فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۶۶۱ تا ۳٬۶۸۰ مورد از کل ۳٬۷۸۹ مورد.
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۷
301 - 322
حوزه های تخصصی:
بدیهی است که قرآن کتاب زندگی مسلمانان است و بر تمام فرهنگ و ادبیات اسلامی تأثیر فراوان داشته است. یکی از بزرگ ترین ادب آموختگان قرآنی مولانا جلال الدین مولوی بلخی است و اثر برجسته وی مثنوی هم آنچنان سرشار از مفاهیم و تعالیم فعال نیست قرآنی و عرفانی است که آن را قرآن فارسی می نامند. در این مقاله برآنیم که از رویکرد استعاره های مفهومی وعرفانی به مقایسه و تحلیل در قرآن و مثنوی بپردازیم. بر این اساس در پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی معنا شناختی استعاره های جزء اول و و دفتر اول مثنوی مولوی پرداخته شده است. روش پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی با رویکرد تطبیقی است. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که استعارات مفهومی به کار رفته در قرآن کریم در جزء اول قرآن در مورد موضوعاتی از قبیل زندگی دنیوی و راهنمایی بشر و تأثیرپذیری دل می باشد. در مثنوی نیز استعارات مفهومی در حیطه مفاهیم عرفانی و سیر و سلوک در راه رسیدن به معشوق اصلی می باشد که غالباً با مفاهیم مرتبط با عاشقی همانند آتش و دل و نی و غیره بیان شده است. در مجموع می توان گفت وجه مشترک استعارات مفهومی قرآن کریم و مثنوی معنوی در بخش های بررسی شده «دل» است.
بررسی مضامین عرفانی غزلیات سلطان علی رودبند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله برآنیم تا به بررسی و تحلیل بن مایه های عرفانی موجود در کلام یکی از بزرگان عرفان یعنی سلطان علی رودبند (از احفاد امام موسی کاظم علیه السلام) بپردازیم. در حقیقت هدف ما از این پژوهش، کنکاش و جستجو در جهان بینی عرفانی معتقد و مورد قبول اهل بیت (علیهم السلام) است.اهمیت وی در تاریخ عرفان را می توان به دو نکته خلاصه کرد اول اینکه شیخ علی سیاهپوش، در روند تبدیل طریقت صفویه به سلطنت صفویان، نقش مهمی ایفا کرده است و دوم اینکه از شیخ رود بند، اشعاری بر جای مانده، که با مطالعه آن می توان خط سیر طریقت صفویه از موسس آن به بعد را دنبال گرفت. آنچه با مطالعه در اندیشه های عرفانی رودبند حاصل می شود، عرفانی بر پایه سه اصل اهمیت در اجرای اصول شریعت، مبارزه با دنیاپرستی در همه اشکال آن و زهد و ریاضت است
«بررسی معانی سفر آفاقی و دستاوردهای آن از منظر عرفای مسلمان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عرفان اسلامی با استناد به آیه شریفه «سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» سفر به دو مرتبه «سفر آفاقی» و «سفر انفسی» تقسیم شده است. سفر آفاقی عبارت از سفری است که طی آن مسافر و سالک به سیر و سلوک در عوالم ظاهری و مراتب بیرون از نفس انسان می پردازد. در مقابل این سفر ظاهری، سفر باطنی است که در آن انسان سالک به سیر و سلوک در مراتب نفس خویش می پردازد و از آن جا که تمامی مراحل این سفر در نفس سالک و نه بیرون از آن محقق می گردد از آن به سیر انفسی تعبیر می گردد.
از منظر برخی از عرفا، سفر آفاقی به دلیل تقدم وجود مرتبه آفاق بر انفس و ظهور تفصیلی آیات حضرت حق در مرتبه آفاق، بر سفر انفسی تقدم دارد. هر چند در نگاه اولیه، رایج ترین معنایی که از سیر در آفاق در متون عرفانی مطرح شده است، سیر و سفر در شهرها و مناطق مختلف است اما به نظر می رسد که معانی دقیق تر و عمیق تری از سیر در آفاق در عرفان اسلامی قابل طرح است. در این مقاله ضمن بیان معنای رایج و متداول از سیر آفاقی و اشاره به دستاوردهای آن در مسیر سلوک معنوی، تلاش شده است تا با استناد به مبانی هستی شناسانه در عرفان اسلامی و نیز توجه به معانی عمیق تری که آیه شریفه بدان اشاره دارد، مراتب دیگری از سیر آفاقی در عرفان اسلامی مطرح شود.
