سیره سیاسى امام على(ع)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام امام شناسی امامان معصوم
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تاریخ اسلام و سیره تاریخ و سیره شناسی تاریخ و سیره اهل بیت(ع)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی تاریخ و سیره پیامبران و امامان در روایات
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی حکومت وسیاست در روایات
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی اندیشه سیاسی اسلام تاریخ سیاسی
آرشیو
چکیده
متن
در مورد سیره امامان(ع) باب سخن را گشودیم و فصولى از کلیات این بحث را تقدیم کردیم, هرچند مناسب بود مباحثى دیگر نیز در مدخل این بحث دراز دامن مطرح شود, لیکن مقتضاى مجله بیش از این نبود و اینک به یارى خداوند اولین فصل بحث پیرامون سیره امامان(ع) را با بحث از سیره سیاسى مولى على(ع) مى گشاییم. بدان امید که خوانندگان محترم مجله پاسدار اسلام با دقتى فزون تر به این سلسله مقالات عنایت کنند و نظریات خویش را ارسال دارند. ان شإالله.
ابعاد گسترده شخصیت امام على(ع)
از امام على(ع) گفتن کار آسانى نیست! آن چنان که از قرآن گفتن! و عجیب این دو همراهند! پیامبر بزرگ(ص) فرمود: ((على مع القرآن و القرآن مع على لن یفترقا حتى یردا على الحوض;(1) على با قرآن است و قرآن با على(ع) و این دو تا قیامت از هم جدا نخواهند شد)).
این همراهى ابعاد گوناگونى دارد. قرآن عمیق است; بطون دارد و هر کسى را یاراى رسیدن به عمق آن نیست.(2)
على(ع) هم چنین است! على شناسى کار آسانى نیست. براى شناخت على(ع) باید از خدا شروع کرد; به پیامبر(ص) رسید و از او به على(ع)!(3)
قرآن کتاب همیشه قرون و اعصار است. کوثر همه نسل هاست. همه تشنه کامان معارف را در هر دوره سیراب مى سازد.(4) غور در دریاى معارف امام على(ع) این قرآن ناطق همین ویژگى را دارد. او امام همه عصرهاست و الهام از او و سیره اش تنها راه نجات است.
قرآن اندکى بعد از پیامبر(ص) و بگذار بهتر بگویم در زمان حضرتش! مهجور و مظلوم(5) شد و همین سرنوشت را قرآن ناطق على(ع)(6) یافت و(7)... .
بر این اساس ما تشنه کامان سفره معارف امام على(ع), لب تشنه اى هستیم که در کنار دریاى ناپیدا کرانه اى نشسته ایم و مى خواهیم به اندازه ظرفیت اندکمان از این دریا بهره گیریم. امید که مولا مدد کند تا همین اندک را برگیریم و بهره فراوان در زندگى بیابیم.
در این سلسله مقالات, تنها به بررسى یک بعد از ابعاد گسترده سیره مولا; یعنى بعد سیاسى آن مى پردازیم و اگر مجالى بود به یارى خداوند در آینده ابعاد دیگر را مورد بحث قرار مى دهیم.
در بررسى سیره سیاسى مولا باید به عنوان مبادى بحث سه موضوع را پى گیریم:
1ـ مقصود از سیره سیاسى;
2ـ سیاسى بودن مولا;
3ـ سیاست از دیدگاه امام على(ع).
مقصود از سیره سیاسى
در مقاله ((سیرى در سیره سیاسى امامان)) معناى لغوى و اصطلاحى سیاست را آوردیم. در این جا به اجمال مى گوییم که مقصود ما از سیره سیاسى, روش سیاسى آن حضرت است. ما در این بحث در پى پاسخ به این سوالات هستیم:
1ـ موضع امام على(ع) در دوره بعثت و هجرت چگونه بود؟ سیره سیاسى حضرت در این دوره (که مولا در مسند رهروى نشسته و بهترین رهرو راه پیامبر(ص) است و به معناى دقیق کلمه یک سرباز فداکار است) چه بوده است؟
2ـ موضع امام در دوره 25 ساله سکوت چه بود؟ اولا, سکوت حضرت به چه معنى است؟ آیا به معناى انزواى کامل از جامعه است یا به معناى کنار کشیدن از مبارزه مسلحانه و غیر آن با دستگاه خلافت؟
ثانیا, فلسفه سکوت حضرت چه بود؟ گاه در سخنان حضرت سخن از ((نداشتن یاور است)) و گاه سخن از ((وحدت مسلمین)) جمع بین این دو چگونه است؟ بى تردید همان گونه که در قرآن نمى توان تناقض یافت(8) در گفتار قرآن ناطق هم نمى توان تناقضى دید. و اگر ظاهرى چنین یافت شد باید خود را و درک خود را تخطئه کنیم نه قرآن و على(ع) را. به هر حال این بحث باید در سیره سیاسى مطرح شود.
ثالثا, همکارىهاى مقطعى که مولا در برخى از بحران ها با دستگاه خلافت داشت چه در ناحیه مشاوره, و چه در بعد عملى (حل مشکلات فرهنگى و سیاسى) چه توجیهى دارد و چه الهامى از این سیره مى توان گرفت؟
3ـ سیره حکومتى حضرت چگونه بود؟ برنامه هایش در ابعاد مختلف چه بود؟ نحوه رفتار حضرت با مخالفان فکرى حکومتش چگونه بود؟ با مخالفان توطئه گر چگونه برخورد کرد؟ در مورد بیت المال چه رفتارى داشت؟ قاطعیت ها و نرمش هاى مولا کجا و چگونه بود؟ معیارهاى مولا در نصب و عزل ها چه بود؟ راز به کار گماردن برخى از افراد ناصالح یا ابقاى آنها در مسوولیت چه بود؟ آیا اینان از آغاز ناصالح بودند؟ یا بعدا به انحراف کشیده شدند؟
چه شیوه هایى امام در عزل کارگزاران داشت؟ با کارگزاران صالح ناتوان چگونه رفتار مى کرد؟ با کارگزاران متخلف به اصطلاح ادارى! چه رفتارى داشت؟ با کارگزاران خائن و چپاولگر بیت المال چگونه برخوردى داشت و... ؟
ما بررسى این مجموعه مباحث را ((سیره سیاسى)) مى نامیم. روشن است در این بررسى تمام سر و کارمان با روش هست, روشى که الهام گرفته از مجموع زندگى مولاست; به دیگر عبارت, ما در این بحث در پى زندگى نامه سیاسى مولا نیستیم که حضرت در چه زمانى حکومت را به دست گرفت؟ در چه تاریخى نبرد جمل (ناکثین) اتفاق افتاد و... اینها سیر سیاسى زندگى مولاست. ما در پى سیره و روشى هستیم هرچند در این راستا ((سیر زندگى حضرت)) متن است و حتما باید مورد استفاده قرار گیرد, ولى در سیره سخن از استنباط, نتیجه گیرى و دریافت روش از ((سیره)) است!
