این مقاله یک کوشش نظری-پژوهشی است که در آن امکان ارزیابی وضعیت توسعه در ایران از طریق تعدیل مفروضات نظریه کنش ارتباطی هابرماس و انطباق آن با شرایط ایران فراهم می شود. از جمله یافته های این کوشش نظری یکی تغییر نسبت میان عقلانیت و فقدان آن در مفاهیم دوگانه سنت و مدرن است. دومین یافته این مقاله امکان تغییر زیست جهان سنتی حالتی است که در آن نهادهای سنتی مستقر می باشند. تجریه ایران نشان میدهد که نظام باورها به عنوان مبنایی بومی در گسترش کنش ارتباطی در ایران عمل کرده است. این یافته ها نشان می دهد که نظریه کنش ارتباطی می تواند به عنوان یک نظریه توسعه در ایران بومی شود و جریان توسعه در ایران را تبیین کند.
"این مقاله به تبیین چگونگی جایگزینی رسانهها چونان ابزار ایجاد و تداوم سلطه به جای قوة قهریه یا فشارهای اقتصادی میپردازد.
نویسنده در بخش اول مقاله با استفاده از نظر اندیشمندانی چون گوستاولوبون، اتولر بینگر، مانوئل کاستلز، دیوید رایزمن، نیل پستمن و نوام چامسکی، به تبیین جایگاه رسانهها در نظام سلطه در عصر جدید میپردازد و استفاده از روشهای اقناع، تبلیغ و دستکاری اخبار را از مهمترین شیوههای تخدیر تودهها و هدایت آنان در مسیر منافع گردانندگان جامعه و صاحبان اصلی قدرت میداند.
بخش دوم مقاله اختصاص به استفادة رسانهها از قابلیتهای زبان در القای اندیشة دلخواه به مخاطبان دارد. نویسنده در این بخش به این نتیجه میرسد که قدرت ساختاری زبان این فرصت را در اختیار گروههای توانمند قرار میدهد تا گفتمان حاکم بر جامعه را به نفع خویش سمت و سو بخشند. رسانهها برای رسیدن به این مقصود، به ایجاد و استفاده از مفاهیم ایدئولوژیک و هژمونیک دست میزنند.
بخش سوم مقاله به عمدهترین اهداف امریکا در نظم نوین جهانی که کنترل جهان است اشاره میکند و فناوریهای نوین ارتباطی، از جمله فناوری ماهوارهای را، از ابزار ایجاد و اعمال این کنترل میداند.
"