آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

محور این سلسله مقالات «زیارت جامعه کبیره» است که جامع‏ترین متن امام‏شناسى شیعى است. در این مقاله به شرح و توضیح این فراز مى‏پردازیم.
ارکان توحید
«و ارکاناً لتوحیده»
سلام بر شما امامان که ارکان توحید خداوند هستید.
ارکان جمع "رکن" است این واژه دلالت بر قوت دارد. رکن هر چیزى قوى‏ترین جانب آن چیز است(1) به گونه‏اى که قوام دیگر اجزاء به آن است.
تفسیر درست توحید خداوند را باید در مکتب امامان سلام اللّه علیهم اجمعین آموخت. آموزه‏هاى امامان ما به ویژه حضرت مولى على(ع) در عرصه توحید تفسیر قرآن است و تنها متن حق توحیدى.
با اطمینان کامل مى‏گوییم که هیچکس نتوانسته است همانند مولى على(ع) در عرصه توحید میدان دارى کرده و ابعاد عمیق توحید را تبیین کند.
(هیچکس که مى‏گوئیم مرادمان غیر معصوم است چون معصومین همه آنها نور واحدند.) خطبه اول نهج البلاغه معجزه فصاحت و بلاغت سخن مولى در عرصه توحید ذات و صفات خداوند چنین است:
«اول الدین معرفته و کمال معرفته التصدیق به و کمال التصدیق به توحیده و کمال توحیده الاخلاص له و کمال الاخلاص له نفى الصفات عنه»
سرآغاز دین معرفت و شناخت اوست و کمال معرفتش تصدیق به ذات پاک اوست و کمال تصدیق به او همان توحید اوست و کمال توحیدش اخلاص براى اوست و کمال اخلاص براى او نفى صفات ممکنات از اوست.»
«لشهادة کل صفة انّها غیر الموصوف و شهادة کلّ موصوف انّه غیر الصفة».
چرا که هر صفتى از این صفات گواهى مى‏دهد که غیر از موصوف است و هر موصوفى از ممکنات شهادت مى‏دهد که غیر صفت است.
«فمن وصف اللّه سبحانه فقد قرنه و من قرنه فقد ثنأه و من ثنأه فقد جزّأه و من جزّأه فقد جهله و من جهله فقد اشارالیه و من اشارالیه فقد حدّه و من حدّه فقد عدّه.»
پس هر کس خداوند سبحان را (با صفاتى همچون صفات مخلوقات) توصیف کند او را با امور دیگرى قرین ساخته و آن کس که او را با چیز دیگر قرین کند دوگانه‏گى در ذات او قائل شده و کسى که دوگانه‏گى براى او قائل شود اجزائى براى او پنداشته و هر کس براى او اجزائى قائل شود براستى او را نشناخته است و کسى که او را نشناسد به او اشاره مى‏کند و هر کس به او اشاره کند او را محدود شمرده و هر کس او را محدود بداند او را به شمارش آورده و در وادى شرک سرگردان شده است.
«و من قال فیم فقد ضمّنه و من قال علام فقد اخلى منه کائن لاعن حدث موجود لاعن عدم مع کل شى‏ء لابمقارنة و غیر کل شى‏ء لابمزایلة فاعل لا بمعنى الحرکات و الآلة بصیر اذ لامنظور الیه من خلقه متوحّد اذ لاسکن یستأنس به ولا یستوحش لفقده»
و هر کس بگوید او در چیست او را در ضمن چیزى پنداشته و هر کس بپرسد روى چه قرار دارد جائى را از او خالى دانسته همواره بوده است و از چیزى بوجود نیامده، وجودى است که سابقه عدم براى او نیست با همه چیز همراه است اما نه اینکه قرین آن باشد با همه چیز مغایر است اما نه اینکه از آن بیگانه و جدا باشد او انجام دهنده هر کارى است اما نه به آن معنى که حرکات و ابزارى داشته باشد بیناست حتى در آن زمان که موجود قابل رؤیتى از خلقش وجود نداشته باشد یگانه و تنهاست زیرا کسى نیست که با او انس گیرد و از فقدانش ناراحت و متوحش شود.
هر کدام از این جملات مولى على شایسته شرح و بسط فراوان است. این است توحید! و اینست خدائى که اسلام معرفى مى‏کند! آرى بحق امامان ارکان توحید حضرت حق‏اند. معناى این سخن اینست که توحید منهاى تفسیر اهل‏بیت(ع) توحید نیست، شرک است گرچه نام توحید را با خود یدک بکشد.!!