سیاسى بودن مولا على(ع)
گفتیم که از سیاست دو برداشت شده است: یکى برداشت سیاست بازان حرفه اى همیشه ادوار تاریخ که سیاست را به معناى شیطنت, تفسیر مى کنند و آن را مسلخ ارزش هاى الهى و انسانى قرار مى دهند. این یک برداشت است که ساحت مردان خدا از آن دور است و حاشا که اولیاى الهى در این وادى قرار گیرند!
برداشت دوم, برداشت مردان خداست که سیاست را به معناى تدبیر و تمشیت امور بندگان خدا و موضع گیرى درست و صحیح در بحران ها مى دانند این در متن زندگى مردان خداست.
امام على(ع) سیاسى است با این برداشت! گو این که برخى در دوره خود حضرت, او را ((غیر سیاسى)) مى دانستند و دلیلش آن بود که روش مولا و برداشت او از سیاست, برداشت اول نبود, او با مکر, حقه بازى, فریب کارى مخالف بود. و دشمنانش اینها را سیاست مى دانستند. مولا خود تصویر عموم مردم را از سیاست در دوره خود چنین بیان مى فرماید:
((... و لقد اصبحنا فى زمان قد اتخذ اکثر اهله الغدر کیسا و نسبهم اهل الجهل فیه الى حسن الحیله مالهم قاتلهم الله; همانا ما در روزگارى به سر مى بریم که بیشتر مردم, بى وفایى (خیانت, حیله گرى) را زیرکى مى دانند و نادانان آنها را اهل تدبیر مى خوانند خداشان کیفر دهد, چرا چنین مى پندارند؟))
در این سخن مولا تصویر عمومى مردم را از سیاست ((حقه بازى و فریب مى داند)) در قسمت دیگرى از همین خطبه, مى فرماید: مردان خدا نیز راه مکر را مى دانند, لیکن دین خود را زیر پا نمى گذارند و همین اساسى ترین مانعشان براى پوییدن سیاست شیطانى است:
((... قد یرى الحول القلب وجه الحیله و دونه مانع من امر الله و نهیه فیدعها رإى عین بعد القدره علیها و ینتهز فرصتها من لاجریحه له فى الدین;(9) ... گاه بود که مرد آزموده و دانا از چاره کار آگاه است, اما فرمان خدا وى را مانع راه است و با این که قدرت بر انجام آن دارد آن را به روشنى رها مى سازد ولى آن کس که از گناه و مخالفت فرمان خداوند پروا ندارد از همین فرصت استفاده مى کند...)).
مولا در این قسمت از سخن در حقیقت ((سیاست الهى)) را تفسیر کرده است. سیاستمداران خدایى, ((خدا محورند)) و از او پروا دارند و موضع گیرىهاى خویش را در این محدوده تنظیم مى کنند هرچند به ضررشان باشد.
مولا در سخنى دیگر ((مصداق مجسم)) سیاست شیطانى; یعنى معاویه را ترسیم مى کند و مى فرماید:
((والله ما معاویه بادهى منى ولکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیه الغدر لکنت من ادهى الناس; به خدا سوگند معاویه زیرک تر از من نیست, لیکن شیوه او پیمان شکنى و گنهکارى است و اگر نیرنگ و پیمان شکنى ناپسند و ناشایسته نبود من زیرک ترین بودم!))
((ولکن کل غدره فجره و کل فجره کفره و لکل غادر لوإ یعرف به یوم القیامه; لیکن هر پیمان شکنى گناهکار است و هر گناهى نوعى کفر است, در قیامت هر غدار و مکارى را پرچمى است که به آن شناخته مى شود)).
در ذیل این سخن مولا ((سیاست الهى)) خود را تبیین مى فرماید که:
((والله ما استغفل بالمکیده ولا استغمز بالشدید;(10) به خدا مرا با فریب غافلگیر نتوانند کرد و با سخت گیرى ناتوانم نتوانند شمرد)). مفهوم این سخن آن است که سیاستمدار الهى فریب کار نیست, ولى فریب هم نمى خورد! سیاستمدار الهى اهل مکر نیست, ولى مکر ناپذیر است و این همان است که در روایات ما از آن به ((کیاست)) و ((فراست)) و ((فطنه)) تعبیر شده است.
سیاست على(ع) سیاست پاىبندى به قرآن و موازین انسانى بود.
و سیاست معاویه پشت پا زدن به تمام ارزش ها و همین مرز بین سیاست الهى و سیاست شیطانى است.
سیاست على(ع) در جنگ ها, سیاست پیامبر بود; هدایت, نصیحت, ارشاد و آن گاه برخورد. او آغازگر جنگ نبود و پیش از آغاز جنگ سربازانش را سفارش به رعایت ارزش هاى الهى مى کرد: شما آغاز کننده نباشید. فراریان را تعقیب نکنید, مجروحان را به قتل نرسانید (این سفارش عمومى مولا بود به استثناى برخى از جنگ ها که فلسفه آن را در مقالات آینده بیان خواهیم کرد.))(11)
ولى روش معاویه روش همه ستمگران تاریخ بود. براى او تنها پیروزى مطرح بود, هرچند به قیمت زیر پا گذاردن تمامى ارزش هاى الهى و انسانى باشد.
جورج جرداق گوید:
((ان الذین قالوا على لایعرف السیاسه یریدون من على ان یکون معاویه بن ابى سفیان و یإبى على الا ان یکون ابن ابى الطاب;(12) آنها که مى گویند على سیاست را نمى شناسد مى خواهند على(ع) العیاذ بالله, همانند معاویه باشد! و مثل او عمل کند در حالى که على(ع) على است او به شیوه الهى خود عمل مى کند و بس!)).
