على (ع) از زبان خود على(ع)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
در مدح تو اى مظهر اضداد چه گوییم
بالاست مقام تو، گفتار قصیر است
با این که تویى پادشه عالم هستى
کرباس تو را جامه و فرش تو حصیر است(1)
بدون هیچ تعارفى درباره امیرمؤمنان على (ع) سخن گفتن و اوصاف او را بیان نمودن، کارى است بس دشوار، پیامبر اکرم(ص) فرمود: «لو انّ الرّیاض اقلامٌ و البحر مدادٌ و الجنّ حسابٌ و الانس کتابٌ ما حصوا فضایل على بن ابى طالبٍ؛(2) اگر همه درختان باغها قلم شوند و تمام دریاها مرکّب و جوهر، و جنها حسابگر و انسانها نویسنده گردند، نمىتوانند فضایل على(ع) را شماره کنند.»
کتاب فضل تو را آب بحر کافى نیست
کهتر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم
و همچنین آن حضرت فرمود:« خداوند براى برادرم على(ع) فضائلى قرار داده که از شماره بیرون است. هر کس یکى از فضایل او را بیان و بدان معترف باشد، خداوند گناهان گذشته و آیندهاش را خواهد بخشید و کسى که فضیلتى را از او بنویسد تا وقتى که از آن نوشته اثرى باقى است فرشتهها برایش طلب آمرزش مىکنند و آنکه به فضائل على (ع) گوش بسپارد، خداوند گناهانى را که به وسیله گوش دادن مرتکب شده مىبخشد، هر کس نوشتهاى در فضیلت على(ع) نگاه کند گناهانى را که به وسیله چشم انجام داده است مورد آمرزش قرار مىدهد.(3) مولود کعبه
یکى از فضائل آن حضرت از میان صدها فضیلت، ولادت آن حضرت است در درون خانه خداوند. این امر را تمام محدّثان(4) و مورخان شیعه و دانشمندان علم انساب در کتابهاى خود نقل کردهاند؛ و در میان دانشمندان اهل تسنن گروه زیادى به این حقیقت تصریح نموده و آن را یک فضیلت بىنظیر خواندهاند.(5)
حاکم نیشابورى مىگوید: ولادت على(ع) در داخل کعبه به طور متواتر (و قطعى) به ما رسیده است.(6)
آلوسى مىگوید: تولد على در کعبه در میان ملل جهان مشهور و معروف است و تا کنون کسى به این فضیلت دست نیافته است.(7)
در منابع شیعه مىخوانیم وقتى که فاطمه بنت اسد دچار درد زایمان گردید، راه مسجد الحرام را در پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه، نزدیک ساخت و چنین گفت: خداوندا به تو و پیامبران و کتابهائى که از طرف تو، نازل شدهاند و نیز به سخن جدّم ابراهیم سازنده این خانه ایمان راسخ دارم، پروردگارا به پاس احترام کسى که این خانه را ساخت و به حق کودکى که در رحم من است، تولد این کودک را براى من آسان فرما! لحظهاى نگذشت که فاطمه بنت اسد به صورت اعجازآمیزى وارد خانه شد و در آنجا وضع حمل نمود.
بعد از چهار روز از کعبه خارج شد، فاطمه بنت اسد مىگوید: وقتى از خانه خارج شدم هاتفى(از غیب) مرا ندا داد: اى فاطمه (این نوزاد را) به نام على نامگذارى کن پس او على است و خداى اعلى مىگوید: به راستى اسم او را از اسم خودم جدا ساختم، و او را به ادب خود، ادب نمودم و او را بر اسرار علم خود آگاه ساختم و او کسى است که بتها را در خانه من خواهد شکست و بر بام خانه من اذان خواهد گفت و مرا تقدیس و تمجید خواهد نمود. پس خوش به حال کسى که او را دوست بدارد و اطاعتش کند واى بر کسى که او را دشمن بدارد و نافرمانى نماید.(8)
آرى سیزدهم رجب سال 30 عام الفیل این حادثه عظیم اتفاق افتاد، به همین مناسبت آنچه در پیش رو دارید گامى است در بیان فضائل امیرمؤمنان از زبان خود آن حضرت امید که ره توشهاى باشد براى همه مسلمانان دنیا مخصوصاً شیعیان آن حضرت.