حوزه معنایی اسم و صفت در ساخت نوع ادبی عرفانی (حدیقه سنایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۶۰
36 - 59
حوزه های تخصصی:
نوع (genre) در اساس اشاره به سنخ (type)های ادبی دارد. درواقع مجموعه ای از قواعد انتزاعی است که نویسندگان در خلق آثارشان خود را ملزم به رعایت آن می دانند. از همین رو دسته ای از متون ادبی که دارای شباهت های ساختاری، محتوایی، بلاغی و... هستند نیز نوع ادبی نامیده می شوند. بخش عمده ای از عوامل موثّر در ایجاد نوع ادبی، مربوط به حوزه های معنایی است. در این زمینه، واژگان در قالب اسم ها و صفات به صورت ساده، مشتق یا مرکّب نقش اساسی ای در خلق نوع ادبی و تمایز ان ها با یکدیگر دارند. یکی از انواع مهم در حوزه ادبیّات ایران، نوع عرفانی است. حدیقهالحقیقه سنایی از جمله آثاری است که در زیرمجموعه این نوع قرار می گیرد. ما در این مقاله در پی آن هستیم که ضمن بررسی 50 واژه در این کتاب، نشان دهیم که حوزه های معنایی (اسم و صفت) چگونه در ایجاد نوع عرفانی موثّرند. نتایج به دست آمده نشان می دهد حوزه های معنایی غالب این دسته از واژگان با توجه به مطالعات درزمانی و هم زمانی و هم چنین تغییراتی که در دو سطح واژگانی و مفهومی آن ها پیدا می شود، با بسامد بالا در خدمت نوع عرفانی قرار گرفته اند؛ چنانکه از این میان، سهم اسم های مکان، زمان و برخی واژگان دیگر که ما از آن ها تحت عنوان واژگان خاص نام برده ایم، بیشتر است. این پژوهش کاملا نوآورانه است و با نگاهی جدید از حیث کمّی و کیفی به توصیف دقیق متن می پردازد.
بررسی اسرائیلیات آثار عطَار با تأکید بر منطق الطَیرودر داستان آدم و سلیمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضرتلاش شده از منظری دیگر برآفرینش های ادبی وفکری درنظم عرفانی پرتو افکنده شود و جلوه های اسرائیلیات در اشعار عطار باز نموده شود. در این مقال کوتاه به آن بخش از اسرائیلیات مطرح و اثبات شده از طرف محققان و محدثان بزرگ پیرامون روایات مجعول و اسرائیلیات داستان آدم و سلیمان و نکات مهم تفسیری آن اشاره کرده و بازتاب آن در منطق الطَیرعطَار به عنوان مهم ترین اثرمنظوم عرفانی قرن ششم، نشان داده می شود. این مکتوب با روش پژوهشی توصیفی– تحلیلی بوده و هدف آن بررسی روایات مجعول و اسرائیلیات به عنوان اندیشه های غیراسلامی به طور عام و میزان اثرپذیری آثار عطّار به طور خاص می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد که ورود روایات مجعول به شعر شاعرانی چون عطّار دلایلی داشته است؛ مهم ترین علل آن برداشت های شاعرانه آن ها ازتفاسیروروایات نادرست بوده وگاه ناآگاهانه از منابع ضعیف استفاده کرده و صرف نظر از نوع منبع و بدون توجّه به اصالت حکایت و داستان، جهت تعلیم، تأویل و تفسیر آموزه های عرفانی از هر موضوعی سود جسته اند
بررسی عناصری عرفانی در تفکر مارتین بوبر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مارتین بوبر یکی از فیلسوفان اگزیستانسیالیستی قرن بیستم است که طرفدار فلسفه همسخنی است، فلسفه همسخنی در مقابل و به مخالفت فلسفه ایده آلیسم به وجود آمده است. در این نوع نگاه دیگر «من» انتزاعی مورد توجه قرار نمی گیرد بلکه سرو کار با «من» حقیقی و عینی است. وقتی صحبت از «من» عینی به میان می آید به دنبال آن، بحث رابطه میان موجودات که بخش مهمی از موضوعات اگزیستانسیالیستی محسوب می شود مورد توجه و مداقه قرار می گیرد. در این میان مارتین بوبر در بحث رابطه سخنان جدیدی را مطرح می سازد که در بن مایه های اندیشه او کاملا مولفه های عرفانی هویدا است. مارتین بوبر در بحث رابطه از دو نوع رابطه سخن به میان می آورد و آن ها عبارتند از رابطه «من- آن» و رابطه «من- تو». این دو رابطه دارای ویژگی های متفاوتی هستند هنگامی که شخص در برقراری رابطه با دیگری نگاهی ابزارگونه را پیش می گیرد و به دیگری به عنوان شیئی که قابل استفاده و بهره برداری است نگاه می کند و آن را مورد تجربه قرار می دهد رابطه «من- آن» شکل می گیرد. در این نوع رابطه انسان فاعل شناسا و دیگری متعلق شناسا واقع می شود. بوبر بیان می دارد که انسان تنها در این نوع رابطه است که قادر خواهد شد تا خود یعنی «من» را بشناسد و استعدادهای درونی خویش را به شکوفایی برساند همچنین هر یک از این روابط می تواند در سه حوزه متفاوت رخ دهد یعنی رابطه بین انسان با مادون انسان، بین انسان با انسان و بین انسان و مافوق انسان صورت بپذیرد. از نظر مارتین بوبر هر رابطه «من- تو»یی می تواند به رابطه «من- آن» بدل شود اما در برقراری رابطه با «تو»ی ابدی که همان خداوند است هرگز خداوند به «آن» تبدیل نمی شود.
