آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

  هر انسانى در زندگى خود الگو و پیشوایى دارد که سعى مى‏کند خود را به او نزدیک ساخته و پرتوى از صفات او را در درون جان خود ببیند. به تعبیر دیگر: در درون انسان جایى براى اسوه‏ها و قهرمان‏ها است و به همین دلیل تمام ملّت‏هاى جهان در تاریخ خود به قهرمانان واقعى و گاه، پندارى توجه و دل بسته‏اند و بخشى از فرهنگ و تاریخ خود را بر اساس وجود آن بنا کرده‏اند. در مجالس خود از آن‏ها سخن مى‏گویند و آن‏ها را مى‏ستایند، به آن‏ها عشق ورزیده و سعى مى‏کنند تا خود را از نظر صفات و روحیات به آن‏ها نزدیک سازند.

اضافه براین، اصل «محاکات = هم رنگ شدن با دیگران؛ مخصوصاً افراد پر نفوذ و با شخصیت» یکى از اصول مسلّم روانى است. مطابق این اصل، انسان کششى در وجود خود به سوى هماهنگى و هم‏رنگى با دیگران؛ مخصوصاً با قهرمانان و پاکان احساس مى‏کند. به همین علّت، به سوى اعمال و صفات آنان جذب مى‏شود. هر ملّتى دشمن یا دشمنانى دارند که در مناسبت‏هاى مختلف و به شکل‏هاى گوناگون از آن‏ها اظهار نفرت و بیزارى مى‏کنند و حتى فرزندان را با بغض آن‏ها تشویق و ترغیب مى‏کنند.
آن جذب و انجذاب‏ها در برابر افرادى که انسان نسبت به آن‏ها ایمان کاملى دارد و آن‏ها نیز انسان‏هاى پاک و وارسته‏اى هستند بسیار نیرومندتر و جذاب‏تر است.
چنان که دفع و اندفاع در مقابل آن هایى که دشمنى با خدا و رسول خدا او دارند. نیز قوى‏تر و شکننده‏تر است.
به همین دلیل ما در اسلام دو اصل «تولّى» و «تبرّى»، یابه تعبیر دیگر: «حبّ فى اللّه» و «بغض فى اللّه» داریم که هر دو در واقع اشاره به یک حقیقت است. طبق این دو اصل مهم و اساسى ما موظفیم دوستان خدا را دوست بداریم و دشمنان خدا، پیامبران و امامان را دشمن بداریم.
این دستور به قدرى مهم است. که در آیات قرآن به عنوان نشانه ایمان و در روایات اسلامى به عنوان «اَوثَقُ عَرى الایمان؛ محکم‏ترین دستگیره ایمان» معرفى شده و تا «تولّى‏و تبرّى» نباشد بقیه اعمال، عبادات، احسان و انفاقات بى حاصل و غیر مقبول شمرده شده است.(1)
اینک به برخى از آیات و روایات در این زمینه اشاره مى‏کنیم:
الف: تولّى‏در قرآن.
1- پیامبر خاتم و ابراهیم و ابراهیمیان الگوى شما هستند.
«سرمشق خوبى در زندگى ابراهیم و کسانى که با او بودند براى شما وجود داشت در آن هنگام که به قوم (مشرک) خود گفتند: از شما و آنچه غیر از خدا مى‏پرستید بیزاریم (آرى) براى شما در زندگى اسوه حسنه (و سرمشق نیکویى) بود براى کسانى که امید به خدا و روز قیامت دارند؛ هر کس سرپیچى کند (به خویشتن ضرر زده است،زیرا) خداوند بى‏نیاز و شایسته ستایش است.»(2) آن گاه مى‏فرماید: «لقد کان لکم فى رسول اللّه اُسوةٌ حَسَنَةٌ لِمن کان یرجُوا اللّه و الیوم الآخر و ذکر الله کثیراً؛(3) مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود، براى آن‏ها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مى‏کنند.»