البته تذکر این نکته لازم است که حضرت سخت استنکاف دارد از این که فضائل خویش را به زبان آورد. چنان که خود مىفرماید: «ولو لا ما نهى اللّه عنه من تزکیة المرء نفسه، لذکر ذاکرٌ فضائل جمّةً، تعرفها قلوب المؤمنین و لا تمجّها آذان السامعین؛(9) و اگر خدا نهى نمىفرمود که مرد خود را بستاید، فضائل فراوانى را برمىشمردم، که دلهاى آگاه مؤمنان آن را شناخته و گوشهاى شنوندگان با آن آشناست. 1- راه و رسم امام
خیلى از رهبران دنیا هستند که به راه و اهدافى که انتخاب کردهاند یقین و باور ندارند بلکه گاه آن راه و اهداف را وسیله رسیدن به قدرت خویش مىدانند امّا على(ع) این چنین نیست آنچه را که بعنوان راه و یا اهداف خویش به مردم معرفى نمود سخت به آن اعتقاد داشت، خود در این زمینه مىفرماید:«و انّى لعلى الطّریق الواضح القطه لقطاً؛(10) و براستى من به راه روشن حق گام به گام ره مى سپارم . 2- سوابق مبارزاتى حضرت
همانا خداوند سبحان حضرت محمد(ص) را مبعوث فرمود: در روزگارانى که عرب کتابى نخوانده و ادّعاى وحى و پیامبرى نداشت، پیامبر اسلام(ص) با یارانش به مبارزه با مخالفان پرداخت تا آنان را به سر منزل نجات کشاند... به خدا سوگند! من در دنباله آن سپاه بودم، تا باطل شکست خورد و عقب نشست...در این راه هرگز ناتوان نشدم و نترسیدم، و خیانت نکردم، و سستى در من راه نیافت به خدا سوگند درون باطل را مىشکافم تا حق را از پهلویش بیرون کشم.(11) 3- شجاعت مولا
انا وضعت فى الصّغر بکلاکل العرب و کسرت نواجم قرون ربیعة و مضر ؛ من در خردسالى بزرگان عرب را به خاک افکندم، و شجاعان دو قبیله «ربیعه» و «مضر» را درهم شکستم.(12) 4- صبر و بردبارى على
حقا که باید گفت صبر على را هیچ کس نداشته و ندارد او در مقابل غصب خلافت و آن همه توهینها به شخص او و همسر گرامیش فاطمه زهرا(س) صبر و بردبارى نمود با آن که توان و قدرت مقابله را داشت ولى براى حفظ مصالح جامعه اسلامى و وحدت آن همه را تحمّل نمود، خود مىفرماید: «در اندیشه بودم که آیا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخیزم؟ یا در این محیط خفقانزاى تاریکى که به وجود آوردند، صبر پیشه سازم؟ که پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا قیامت، و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه مىدارد.
فرأیت انّ الصّبر على هاتا احجى، فصبرت و فى العین قذى و فى الحلق شجاً؛(13)پس از ارزیابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانهتر دیدم. پس صبر کردم در حالى که گویا خار در چشمم و استخوان در گلویم مانده بود. و با دیدگان خود مىنگریستم که میراث مرا به غارت مىبرند!
در جاى دیگر فرمود: «براستى مىدانید که سزاوارتر از دیگران به خلافت من هستم. سوگند به خدا! به آنچه انجام دادهاید گردن مىنهم، تا هنگامى که اوضاع مسلمین روبراه باشد و از هم نپاشد، و جز من به دیگرى ستم نشود، و پاداش این گذشت و سکوت و فضیلت را از خدا انتظار دارم. و از آن همه زر و زیورى که به دنبال آن حرکت مىکنید، پرهیز مىکنم.»(14) 5 - علم بىکران مولا