حجاب جان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حجاب در اصطلاح صوفیه به معنی هر چیزی است که انسان را از حق و حقیقت دور می دارد . صوفیه با تأثر از حدیث نبوی که بین خدا و انسان حجاب های زیادی از نور و ظلمت قرار دارد ؛ حجاب ها را در دو دسته نور و ظلمت می گنجانند و می گویند از آنجا که انسان ترکیبی از ظلمت جسم و نور روح است پس حجاب هایی چون شهوات و صفت های ناپاک حجاب ظلمت جسم اند و کشف و شهود و حیرت و ... می توانند حجاب نور روح باشند. زمانی که سالک با بیداری نفس لوامه، به آگاهی می رسد، ابتدا از خودی خود و نفس خود شکایت می کند و همین مقدمه ی حجاب های نوریه است. حجاب مراتبی دارد چون مُهر و ختم دل، رین ، صدأ ، غشا و غین که اصلی ترین منبع شناخت آنها قرآن است و تفسیرها و تأویل هایی که عرفا از آن آیات دارند. سالک باید ابتدا با غلبه بر نفس اماره حجاب های مال و جاه و تقلید و معصیت را از میان ببرد تا آماده هدایت گردد . سپس با آشنایی با عالم روح و انشراح قلبش به دقایقی خواهد رسید که اگر در بند آنها بماند، باز هم در حجاب خواهد بود و نتیجه این که با شناخت حجاب ها انسان به شناخت خود نزدیک تر می گردد به ویژه حجاب های نور که ارزش خلیفه اللهی انسان را تأیید می کنند و آنچه در نهایت در دست است این است که همواره بین انسان و خدا حجاب ها باقی است .
بررسی و تحلیل تطبیقی جاودانگی نفس دراندیشه سهروردی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۶۴
204 - 225
حوزه های تخصصی:
پرسش از چیستی نفس و مباحث نفس از دیرباز فلاسفه را به خود مشغول داشته است. از این روی هرکدام بر اساس مبانی فکری خویش و با توجه به یافته های علوم رایج زمان خود تلاش نموده اند تا پاسخی در خور و شایسته به آن پرسش ها بدهند. سهروردی و ملاصدرا نیز از این امر مستثنی نیستند از این جهت بخش قابل توجهی از آثار این دو فیلسوف به بررسی، تبیین و تحلیل نفس و مسائل آن اختصاص یافته است. این دوحکیم هرکدام به نحوی تلاش نموده اند تا بر اساس نظام فکری فلسفی خویش به پرسش های اساسی ای که پیرامون نفس مطرح بوده، پاسخ دهند و دیدگاه خویش را بیان نمایند. این مقاله تحت عنوان «بررسی و تحلیل تطبیقی جاودانگی نفس در اندیشه سهروردی و ملاصدرا» تلاشی است جهت بیان و تبیین و تحلیل تطبیقی دیدگاه های این دو حکیم درباره ادله اثبات جاودانگی نفس، سرنوشت نفوس بعداز خلع بدن، چگونگی استمرار حیات بعداز مرگ، تناسخ وذکر تفاوت ها وشباهت های دیدگاه های این دوفیلسوف می باشد.