بر این اساس على سیاستمدار است و به یارى خداوند طى این سلسله مقالات به اثبات خواهیم رساند که تنها مواضع حق و صائب در دوره هایى که مولا زیست, مواضع او بود. او آن جا که جاى فداکارى و ایثار بود, سمبل ایثارگران بود. و آن جا که جاى نرمش و سکوت قهرمانانه بر اساس تکلیف بود, سکوت کرد. و به هنگامى که به عنوان تکلیف شرعى قدرت به دست گرفت آن را در مسیر احیاى ارزش هاى الهى به کار برد و الگویى ارزشمند براى حکومت الهى در طول تاریخ شد, اما افسوس که تشنگان قدرت نگذاشتند که حکومت الهى این ولى بزرگ خداوند شیفته خدمت به بندگان خدا, ادامه پیدا کند, افسوس!
سیاست از دیدگاه مولى على(ع)
سیاست به معناى صحیح آن در متن دیانت قرار دارد و اصولا دینى که عهده دار سعادت دنیا و آخرت انسان است نمى تواند چنین نباشد; به دیگر عبارت, نمى توان هیچ دین از ادیان الهى را از سیاست جدا دانست.
این منطق که ((کار قیصر را به قیصر واگذارید و کار پاپ را به پاپ!))(13)
و یا ((دو شمشیر وجود دارد که در دست یک نفر قرار نمى گیرد یک شمشیر, قدرت سیاسى است و باید در دست قیصر قرار گیرد و یک شمشیر, قدرت مذهبى است و باید در دست پاپ قرار گیرد)).(14) نمى تواند منطق یک پیامبر بزرگ خداوند باشد, و این مظلومیت مسیح(ع) است که مکتبش این چنین دچار تحریف شده است و به تعبیر امام(ره):
((مذهب مسیح را هم مسخ کردند, مذهب مسیح مسخ شد. هرگز نمى شود که دعوتش این باشد که فقط عبادت کنید)).(15)
جالب این جاست که برخى از روحانیان متفکر مسیحى نیز این نظریه را در مورد مسیحیت رد کرده اند ((توماس اکونیاس)) (1274 ـ 1225م) متفکرى که در دوره قرون وسطاى اروپا مى زیسته گوید:
(جدایى حوزه مادى و معنوى) در آیین مسیح امکان پذیر نیست, زیرا طبق احکام و شعائر مسیحیت نیل به رحمت ابدى با رشته هاى گسست ناپذیرى به تحصیل فضایل اخلاقى پیوند خورده است... به عبارت دیگر دولت و مذهب هر دو در کسب فضایل اخلاقى براى اعضاى خود علاقه اى مشترک دارند.(16)
مکتب اسلام که خاتم ادیان است, مدعى است و به حق این ادعا را دارد که تمامى نیازهاى مادى و معنوى بشر را در بستر اداره جامعه تإمین مى کند. این مکتب در این زمینه هیچ چیزى را فروگذار نکرده است. در روایت صحیحه حماد از امام صادق(ع) نقل شده است: ((ما من شىء الا و فیه کتاب إو سنه))(17); هیچ چیزى (مورد نیاز) نیست مگر آن که کتاب و سنت در آن زمینه سخن دارند.)) در روایت دیگر حضرت فرمود: ((ان الله تبارک و تعالى انزل فى القرآن تبیان کل شىء حتى والله ما ترک الله شیئا یحتاج الیه العباد حتى لایستطیع عبد یقول لو کان هذا انزل فى القرآن الا و قد انزله الله فیه;(18) خداوند در قرآن ((بیان)) هر چیز را فرو فرستاده تا آن جا که به خدا سوگند چیزى را از احتیاجات بندگان فروگذار نفرموده و تا آن جا که هیچ بنده اى نتواند بگوید اى کاش در قرآن آمده بود جز آن که خدا آن را در قرآن فرو فرستاده است)).
آرى ممکن است ما را توان استنباط از کتاب و سنت نباشد و نتوانیم اسلام عزیز را آن چنان که هست عرضه کنیم این ضعف ماست نه ضعف اسلام! امام صادق(ع) فرمود: ((ما من امر یختلف فیه اثنان الا و له اصل فى کتاب الله عزوجل ولکن لاتبلغه عقول الرجال;(19) هیچ امرى نیست که دو نفر در آن اختلاف نظر داشته باشند, جز آن که براى آن در کتاب خدا ریشه و بنیادى است, ولى عقل هاى مردم به آن نمى رسد)).
یک نگاه سریع و گذرا به مجموعه قوانین اسلام زنده ترین شاهد مدعاى فوق است, و عجیب است که کسانى مدعى تبیین دین باشند و این معارف را جدا از آن پندارند: و بگویند:
((گرچه در احادیث و کلمات پیامبران توصیه هایى در زمینه هاى مختلف زندگى وجود دارد خطبه هاى نهج البلاغه و نامه هاى حضرت امیر(ع) ضمن آن که شامل خداشناسى, دین شناسى و تعلیم و تربیت است. نسبت به اخلاق و روابط اجتماعى و مسائل حکومتى و اداره حکومت عنایت وافر دارد, اما آنان علاوه بر وظایف رسالت و امامت, معلم و مصلح و موظف به خدمت و اعمال صالح بودند... تعلیماتى که از این نظرها داده اند در عین ارزنده و ممتاز بودن جزء دین و شریعت محسوب نمى شود و مشمول ((ان هو الا وحى یوحى)) نمى گردد)).(20)
این سخن بى تردید ناشى از عدم نگرش عمیق به دین, و درک نادرست از آن است سیره پیامبر(ص) و امام على(ع) زنده ترین شاهد نظریه همراهى دین و سیاست روش این دو بزرگوار هم در دوره بعثت هم در دوره هجرت و روش مولا على(ع) در دوره 25 ساله سکوت و دوره حدود چهار سال و اندى حکومت, از ادله برجسته مدعاى فوق است و به تعبیر زیباى امام راحل (ره): ((شعار سیاست از دین جداست, از تبلیغات استعمارى است که مى خواهند ملت هاى مسلمان را از دخالت در سرنوشت خویش باز دارند در احکام مقدس اسلام بیش از امور عبادى در امور سیاسى و اجتماعى بحث شده است روش پیامبر اسلام نسبت به امور داخلى مسلمین و امور خارجى آنها نشان مى دهد که یکى از مسوولیت هاى بزرگ شخص رسول اکرم(ص) مبارزات سیاسى آن حضرت است. شهادت امیرالمومنین(ع) و نیز حسین ـ علیه السلام ـ و حبس و شکنجه و تبعید و مسمومیت هاى ائمه(ع) همه در جهت مبارزات سیاسى شیعیان علیه ستمگرىها بوده است و در یک کلمه مبارزه و فعالیت هاى سیاسى بخش مهمى از مسوولیت هاى مذهبى است)).(21)
اگر تشکیل حکومت و اداره این حکومت گسترده سیاست نباشد, پس سیاست چیست؟ اگر برخورد قاطع و انقلابى با مخالفان توطئه گر سیاست نباشد, پس سیاست چیست؟ اگر ارائه بهترین برنامه براى اداره حکومت عدالت گستر اسلامى سیاست نباشد, پس سیاست چیست؟ سیره مولا خود شاهد بینش الهى اوست که حضرت سیاست را از دیانت جدا نمى دانست.