تمام فضائل در عظمت على(ع) ریشه در علم الهى و بىکران او دارد، گاهى که زمینه پیش مىآمد حضرت اشاره به علم وسیع خود مىنمود، از جمله فرمود: «و اللّه لو شئت ان اخبر کلّ رجلٍ منکم بمخرجه و مولجه و جمیع شأنه لفعلت ولکن اخاف ان تکفروا فىّ برسول اللّه (ص) ؛ سوگند به خدا، اگر بخواهم مىتوانم هر کدام شما را از آغاز و پایان کارش، و از تمام شئون زندگى، آگاه سازم من از آن مىترسم که با اینگونه خبرها نسبت به رسول خدا(ص) کافر شوید، آگاه باشید که من این اسرار گرانبها را به یاران رازدار و مورد اطمینان خود مىسپارم سوگند به خدایى که محمد(ص) را به حق برانگیخت و او را برگزید جز به راستى سخن نگویم، پیامبر اسلام(ص) همه اطلاعات را به من سپرده است، و از محل هلاکت آن کس که هلاک مىشود، و جاى نجات کسى که نجات مىیابد، و پایان این حکومت، همه را به من خبر داده و مرا آگاهانده است. هیچ حادثهاى بر من نگذشت جز آن که در گوشم نجوا کرده بود و مرا بدان مطّلع ساخت.»(15) 6 - عدالت على(ع)
عدالتگرى مولا شهره جهانى دارد تا آنجا که گفتهاند: على مانند هر مرد الهى و رجل ربّانى دیگر، حکومت و زعامت را به عنوان یک پست و مقام دنیوى که اشباع کننده حس جاهطلبى بشر است و به عنوان هدف و ایده آل زندگى، سخت تحقیر مىکند و آنرا پشیزى نمىشمارد، آنرا مانند سایر مظاهر مادّى دنیا از استخوان خوکى که در دست انسان خوره دارى باشد بى مقدارتر مىشمارد، امّا همین حکومت و زعامت را در مسیر اصلى و واقعیش یعنى به عنوان وسیلهاى براى اجراء عدالت و احقاق حق و خدمت به اجتماع، فوقالعاده مقدّس مىشمارد و مانع دست یافتن حریف و رقیب مىگردد.(16)
خود درباره اجراى عدالت خود مىگوید: «مردم! عذرخواهى کنید از کسى که دلیلى بر ضدّ او ندارید، و آن کس من مىباشم. مگر من در میان شما براساس «ثقل اکبر» که قرآن است عمل نکردم؟ و ثقل اصغر«عترت پیامبر(ص)» را در میان شما باقى نگذاردم؟ مگر من پرچم ایمان را در بین شما استوار نساختم؟ و از حدود و مرز حلال و حرام آگاهتان نکردم؟ و البسکم العافیة من عدى؛ مگر پیراهن عافیت را با عدل خود به اندان شما نپوشاندم؟ و نیکىها را با اعمال و گفتار خود در میان شما رواج ندادم؟ و ملکات اخلاق انسانى را به شما نشان ندادم؟..(17) 7 - سیاست و زیرکى حضرت
سیاست دینى و اسلامى از شیطنت و حیله فاصله دارد، امّا سیاستهاى غیر دینى همراه و ممزوج با حیلهگرى و جنایتگرى است: حضرت درباره سیاستمدارى خود مىفرماید: «و اللّه ما معاویةٌ بادهى منّى، و لکنّه یغدر و یفجر و لولا کراهیّة الغدر لکنت من ادهى النّاس، و لکن کلّ غدرةٍ فجرةٍ، و کلّ فجرةٍ کفرةٌ...؛(18) سوگند به خدا، معاویه از من سیاستمدارتر نیست، امّا معاویه حیلهگر و جنایتکار است. اگر نیرنگ، ناپسند نبود من زیرکترین افراد بودم، ولى هر نیرنگى گناه هر گناهى نوعى کفر و انکار است. روز رستاخیز در دست هر حیله گرى پرچمى است که با آن شناخته مىشود. به خدا سوگند، من با فریبکارى غافلگیر نمىشوم، و با سختگیرى ناتوان نخواهم شد.
در مکتب لایموت دردانه على است
در کون و مکان شاهد فرزانه على است
در کعبه ظهور کرد تا بر همه خلق
معلوم شود که صاحب خانه على است پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. على مردانى. 2. بحار الانوار، ج 28، ص 197. 3. قندوزى، ینابیع الموده، ص 141. 4. ر.ک اربلى، کشف الغمّه، ج 1، ص 90. 5. مروج الذهب، ج 2، ص 349. شرح الشفاء، ج 1، ص 151. 6. مستدرک حاکم، ج 3، ص 483. 7. شرح قصیده عبدالباقى افندى، ص 15. 8. بحارالانوار، ج 35،ص 8 - 9 حدیث 11. 9. نهج البلاغه، نامه 28، ص 512. 10. محمد دشتى، نهج البلاغه، خطبه 97، ص 180. 11. همان، خطبه 105، ص 192. 12. همان، خطبه 192، ص 398. 13. همان، خطبه 3، ص 44. 14. همان، خطبه 74، ص 122. 15. همان، خطبه 175. 16. ر ک سیرى در نهج البلاغه، ص 128. 17. نهج البلاغه، خطبه 87، ص 148. 18. همان، خطبه 200.