تحلیل عرفانی- روان شناسی میل خوردن از نظر گاه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۶۲
192 - 211
حوزه های تخصصی:
در نگرش انسان شناسانه مولوی، یکی از امیال اولیه و حیاتی انسان، میل خوردن است. مولوی با توجه به ساحت بیرونی انسان و با نگاه روان کاوانه، از یک طرف میل خوردن را نیاز اصلی و اساسی فیزیولوژیک انسان، زمینه سازِ ظهور امیال دیگر، و موجب رشد و شکوفایی استعدادهای بالقوه آدمی می داند که با چرخه حیات و سیر انسان به سوی کمال مطلوب خویش ارتباط دارد. از طرف دیگر با تّوجه به ساحت درونی انسان و با نگرش عارفانه خود، تمرکز و فرورفتگی در میل خوردن را حجاب راه حق و حقیقت، منشأ امراض جسمانی و روحانی و باعث تیرگی دل و درون انسان می شمارد. این مقاله، به روش تحلیلی به واکاوی و تبیین نگرش های معرفتی و روان شناختی مولوی درباره میل خوردن می پردازد ؛ با این برآیند که انسان ها، ضمن بهره مندی از انواع خوردنی ها در حدّ اعتدال، نیازهای تنانی و جسمانی خود را فراهم آورند؛ و برای پرورش جنبه روحانی خویش، میل خوردن را تصعید ببخشند و در مجاری و کانال های روحانی به کار گیرند تا به عقل، اندیشه و ایمان تبدیل شود و موجبات صعود آسمانی انسان را فراهم آورد.
بررسی مؤلفه های قرآنی نمادهای حیوانی در غزلیات شمس (از منظر الگوها)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۶۲
90 - 113
حوزه های تخصصی:
افراد برای ابراز معانی به گفتار و نوشتارِ هنجار روی می آورند، اما همیشه این زبان عادی قابلیت القای معانی ذهنی و ماورایی را نداشته؛ و با بالا بردن ظرفیت زبان دست به هنجارگریزی و استفاده از نماد می زنند. با این توضیح مولوی به عنوان یک شاعر و اندیشمند دینی مضامینی در ذهن خود دارد، که این مفاهیم را به واسطه مکانیزم بلاغی نماد به مخاطبان القا می کند و از آن جایی که مضامین قرآنی در ناخوادگاه مولوی جریان داشت-که تنوع استفاده مولانا در لفظ و معنا به احادیث و قرآن نشانگر آشنایی مولوی با معارف اسلامی است- پس نمادها هم چنان پشتوانه مذهبی خود را حفظ کرده اند، که در اغلب موارد برای دریافت لایه های ضمنی یک نماد باید به ژرف ساخت های دینی آن نیز توجه داشت. نتایج بررسی ها نشان می دهد که مولوی از گزاره های قرآنی و احادیث برای پردازش الگوهای عرفانی و اسلامی خود از جمله تهذیب نفس، سفر در خویشتن، تجدید حیات و... بهره می گیرد که این الگوها از لایه های متنوع ذهنی و زبانی شاعر به صورت دایره های متداخلی که مرکزیت آن حول محور انسان می چرخد، تشکیل شده است.
جلوه های عرفانی خطابه غدیر خم در کلام مولانا جلال الدّین محمّد بلخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وجود آن که پیرامون خطبه غدیر و مرد تکرارناپذیرِ تاریخ، حضرت علی(ع)، تاکنون کتاب های گرانسنگ و مقالات فراوانی به نگارش درآمده است، اما هنوز هزاران راز کشف نشده وجود دارد. سخنانی که در خطبه غدیر در شأن و منزلت حضرت علی(ع) توسّط پیامبر اسلام(ص) بیان شده، زمینه مساعدی را برای شاعران عارف فراهم آورده است، تا بتوانند بسیاری از مفاهیمِ عرفانیِ مندرج در این حدیث را، سرلوحه مباحث عرفانی خود قراردهند. مولانا جلال الدّین محمّد بلخی از شاعران سرآمد در این زمینه است که توانسته است با قالب ریزى ادبى غدیر، مبانى اعتقادى آن را بیان کند و در نشر و تداوم پیام غدیر سهم بزرگی داشته باشد. از آن جا که این خطابه سرشار از عرفان و معرفت است، این مقاله به چند جلوه عرفانی شاخص (ولایت، انسان کامل، علم شهودی و اتّحاد جان های اولیا) در کلام مولانا پرداخته است. تجلّی ولایت در آثار مولانا یکی از صدها و هزاران جلوه پر جاذبه از خطبه غدیر است. مولوی از مریدان و دلدادگانِ امام علی علیه السّلام، و به فضائل و مناقب آن حضرت به خوبی واقف است و آن حضرت را نور الهی، مظهر ولایت الهی، دانای علوم غیبی، سرمنشأ خوبی ها و مزیّن به صفات حمیده، نمونه اعلای انسان کامل، صاحب مکاشفات و مشاهدات عرفانی و پیشوای سالکان طریقت معرّفی کرده است.
