ادریس را برگرفتند، وی خواست تا او را به آسمان برند.در این گشت و گذار، از جهنم گذشت و در بهشت ساکن شد. 4 گویند چون وی را به آسمان بردند، از علایق مادی، سوزن و کمی نخ به همراه داشت، نتوانست از آسمان چهارم فراتر رود، همانجا جاودان شد.
ادریس قوم خود را به دین الهی، به توحید و عبادت خدا، و اینکه نفوس خود را از عذاب اخروی خلاصی بخشند، و نیز به انجام کارهای شایسته دعوت میکرد، به زهد و عدل توصیه مینمود و به آنان میگفت تا نماز بخوانند، روزه بدارند، با دشمنان دین جهاد کنند، زکات دهند و از جنات خود را پاک سازند.او خوردن گوشت خوکو شتر و سگ و خر و انواع مسکرات را بر امت خود حرام نمود.اعیادی را معمول داشت و در جشنها نماز و قربانی مقرر کرد.آنان را به آمدن پیامبران دیگر وعده داد و شماره آنان را برشمرد. 5 قبله امت او به سمت نقطه جنوب و بر خط نصف النهار قرار داشت. 6 شریعتش جمله 1.عبد الوهاب النجار، قصص، الانبیاء، ص 28.
2.مقدسی، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، ج 3-1، ص 419.
3.خالقداد هاشمی، توضیح الملل، ترجمه کتاب الملل و النحل، تصحیح سید محمد رضا جلالی نائینی، (تهران، 1358)، ج 2، ص 18 و 41.
4.مجمل التواریخ و القصص، ص 184.
5.تاریخ حکمای قفطی، ص 12-5.
6.همان مأخذ.
________________________
زمین را فرا گرفت. 1 پادشاهی او از شریعتش یعنی آیین حنیف 2 که صابئان آن را «مملکت قیّمه»خواندهاند 3 ، سرچشمه میگرفت و به هیمن دلیل حکومتی استوار داشت.
عصر تاریخی شدن دین
توفان نوح سرآغاز عصر تاریخی شدن دین الهی است.آگاهی تاریخی ما درباره پیامبران پیش از نوح، چنانکه دیدیم، بسار اندک و بیشاخ و برگ است.شاخ و برگهایی نیز که بعدها به آن افزوده شد با اطلاعاتی که امروزه از راه باستان شناسی، زبان شناسی و علوم دیگر به دست میآید، انطباق ندارند.شخصیت، پیام و زندگی آنان با افسانههای اقوام و مللی که در طول تاریخ پیدا شده و از میان رفتهاند، در آمیخته است.بنابراین، میتوان گفت:توفان سرآغاز فصل جدید از تاریخ معنویت و رابطه رمزآلود انسان با ماورای طبیعت است.
انسان پس از توفان، یکی از بزرگترین بلاهای آسمانی را پشت سر گذاشته و بیش از نیاکان خود به انذار الهی دل سپرد و توجه یافت، و در آستانه اهتمام به هویت معنوی خود قرار گرفت؛هویّتی که حدود دو هزار سال بعد به دست ابراهیم علیه السّلام خود را به کرسی نشاند و به همه چیرگیهای بینش مادی خط بطلان کشیده، و همه جهانبینیهای شرکزده را در معرض نابودی قرار داد.پس توفان نقطه عطفی است میان دو دوره ماقبل و مابعد تاریخ دین.
پس از رویداد دهشتناک توفان و نابودی همه ناباوران و ناصالحان، نوح تعالیم آسمانی خود را در اختیار انسان تصفیه شده قرار داد و انسانهای متعهد و عقیدهمند و صالح، بار دیگر فزونی یافتند و راه جدید زندگی را، در پیش گرفتند، نژادها از حام و سام و 1.محمد خزائلی، اعلام قرآن، (تهران، امیرکبیر، 1355)، ص 105.
2.تاریخ حکمای قفطی، ص 12-5.
3.همان مأخذ.
________________________
یافت، فرزندان نوح ریشه گرفتند و ترکیب جدیدی از دین و دولت در حیات آدمی بهوجود آمد.
ما پیش از آنکه با داستان توفان در منابع و آثار دینی آشنا شویم، پیشینههای این داستان را در فرهنگ ملتهای کهن پی میگیریم:
توفان در اساطیر ملل
از نظر برخی مورخان، توفان نوح یادی از پر شدن درّه مدیترانه با آب اقیانوس اطلس در عصر نوسنگیان یا خاطرهای از شوربختی بزرگی است که در گرجستان یا پیرامون خزر روی داده است.این رویداد که مبدأ تاریخ یهود قرار گرفته و آنان آن را چهار هزار سال پیش از میلاد میدانند، اختصاص به اقوام سامی مانند بابلی، یهود و اعراب ندارد، بلکه نزد ایرانیان، هندوان و یونانیان نیز صورتهایی از این داستان باقی است.
در اساطیر یونان، قصه دوکالیون 1 ، صورت شاعرانهای از این داستان است.دو کالیون پسر پرومته 2 در اساطیر یونان، مقام نوح را در اساطیر بینالنهرین دارد.