توحید انحرافى‏
طایفه مجسمه که خود را از فرق اسلامى مى‏دانند براى خداوند صفاتى همانند صفات ممکنات قائلند و او را تا سر حدّ جسم و جسمانیات تنزل داده و براى او شکل و قیافه و دست و پا و موهاى مجعد و درهم پیچیده و به طریق اولى مکان و زمان قائل شده‏اند گروهى او را در دنیا قابل مشاهده مى‏دانند و گروهى او را در آخرت.
محقق دوانى از معاریف فلاسفه مى‏گوید:
«گروهى از اهل تشبیه خدا را حقیقتاً جسم مى‏دانند، بعضى او را مرکب از گوشت و خون و برخى او را نور درخشان مانند شمس نقره‏اى سفیدگون که طولش هفت وجب با وجب خویش است و جمعى او را به صورت انسان و گروهى به صورت جوانى "امرد" با موهاى پیچیده و مجعد و بعضى او را به صورت پیرمردى با موهاى سیاه و سفید و برخى او را جسمى نه همانند اجسام دیگر مى‏دانند و بعضى عقاید دیگرى از این گونه اعتقادهاى باطل و بى پایه و کودکانه ابراز داشته‏اند.»(2)
عجیب‏تر این که در روایاتى که از پیامبر اسلام(ص) یا بعضى از صحابه نقل کرده‏اند (که قطعاً این روایات مجعول است) براى خداوند اوصاف جسمانى عجیبى ذکر شده است از جمله در حدیث از ابن عباس آمده که از او پرسیدند هرگز محمد(ص) پروردگارش را مشاهده کرد او گفت: آرى سؤال کردند چگونه خدا را دید گفت در باغى خرم و سرسبز در حالى که بر کرسى طلایى که فرش زرینى بر آن مفروش بود و چهار فرشته او را حمل مى‏کردند نشسته بود مشاهده کرد.»(3)
از این گذشته روایات متعددى که در صحیح بخارى و سنن ابن ماجه و غیر آنها نقل شده با صراحت آورده‏اند که خداوند در روز قیامت با چشم دیده مى‏شود(4) حتى در بعضى از این روایات تصریح شده است که اهل بهشت خدا را مى‏بینند همانگونه که ماه در شب چهاردهم دیده مى‏شود.(5)(6)
براستى اگر امامان علیهم السلام به عنوان مفسران واقعى دین در همه عرصه‏ها بویژه عرصه توحید نبودند، یقیناً امروز خبرى از اسلام ناب محمدى(ص) نبود آنچه بدست ما داده مى‏شد به همه چیز شبیه بود جز دینى که نبى اکرم(ص) آنرا آورده بود!! سخن در این زمینه بسیار است و مجال محدود گرچه در برخى مقالات گذشته در این زمینه به تفصیل سخن گفته‏ایم.
امامان شاهدان خلق‏
«وشهداء على خلقه»
سلام بر شما اى شاهدان بر خلق خدا.
«شهادت» به معناى حضور است. و شاهد موظف است به آنچه دیده شهادت دهد. ریشه شهادت آن است که شاهد در نزد عمل مشهود علیه حاضر است. یعنى مى‏بیند کارى را که به آن شهادت مى‏دهد.
ما بر این باوریم که پیامبر(ص) و معصومین سلام اللّه علیهم اجمعین شاهد بر ما هستند و فرداى قیامت این شهادت را ادا مى‏کنند.
در مورد شهادت پیامبر اکرم(ص) در قرآن مى‏خوانیم:
«فکیف اذا جئنا من کل امة بشهید وجئنا بک على هؤلاء شهیداً»(7)
حال آنها چگونه است آن روزى که از هر امّتى شاهد و گواهى بر اعمالشان مى‏آوریم و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد.
«هولاء» که به معنى آنان است کیانند؟ یک احتمال آن است اینان یعنى مسلمانان، بر این اساس معناى آیه چنین است که هر پیامبرى شاهد و ناظر اعمال آنهاست و پیامبر ما شاهد و ناظر اعمال امت خویش است این اطلاق دارد بعنى هم در زمانى که زنده است و هم زمانى که به رحمت خدا رفته است.