از دیدگاه مولى کسى شایستگى ریاست را دارد که ((حسن سیاست)) داشته باشد, روش خوب سیاسى زمینه ساز ریاست است, ریاستى که در سایه آن حق احیا, و باطل از بین برود. مولا فرمود:
((من حسنت سیاسته وجبت طاعته;(22) آن کس که سیاست نیکو داشت اطاعتش واجب است)).
((من حسنت سیاسته دامت ریاسته;(23) آن کس که سیاست نیکو داشته باشد ریاستش دوام خواهد یافت)).
در سخن دیگر مولا اولین گام ورود در سیاست الهى را ((سیاست و تربیت خویش)) مى داند فرمود: ((من ساس نفسه ادرک السیاسه;(24) آن کس که خویش را سیاست و مدیریت کند, سیاست را درک کرده است)).
مرحوم محقق خوانسارى, در توضیح این جمله مى گوید: ((سیاست رعیت)) به معناى امر و نهى کردن ایشان است و واداشتن ایشان در آن چه صلاح ایشان در آن باشد و مراد این است که کسى که سیاست نفس خود کند برسد به مرتبه اى که سیاست قوم خود کند و در فرمان او باشند)). سیاستى (25)که در کلام مولا معمولا به کار رفته مرادف با حکومت و مردم دارى است; به عنوان نمونه مولا فرمود: ((جمال السیاسه العدل فى الامره و العفو مع(26) القدره; زیبایى سیاست عدالت در حکمرانى و گذشت از موضع قدرت است)).
سیاست مطلوب مولا را همین دو اصل تشکیل مى دهد ((عدل, عفو)) و خود این چنین عمل کرد.
از دیدگاه مولى سیاست صحیح و درست مایه ثبات جامعه است: ((حسن السیاسه قوام الرعیه;(27) سیاست نیکو برپا دارنده رعیت است)).
از مصادیق ((حسن سیاست)) تدبیر درست جامعه و کناره گزیدن از ریخت و پاش و اسراف است: ((حسن التدبیر و تجنب التبذیر من حسن السیاسه;(28) نیکویى تدبیر و دورى گزیدن از اسراف از نیکوئى سیاست است)). اینها برخى از کلمات مولى در زمینه سیاست است. نمى توان توجیهى براى این واژه جز اداره درست جامعه داشت و همه جا مولا سخن از ((حسن سیاست)) دارد که همان سیاست الهى است و رهنمودهاى حضرت براى هدایت جامعه به این نوع سیاست است. در مقابل آن ((سوء سیاست)) است که همان سیاست شیطانى است که معاویه و دار دسته اش همین سیاست را معتقد بوده و به همین عمل مى کردند.
بدین ترتیب هم گفتار و هم رفتار رسول گواه زنده عینیت سیاست با دیانت است. به یارى خداوند در مقاله آینده به بحث پیرامون اولین بخش سیره سیاسى مولا مى پردازیم. ان شإ الله.
پاورقی ها:پانوشت ها: 1 ) المستدرک على الصحیحین, ج3, ص;124 نورالابصار, ص;93 کنزل العمال, ج11, ص;603 مجمع الزوائد, ج9, ص134 والصواعق المحرقه, ص72 (به نقل از قادتنا, ج3,ص25). 2 ) مولا على(ع) فرمود: القرآن ظاهره انیق و باطنه عمیق, قرآن ظاهرى زیبا و باطنى عمیق دارد (بحارالانوار, ج78,ص206). 3 ) مضمون دعایى که در مفاتیح الجنان آمده است. 4 ) مضمون روایتى از امام رضا(ع) که فرمود: ... لان الله تبارک و تعالى لم یجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس فهو فى کل زمان جدید و عند کل قوم غض الى یوم القیامه... خداوند قرآن را براى زمانى و مردم خاص قرار نداده, بر این اساس قرآن همیشه نور است و تا روز قیامت طراوت و تازگى خویش را حفظ خواهد کرد. (بحارالانوار, ج92, ص45). 5 ) فرقان (25) آیه30. 6 ) میزان الحکمه (ده جلدى) ج1, ص222. 7 ) در مورد قرآن مى خواستند با جار و جنجال از جاذبیت آن بکاهند (فصلت(41) آیه26). قرآن ناطق على(ع) هم همین ابتلا را یافت, با تبلیغات وسیع مى خواستند چهره نورانى مولا بر مردم پوشیده بماند, بهانه جوئى ها در مورد قرآن بسیار بود: زخرف (43) آیه31, یونس(10) آیه15. در مورد على(ع) ) هم همین بهانه جوئى ها بود و. .. 8 ) نسإ (4) آیه82. 9 ) نهج البلاغه, خطبه 41. 10 ) نهج البلاغه, خطبه;200 اصول کافى, ج2, ص338 (باب المکر والغدر و الخدیعه); مرآه العقول, ج10, ص319 و شرح ملا صالح, ج9, ص371. 11 ) در این زمینه ابن ابى الحدید معتزلى در شرح نهج البلاغه, ج10, از ص212 تا ص223 به تفصیل سخن گفته است. 12 ) فى ظلال نهج البلاغه, ج1, ص258. 13 ) انجیل متى, باب22, آیه 21. 14 ) انجیل لوقا, باب22, آیه38. 15 ) صحیفه نور, ج5, ص167. 16 ) خداوندان اندیشه سیاسى (مایکل فاستر) ج10, قسمت2,ص451. 17 ) اصول کافى, ج1, ص59 (باب الرد الى الکتاب والسنه, حدیث4). 18 ) همان, حدیث2. 19 ) همان, ص60, حدیث6. 20 ) مهدى بازرگان, خدا, آخرت, هدف بعثت انبیا, کیان, شماره28, ص55. 21 ) صحیفه نور, ج4, ص33. 22 ) غرر و درر با شرح مرحوم خوانسارى, ج5, ص211. 23 ) همان, ص294. 24 ) همان, ج5, ص209. 25 ) همان. 26 ) همان, ج3, ص375. 27 ) همان, ص384. 28 ) همان, ص385.