وقتی زئوس خدای بزرگ بر آدمیزادگان خشم آورد، در صدد برآمد که تخمه آدمی را از جهان براندازد، توفان هولناکی برانگیخت، فقط دوکالیون پارسا و زنش پیرا 3 از آن توفان رهایی یافتند.دوکالیون به دستور پرومته صندوقچهای ساخت که نه روز تمام برفراز آبها بود، سرانجام در کنار پارناس 4 یا کوه اوتریس 5 کشتی وی لنگر انداخت و به خشکی رسید.آنگاه دوکالیون قربانی و فدیهای برای زئوس تقدیم داشت و زئوس از او خواست تا هر چه آرزو دارد از او بخواهد و پیرا و دوکالیون، خواستند تا بار دیگر نسل آدمی در جهان پدید آید.از آنان خواسته شد تا از فراز سرخود استخوانهای مادر خویش 1.deucalion.
2.prmethee.
3.pyrrha.
4.parnass.
5.othrys.
________________________
را به پشت سرافکنند و نژاد انسان از این استخوانها به وجود آمد.
در روایت دیگری، بر وسوس نویسنده یونانی همعصر اسکندر مقدونی که از زبان بابلی اطلاعات کافی داشته است، مینویسد:
پس از مرگ ازاتس 1 ، پسرش زیسوتروس 2 هیجده سال سلطنت نمود.در سلطنت وی توفان عظیمی حادث شد.کرونوس 3 خدای بزرگ به او ظاهر شد و از توفان بزرگی او را خبر داد و به او دستور داد تاریخ هر چیز را بنویسد و آن را در شهر آفتاب دفن کند، نیز کشتی بسازد و دوستان و نزدیکان خود را در آن جای دهد و بر عرشه آن هر چیز از جانداران لازم باشد، جای دهد تا محفوظ بمانند.
توفان در روز موعود حادث شد و پس از فروکش کردن، زیسوتروس مرغانی را فرستاد، ولی آنها جای نشستن نیافتند و برگشتند، و پس از چند روز آنان را بار دیگر بیرون فرستاد.در بازگشت پاهای آنها گل آلود بود.سومین بار نیز آنان را فرستاد و پس از اطمینان، دریچهای در کشتی باز نمود.کشتی بر کوهی نشسته بود، همه پیاده شدند و زیسوتروس از دیدن زمین، مراسم شکر به جای آورد و در آنجا قربانگاهی بنا نمود و قربانی تقدیم کرد. 4
در روایت هندی به جای نوح، «مانو»است که با عنایت«ویشنو»خدای بزرگ نجات مییابد.در این داستان و یشنو به صورت ماهی درآمده و کشتی مانو را از میان توفانها تا قله کوه میکشاند.
و در اساطیر ایرانی داستان جم و باغ در قصّه توفان را تداعی میکند که در فرگرد دوم و ندیداد بتفصیل نقل شده است.در این داستان، اشاره به زمستان و سرما و وعیدی است که فقط در پایان عمر جهان ممکن است تحقق پذیرد و بر خلاف توفان نوح، امری تحقق 1.ardates.
2.zisutrus.
3.kerunus.
4.به نقل از:ارمغان، سال 16، شماره 5، ص 382-381.
________________________
یافته نیست. 1
توفان در اساطیر دلتا
در اساطیر بین النهرین، توفان جایگاهی ویژه دارد.در سال 1872 م جورج اسمیت، از پیشگامان آشور شناسی، اعلام کرد در میان الواح گلی فراوان کتابخانه آشور بانیپال، شرحی درباره توفان و سیل کشف کرده که بیاندازه به روایت تورات شباهت دارد. داستانی که او در دست داشت، همان حماسه«گیلگمش»است.گیلگمش پادشاه اوروک این داستان را از«اوت نپشتیم»تنها مردی که عمر جاودانه نصیبش شده است، چنین میشنود:
«در زمانی نامعلوم، هنگامی که شوروپاک یک شهر قدیمی بود، خدایان تصمیم گرفتند سیلی جاری سازند که نژاد انسان گناهکار را نابود کند.اما«اثا»بر اوت نپشتیم به طور پنهانی گفت تا خانهاش را ویران سازد، اموالش را رها کند، کشتی بسازد و ذریّه تمام موجودات زنده را در آن بنهد و خودش را برای بدترین اوضاع آماده سازد.بزودی کشتی عظیم هفت طبقه آماده گردید.هنگامی که هوا چنان منقلب شد که دیدنش ترسناک بود، اوت نپشتیم دریافت که زمان توفان فرا رسیده است.لذا به درون کشتی رفت و درهای آن را بست.وقتی نور صبحگاهی تابید، ابر سیاهی از افق دوردست پدیدار شد که خبر از مهیبترین توفانها و رعد و برق میداد.حتّی خدایان دچار وحشت شدند.روز هفتم، توفان آرام گرفت و اوت نپشتیم پنجره را گشود، همه چیز ساکت شده بود.به زانو افتاد و گریست.کشتی بر کوه یسیر به خشکی نشسته بود.پس از یک هفته اوت نپشتیم کبوتری را رها کرد که برگشت، سپس پرستویی را فرستاد که او نیز برگشت، آنگاه زاغچهای را فرستاد که زمین را یافت و برنگشت.»
بعدها متن میخی جدیدی کشف شد که روایت دیگری از رویداد توفان را ارائه میداد.این متن ناقص، ولی قدیمتر از روایت گیلگمش بود که در قرن هفتم پیش از میلاد نوشته شده است.نام قهرمان نیز در آن تفاوت میکرد.