احتمال دوم آنکه پیامبر را شاهد بر همه امم بگیریم یعنى بگوئیم مشارالیه هؤلاء همه امتها هستند. بنابراین معناى آیه چنین مى‏شود که هر پیامبرى در حال حیات و ممات از طریق مشاهده باطنى و روحانى ناظر احوال تمام امت خویش خواهد بود و روح پاک پیامبر اکرم(ص) نیز از همین راه ناظر همه امم پیشین و امت خویش مى‏باشد. در پاره‏اى از روایات به این تعبیر اشاره شده است.(8)
بهرحال قدر متیقن آیه آن است که پیامبر اکرم(ص) شاهد بر امت خویش است و از آنجا که ما معتقدیم پیامبر بعد از ارتحال از این دنیا هم زنده است. وقتى شهیدان راه خدا زنده‏اند پیامبر به طریق اولى زنده است. بر این اساس پیامبر در حیات و ممات شاهد اعمال امت است.
امامان نیز شاهد اعمال امت‏اند، و مى‏بینند که امت چگونه عمل مى‏کنند. دلیل این امر هم قرآن است:
«و قل اعملوا فسیرى اللّه عملکم و رسوله و المؤمنون و ستردون الى عالم الغیب و الشهادة فینبئکم بما کنتم تعملون»(9)
بگو عمل کنید که خداوند و رسولش و مؤمنان بزودى اعمالتان را مى‏بینند و به زودى به سوى کسى باز مى‏گردید که پنهان و آشکار را مى‏داند و شما را به آنچه عمل مى‏کردید خبر مى‏دهد.
بى‏تردید مقصود از مؤمنان در آیه همه مؤمنان نیستند چرا که همه آنها این شأنیت را ندارند که در کنار خدا و رسول قرار گیرند، مراد از مؤمنون امامان علیهم السلام هستند که در کنار خدا و رسول(ص) قرار مى‏گیرند. در روایتى یعقوب بن شعیب مى‏گوید: از امام صادق (ع) از تفسیر این آیه (یعنى مراد از "مؤمنون") پرسیدم حضرت فرمود: «هم الائمة» مراد امامان علیهم السلام هستند.(10)
در روایتى آمده است که شخصى خدمت امام رضا(ع) عرض کرد براى من و خانواده‏ام دعائى فرما فرمود مگر من دعا نمى‏کنم.
«و اللّه ان اعمالکم لتعرض علىّ فى کل یوم ولیلة» به خدا سوگند اعمال شما هر شب و روز بر من عرضه مى‏شود. راوى این حدیث مى‏گوید این سخن قدرى بر من گران آمد، امام متوجه شد و به من فرمود: «اما تقرأ کتاب اللّه عزّ و جلّ و قل اعملوا فسیرى اللّه عملکم و رسوله و المؤمنون هو و اللّه على بن ابى طالب» آیا کتاب خداوند عزّ و جلّ را نمى‏خوانى که مى‏گوید: عمل کنید خدا و پیامبرش و مؤمنان عمل شما را مى‏بینند بخدا سوگند منظور از مؤمنان على بن ابى طالب(و امامان دیگر از فرزندان او) مى‏باشند.(11)
این عرض اعمال زمینه ساز "شهادت" است بر این اساس امامان شاهد بر اعمال امتند آنچنان که حضرت امام صادق(ع) فرمود: «نحن شهداء اللّه على خلقه...و نحن الشهداء على الناس»(12) ما شاهدان خدا بر خلق او هستیم...ما گواهان بر مردم هستیم.
"عرض اعمال" هم بر پیامبر(ص) است هم بر امامان آنچنان که شهادت نسبت به همه آنهاست.
از حضرت امام صادق(ع) نقل شده که فرمود:
«تعرض الاعمال على رسول اللّه، اعمال العباد کل صباح ابرارها و فجارها، فحذروها و هو قول اللّه عزّ و جلّ و قل اعملوا فسیرى اللّه عملکم و هو قول اللّه عزّ و جلّ اعملوا فسیرى اللّه عملکم و رسوله و سکت».(13)
تمام اعمال مردم هر روز صبح بر پیامبر عرضه میشود اعمال نیکان و بدان بنابراین مراقب باشید و این مفهوم گفتار خداوند است که مى‏فرماید: «و قل اعملوا فسیرى اللّه عملکم و رسوله» این را فرمود و ساکت شد.