ابعاد گسترده شخصیت امام على(ع)
از امام على(ع) گفتن کار آسانى نیست! آن چنان که از قرآن گفتن! و عجیب این دو همراهند! پیامبر بزرگ(ص) فرمود: ((على مع القرآن و القرآن مع على لن یفترقا حتى یردا على الحوض;(1) على با قرآن است و قرآن با على(ع) و این دو تا قیامت از هم جدا نخواهند شد)).
این همراهى ابعاد گوناگونى دارد. قرآن عمیق است; بطون دارد و هر کسى را یاراى رسیدن به عمق آن نیست.(2)
على(ع) هم چنین است! على شناسى کار آسانى نیست. براى شناخت على(ع) باید از خدا شروع کرد; به پیامبر(ص) رسید و از او به على(ع)!(3)
قرآن کتاب همیشه قرون و اعصار است. کوثر همه نسل هاست. همه تشنه کامان معارف را در هر دوره سیراب مى سازد.(4) غور در دریاى معارف امام على(ع) این قرآن ناطق همین ویژگى را دارد. او امام همه عصرهاست و الهام از او و سیره اش تنها راه نجات است.
قرآن اندکى بعد از پیامبر(ص) و بگذار بهتر بگویم در زمان حضرتش! مهجور و مظلوم(5) شد و همین سرنوشت را قرآن ناطق على(ع)(6) یافت و(7)... .
بر این اساس ما تشنه کامان سفره معارف امام على(ع), لب تشنه اى هستیم که در کنار دریاى ناپیدا کرانه اى نشسته ایم و مى خواهیم به اندازه ظرفیت اندکمان از این دریا بهره گیریم. امید که مولا مدد کند تا همین اندک را برگیریم و بهره فراوان در زندگى بیابیم.
در این سلسله مقالات, تنها به بررسى یک بعد از ابعاد گسترده سیره مولا; یعنى بعد سیاسى آن مى پردازیم و اگر مجالى بود به یارى خداوند در آینده ابعاد دیگر را مورد بحث قرار مى دهیم.
در بررسى سیره سیاسى مولا باید به عنوان مبادى بحث سه موضوع را پى گیریم:
1ـ مقصود از سیره سیاسى;
2ـ سیاسى بودن مولا;
3ـ سیاست از دیدگاه امام على(ع).
مقصود از سیره سیاسى
در مقاله ((سیرى در سیره سیاسى امامان)) معناى لغوى و اصطلاحى سیاست را آوردیم. در این جا به اجمال مى گوییم که مقصود ما از سیره سیاسى, روش سیاسى آن حضرت است. ما در این بحث در پى پاسخ به این سوالات هستیم:
1ـ موضع امام على(ع) در دوره بعثت و هجرت چگونه بود؟ سیره سیاسى حضرت در این دوره (که مولا در مسند رهروى نشسته و بهترین رهرو راه پیامبر(ص) است و به معناى دقیق کلمه یک سرباز فداکار است) چه بوده است؟
2ـ موضع امام در دوره 25 ساله سکوت چه بود؟ اولا, سکوت حضرت به چه معنى است؟ آیا به معناى انزواى کامل از جامعه است یا به معناى کنار کشیدن از مبارزه مسلحانه و غیر آن با دستگاه خلافت؟
ثانیا, فلسفه سکوت حضرت چه بود؟ گاه در سخنان حضرت سخن از ((نداشتن یاور است)) و گاه سخن از ((وحدت مسلمین)) جمع بین این دو چگونه است؟ بى تردید همان گونه که در قرآن نمى توان تناقض یافت(8) در گفتار قرآن ناطق هم نمى توان تناقضى دید. و اگر ظاهرى چنین یافت شد باید خود را و درک خود را تخطئه کنیم نه قرآن و على(ع) را. به هر حال این بحث باید در سیره سیاسى مطرح شود.
ثالثا, همکارىهاى مقطعى که مولا در برخى از بحران ها با دستگاه خلافت داشت چه در ناحیه مشاوره, و چه در بعد عملى (حل مشکلات فرهنگى و سیاسى) چه توجیهى دارد و چه الهامى از این سیره مى توان گرفت؟
3ـ سیره حکومتى حضرت چگونه بود؟ برنامه هایش در ابعاد مختلف چه بود؟ نحوه رفتار حضرت با مخالفان فکرى حکومتش چگونه بود؟ با مخالفان توطئه گر چگونه برخورد کرد؟ در مورد بیت المال چه رفتارى داشت؟ قاطعیت ها و نرمش هاى مولا کجا و چگونه بود؟ معیارهاى مولا در نصب و عزل ها چه بود؟ راز به کار گماردن برخى از افراد ناصالح یا ابقاى آنها در مسوولیت چه بود؟ آیا اینان از آغاز ناصالح بودند؟ یا بعدا به انحراف کشیده شدند؟
چه شیوه هایى امام در عزل کارگزاران داشت؟ با کارگزاران صالح ناتوان چگونه رفتار مى کرد؟ با کارگزاران متخلف به اصطلاح ادارى! چه رفتارى داشت؟ با کارگزاران خائن و چپاولگر بیت المال چگونه برخوردى داشت و... ؟
ما بررسى این مجموعه مباحث را ((سیره سیاسى)) مى نامیم. روشن است در این بررسى تمام سر و کارمان با روش هست, روشى که الهام گرفته از مجموع زندگى مولاست; به دیگر عبارت, ما در این بحث در پى زندگى نامه سیاسى مولا نیستیم که حضرت در چه زمانى حکومت را به دست گرفت؟ در چه تاریخى نبرد جمل (ناکثین) اتفاق افتاد و... اینها سیر سیاسى زندگى مولاست. ما در پى سیره و روشى هستیم هرچند در این راستا ((سیر زندگى حضرت)) متن است و حتما باید مورد استفاده قرار گیرد, ولى در سیره سخن از استنباط, نتیجه گیرى و دریافت روش از ((سیره)) است!