بالاست مقام تو، گفتار قصیر است
با این که تویى پادشه عالم هستى
کرباس تو را جامه و فرش تو حصیر است(1)
بدون هیچ تعارفى درباره امیرمؤمنان على (ع) سخن گفتن و اوصاف او را بیان نمودن، کارى است بس دشوار، پیامبر اکرم(ص) فرمود: «لو انّ الرّیاض اقلامٌ و البحر مدادٌ و الجنّ حسابٌ و الانس کتابٌ ما حصوا فضایل على بن ابى طالبٍ؛(2) اگر همه درختان باغها قلم شوند و تمام دریاها مرکّب و جوهر، و جنها حسابگر و انسانها نویسنده گردند، نمىتوانند فضایل على(ع) را شماره کنند.»
کتاب فضل تو را آب بحر کافى نیست
کهتر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم
و همچنین آن حضرت فرمود:« خداوند براى برادرم على(ع) فضائلى قرار داده که از شماره بیرون است. هر کس یکى از فضایل او را بیان و بدان معترف باشد، خداوند گناهان گذشته و آیندهاش را خواهد بخشید و کسى که فضیلتى را از او بنویسد تا وقتى که از آن نوشته اثرى باقى است فرشتهها برایش طلب آمرزش مىکنند و آنکه به فضائل على (ع) گوش بسپارد، خداوند گناهانى را که به وسیله گوش دادن مرتکب شده مىبخشد، هر کس نوشتهاى در فضیلت على(ع) نگاه کند گناهانى را که به وسیله چشم انجام داده است مورد آمرزش قرار مىدهد.(3) مولود کعبه
یکى از فضائل آن حضرت از میان صدها فضیلت، ولادت آن حضرت است در درون خانه خداوند. این امر را تمام محدّثان(4) و مورخان شیعه و دانشمندان علم انساب در کتابهاى خود نقل کردهاند؛ و در میان دانشمندان اهل تسنن گروه زیادى به این حقیقت تصریح نموده و آن را یک فضیلت بىنظیر خواندهاند.(5)
حاکم نیشابورى مىگوید: ولادت على(ع) در داخل کعبه به طور متواتر (و قطعى) به ما رسیده است.(6)
آلوسى مىگوید: تولد على در کعبه در میان ملل جهان مشهور و معروف است و تا کنون کسى به این فضیلت دست نیافته است.(7)
در منابع شیعه مىخوانیم وقتى که فاطمه بنت اسد دچار درد زایمان گردید، راه مسجد الحرام را در پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه، نزدیک ساخت و چنین گفت: خداوندا به تو و پیامبران و کتابهائى که از طرف تو، نازل شدهاند و نیز به سخن جدّم ابراهیم سازنده این خانه ایمان راسخ دارم، پروردگارا به پاس احترام کسى که این خانه را ساخت و به حق کودکى که در رحم من است، تولد این کودک را براى من آسان فرما! لحظهاى نگذشت که فاطمه بنت اسد به صورت اعجازآمیزى وارد خانه شد و در آنجا وضع حمل نمود.
بعد از چهار روز از کعبه خارج شد، فاطمه بنت اسد مىگوید: وقتى از خانه خارج شدم هاتفى(از غیب) مرا ندا داد: اى فاطمه (این نوزاد را) به نام على نامگذارى کن پس او على است و خداى اعلى مىگوید: به راستى اسم او را از اسم خودم جدا ساختم، و او را به ادب خود، ادب نمودم و او را بر اسرار علم خود آگاه ساختم و او کسى است که بتها را در خانه من خواهد شکست و بر بام خانه من اذان خواهد گفت و مرا تقدیس و تمجید خواهد نمود. پس خوش به حال کسى که او را دوست بدارد و اطاعتش کند واى بر کسى که او را دشمن بدارد و نافرمانى نماید.(8)
آرى سیزدهم رجب سال 30 عام الفیل این حادثه عظیم اتفاق افتاد، به همین مناسبت آنچه در پیش رو دارید گامى است در بیان فضائل امیرمؤمنان از زبان خود آن حضرت امید که ره توشهاى باشد براى همه مسلمانان دنیا مخصوصاً شیعیان آن حضرت.