1.وندیداد، فرگرد دوم.
________________________
در اینجا این سؤال مطرح میشود:آیا اثراتی از سیل و توفان بزرگ در بینالنهرین یافت شده است؟
درّه عبید و آثار بر جای مانده توفان
نخستین و تنها باستانشناسی که باور داشت آثار توفان را در بینالنهرین یافته است، سرلئونارد و ولی بود.وی در سالهای 1934-1924 ضمن کاوشهای مهمی که در«اور» به عمل آورد، چند گودال آزمایشی در کنار دیوار درونی شهر، در داخل منطقهای که به «گورستان سلطنتی»دوران نخستین سلسله شاهان مشهور است، حفر کرد.پس از آنکه از چند سطح گذشت، به یک لایه گل به ارتفاع یازده پا رسید که آب با خودش آورده بود و فاقد هر گونه بقایای اجسام و اشیا بود.بلافاصله در زیر ورودی این لایه، قطعات شکسته سفال و اشیای گوناگون متعلق به تاریخهای کهنتر در ته گودال زمین بکر یافت شد.
باستانشناس مزبور چنین استدلال کرد:لایهای به قطر یازده پا احتمالا به مفهوم سیلی است که عمق آن کمتر از 25 پا نبوده است.در اراضی مسطح و پست بینالنهرین سیلی به این عمق، سطحی در حدود 300 مایل طول و 100 مایل عرض را میپوشاند.بنابراین، اثرات سیلی که در هر دورهای از تاریخ بینالنهرین بینظیر بوده، مشاهده میشود و میتوان سیلی که شهر اور و آبادیهای درّه عبید را در خود فرو برده، با توفانی که در تورات از آن گفتگو شده یکی دانست.به عقیده وولی این مسأله شگفتانگیز نیست، چون در تورات آمده است:«ابراهیم از اور کلدانیان بیرون شد.» 1 و او بخوبی میتواند داستان سیل و توفان را با خودش به کنعان برده باشد. 2
البته در محافل علمی کسی کشف ولی را جدّی نگرفت، چون دامنه واقعیت توفان را نمیتوان از عمق گلهایی که در یک محدوده معینی پیدا شده است، استنتاج کرد.
1.تورات، سفر پیدایش، باب 11، آیه 31.
2.ژوژرو، بینالنهرین باستان، ترجمه عبد الرضا هوشنگ مهدوی، ص 109-106.
________________________
توفان در منابع دینی
نوح که پدر دوم بشر خوانده شده، 1 در عبری به معنی راحت 2 و در عربی به معنی نوحهسرایی با صدای بلند است.او فرزند«لمک»یا«لامک»و نخستین پیامبر اولوالعزم و داعی توحید 3 ، پس از مرحله تاریخی شدن دین و از نسل آدم است که پس از ادریس به پیامبری برگزیده شد و قوام او در شهر«فارا»بر کنار شط«کار»یکی از رودهای فرعی فرات و در حد فاصل شهرهای دیوانیه و سماره و نزدیک ناصریّه زندگی میکردند. 4 وی به قرآن از پیامبران بزرگ الهی شمرده شده است.علاوه بر نامگذاری سوره هفتاد و یک قرآن به این نام، در سورههای شعرا، مؤمنون، اعراف، انبیا و هود از او یاد شده و چهل و سه بار به نام وی تصریح شده و ابراهیم شیعه و پیرو او به شمار رفته است. 5 نیز از او به عنوان ناصح مبین 6 و عبد شکور، 7 یاد گردیده است.نوح صاحب نخستین شریعت الهی و اولین کسی است که برای هدایت انسانها، علاوه بر وحی از عقل نیز کمک گرفت. 8
بنا به روایت تورات 9 و قرآن 10 ، نوح به هنگام توفان نهصد و پنجاه سال عمر داشت. او مردی عادل بود و در نظر خداوند التفات یافت و سه پسر آورد به نامهای:سام، حام و یافتم 11 در زمان او زمین به فساد کشیده شده و از ظلم پر گردیده بود.قوم نوح بتهای ودّ، 1.محمد فرید وجدی، دائرة المعارف القرن العشرین، (بیروت، دار المعرفة)، ج 10، ص 382.
2.the heritage illustrated dictionary.edited by willian morris,published by american heritage publishing co.inc 1978.p89.
3.نساء/163.
4.محمد لطفی جمعه، نظرات عصریة فی القرآن الکریم، (قاهره، عالم الکتاب، 1411 ق)، ص 472-468.
5.صافات/83.
6.هود/28.
7.اسراء/3.
8.مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 25، ص 93.
9.تورات، سفر پیدایش، ص 9.
10.عنکبوت/14.
11.تورات، سفر پیدایش، ص 6.