سیاسى بودن مولا على(ع)
گفتیم که از سیاست دو برداشت شده است: یکى برداشت سیاست بازان حرفه اى همیشه ادوار تاریخ که سیاست را به معناى شیطنت, تفسیر مى کنند و آن را مسلخ ارزش هاى الهى و انسانى قرار مى دهند. این یک برداشت است که ساحت مردان خدا از آن دور است و حاشا که اولیاى الهى در این وادى قرار گیرند!
برداشت دوم, برداشت مردان خداست که سیاست را به معناى تدبیر و تمشیت امور بندگان خدا و موضع گیرى درست و صحیح در بحران ها مى دانند این در متن زندگى مردان خداست.
امام على(ع) سیاسى است با این برداشت! گو این که برخى در دوره خود حضرت, او را ((غیر سیاسى)) مى دانستند و دلیلش آن بود که روش مولا و برداشت او از سیاست, برداشت اول نبود, او با مکر, حقه بازى, فریب کارى مخالف بود. و دشمنانش اینها را سیاست مى دانستند. مولا خود تصویر عموم مردم را از سیاست در دوره خود چنین بیان مى فرماید:
((... و لقد اصبحنا فى زمان قد اتخذ اکثر اهله الغدر کیسا و نسبهم اهل الجهل فیه الى حسن الحیله مالهم قاتلهم الله; همانا ما در روزگارى به سر مى بریم که بیشتر مردم, بى وفایى (خیانت, حیله گرى) را زیرکى مى دانند و نادانان آنها را اهل تدبیر مى خوانند خداشان کیفر دهد, چرا چنین مى پندارند؟))
در این سخن مولا تصویر عمومى مردم را از سیاست ((حقه بازى و فریب مى داند)) در قسمت دیگرى از همین خطبه, مى فرماید: مردان خدا نیز راه مکر را مى دانند, لیکن دین خود را زیر پا نمى گذارند و همین اساسى ترین مانعشان براى پوییدن سیاست شیطانى است:
((... قد یرى الحول القلب وجه الحیله و دونه مانع من امر الله و نهیه فیدعها رإى عین بعد القدره علیها و ینتهز فرصتها من لاجریحه له فى الدین;(9) ... گاه بود که مرد آزموده و دانا از چاره کار آگاه است, اما فرمان خدا وى را مانع راه است و با این که قدرت بر انجام آن دارد آن را به روشنى رها مى سازد ولى آن کس که از گناه و مخالفت فرمان خداوند پروا ندارد از همین فرصت استفاده مى کند...)).
مولا در این قسمت از سخن در حقیقت ((سیاست الهى)) را تفسیر کرده است. سیاستمداران خدایى, ((خدا محورند)) و از او پروا دارند و موضع گیرىهاى خویش را در این محدوده تنظیم مى کنند هرچند به ضررشان باشد.
مولا در سخنى دیگر ((مصداق مجسم)) سیاست شیطانى; یعنى معاویه را ترسیم مى کند و مى فرماید:
((والله ما معاویه بادهى منى ولکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیه الغدر لکنت من ادهى الناس; به خدا سوگند معاویه زیرک تر از من نیست, لیکن شیوه او پیمان شکنى و گنهکارى است و اگر نیرنگ و پیمان شکنى ناپسند و ناشایسته نبود من زیرک ترین بودم!))
((ولکن کل غدره فجره و کل فجره کفره و لکل غادر لوإ یعرف به یوم القیامه; لیکن هر پیمان شکنى گناهکار است و هر گناهى نوعى کفر است, در قیامت هر غدار و مکارى را پرچمى است که به آن شناخته مى شود)).
در ذیل این سخن مولا ((سیاست الهى)) خود را تبیین مى فرماید که:
((والله ما استغفل بالمکیده ولا استغمز بالشدید;(10) به خدا مرا با فریب غافلگیر نتوانند کرد و با سخت گیرى ناتوانم نتوانند شمرد)). مفهوم این سخن آن است که سیاستمدار الهى فریب کار نیست, ولى فریب هم نمى خورد! سیاستمدار الهى اهل مکر نیست, ولى مکر ناپذیر است و این همان است که در روایات ما از آن به ((کیاست)) و ((فراست)) و ((فطنه)) تعبیر شده است.
سیاست على(ع) سیاست پاىبندى به قرآن و موازین انسانى بود.
و سیاست معاویه پشت پا زدن به تمام ارزش ها و همین مرز بین سیاست الهى و سیاست شیطانى است.
سیاست على(ع) در جنگ ها, سیاست پیامبر بود; هدایت, نصیحت, ارشاد و آن گاه برخورد. او آغازگر جنگ نبود و پیش از آغاز جنگ سربازانش را سفارش به رعایت ارزش هاى الهى مى کرد: شما آغاز کننده نباشید. فراریان را تعقیب نکنید, مجروحان را به قتل نرسانید (این سفارش عمومى مولا بود به استثناى برخى از جنگ ها که فلسفه آن را در مقالات آینده بیان خواهیم کرد.))(11)
ولى روش معاویه روش همه ستمگران تاریخ بود. براى او تنها پیروزى مطرح بود, هرچند به قیمت زیر پا گذاردن تمامى ارزش هاى الهى و انسانى باشد.
جورج جرداق گوید:
((ان الذین قالوا على لایعرف السیاسه یریدون من على ان یکون معاویه بن ابى سفیان و یإبى على الا ان یکون ابن ابى الطاب;(12) آنها که مى گویند على سیاست را نمى شناسد مى خواهند على(ع) العیاذ بالله, همانند معاویه باشد! و مثل او عمل کند در حالى که على(ع) على است او به شیوه الهى خود عمل مى کند و بس!)).
بر این اساس على سیاستمدار است و به یارى خداوند طى این سلسله مقالات به اثبات خواهیم رساند که تنها مواضع حق و صائب در دوره هایى که مولا زیست, مواضع او بود. او آن جا که جاى فداکارى و ایثار بود, سمبل ایثارگران بود. و آن جا که جاى نرمش و سکوت قهرمانانه بر اساس تکلیف بود, سکوت کرد. و به هنگامى که به عنوان تکلیف شرعى قدرت به دست گرفت آن را در مسیر احیاى ارزش هاى الهى به کار برد و الگویى ارزشمند براى حکومت الهى در طول تاریخ شد, اما افسوس که تشنگان قدرت نگذاشتند که حکومت الهى این ولى بزرگ خداوند شیفته خدمت به بندگان خدا, ادامه پیدا کند, افسوس!