البته تذکر این نکته لازم است که حضرت سخت استنکاف دارد از این که فضائل خویش را به زبان آورد. چنان که خود مىفرماید: «ولو لا ما نهى اللّه عنه من تزکیة المرء نفسه، لذکر ذاکرٌ فضائل جمّةً، تعرفها قلوب المؤمنین و لا تمجّها آذان السامعین؛(9) و اگر خدا نهى نمىفرمود که مرد خود را بستاید، فضائل فراوانى را برمىشمردم، که دلهاى آگاه مؤمنان آن را شناخته و گوشهاى شنوندگان با آن آشناست. 1- راه و رسم امام
خیلى از رهبران دنیا هستند که به راه و اهدافى که انتخاب کردهاند یقین و باور ندارند بلکه گاه آن راه و اهداف را وسیله رسیدن به قدرت خویش مىدانند امّا على(ع) این چنین نیست آنچه را که بعنوان راه و یا اهداف خویش به مردم معرفى نمود سخت به آن اعتقاد داشت، خود در این زمینه مىفرماید:«و انّى لعلى الطّریق الواضح القطه لقطاً؛(10) و براستى من به راه روشن حق گام به گام ره مى سپارم . 2- سوابق مبارزاتى حضرت
همانا خداوند سبحان حضرت محمد(ص) را مبعوث فرمود: در روزگارانى که عرب کتابى نخوانده و ادّعاى وحى و پیامبرى نداشت، پیامبر اسلام(ص) با یارانش به مبارزه با مخالفان پرداخت تا آنان را به سر منزل نجات کشاند... به خدا سوگند! من در دنباله آن سپاه بودم، تا باطل شکست خورد و عقب نشست...در این راه هرگز ناتوان نشدم و نترسیدم، و خیانت نکردم، و سستى در من راه نیافت به خدا سوگند درون باطل را مىشکافم تا حق را از پهلویش بیرون کشم.(11) 3- شجاعت مولا
انا وضعت فى الصّغر بکلاکل العرب و کسرت نواجم قرون ربیعة و مضر ؛ من در خردسالى بزرگان عرب را به خاک افکندم، و شجاعان دو قبیله «ربیعه» و «مضر» را درهم شکستم.(12) 4- صبر و بردبارى على
حقا که باید گفت صبر على را هیچ کس نداشته و ندارد او در مقابل غصب خلافت و آن همه توهینها به شخص او و همسر گرامیش فاطمه زهرا(س) صبر و بردبارى نمود با آن که توان و قدرت مقابله را داشت ولى براى حفظ مصالح جامعه اسلامى و وحدت آن همه را تحمّل نمود، خود مىفرماید: «در اندیشه بودم که آیا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخیزم؟ یا در این محیط خفقانزاى تاریکى که به وجود آوردند، صبر پیشه سازم؟ که پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا قیامت، و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه مىدارد.
فرأیت انّ الصّبر على هاتا احجى، فصبرت و فى العین قذى و فى الحلق شجاً؛(13)پس از ارزیابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانهتر دیدم. پس صبر کردم در حالى که گویا خار در چشمم و استخوان در گلویم مانده بود. و با دیدگان خود مىنگریستم که میراث مرا به غارت مىبرند!
در جاى دیگر فرمود: «براستى مىدانید که سزاوارتر از دیگران به خلافت من هستم. سوگند به خدا! به آنچه انجام دادهاید گردن مىنهم، تا هنگامى که اوضاع مسلمین روبراه باشد و از هم نپاشد، و جز من به دیگرى ستم نشود، و پاداش این گذشت و سکوت و فضیلت را از خدا انتظار دارم. و از آن همه زر و زیورى که به دنبال آن حرکت مىکنید، پرهیز مىکنم.»(14) 5 - علم بىکران مولا
