سعید ابن مسیب از تابعانی است که حضور چشمگیری در اسناد احادیث بویژه روایات اهل تسنن دارد. هویت دوگانه مذهبی او، بزنگاه اختلاف بر پذیرش یا عدم پذیرش روایات او می باشد. از این رو، این نوشتار با تمرکز بر هویت شناسی مذهبی ابن مسیب، دلایل و شواهد دال بر مذهب او را گردآوری کرده است و با روش جرح و تعدیل رجالی بدین نتیجه رسیده است که او رسما مذهب اهل تسنن را پذیرفته است. اگر چه دشمنی ناصبی گونه ای با مذهب تشیع نداشته است و با ابراز محبت به دستگاه امامت، محبت وافر خود را بدین دستگاه و مذهب تشیع نشان داده است.
آیة تطهیر یکى از آیات بیانگر عصمت خاندان ویژة پیامبر است. در میان دانشمندان اسلامى، دو احتمال دربارة مصداق اهل بیت در این آیه، بیشترین طرف دار را دارد: «آل کسا و همسران پیامبر» و «خصوص پنج تن آل کسا». پژوهش در آثار روایى نشان می دهد که روایات ناظر به خصوص پنج تن آل کسا به حد تضافر مى رسد. خود همسران پیامبر نیز از پیامبر روایت کرده اند که آیة تطهیر شامل آنها نمی شود. همچنین پیامبر اسلام با رفتار و گفتار خود، مفهوم اهل بیت را ویژة همین پنج تن ساخته بود. در مقابل، معدود گزارش هایی دربارة نزول این آیه دربارة «همسران پیامبر» یا «همسران و آل کسا» موجود است که آثار ضعف در سند و متن آنها پدیدار است. مهم ترینِ این اسناد، روایتی منسوب به عکرمه و ابن عباس است که عدم گزارش آن در منابع دست اول روایی فریقین، ضعف سند و ویژگی های شخصیتی عکرمه و ابن عباس، از ادله و شواهد ساختگی بودن آن است.
براساس نظریه فؤاد سزگین، نقل حدیث از همان آغاز مبتنی بر منابع مکتوب بوده است و گرچه مؤلفان آثار خود را به شکل شفاهی نقل می کردند اما احادیث یکدیگر را از منابع مکتوب برمی گرفتند. او سند احادیث را مشتمل بر نام مؤلفان و راویان مجاز کتاب ها می داند و براساس تحلیل سندهای جوامع روایی موجود، روشی را برای بازسازی منابع یک اثر و بازسازی آثار از دست رفته ارائه کرده است. پ ژوهشگران ضمن بهره گیری از روش او، نقدهایی را بر آن وارد ساخته اند مانند: پیوند دادن وثاقت با مکتوب بودن منابع، عدم تمایز میان درس نوشته ها و کتاب های واقعی، بی توجهی به تغییر و تحول متون در روند ارائه در مجالس درس و مخالفت عالمان با کتابت صرف. روش سزگین در شناسایی مؤلفان از راویان نیز کاستی هایی دارد و در نهایت بیشتر برای شناسایی منابع یک اثر به کار می آید تا بازسازی یک اثر در شکل اصلی.
نکته وحدت مجوی از دلِ بی معرفت گوهر یک دانه را در دل دریا طلب
وحدت به معنی یکی بودن، یگانگی و هماهنگ بودن اجتماع می باشد و از نظر فلاسفه ای چون شیخ اشراق؛ از اموری است که قابل تمدید و تعریف نمی باشد، مگر به مقابله با کثرت.
وحدت همان صراط مستقیمی است که قرآن، احادیث و سنت پیامبر و یارانش مبیّن آن است و مخالفت با آن مخالفت با سخن خداوند و کفر محسوب می شود.
قرآن به وحدت توجه فراوانی داشته است و وحدت میان دل های مؤمنان را ضروری دانسته و راه کارهای گوناگونی را برای این کار پیش بینی کرده است.