________________________
سواع، یغوث، یعوق و نسر 1 را پرستش میکردند.ودّ به شکل مرد بود و سواع به شکل زن و یغوث به صورت شیر و یعوق به صورت اسب و نسر هم همانند باز درست شده بود. 2 این بتها پس از توفان نیز در نواحی مختلف عربستان تقدیس میشدند. 3 نوح برای راهنمایی قوم، همه تلاش خود را به کار گرفت و در میان قوم خود به انذار پرداخت. 4 از آنان خواست تا خدای را پرستش کنند و راه تقوا در پیش گیرند، 5 ولی آنان به سخنان وی گوش ندادند و روش متکبّران را در پیش گرفتند.طی بیش از نه قرن تلاش، افراد انگشت شماری به نوح ایمان آ وردند. 6 نوح گفت:
ای پروردگار من، قوم خود را شب و روز به توبه و توحید دعوت کردم، ولی آنان از ایمان گریختند، از شنیدن سخنان من پرهیز کردند.آنان خود را با جامههایشان پوشاندند، تا مرا نبینند.من پیام خود را بیشتر آشکار کردم و اصرار ورزیدم، به آنان گفتم نزد پروردگارتان استغفار کنید، حجّتها آوردم، ولی ثم نبخشید، و از خدایان خود دست نکشیدند و تودهها را از راه بیرون کردند. 7
1.هود/40.
2.طبرسی، مجمع البیان، ج 10، ص 364.
3.ابن کلبی در کتاب الاصنام مینویسد:ودّ در دومة الجندل بود و پس از انتشار اسلام به دستور رسول خدا منهدم شد؛الاصنام، ص 55 و 56.سواع در همدان، یغوث در قلمرو قبیله طی و یعوق در قلمرو کنانه و نسر در قلمرو حمیر قرار داشته است.(میبدی، کشف الاسرار، ج 10، ص 241.)به همین لحاظ بعضی از ناقدین غربی گفتهاند:بتهای یاد شده که در دوره جاهلیت توسط عربها پرستش میشدند، چگونه ممکن است در عصر نوح نیز مورد پرستش قرار گرفته باشند؟غافل از اینکه تقدیس اغلب اصنام جاهلیت ریشه در ادوار کهنتر دارد.علاوه بر اینه دگرگونی نامها در منطق قرآن عنوان بتپرستی را تغییر نمیدهد.ابن عباس گفته است:بتهای عصر نوح پس از توفان در زیر خاک دفن شده بودند تا اینکه عربها آنها را یافتند و مورد پرستش قرار دادند.(میبدی، کشف الاسرار، ج 10، ص 241.)
4.نوح/2.
5.نوح/3.
6.تحریم/10.
7.نوح/7-5.
________________________
آنان در برابر نوح عصیان کردند. 1 او را گمراه 2 ، دروغگو 3 و مجنون 4 و پیروانش را رذل و فرومایه خواندند.
به نوح وحی شد:جز آنها که تاکنون ایمان آوردهاند، کسی ایمان نخواهد آورد.او نیاید از کارهایی که میکنند غمگین باشد. 5 نوح که تبلیغ دین را بیش از این مفید نمیدید، قوم را نفرین کرد و گفت:
«ربّ لا تذر علی الأرض من الکافرین دیّارا انّک ان تذرهم یضلّوا عبادک و لا یلدوا الاّ فاجرا کفّارا» 6
پروردگارا، کسی از این کافران را بر روی زمین مگذار، چون اگر آنها بمانند، بندگانت را گمراه میسازند، و، از نسل آنان جز گروهی فاجر و بیایمان به وجود نخواهد آمد.
و در حق پیروان خود طلب آمرزش کرد. 7 و خدا خواست او را اجابت کرد. 8
نوح مأمور شد کشتی بسازد و در باره آنان که ستم کردهاند شفاعت نکند. 9 نوح مشغول ساختن کشتی شد و هر زمان گروهی از اشراف قومش بر او میگذشتند، او را مسخره میکردند و نوح میگفت:ما را مسخره نکنید، چون ما شما را بزودی مسخره خواهیم کرد. 10 خواهید دید عذاب سراغ چه کسی خواهد آمد. 11
1.نوح/21.
2.اعراف/60.
3.اعراف/64.
4.قمر/9.
5.هود/36.
6.نوح/27-26.
7.نوح/28.
8.نوح/26.
9.هود/37.
10.هود/38.
11.هود/39.
________________________
نوح کشیتی را در مدت چهل سال تمام کرد و از درون و بیرون قیراندود نمود.کشتی در سه طبقه ساخته شد.طبقه زیرین مخصوص چهارپایان، طبقه میانی خاص مردمان، و طبقه زیرین، برای مرغان.در این هنگام درهای آسمان به آبی سیلآسا باز شد و زمین شکافته گردید. 1 و تنور جوشیدن گرفت. 2 به نوح وحی شد تا از هر موجودی زوجی برگیرد، و نوح چنین کرد، و همه بستگان و مؤمنان را بر کشتی نشاند و به آنان گفت تا با یاد نام خدا به کشتی درآیند و به هنگام حرکت و توقف کشتی، نام او را از یاد نبرند. 3 کشتی آنان را از لابلای امواجی همچون کوه حرکت میداد. 4 زن ناباور نوح همراه فرزندش کنعان به درون کشتی درنیامدند و سام، حام و یافث، سه فرزند دیگر نوح بر کشتی نشستند.نوح فرزندش کنعان را فریاد زد:پسرم همراه ما سوار شو و با کافران مباش.
او گفت:به کوهی پناه میبرم تا مرا از آب حفظ کند.
نوح گفت:امروز هیچ حافظی در برابر فرمان خدا نیست، مگر اینکه خود او رحم کند. 5 و گفت:خدایا پسر من از خاندان من است و وعده تو حق است.تو از همه حکمکنندگان برتری.