بررسی اندیشه عرفانی ولایت و مفاهیم وابسته به آن از دیدگاه مکتب بریلویه
حوزه های تخصصی:
بریلویه، فرقه ای سنی مسلک با تمایلات عرفانی، و پیرو طریقت قادریه است که در میان مسلمانان پاکستان، هند، بنگلادش و سیستان و بلوچستان (به ویژه چابهار) پیروان بسیاری دارد. ولایت، آموزه محوری تعالیم نهان گرایانه است که ادبیات گسترده ای از مصطلاحات صوفیانه را در مطالعات عرفانی پدید آورده است. مبحث ولایت در میان بریلویه مانند سایر نحله های اسلامی مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. بدین روی گزافه نیست اگر گفته شود، ولایت محوری شاخصه اصلی مکتب عرفانی بریلوی است. پژوهش پیش رو با مطالعات کتابخانه ای و با رویکرد توصیفی- تحلیلی به موضوع ولایت، اوصاف، مقام و مراتب ولایت از نگاه بریلویه می پردازد. تدقیق بیشتر در مقامات معنوی مرتبط با این موضوع مانند: قطب، غوث، ابدال، نقباء و چگونگی حفظ و حراست آنان از عالم هستی، در پرتو الهام الهی و لطف ازلی نیز مورد واکاوی قرار گرفته است. یافته های این پژوهش مبتنی بر تقریرات بنیانگذار مکتب بریلویه و سایر بزرگان قوم نشان می دهد که تعالیم و باورهای این مکتب مانند تأکید آنها بر ولایت ائمه دوازده گانه و حضور همیشگی ولایت در عرصه هستی به عنوان بازتابش نقش نبی خدا، همخوانی و مشابهت های نزدیک با نگرش شیعه دارد. از دیدگاه بریلویه، محمد(ص) نقطه پایانی و مظهر خاتم انبیاء است، اما نقطه آغازین سعادت حقیقی جاودانه، ماندگار و خاموش ناپذیر به نام ولایت، متشکل از جانشینی دوازده امام است. سلسله ولایت را علی(ع) آغاز و مهدی(عج) به پایان می رساند.
تجلّی شعور و انرژی کیهانی در دفتر اوّل و دوم مثنوی معنوی
منبع:
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره ۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
159 - 183
حوزه های تخصصی:
هدف: انرژی کیهانی نیروی حیاتی است که در همه جا از جمله در کیهان، بین کهکشان ها، مولکول ها و در فضا وجود دارد. حفظ نظم در زندگی، گسترش آگاهی، صلح درونی و نیز زیستن در لحظه حال، همگی از انرژی کیهانی قابل دریافت است. تمامی موجودات هر چند ممکن است غیرمتحرک به نظر برسند، در واقع شکلی دیگر از انرژی هستند. در کل جهان، همه چیز از جنس انرژی است. تبدیل مادّه به انرژی و بالعکس، فرآیندی است که پیوسته و بی وقفه در جهان آفرینش به وقوع می پیوندد. از جمله شاعرانی که ناخودآگاه بدین مسأله توجه نشان داده، مولاناست. مولوی بارها در مثنوی از آفرینش عالم هستی از عدم و عالم بی رنگی سخن گفته که تمام موجودات عالم قبل از آفرینش در عالم وحدت به صورت ذرّه وجود داشته اند و پس از پیدایش جهان مادی، روح آنها متفرق گشته و به صورت کنونی درآمده اند و این ناظر بر آگاهی و انرژی کیهانی است. روش: این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی در صدد اثبات انرژی کیهانی در دفتر اوّل و دوم مثنوی است. نتایج: نتایج نشان می دهد که مولانا با اینکه در زمانی می زیسته که خبری از علوم جدید و شعور کیهانی نبوده است اما ذهن کاوشگر او بسیاری از این علوم را به طور ناخودآگاه در خود داشته و در ابیات بسیاری بدان اشاره کرده است. مولوی با تفکر خلاقانه خود آنچنان بین موضوعات مختلف از جمله انرژی کیهانی و عرفان پیوند برقرار کرده که گویای مشاهدات درونی اوست. یافته ها: یافته های پژوهش حاکی از آن است که انرژی کیهانی در دفتر اول و دوم مثنوی در پنج سطح خود یعنی سطح ماده، سطح صوت، سطح نور، سطح فکر و سطح روح، بازتاب داشته است. بر این اساس، سطح مادّه، پایین ترین و سطح روح، والاترین سطح انرژی است که مولوی در مثنوی و نیز در دفتر اول و دوم بدان ها اشاره کرده است