سیاست از دیدگاه مولى على(ع)
سیاست به معناى صحیح آن در متن دیانت قرار دارد و اصولا دینى که عهده دار سعادت دنیا و آخرت انسان است نمى تواند چنین نباشد; به دیگر عبارت, نمى توان هیچ دین از ادیان الهى را از سیاست جدا دانست.
این منطق که ((کار قیصر را به قیصر واگذارید و کار پاپ را به پاپ!))(13)
و یا ((دو شمشیر وجود دارد که در دست یک نفر قرار نمى گیرد یک شمشیر, قدرت سیاسى است و باید در دست قیصر قرار گیرد و یک شمشیر, قدرت مذهبى است و باید در دست پاپ قرار گیرد)).(14) نمى تواند منطق یک پیامبر بزرگ خداوند باشد, و این مظلومیت مسیح(ع) است که مکتبش این چنین دچار تحریف شده است و به تعبیر امام(ره):
((مذهب مسیح را هم مسخ کردند, مذهب مسیح مسخ شد. هرگز نمى شود که دعوتش این باشد که فقط عبادت کنید)).(15)
جالب این جاست که برخى از روحانیان متفکر مسیحى نیز این نظریه را در مورد مسیحیت رد کرده اند ((توماس اکونیاس)) (1274 ـ 1225م) متفکرى که در دوره قرون وسطاى اروپا مى زیسته گوید:
(جدایى حوزه مادى و معنوى) در آیین مسیح امکان پذیر نیست, زیرا طبق احکام و شعائر مسیحیت نیل به رحمت ابدى با رشته هاى گسست ناپذیرى به تحصیل فضایل اخلاقى پیوند خورده است... به عبارت دیگر دولت و مذهب هر دو در کسب فضایل اخلاقى براى اعضاى خود علاقه اى مشترک دارند.(16)
مکتب اسلام که خاتم ادیان است, مدعى است و به حق این ادعا را دارد که تمامى نیازهاى مادى و معنوى بشر را در بستر اداره جامعه تإمین مى کند. این مکتب در این زمینه هیچ چیزى را فروگذار نکرده است. در روایت صحیحه حماد از امام صادق(ع) نقل شده است: ((ما من شىء الا و فیه کتاب إو سنه))(17); هیچ چیزى (مورد نیاز) نیست مگر آن که کتاب و سنت در آن زمینه سخن دارند.)) در روایت دیگر حضرت فرمود: ((ان الله تبارک و تعالى انزل فى القرآن تبیان کل شىء حتى والله ما ترک الله شیئا یحتاج الیه العباد حتى لایستطیع عبد یقول لو کان هذا انزل فى القرآن الا و قد انزله الله فیه;(18) خداوند در قرآن ((بیان)) هر چیز را فرو فرستاده تا آن جا که به خدا سوگند چیزى را از احتیاجات بندگان فروگذار نفرموده و تا آن جا که هیچ بنده اى نتواند بگوید اى کاش در قرآن آمده بود جز آن که خدا آن را در قرآن فرو فرستاده است)).
آرى ممکن است ما را توان استنباط از کتاب و سنت نباشد و نتوانیم اسلام عزیز را آن چنان که هست عرضه کنیم این ضعف ماست نه ضعف اسلام! امام صادق(ع) فرمود: ((ما من امر یختلف فیه اثنان الا و له اصل فى کتاب الله عزوجل ولکن لاتبلغه عقول الرجال;(19) هیچ امرى نیست که دو نفر در آن اختلاف نظر داشته باشند, جز آن که براى آن در کتاب خدا ریشه و بنیادى است, ولى عقل هاى مردم به آن نمى رسد)).
یک نگاه سریع و گذرا به مجموعه قوانین اسلام زنده ترین شاهد مدعاى فوق است, و عجیب است که کسانى مدعى تبیین دین باشند و این معارف را جدا از آن پندارند: و بگویند:
((گرچه در احادیث و کلمات پیامبران توصیه هایى در زمینه هاى مختلف زندگى وجود دارد خطبه هاى نهج البلاغه و نامه هاى حضرت امیر(ع) ضمن آن که شامل خداشناسى, دین شناسى و تعلیم و تربیت است. نسبت به اخلاق و روابط اجتماعى و مسائل حکومتى و اداره حکومت عنایت وافر دارد, اما آنان علاوه بر وظایف رسالت و امامت, معلم و مصلح و موظف به خدمت و اعمال صالح بودند... تعلیماتى که از این نظرها داده اند در عین ارزنده و ممتاز بودن جزء دین و شریعت محسوب نمى شود و مشمول ((ان هو الا وحى یوحى)) نمى گردد)).(20)
این سخن بى تردید ناشى از عدم نگرش عمیق به دین, و درک نادرست از آن است سیره پیامبر(ص) و امام على(ع) زنده ترین شاهد نظریه همراهى دین و سیاست روش این دو بزرگوار هم در دوره بعثت هم در دوره هجرت و روش مولا على(ع) در دوره 25 ساله سکوت و دوره حدود چهار سال و اندى حکومت, از ادله برجسته مدعاى فوق است و به تعبیر زیباى امام راحل (ره): ((شعار سیاست از دین جداست, از تبلیغات استعمارى است که مى خواهند ملت هاى مسلمان را از دخالت در سرنوشت خویش باز دارند در احکام مقدس اسلام بیش از امور عبادى در امور سیاسى و اجتماعى بحث شده است روش پیامبر اسلام نسبت به امور داخلى مسلمین و امور خارجى آنها نشان مى دهد که یکى از مسوولیت هاى بزرگ شخص رسول اکرم(ص) مبارزات سیاسى آن حضرت است. شهادت امیرالمومنین(ع) و نیز حسین ـ علیه السلام ـ و حبس و شکنجه و تبعید و مسمومیت هاى ائمه(ع) همه در جهت مبارزات سیاسى شیعیان علیه ستمگرىها بوده است و در یک کلمه مبارزه و فعالیت هاى سیاسى بخش مهمى از مسوولیت هاى مذهبى است)).(21)
اگر تشکیل حکومت و اداره این حکومت گسترده سیاست نباشد, پس سیاست چیست؟ اگر برخورد قاطع و انقلابى با مخالفان توطئه گر سیاست نباشد, پس سیاست چیست؟ اگر ارائه بهترین برنامه براى اداره حکومت عدالت گستر اسلامى سیاست نباشد, پس سیاست چیست؟ سیره مولا خود شاهد بینش الهى اوست که حضرت سیاست را از دیانت جدا نمى دانست.