پروردگار فرمود:ای نوح او از اهل تو نیست، اول عمل غیر صالحی است.پس آنچه را از آن آگاه نیستی از من مخواه.من به تو اندرز میدهم تا از جاهلان نباشی.
نوح گفت:خدایا به تو پناه میبرم که از تو چیزی بخواهم که از آن آگاهی ندارم.اگر مرا نبخشی و بر من رحم نکنی، از زیانکاران خواهم بود. 6
در این موقع موجی در میان آنان حائل شد و آن دو را از هم جدا کرد و پسر نوح در 1.قمر/12-11.
2.هود/40.
3.هود/41.
4.هود/42.
5.هود/42.
6.هود/47-45.
________________________
میان آبها غرق شد. 1
به روایت تورات، توفان فراگیر بود و جنبندهای بر روی زمین باقی نماند.از ظاهر بسیاری از آیات قرآن نیز چنین به دست میآید که توفان منطقهای نبوده است، چون کلمه ارض به طور مطلق آورده شده است. 2 با این حال، احتمال منطقهای بودن آن نیز به طور کلی منتفی نیست، زیرا در زبان قرآن واژه ارض برای منطقه مشخصی نیز به کار رفته است. 3 به همین دلیل، میان مفسران در جهانی یا منطقهای بودن توفان اختلاف است.
در برخی از منابع، احتمالمحلّی بودن توفان درستتر دانسته شده است. 4
در کشتی، مردان از زنان جدا بودند.کشتی بعد از صد و پنجاه روز، به روایت تورات، بر کوههای آرارات 5 ، آرام گرفت و بر اساس روایت قرآن، بر کوه جودی 6 استقرار یافت.بعضی جودی را همان کوه gordifoei دانستهاند که در حدّفاصل ارمنستان و عراق قرار دارد. 7
نوح، کلاغ را برای جستجو فرستاد، ولی او بر لاشهای نشست و فرمان نوح را فراموش کرد.نوح کبوتر را فرستاد، کبوتر با برگ انجیر و خزه برگشت و به پاداش این کار، طوق به او اعطا شد.همه از کشتی بیرون شدند و خدا نوح و پسرانش را برکت داد. 8 و به آنان گفت:«بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید.» 9
1.هود/43.
2.نوح/26.
3.اعراف/137.
4.رک:قرشی، قاموس قرآن، ج 7، ص 133؛محمد لطفی جمعه، نظرات عصریة فی القرآن الکریم، ص 217.
5.تورات، سفر پیدایش، ص 9.
6.هود/48.
7.محمد لطفی جمعه، نظرات عصریة فی القرآن الکریم، ص 217.
8.هود/48.
9.تورات، سفر پیدایش، ص 9.
________________________
نوح همراه یاران خود به سوی درّهای میان دجله و فرات سرازیر شد.آنان در همواریی در زمین شنعار 1 سکونت یافتند که بعدها«تمدن آشور»خوانده شد.آنان خشت را میپختند و از آجر به جای سنگ و از قیر به جای گچ استفاده میکردند.به روایت تورات، خداوند زبان آنان را مشوّش ساخت و از آنجا آنها را پراکنده کرد.آنان از بنای شهر بازماندند و به این دلیل آنجا را«بابل»نامیدند، زیرا که در آنجا خداوند لغت تمامی اهل جهان را مشوّش ساخت و خداوند ایشان را از آنجا بر روی زمین پراکنده نمود. 2
کلاویخو جهانگرد معروف مینویسد:
در میان مردمان شهر«سورماری»آبادی که از آن آرارات به کمال وضوح دیده میشود، شایع است که این شهر، اولین جایی بوده که پس از توفان به عنوان محل سکونت در نظر گرفته شده و به دست پسران نوح ساخته شده است. 3
نوح زمین را میان فرزندان خود تقسیم نمود.سام، حام و یافث، هر کدام به سویی روان شدند و ملتها را به وجود آوردند.بابلیان، آشوریان، کنعانیان، حبشیان، حمیریان، سبئیان و، اعراب شمال و جنوب، همه از فرزندان سام هستند و تمام سیاهان، فرزندان حام و ترک و خزر، سقلاب، روس، مغول، یأجوج و مأجوج، چین و ماچین، بلغاری، برطاسی، یونانی، فرهنگی و رومی نسل یافثاند. 4 و خداوند عهد بست که توفان از آن پس نباشد و قوس را به نشانی آن در ابر نهاد. 5 و نوح سیصد و پنجاه سال پس از توفان بزیست. 6
بابل همان babylonia است که ترکیبی از«باب»و«ال»به معنی«دروازه خدا»است که بعدها عمودیان(عبرانیان)در آن فرود آمدند و با از میان بردن امپراتوری سومری آکدی 1.shanar.
2.تورات، سفر پیدایش، ص 9.
3.سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجبنیا، (چاپ سوم:شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1374)، ص 151-150.
4.حمد الله مستوفی، تاریخ گزیده، (تهران، امیرکبیر، 1364)، ص 25.
5.تورات، سفر پیدایش، ص 9.
6.همان مأخذ.