جایگاه «نور و حقیقت محمّدی» در دیوان سیّد عمادالدّین نسیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۶۲
282 - 299
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ّترین و زیباترین ویژگی های عرفان اسلامی حقیقت محمّدیه است و مراد از آن به اصطلاح متصوّفه و عرفا، ذات احدیّت به اعتبار تعین اوّل و مظهر اسم جامع الله است. این حقیقت به عنوان مبدأ و معاد، شالوده نظام آفرینش، نخستین وجود منبسط و تجلّی حقّ، سبب حدوث و بقای عالم، واسطه حقّ و خلق و غایت نظام هستی معرفی شده است. سایر اصناف موجودات به دلیل خلقت متمایز با تفاوت مراتب از چکیده و عصاره آن نور اعظم به گونه ای بهره مند می شوند. دیگر انبیاء مظاهری از نبوت مطلقه حضرت محمّد(ص) بشمار می روند و هر یک از پیامبران در حکم شعاعی از آفتاب دولت احمدی و از شئون و مراتب و فروع آن هستند. نسیمی از این آموزه ابن عربی یعنی حقیقت و نور محمّدی استفاده نموده و آن را با نور فضل مطابقت داده است یعنی به جای حضرت محمّد(ص)، فضل الله نعیمی استرآبادی1 بنیانگذار این فرقه را جایگزین کرده و بدین ترتیب استمرار سلسله انبیا را به نور فضل نسبت داده است. این تحقّیق با نگاهی به دیوان سیّد عمادالدّین نسیمی- موفّق ترین شاعر فرقه حروفیه- به روش «تحلیل محتوا» به انجام رسیده است و هدف از آن بررسیِ برداشت این شاعر از حقیقت نور محمّدیه است.
تحلیل و بررسی بازنمایی عناصر منادمه در خمریه عرفانی (مورد کاوی: ترجیع بند فخر الدین عراقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۷
263 - 278
حوزه های تخصصی:
منادمه در لغت به معنی باهم شراب خوردن و با یکدیگر میگساری نمودن و هم نشینی و همراهی در امر باده نوشی و باده خواری است. شاعر معمولاً در خمریه سرایی که شکل داستانی بر آن غلبه دارند، با کاربست عناصر حسی و ارکان داستانی از قبیل اشخاص و ابزارهایی چون ساقی و ندیم و مطرب و خمار و می و معشوق و جام و میکده و غیره فرایند منادمه را به تصویر می کشد؛ حال مسأله اصلی چگونگی ظهور و تعامل شاعر در خمریه عرفانی با چنین عناصری است. آیا در خمریه عرفانی منادمه گری وجود دارد و شاعر یا عارف، عناصر آن را به کار می گیرد و یا اینکه کدام یک از عناصر منادمه در آن جلوه خاصی پیدا کرده و کدام یک در متن محو می شود؛ این مسأله همواره ذهن مخاطب پرسش گر ادبیات عرفانی را به چالش می کشاند. بنابراین این مقاله در صدد است با بررسی و نقد چیستی و چگونگی منادمه و عناصر آن در ترجیع بند خمری عرفانی عراقی به این مسائل پاسخ دهد و ماهیت و نحوه بازنمایی و کمیت به کارگیری این عناصر را در خمریه عرفانی بسنجد. نتیجه پژوهش نشان می دهد که عراقی به مانند دیگر خمریه سرایان عرفانی، تمامی عناصر منادمه و قالب اصلی منادمه مادی را به کار گرفته است، اما نحوه پرداختن به این عناصر و جلوه ها و مظاهر آن در خمریه عرفانی صبغه خاص خود را دارد. روش به کار رفته در این پژوهش توصیفی تحلیلی است.