در روایت دیگرى از امام باقر(ع) مى‏خوانیم: «ان الاعمال تعرض على نبیکم کل عشیة خمیس فلیستح احدکم ان تعرض على نبیه العمل القبیح»(14)
تمامى اعمال شما بر پیامبرتان هر عصر پنجشنبه عرضه مى‏شود بنابراین از اینکه عمل زشتى از شما بر پیامبر عرضه شود شرم کنید.
در روایتى دیگر آمده است که: امام صادق(ع) فرمود:
«مالکم تسؤون رسول اللّه(ص) فقال رجل کیف نسؤوه فقال اما تعلمون ان اعمالکم تعرض علیه فاذا راى فیها معصیة ساءه ذلک فلاتسؤوا رسول اللّه و سرّوه.»(15)
شما را چه شده است که با رسول خدا بد مى‏کنید مردى گفت چطور با او بد مى‏کنیم حضرت فرمود: کردار شما بر او عرضه مى‏شود و چون گناهى در آن بیند بدش مى‏آید پس به رسول خدا بدى نکنید و او را شاد کنید.
چرا اینهمه شهود؟
اینک سؤال اینست که با آنهمه شهودى که خداوند دارد چه نیازى به شهادت پیامبر(ص) و امامان(ع) است. خداوند (16)
فرشتگان(17) زمین(18)، زمان(19)، اعضاى بدن(20) شاهد هستند آیا این شهود در روز قیامت کفایت نمى‏کنند؟
پاسخ آن است که تکثر شهود اثر ترتیبى مؤثرتر دارد زیرا انسان به گونه‏اى است که هرچه بیشتر حضور شاهدان را حس کند براى تربیت و تقوایش مؤثرتر است کسى که در تلویزیون براى میلیونها نفر صحبت مى‏کند چون همه او را مى‏بینند وقتى عطسه‏اى یا اشتباهى مى‏کند بیشتر خجالت مى‏کشد.
درست مثل اینکه کارکنان مؤسسه‏اى بدانند همه روز یا همه هفته گزارش تمام جزئیات اعمال آنها به مقامات بالاتر داده مى‏شود و آنها همه از همه آنها باخبر مى‏گردند.
پى‏نوشت‏ها: -
1. مقائیس اللّغة و صحاح اللغة به نقل از التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج 4، ص 194.
2. بحارالانوار، ج 3، ص 289.
3. توحید ابن خزیمه، ص 217، طبق نقل بحوث فى الملل و النحل، ج 1، ص 145.
4. صحیح بخارى، ج 6، ص 56، تفسیر سوره نساء و سنن ابن ماجه ج 1(مقدمه باب 13، ح 177).
5. براى آگاهى از این روایات که به یقین روایات مجعولى مى‏باشند و همچنین پاسخ این روایات و دلایلى از آیات و روایات معتبر که مى‏گوید خدا با چشم دیده نمى‏شود نه در دنیا و نه در آخرت به جلد چهارم تفسیر موضوعى پیام قرآن، از ص 241 تا 251 مراجعه کنید.
6. پیام امام، ج 1، ص 106 و 107.
7. سوره نساء، آیه 41.
8. تفسیر نورالثقلین و تفسیر برهان ذیل آیه.
9. سوره توبه، آیه 105.
10. اصول کافى، ج 1، ص 219، کتاب الحجة باب عرض الاعمال على النبى و الائمه، حدیث 2.
11. اصول کافى، ج 1، ص 219، همان حدیث 4.
12. اصول کافى ج 1، ص 190 کتاب الحجة باب فى ان الائمه شهداء اللّه عزّ و جلّ على خلقه حدیث 1.
13. اصول کافى، ج 1،ص 219، کتاب الحجة باب عرض الاعمال على النبى و الائمه، حدیث 1.
14. تفسیر برهان، ج 2، ص 158.
15. اصول الکافى، ج 1، ص 219؛ کتاب الحجة باب عرض الاعمال على النبى و الائمه، ح 3.
16. ان اللّه على کل شى شهید سوره حج، آیه 17.
17. و جاءت کل نفس معها سائق و شهید، سوره ق، آیه 21.
18. یومئذ تحدث اخبارها زلزال، 4.
19. در حدیث آمده که هر روز جدید به انسان خطاب مى‏کند «انا یوم جدید و انا علیک لشهید اشهد به یوم القیامه» تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 112.
20. تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم، نور آیه 24.

تبلیغات