________________________
که به دست ارخ 1 یک کاهن سومری به عنوان اولین امپراتوری شناخته شده تاریخ پایهگذاری شده و به دست سارگن(2750 پ م)فرمانروای مقتدر آکد به اوج خود رسیده بود، در زمان فرمانروایی حمورابی(1948-1905 پ م)بر سراسر دلتا چیره شدند. حمواربی، نخستین، امپراتوری بابل را بنیاد نهاد 2 ، همزمان آشوریها که به زبان سامی سخن میگفتند، و مدتها قبل از هزاره دوم پیش از میلاد از عربستان به دلتا کوچیده بودند و شهر آشور را مرکز خود قرار داده بودند، و بعدها فلسطین، دمشق و حتی دلتای مصر پایین را به تصرّف خود درآوردند، در آنجا به قدرت رسیدند.
تیگلات پیلسر سوم که همان تغلت فلاستر کتاب مقدّس است 3 ، عبرانیان را به سوی سرزمین«ماد»راند، و بابل را گرفت و حکومتی بنیاد نهاد به همان نام امپراتوری بابل.پس از درگذشت شلم نصر 4 چهارم 5 ، غاصبی بر جای او نشست که به سارگن دور مشهور شد.پسر وی سناخریت و نوه سناخرین، «آشور بانیپال»است. 6 به این ترتیب به عصری میرسیم که نهضت بزرگ دینی ابراهیم در آن صورت گرفته است، و ما بتفصیل در جای خود از آن خواهیم نوشت.
حیات دینی ساکنان دلتا پس از توفان
ساکنان دلتا هر چند پس از مدّتی بینش توحیدی را از یاد بردند، ولی طی زمانی بیش از دو هزار سال، عقاید مذهبی که نوح رواج داده بود و سهم فوق العادهای در زندگی خصوصی و عمومی مردم دلتا داشت، بر آثار هنری و ادبیات آنها تأثیر گذاشت و به تمامی 1.erech.
2.هربرت جورج ولز، کلیّات تاریخ، ترجمه مسعود رجبنیا، (تهران، انتشارات سروش، 1365)، ج 1، ص 207.
3.تورات، پادشاهان، کتاب دوم، باب 15، آیه 29 و باب 16، آیه 7 بهبعد.
4.shalmaneser
5.همان، کتاب دوم، باب 17، آیه 3.
6.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجبنیا، ج 1، ص 210-208.
________________________
فعالیت آنان از عالیترین وظایف پادشاهان گرفته تا اشتغالات روزمره افراد عادی، سرایت کرد.بنیاد بعضی از امپراتوریهای دلتا از جمله سومر، به دست یک کاهن خدای شهر سومری بنیاد نهاده شد. 1 و امپراتوری بابل نیز یک دوت دینی بود که پیوسته زیر نفوذ کاهنان اداره میشود. 2 در واقع در هیچیک از جوامع باستانی، انسان اینچنین خود را به طور مطلق وابسته به دین نمیدانست.این واقعیت که جامعه سومری پیرامون معابد تشکیل و متبلور شد، و در آغاز بر اساس حکومت دینی تشکیل گردید، پیامدهایی عمیق و با دوام داشت.زمین متعلق به معابد بود و پادشاهان مقتدر آشور و دیگر امپراتوریها خدمتگزاران این معابد بودند.
قانونگذاری نیز ریشه دینی داشت.در آغاز یکی از کهنترین مجموعه قوانین بشری که به دستور حمورابی نوشته شده است، نشان داده شده که قانون را امپراتور از خدای «شمش»که نماینده آفتاب و بخشاینده نور و زندگی بود و رسما قانونگذار است، دریافت میکند. 3 استوانهای از کاوش شهر اور 4 بهدست آمده که از مجموعه قوانین حمورابی کهنتر است و«سین»خدای ماه را نشان میدهد که به اورانگور 5 دستور میدهد تا برای او پرستشگاهی برپا دارد و او را در گرداندن آن یاری دهد. 6
دوآلیسم و شرکزدگی بینش توحیدی
بر اساس منابع موجود با پیشرفت تدریجی تمدن و محو شدن خاطره جهانی توفان، ساکنان دلتا مسأله بسیار مهم و زیربنایی مبدأ هستی و عهدی که تورات و کتابهای دیگر آسمانی از آن حکایت میکنند، همه را بتدریج از یاد بردند و مظاهر شرک، یکی پس از 1.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجبنیا، ج 1، ص 206.
2.ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه احمدآرام و دیگران، ج 1، ص 275.
3.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجبنیا، ج 1، ص 270-269.
4.ur.
5.ur-engur.
6.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجبنیا، ج 1، ص 270-269.
________________________
دیگری به جهانبینی آنان راه یافت و آموزههای یکتاپرستانه نوح و پیامبران دیگر زیر تلّی از غبار زمان به راموشی سپرده شد.هر چند بجز نیروی فطرت که کشش ذاتی نهاد آدمی را به سوی مبدأ متعالی هستی تضمین میکند، دو نیروی دیگر نیز به گفته ویل دورانت آنان را به سمت توحید میراند:یکی پهناور شدن مملکت که الزاما خدایان بیشمار آنان را به فرمان خدای یگانه درمیآورد.دیگر اینکه خرده خدایان آنان در حقیقت چیزهایی جز مظاهر خدای بزرگ و یکتا نبودند. 1 و میبایست سرانجام در یک رابطه منطقی همانند بازگشت اوصاف متعدد به یک صاحب صفت، به آن ذات یگانه باز میگشتند.باور به«آن» به عنوان خدای خدایان که در معبد«اوروک»قرار داشت و عالیترین قدرت کائنات شمرده میشد و آفریننده انسان و خدایان بود، نشانگر لایههایی از بینش توحیدی یا تمایل به توحید در جهانبینی ساکنان دلتاست .خدایان دیگر نیز در حقیقت حکم کارگزاران الهی در سلسله نظام طولی را داشتهاند و بتدریج به عنوان خدایان متعدد، جهانبینی توحیدی آنان را به شرک تبدیل کردهاند.