جلوه هایی از تربیت چندفرهنگی در مثنوی معنوی با محوریت نگرش عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مولوی، بزرگ ترین شاعر و نویسنده عارف قرن هفتم و در تاریخ زبان و ادب فارسی، شخصیّتی دوران ساز و تأثیرگذار در تحوّلات ادبی فرهنگی بوده است. آثار مولوی، تاکنون هدف رویکردهای مختلف پژوهشی قرار گرفته است. در پژوهش حاضر، تلاش شده از منظری دیگر بر آفرینش های ادبی و فکری آثار مولوی نگریسته و جلوه های از تربیت چندفرهنگی در آن ها باز نموده شود. هدف کلی این پژوهش، بررسی جلوه هایی از تربیت چندفرهنگی و میزان مصداق آن در آثار مولوی بوده و جهت بازشناسی و استخراج مؤلفه های تربیت چندفرهنگی، به مثنوی مولوی توجه شده است. بدین منظور ابتدا مبانی نظری آموزش و پرروش چندفرهنگی مطالعه و 10 مقوله از مهم ترین مؤلفه های آن مشخص شده و، الگوهایی از مثنوی مولوی بر اساس این مؤلفه ها تحلیل شده اند. روش تحقیق در این پژوهش در اساس مطالعه کتابخانه ای و تحلیل محتوا و واحد تحلیل، مضمون حکایات یا آموزه ها بوده است، امّا به لحاظ ماهیّت و روش در شمار تحقیقات توصیفی- تحلیلی قرار می گیرد. جامعه آماری آموزه های از مثنوی مولوی تشکیل می -دهدنتایج نشان می دهد که توجه به رویکرد تربیت چندفرهنگی در مثنوی مولوی در همه مؤلفه های ده گانه مذکور در این پژوهش و تربیت چندفرهنگی، نمود فراوان داشته و این مقوله ها به فراوانی مورد تأکید قرار گرفته است.
اعتقاد به تقدیر الهی و نسبت آن با جهاد، توکل، صبر و رضا
حوزه های تخصصی:
یکی از باورهای اساسی در دین اسلام،اعتقاد به مشیّت و تقدیر الهی است.بر اساس این باور ،خداوند دارای قدرت مطلق است و همه امور عالم به دست اوست و هیچ امری در این عالم حتی افتادن برگی از درخت جز به اذن وی رخ نمی دهد و قدر و اندازه همه امور در لوح ازلی مقدر شده و بر همین اساس در دنیا اتفاق می افتند. با این وصف، برای یک فرد مومن این پرسش اساسی مطرح می شود که در این صورت سعی و کوشش انسان چه جایگاهی پیدا می کند؟ و اگر همه چیز طبق تقدیر الهی در این عالم رخ می دهد پس ثواب و عقاب چه معنایی می تواند داشته باشد و معنای مسئولیت انسان چیست؟ نوع پاسخ به این پرسش اساسی تعیین کننده سبک زندگی دینی انسان در این عالم است. در تاریخ فرهنگ اسلامی پاسخ های متفاوتی به این پرسش داده شده است.در مقاله حاضر ابتدا با تکیه بر روایت ابن عربی، اعتقاد به تقدیر الهی مورد تبیین قرار گرفته و سپس با نگاهی کلی به برخی پاسخ ها به سوالات فوق ، بر مبنای آیات قرآنی ارتباط میان تقدیر الهی ، جهاد ، توکل ، صبر و رضا بررسی شده است و این نتیجه حاصل شده است که بر اساس اعتقاد به تقدیر الهی، نتیجه امور از ازل رقم خورده و چون ما از تقدیر الهی آگاهی نداریم لذا باید جهاد کنیم اما باید توکل کرده و نتیجه را به خداوند واگذار کنیم و در مسیر حرکت خود صبر کنیم و هر نتیجه ای که اعم از شکست و پیروزی حاصل شود رضا به تقدیر الهی داشته باشیم.مقاله حاضر به روش تحلیلی به بررسی این موضوع خواهد پرداخت
بررسی مبانی و سازو کارهای استعاره در متون عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عرفان - شناخت خالق هستی- مناسبترین و کوتاه ترین راه ممکن برای وصول به حق است. پدیده ای نافذ، پرجذبه و مبهم که حالات در واقع تغیراتی را سبب می شود که از نگاه دیگران سؤال برانگیز است. این تحولات آنچنان موثر و مداوم است که زبان و کلام عارف نیز از آن تاثیر می پذیرد و در وجوه مختلف از زبان عمومی دور می شودو البته این بیگانگی لذت بخش را بیش از همه مدیون به کارگیری استعاره است. استعاره را می توان از مهم ترین عوامل ابهام سازی در متون عرفانی دانست؛ لفظی که در معنای اصلی خود به کار نرفته است و بالتبع می تواند برداشت های چندگانه ای به ذهن پویای خواننده القا کند. اما براستی استعاره در متون عرفانی چه کارکردی دارد و عرفا چگونه از آن در کلام خود بهره گرفته اند؟ در مقاله حاضر نگارنده سعی دارد جایگاه این آرایه و شیوه به کارگیری آن را در زبان و متون عرفانی مورد بررسی و نقد قرار دهد و به نقش آن در این متون و اصول و کاربرد این شیوه ی بیانی در این گونه آثار بپردازد