محور وحدت در دیدگاه قرآنی «توحید» و دین اسلام است. قرآن کریم می فرماید: «ای پیامبر! به اهل کتاب بگو، بیایید بر اساس کلمه ای که بین ما و شما مشترک است، غیر از خدا را نپرستیم و یک دیگر را در برابر خداوند به عنوان رب و پروردگار نگیریم پس اگر روی برگرداندند بگویید، شاهد باشید که ما اهل تسلیم در برابر حق هستیم».(آل عمران، 64)
براساس آیات قرآنی، وحدت امت، سبب مصونیت دین، تأیید الهی و نصرت است و نعمتی است که هیچ مسئله ای با آن برابری نمی کند.(انفال، آیات 62 تا64)
قرآن کریم حفظ وحدت و پیشگیری از هرگونه تفرقه را فلسفه تشریع دین و بعثت پیامبران معرفی کرده، می فرماید: «مردم امتی یگانه بودند، سپس خداوند پیامبران را مژده رسان و بیم دهنده برانگیخت و به همراه آنان، کتاب را به حق نازل کرد تامیان مردم دران چه که اختلاف داشتند داوری کند. (بقره،213)
قران کریم اختلاف و تفرقه را عامل ضعف مسلمین و از بین رفتن عظمت و شوکت مسلمین دانسته و هشدار می دهد: «و أطیعواالله و رسولهُ و لاتنازعوا فَتَفشَلوا و تَذهبَ ریحَکُم ...» (انفال/46)
و آن را موجب گرفتار شدن در عذاب الهی می داند و می فرماید:
«و لاتَکونوا کالَّذینَ تفرَّقوا و أختَلِفوا مِن بَعدِ ماجاءَهُمَ البیِّناتُ و اولئِکَ لَهُم عذابٌ عظیم» (آل عمران/105)
در احادیث نبوی نیز به مسئله وحدت توجه خاصی شده است. رسول خدا(ص) فرمودند: «تَری المؤمنینَ فی تَراحُمِهِم، وَ تَوادِّهِم، و تَعاطُفِهِم، کَمَثَلِ الجَسَدِ، اِذَا اشتَکی عُضوٌ تَداعی لَهُ سائِرُ جَسَدِهِ بِالسَّهَرِ وَ الحُمَّی». یعنی مؤمنان در شفقت، دوستی و مهربانی با یکدیگر مانند اعضای یکدیکرند که اگر عضوی از آن به درد آید، سایر اعضا بی قرار می گردند و تب می کنند.
و در فرازی دیگر وحدت را عامل رحمت و تفرقه را موجب عذاب دانستند:
پیامبراکرم(ص)فرمودند:«الجماعهُ رحمهٌ و الفُرقهُ عذابٌ»
یکى از حوزه هاى مطالعاتى نهج البلاغه که به تفکر در آن بسیار تأکید شده، تاریخ است که با توجه به شأن هدایتگرى امیرمؤمنان على علیه السلاممى تواند یکى از روش هاى تربیتى ایشان به شمار آید. از نگاه نهج البلاغه، تاریخ یکى از منابع غنى تربیت در اسلام است که هدف از مطالعه آن تصدیق عملى یعنى تربیت در سایه توجه به حقایق گذشتگان است. این مقاله با رویکرد اکتشافى تحلیلى کوشیده است تا با بررسى سخنان امیرمؤمنان علیه السلام در نهج البلاغه، آثار تربیتى مطالعه تاریخ را کشف نماید، به علل تأثیرگذارى تاریخ در زندگى و نحوه تأثیرپذیرى صحیح از تاریخ بپردازد و رابطه تاریخ با تربیت را تبیین نماید. نتیجه این پژوهش که با کشف، تحلیل و اثبات آثار تربیتى مطالعه تاریخ به دست آمده است، نشان مى دهد که مطالعه تاریخ آثارى همچون پرورش فکرى و عقلانى، بیدارى از غفلت، مرگ آگاهى، تقوا، اخلاق عملى، حیا، زهد، محاسبه، ارائه الگوهاى نمونه خواهد داشت.