نوع (genre) در اساس اشاره به سنخ (type)های ادبی دارد. درواقع مجموعه ای از قواعد انتزاعی است که نویسندگان در خلق آثارشان خود را ملزم به رعایت آن می دانند. از همین رو دسته ای از متون ادبی که دارای شباهت های ساختاری، محتوایی، بلاغی و... هستند نیز نوع ادبی نامیده می شوند. بخش عمده ای از عوامل موثّر در ایجاد نوع ادبی، مربوط به حوزه های معنایی است. در این زمینه، واژگان در قالب اسم ها و صفات به صورت ساده، مشتق یا مرکّب نقش اساسی ای در خلق نوع ادبی و تمایز ان ها با یکدیگر دارند. یکی از انواع مهم در حوزه ادبیّات ایران، نوع عرفانی است. حدیقهالحقیقه سنایی از جمله آثاری است که در زیرمجموعه این نوع قرار می گیرد. ما در این مقاله در پی آن هستیم که ضمن بررسی 50 واژه در این کتاب، نشان دهیم که حوزه های معنایی (اسم و صفت) چگونه در ایجاد نوع عرفانی موثّرند. نتایج به دست آمده نشان می دهد حوزه های معنایی غالب این دسته از واژگان با توجه به مطالعات درزمانی و هم زمانی و هم چنین تغییراتی که در دو سطح واژگانی و مفهومی آن ها پیدا می شود، با بسامد بالا در خدمت نوع عرفانی قرار گرفته اند؛ چنانکه از این میان، سهم اسم های مکان، زمان و برخی واژگان دیگر که ما از آن ها تحت عنوان واژگان خاص نام برده ایم، بیشتر است. این پژوهش کاملا نوآورانه است و با نگاهی جدید از حیث کمّی و کیفی به توصیف دقیق متن می پردازد.