تمام فضائل در عظمت على(ع) ریشه در علم الهى و بىکران او دارد، گاهى که زمینه پیش مىآمد حضرت اشاره به علم وسیع خود مىنمود، از جمله فرمود: «و اللّه لو شئت ان اخبر کلّ رجلٍ منکم بمخرجه و مولجه و جمیع شأنه لفعلت ولکن اخاف ان تکفروا فىّ برسول اللّه (ص) ؛ سوگند به خدا، اگر بخواهم مىتوانم هر کدام شما را از آغاز و پایان کارش، و از تمام شئون زندگى، آگاه سازم من از آن مىترسم که با اینگونه خبرها نسبت به رسول خدا(ص) کافر شوید، آگاه باشید که من این اسرار گرانبها را به یاران رازدار و مورد اطمینان خود مىسپارم سوگند به خدایى که محمد(ص) را به حق برانگیخت و او را برگزید جز به راستى سخن نگویم، پیامبر اسلام(ص) همه اطلاعات را به من سپرده است، و از محل هلاکت آن کس که هلاک مىشود، و جاى نجات کسى که نجات مىیابد، و پایان این حکومت، همه را به من خبر داده و مرا آگاهانده است. هیچ حادثهاى بر من نگذشت جز آن که در گوشم نجوا کرده بود و مرا بدان مطّلع ساخت.»(15) 6 - عدالت على(ع)
عدالتگرى مولا شهره جهانى دارد تا آنجا که گفتهاند: على مانند هر مرد الهى و رجل ربّانى دیگر، حکومت و زعامت را به عنوان یک پست و مقام دنیوى که اشباع کننده حس جاهطلبى بشر است و به عنوان هدف و ایده آل زندگى، سخت تحقیر مىکند و آنرا پشیزى نمىشمارد، آنرا مانند سایر مظاهر مادّى دنیا از استخوان خوکى که در دست انسان خوره دارى باشد بى مقدارتر مىشمارد، امّا همین حکومت و زعامت را در مسیر اصلى و واقعیش یعنى به عنوان وسیلهاى براى اجراء عدالت و احقاق حق و خدمت به اجتماع، فوقالعاده مقدّس مىشمارد و مانع دست یافتن حریف و رقیب مىگردد.(16)
خود درباره اجراى عدالت خود مىگوید: «مردم! عذرخواهى کنید از کسى که دلیلى بر ضدّ او ندارید، و آن کس من مىباشم. مگر من در میان شما براساس «ثقل اکبر» که قرآن است عمل نکردم؟ و ثقل اصغر«عترت پیامبر(ص)» را در میان شما باقى نگذاردم؟ مگر من پرچم ایمان را در بین شما استوار نساختم؟ و از حدود و مرز حلال و حرام آگاهتان نکردم؟ و البسکم العافیة من عدى؛ مگر پیراهن عافیت را با عدل خود به اندان شما نپوشاندم؟ و نیکىها را با اعمال و گفتار خود در میان شما رواج ندادم؟ و ملکات اخلاق انسانى را به شما نشان ندادم؟..(17) 7 - سیاست و زیرکى حضرت
سیاست دینى و اسلامى از شیطنت و حیله فاصله دارد، امّا سیاستهاى غیر دینى همراه و ممزوج با حیلهگرى و جنایتگرى است: حضرت درباره سیاستمدارى خود مىفرماید: «و اللّه ما معاویةٌ بادهى منّى، و لکنّه یغدر و یفجر و لولا کراهیّة الغدر لکنت من ادهى النّاس، و لکن کلّ غدرةٍ فجرةٍ، و کلّ فجرةٍ کفرةٌ...؛(18) سوگند به خدا، معاویه از من سیاستمدارتر نیست، امّا معاویه حیلهگر و جنایتکار است. اگر نیرنگ، ناپسند نبود من زیرکترین افراد بودم، ولى هر نیرنگى گناه هر گناهى نوعى کفر و انکار است. روز رستاخیز در دست هر حیله گرى پرچمى است که با آن شناخته مىشود. به خدا سوگند، من با فریبکارى غافلگیر نمىشوم، و با سختگیرى ناتوان نخواهم شد.
در مکتب لایموت دردانه على است
در کون و مکان شاهد فرزانه على است
در کعبه ظهور کرد تا بر همه خلق
معلوم شود که صاحب خانه على است پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. على مردانى. 2. بحار الانوار، ج 28، ص 197. 3. قندوزى، ینابیع الموده، ص 141. 4. ر.ک اربلى، کشف الغمّه، ج 1، ص 90. 5. مروج الذهب، ج 2، ص 349. شرح الشفاء، ج 1، ص 151. 6. مستدرک حاکم، ج 3، ص 483. 7. شرح قصیده عبدالباقى افندى، ص 15. 8. بحارالانوار، ج 35،ص 8 - 9 حدیث 11. 9. نهج البلاغه، نامه 28، ص 512. 10. محمد دشتى، نهج البلاغه، خطبه 97، ص 180. 11. همان، خطبه 105، ص 192. 12. همان، خطبه 192، ص 398. 13. همان، خطبه 3، ص 44. 14. همان، خطبه 74، ص 122. 15. همان، خطبه 175. 16. ر ک سیرى در نهج البلاغه، ص 128. 17. نهج البلاغه، خطبه 87، ص 148. 18. همان، خطبه 200.