این تحلیل با اقبال بیشتری از سوی پژوهشگران واقع بین غرب مواجه شده است. به نقل میرچا الیاده مورّخ برجسته ادیان، مکتب مردمنگاری وین و در صدر آن w.schmit صاحب حجیمترین تکنگاری مربوط به منشأ تصور الوهیت، میکوشد تا وجود یکتاپرستی آغازین را اثبات کند. 2
کشمکش میان دو جهانبینی توحیدی و شرکآلود، بیش از چندهزار سال در دلتا دوام آورد، و غلبه همیشه با جهانبینی شرکآلود بود.در واقع، جهانبینی توحیدی را آفتزده بود و با فراموشی پیامهای آسانی نوح، بار دیگر بشریت درون باتلاق جهل و خرافهپرستی فرو رفت و قرنهای متمادی از پی یکدیگر سپری شد، تا ابراهیم پدر امتها و شیعه و پیرو نوح، بار دیگر نوای توحید را به گوش مردمان رساند و درخت تناور توحید را به بار نشاند.
1.ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام و دیگران، ج 1، ص 278-277.
2.میرچا الیاده، رساله در تاریخ ادیان، ترجمه جلال ستّاری، (تهران، انتشارات سروش، 1372)، ص 57.
________________________
در حدّ فاصله نوع و ظهور ابراهیم، انحطاط معنوی عظیمی به دلتا راه یافت. سومریان از روی الگوی جامعه انسانی نظام فوق طبیعت را ساختند.آسمانها از صدها موجود نیرومند انساننما پر شد و هر یک از خدایان مأمور انجام وظیفهای خاص شدند. هر چیزی دارای خدای مخصوص به خود شد.این خدایان تجسّمی از بشر و زندگی نابسامان انسان آن روز بودند.با این حال، سلسله مراتب داشتند.بعضی از آنها نسبتا کماهمیت بودند و بالاترین کاری که به عهدهشان واگذار میشد، نگهبانی یک عبادتگاه کوچک در یک پس کوچه بود.برخی دیگر از قبیل«شاره»و«زبانه»تنها در شهر خودشان اهمیت داشتند، اما بعضی مورد ستایش عموم بودند؛مثلا«نانا»خدای ماه که سامیان او را «سین»مینامیدند و پرسش«اوتو»خدای خورشید که سامیان او را«شمش»میخواندند، چنین وضعی داشتند و«آن»، چنانکه گفته شد، عالیترین قدرت کائنات بود و نخستین مقام را در معبد خدایان سومر اشغال کرده بود.«انلیل»خدای هوا و«انکی»خدای زمین، همانند«آن»مذکر بودند.
به این ترتیب، در جهانشناسی اکدی و سومری، جهان دارای سهبخش بود:آسمان، زمین و دریا که به ترتیب سه خدای:«آن»، «انلیل»و«انکی»به آنها نظارت داشتند.
سومریان، بابلیان و آشوریان بر جهانبینی شرکزده خود پایبند بودند و اطاعت از اوامر خدایان را فیضه خود میدانستند و ادراک آنان از خدایان، متناسب با شدّت تأثیری بود که خدایان در تجلیات خود بر زندگیشان میگذاشتند.
انجامشناسی نافرجام
ساکنان دلتا پس از توفان به جهان پس از مرگ باور داشتند و آن جهان را پایان لذات دنیوی میدانستند، ولی بهشت را از آن خدایان تلقّی میکردند.وجود هزاران گور با وسایل تدفین، گواه زندهای بر این اعتقاد عمومی است.
سومریان سرزمین مردگان را کور-نو-گیا 1 (سرزمین بدون بازگشت) 1.kur-nu-gia.مینامیدند. 1 این سرزمین فضای وسیعی بود که زیر زمین قرار داشت و بر اساس بینش اساطیری«ارشکیگال» 2 ، ملکه جهنم با شوهرش«نرگال»همراه ایزدان بسیاری در آن سلطنت میکردند.جز در شرایط استثنایی، کسی قادر به گریختن از این سرزمین نبود.
