برطبق سنت باطنی اسلام، اسماء و صفات خداوند به آشکارترین صورت به واسطه انسان کامل ظهور مییابند و خداوند از طریق انسان کامل، امور معنوی بشر را به دست میگیرد. این مقاله چگونگی ظهور معنای انسان کامل در تشیع (با مفهوم امام) و در تصوف (با مفهوم قطب) را مورد بررسی قرار میدهد. در ادامه این تحقیق، این دو اصطلاح (قطب و امام) با هم مقایسه شده اند و برای روشن تر شدن مفهوم ( Axis Mundi) محور عالم، درباره نقش حضرت مسیح (ع) در مسیحیت سخن به میان آمده است. ما به دقت در مأموریت و شرح حال و گفتار ائمه شیعه( علیهم السلام) و اقطاب در تصوف تأمل خواهیمکرد و چگونگی پیوند این دو سرچشمه معنویت اسلامی را بررسی خواهیم کرد. همانطور که عارف شیعی، سید حیدر آملی گفته است "" این دو دارای یک معنا هستند و بر یک نفر دلالت میکنند"".
لزوم تحول و بازنگری اندیشة کلامی - سیاسی شیعه در ارتباط با بحران غیبت امری مهم است که پایه های آن توسط امامان شیعه ریخته شد، اما در دوران غیبت، نوبختیان نقش اصلی را در این تحول ایفا کردند. اندیشمندان نوبختی در فضای بحرانی غیبت در عرصة کلام سیاسی به بررسی مسائل اساسی و مشکلات واقعی مکتب امامیه پرداختند. تلاش این بزرگان برای پاسخ به مسائل مبتلا به جامعه تأکید بر گفتمانی اعتدالی و ترکیبی بود که مرکب از عقل گرایی و روش حکمی معتدل و هماهنگ با نص(کتاب و سنت) می باشد. این نگرش در واقع ترکیب منطقی عقل و وحی متناسب با شرایط زمانه و سازگار با مکتب امامیه بود. در سطح سیاسی این خاندان علاوه برتمرکز بر پاسخ به شبهات دینی به ویژه در عرصة سیاست، توسعة فضا برای دفاع از اعتقادات دینی امامیه را مدنظر داشتند. در اسـاس، شکل گیری اندیشة کلامی - سیاسی خاندان نوبختی نمونه ای بارز از پاسخ به بحران های معرفتی و سیاسی جامعه قلمداد می شود.
در دوران غیبت صغری مطمئن ترین وسیله ارتباط امام مهدی (عج) با شیعیان‘ وکلا ونواب خاص ایشان بودند که وظیفه آنان رساندن سؤالها وابلاغ پاسخهای متقابل آن حضرت به طرفداران و نیز تحویل اموالی بود که به عنوان وجوه شرعی در اختیار نواب گذاشته می شد. بخشی از آن اموال صرف مخارج کفن و دفن شیعیان نیازمند و قسمتی دیگر به افرادی از دوستان آن حضرت تعلق می گرفت که در زمان پدر گرامیش ‘ مستمری بگیر بودند‘ توزیع اموال کاملأ سری بود و تقسیم کالا ‘ معمولأ به صورت تجاری انجام می شد تا مدرکی به دست هیأت حاکمه داده نشود. نواب در مواقعی که بیم خطری در میان بود‘ برای پیشبرد اهداف اصلی‘ راه تقیه پیش می گرفتند.