نقش جغرافیا در مذهب، هنر و ادبیات عارفانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جغرافیا به عنوان یکی از علوم قدیم به جهت ریشه داشتن در عمق پدیده های طبیعی و انسانی همواره به بررسی ارتباط بین این دو پدیده که پایه اصلی نظام هستی است می پردازد. این دو پدیده دارای جوهری است که با ذات وجود باری تعالی و باورهای اعتقادی و عرفانی در یک رابطه تنگاتنگی قرار گرفته است. این فرایند را در یک تفکر فلسفی می توان از پرستش سنگ و کوه و قداست رودخانه ها و تاثیر معنوی آن در پاک کردن زشتی ها تا به امروز می توان دید و چه تابلوهای بسیار زیبا و هنرمندانه ای که در آن قدرت لایزال خدواند با تصویر کشیدن قله ای برای نشان دادن استواری سرزمین مادری نقاشی شده است که این قدرت در کنار یک رودخانه جاری جریان زندگی را نشان می دهد که ذات درونی، غائبی را که قابل مشاهده نیست را در برون جغرافیایی تصویر به نمایش گذاشته است. ما انسان را بدون جغرافیا و در خلاء نمی توانیم به سر مقصد درک واقعی جهان برسانیم. در عالم معنا در ظهور و بلوغ موسیقی و آواز، ملودی و طنین جغرافیا در محیط با نوای جوشش چشمه و خروش رود، غرش آسمان و آواز پرندگان مولود آواز و موسیقی است. در این پژوهش با متغیر مستقل هنر و ادبیات عارفانه که وابسته به متغیرهای جغرافیایی است به این نتیجه می رسیم که جغرافیا به عنوان یکی از علوم کهن در هر دو دیدگاه عرفانی اصالت به ماده و اصالت به تصور هم در هنر و هم در ادبیات عارفانه و باورهای مذهبی نقش مهمی را ایفا می کند
تحلیل تطبیقی تأویل آیات در دو کتاب الکشف و کتاب مرآه الانوار و مشکوه الاسرار از منظر بطن معنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در حوزه علوم قرآن بوده است و هر کدام از مفسران دو فرقه شیعه و اهل سنت طبق تعاریف خود از این علم به آن پرداخته اند، اماواقعیت این است که متن اغلب تفاسیر، ظاهر و تنزیل قرآن است و پرداختن به تأویل آیات مورد توجه تعداد اندکی از مفسران بوده است،از جمله کتب تفسیری که به باطن آیات پرداخته اند؛ کتاب الکشف تالیف جعفربن منصورالیمن است که از جمله داعیان اسماعیلی اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم است و همینطور کتاب مرآه الانوار و مشکوه الاسرار تالیف ابوالحسن عاملی که از جمله دانشمندان اثنی عشری قرن دوازدهم هجری است، این دو دانشمند که از دو فرقه مختلف و دو قرن متفاوت هستند در کتب خود فقط به بطون و تأویل آیات پرداخته اند اما علاوه بر اینکه دیدگاه دو مفسر در پرداختن به بطون آیات متفاوت است، موضوعاتی که به آنها اشاره کرده اند نیز موضوعات مختلفی است که در برخی از این موضوعات اشتراک و در برخی دیگر تفاوتهایی دارند، همچنین روش پرداختن به بطون و تأویل آیات نیز در هردو کتاب متفاوت است، به نظر می رسد برای درک بهتر و فهم دقیقتر کتاب الکشف خواننده این کتاب نیاز به آشنایی با دو علم متفاوت دارد؛ علم سیمیا (که عبارت است از علم حروف ابجد، علم اعداد، علم کواکب، افلاک و بروج و،،،،) و دیگری دانستن احادیث تأویلی که از ناحیه ائمه(ع) بخصوص امام باقر و امام صادق(ع) وارد شده است، با نگاهی گذرا به این کتاب می توان فهمید که خود مولف نیز با توجه به این علوم و احادیث، دست به تالیف این کتاب زده است، اما درک مطالب کتاب مرآه الانوار برای خواننده این کتاب آسان تر است زیرا تأویل آیات در این کتاب بر اساس روایات اهل بیت(ع) می باشد