در اسطوره هبوط«اینانا»به جهان مردگان، تصویر دقیقی از جهان پس از مرگ داده شده است.این اسطوره از کوهی لاجوردی گفتگو میکند با دروازههایی که به دقت قفل شده و بر آنها نگهبانانی گمارده شدهاند. 3
متون آشوری و بابلی در خصوص وضعیت زندگی پس از مرگ، تقریبا اطلاع بسیار اندکی در اختیار ما میگذارند.پذیرفته شده بود که زندگی هدیهای است الهی و خود نیز آن را باز پس میگیرد.آنان دیدی بدبینانه نسبت به مرگ و جهان پس از مرگ داشتند و رابطه اندکی بین عمل انسان در حیات مادی و پاداش آن در حیات اخروی قائل بودند.در افسانه گیلگمش، پهلوانی که بخشی از اساطیر مربوط به او را پیشتر نقل کردیم و جسمی مرکب از انسان و حیوان داشت، و تمام عمر خود را به دنبال کشف راز حیات و مرگ سپری کرد، و با روح«انکیدو»ایجاد ارتباط نمود تا بتواند به راز زندگی پس از مرگ پی ببرد، هیچ اشارهای به رابطه جهان ماده و جهان معنی نشده است، پیام دیگری از نوح که با گذشت زمان به فراموشی سپرده شد و انجام شناسی را بیانجام و نافرجام میکرد.
نقش و جایگاه کاهنان
کاهنان حکمای الهی آن اعصار بودند.آنان درباره حقایق ماورای طبیعت میاندیشیدند و به راز کائنات توجه داشتند. 4 ولی تاریخ نام هیچ کاهنی را به یاد ندارد که در حدفاصل توفان نوح و نهضت بتشکنی ابراهیم، به ترویج بینش توحیدی اقدام کرده 1.یوسف اباذری و دیگران، ادیان جهان باستان:مصر و بینالنهرین، (تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی«پژوهشگاه»، 1372)، ج 2، ص 263.
2.ereshkigal.
3.یوسف اباذری و دیگران، ادیان جهان باستان:مصر و بینالنهرین، ج 2، ص 265.
4.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجبنیا، ج 1، ص 265.
________________________
باشد.هرچند تردیدی در نقش آنان در حیات معنوی انسانهای آن روز نیست.هربرت جورج ولز در کتاب کلیات تاریخ، مینویسد:
در میان نویسندگان امروزی این فکر شیوع فراوان دارد که دستگاه کاهنان را ناپسند بنمایند و از کاهنان چنان سخن دادند که پنداری ایشان همه مردمی فریبکار و شیّاد بودهاند و از سادگی مردم سودجویی میکردند، اما براستی اینان تا زمانهای درازی تنها طبقه نویسنده و خواننده و دانشمند و متفکر حرفهای جهان بودند.بیرون از پرستشگاه جهان پر بود از تاریکی نادانی.مردم به آنان اطمینان کامل داشتند و کاهنان نخستین فرمانروایان سومریان بودند. 1
پایبندی کاهنان به مراسم دینی، خود سبب بروز جنگهای خانمان سوزی میشد که بتدریج آنان را تضعیف میکرد و ضعف آنان مقدمه به قدرت رسیدن دولتمردان شد. دولتها از این مقطع به وجود آمدند و کمکم معابد و کاهنان را به کنترل خود درآوردند.منشأ ضعف کاهنان تنها در تعارض آنان نهفته نبود، رفتار و منش آنان همیشه با احکام دین سازگاری نداشت.ناسازگاری گفتار و کردار آنان، مردم را به اصل دین بدبین میکرد.در عصر ابراهیم و پیامبران متأخر یعنی موسی و عیسی، یکی از قدرتمندترین جناحهایی که با تعالیم و اصلاحات دینی آنان به مبارزه برمیخاست، کاهنان و متولیان دین بودند.
پرستشگاهها و آیینهای نیایش
پس از توفان، شهرها بر گرداگرد معبدها ساخته شدند و به حیات خود ادامه دادند و این عمل سمبلی از محوریت پرستش و بندگی خدا در زندگی شهری انسان بود.پرستش معبود بیهمتا و بیانباز، انسان پرستشگر را از تنگنای وجود مادی و بیمقدارش بیرون میراند و او را در عرصه بیعرض و طول ملکوت به جولان درمیآورد؛ملکوتی که کوچکترین شباهت و همانندی با عالم ملک نداشت و زشتی و پلشتی آن را در خود منعکس نمیساخت، و از کینه و حسد و جنگ و خدعه و فساد در آن خبری نبود.ولی این 1.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجبنیا، ج 1، ص 266-262.رابطه زلال و آسمانی برای ابلیس قدرت و شهوت و غفلت، پذیرفته نبود.زمانی نگذشت که پرستشگاههای دلتا از بتها انباشته شدند و صورتپرستان از سیرتها کناره گرفتند و دیده حسّ بر دیده دل غالب شد.کاهنان از میان اشراف برگزیده شدند و با جامههای فاخر و دلی فاجر، پرستشگاهها را به لوث وجود خود آلودند.تا مدتی رسم بر این بود که چون نوح که پس از بیرون آمدن از کشتی و آرامش توفان و نرمش طبیعت، به علامت انقیاد در برابر خدا، قربانی به قربانگاه برد، قربانی ذبح کنند، ولی چونان نوح نبی، نفس امّاره خود را به مذبح نمیبردند.آنان سعد و نحس ایام را مشخّص میکردند، به تقوم ایّام میپرداختند و کتابهای نیایش و سح رو جادو را حفاظت مینمودند و در بالاترین بخش معبد که ژیگونو 1 خوانده میشد، در دهلیزی که دور از نظر بود و در آن نقطه، جهان غیب و شهادت به هم گره میخرودند، به، نیایش میپرداختند.
1.gigunu.