از دیدگاه مولى کسى شایستگى ریاست را دارد که ((حسن سیاست)) داشته باشد, روش خوب سیاسى زمینه ساز ریاست است, ریاستى که در سایه آن حق احیا, و باطل از بین برود. مولا فرمود:
((من حسنت سیاسته وجبت طاعته;(22) آن کس که سیاست نیکو داشت اطاعتش واجب است)).
((من حسنت سیاسته دامت ریاسته;(23) آن کس که سیاست نیکو داشته باشد ریاستش دوام خواهد یافت)).
در سخن دیگر مولا اولین گام ورود در سیاست الهى را ((سیاست و تربیت خویش)) مى داند فرمود: ((من ساس نفسه ادرک السیاسه;(24) آن کس که خویش را سیاست و مدیریت کند, سیاست را درک کرده است)).
مرحوم محقق خوانسارى, در توضیح این جمله مى گوید: ((سیاست رعیت)) به معناى امر و نهى کردن ایشان است و واداشتن ایشان در آن چه صلاح ایشان در آن باشد و مراد این است که کسى که سیاست نفس خود کند برسد به مرتبه اى که سیاست قوم خود کند و در فرمان او باشند)). سیاستى (25)که در کلام مولا معمولا به کار رفته مرادف با حکومت و مردم دارى است; به عنوان نمونه مولا فرمود: ((جمال السیاسه العدل فى الامره و العفو مع(26) القدره; زیبایى سیاست عدالت در حکمرانى و گذشت از موضع قدرت است)).
سیاست مطلوب مولا را همین دو اصل تشکیل مى دهد ((عدل, عفو)) و خود این چنین عمل کرد.
از دیدگاه مولى سیاست صحیح و درست مایه ثبات جامعه است: ((حسن السیاسه قوام الرعیه;(27) سیاست نیکو برپا دارنده رعیت است)).
از مصادیق ((حسن سیاست)) تدبیر درست جامعه و کناره گزیدن از ریخت و پاش و اسراف است: ((حسن التدبیر و تجنب التبذیر من حسن السیاسه;(28) نیکویى تدبیر و دورى گزیدن از اسراف از نیکوئى سیاست است)). اینها برخى از کلمات مولى در زمینه سیاست است. نمى توان توجیهى براى این واژه جز اداره درست جامعه داشت و همه جا مولا سخن از ((حسن سیاست)) دارد که همان سیاست الهى است و رهنمودهاى حضرت براى هدایت جامعه به این نوع سیاست است. در مقابل آن ((سوء سیاست)) است که همان سیاست شیطانى است که معاویه و دار دسته اش همین سیاست را معتقد بوده و به همین عمل مى کردند.
بدین ترتیب هم گفتار و هم رفتار رسول گواه زنده عینیت سیاست با دیانت است. به یارى خداوند در مقاله آینده به بحث پیرامون اولین بخش سیره سیاسى مولا مى پردازیم. ان شإ الله.
پاورقی ها:پانوشت ها: 1 ) المستدرک على الصحیحین, ج3, ص;124 نورالابصار, ص;93 کنزل العمال, ج11, ص;603 مجمع الزوائد, ج9, ص134 والصواعق المحرقه, ص72 (به نقل از قادتنا, ج3,ص25). 2 ) مولا على(ع) فرمود: القرآن ظاهره انیق و باطنه عمیق, قرآن ظاهرى زیبا و باطنى عمیق دارد (بحارالانوار, ج78,ص206). 3 ) مضمون دعایى که در مفاتیح الجنان آمده است. 4 ) مضمون روایتى از امام رضا(ع) که فرمود: ... لان الله تبارک و تعالى لم یجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس فهو فى کل زمان جدید و عند کل قوم غض الى یوم القیامه... خداوند قرآن را براى زمانى و مردم خاص قرار نداده, بر این اساس قرآن همیشه نور است و تا روز قیامت طراوت و تازگى خویش را حفظ خواهد کرد. (بحارالانوار, ج92, ص45). 5 ) فرقان (25) آیه30. 6 ) میزان الحکمه (ده جلدى) ج1, ص222. 7 ) در مورد قرآن مى خواستند با جار و جنجال از جاذبیت آن بکاهند (فصلت(41) آیه26). قرآن ناطق على(ع) هم همین ابتلا را یافت, با تبلیغات وسیع مى خواستند چهره نورانى مولا بر مردم پوشیده بماند, بهانه جوئى ها در مورد قرآن بسیار بود: زخرف (43) آیه31, یونس(10) آیه15. در مورد على(ع) ) هم همین بهانه جوئى ها بود و. .. 8 ) نسإ (4) آیه82. 9 ) نهج البلاغه, خطبه 41. 10 ) نهج البلاغه, خطبه;200 اصول کافى, ج2, ص338 (باب المکر والغدر و الخدیعه); مرآه العقول, ج10, ص319 و شرح ملا صالح, ج9, ص371. 11 ) در این زمینه ابن ابى الحدید معتزلى در شرح نهج البلاغه, ج10, از ص212 تا ص223 به تفصیل سخن گفته است. 12 ) فى ظلال نهج البلاغه, ج1, ص258. 13 ) انجیل متى, باب22, آیه 21. 14 ) انجیل لوقا, باب22, آیه38. 15 ) صحیفه نور, ج5, ص167. 16 ) خداوندان اندیشه سیاسى (مایکل فاستر) ج10, قسمت2,ص451. 17 ) اصول کافى, ج1, ص59 (باب الرد الى الکتاب والسنه, حدیث4). 18 ) همان, حدیث2. 19 ) همان, ص60, حدیث6. 20 ) مهدى بازرگان, خدا, آخرت, هدف بعثت انبیا, کیان, شماره28, ص55. 21 ) صحیفه نور, ج4, ص33. 22 ) غرر و درر با شرح مرحوم خوانسارى, ج5, ص211. 23 ) همان, ص294. 24 ) همان, ج5, ص209. 25 ) همان. 26 ) همان, ج3, ص375. 27 ) همان, ص384. 28 ) همان, ص385.