آیات فوق نشان مى‏دهد که «حُبّ فى اللّه و بغض فى اللّه» از آثار ایمان به خدا و معاد و یاد خداوند است، بدون شک پیغمبر فاطمه را بسیار دوست مى‏داشت و مى‏فرمود: «فاطمه پاره تن من است، هر کس او را بیازارد مرا آزرده است». و هم چنین على و حسنین(ع) را دوست مى‏داشت، چنان که روایات بسیار متواترى در این باب رسیده است. این‏ها نشان دهنده این است که دوستى آل محمّد (ص) که على و فاطمه و حسنین هستند بر همه مسلمین واجب است.(4)
2- دوستى اهل بیت پاداش رسالت:
«قل لا اسئلکم علیه اجراً اِلا المَوَدَّة فى القربى؛(5) بگو از شما مزدى درخواست نمى‏کنم ؛ مگر دوستى خویشاوندان نزدیکم» و فرمود «بگو مزدى را که درخواست کردم چیزى است که سودش عاید خدا شما است، مُزد من جز بر خدا نیست.»(6)
فخر رازى مى‏گوید:
«زمخشرى در کشّاف روایت کرده: «چون این آیه نازل گشت، گفتند: یا رسول الله خویشاوندانى که بر ما محبّتشان واجب است کیانند؟ فرمود: على، فاطمه و پسران آنان»(7) سیوطى از پیامبر اکرم (ص) نقل نموده که فرمود: «دوستى على ایمان است و دشمنى وى نفاق.»(8)
3- مؤمنان دوست هم‏دیگرند: «وَالمؤمنون و المؤمنات بَعضُهُم اَولیاء بَعض یأمَروُن بالمعروُفِ وَ یَنهونَ عَن المُنکَرِ و یُقیمونَ الصّلوةَ و یُؤتُونَ الزّکاةَ و یطیعونَ اللّه و رَسولَهُ اولئِکَ سَیرحَمُهُمُ اللّه انّ الله عزیزٌ حکیم؛(9) مردان و زنان با ایمان ولى (دوست و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنند؛ نماز را برپا مى‏دارند و زکات را مى‏پردازند، خدا و رسولش را اطاعت مى‏کنند، به زودى خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار مى‏دهد، خداوند توانا و حکیم است.»
این پیوند معنوى و روحانى که بر اساس امر به معروف و نهى از منکر و اقامه نماز و اداى زکات و اطاعت خدا و پیامبرش استوار است سبب مى‏شود که آن‏ها نه تنها در اعمال و رفتار، بلکه در خلق و خوى خویش از یکدیگر الهام بگیرند، و هر کدام هم‏دیگر را دوست بدارند، و اگر بنا است هم‏رنگ جماعت شد، باید هم رنگ این جماعت شوند، نه جماعت‏هاى گمراه و منحرفى که باید با آن‏ها قطع رابطه کرد.
4- مهاجران راه خدا را دوست بدارید:
«والذین تبوّؤا الدّارَ و الایمان مِن قَبلِهِم یُحِبّون مَن هاجَرَ الیهم و لا یجدون فى صُدورِهم حاجَةٌ مِمّا اُوتوا و یؤثرون على اَنفسِهِم وَ لَو کان بِهِم خصاصَة؛(10) و آنان که پیش از مهاجران، در خانه (دارالهجره خانه مسلمانان) و در سراى ایمان (خانه روحى و معنوى مسلمانان) مسکن گزیدند، مهاجرانى را که به سوى ایشان هجرت کنند دوست مى‏دارند، و در دل خودشان از آنچه به آن‏ها داده شد احساس ناراحتى نمى‏کنند و آن‏ها را بر خویش مقدّم مى‏دارند؛ هر چند خود نیازمندند.»
ب: تبرّى‏در قرآن.
1- فردى به نام «حاطب بن ابى بلتَعَه» توسط زنى به نام «ساره» نامه‏اى مخفیانه به اهل مکّه نوشت که رسول خدا(ص) قصد حمله به مکه را دارد، آماده دفاع باشید، در حالى که پیامبر (ص) به هیچ وجه نمى‏خواست مکیان از حمله اطلاع یابند. زن آن نامه را در لاى گیسوان خود پنهان نمود و به سرعت به سوى مکه حرکت نمود. جبرئیل ماجرا را به پیامبر (ص) خبر داد، آن حضرت على (ع) را براى گرفتن نامه فرستاد، حضرت نامه را از او گرفت و نزد پیامبر اکرم (ص) آورد، آن حضرت «حاطب» را احضار نموده و او را سخت مورد سرزنش قرار داد و سرانجام این آیه نازل شد: «یا ایّها الذین آمنوا لاتَتَخِذوا عَدُوّى و عدوّکم اَولیاءَ تُلقونَ اِلَیهِم بالمَوّدةِ و قد کفروا بِما جائکم مِنَ الحَقِّ یُخرجُون الرّسول وَ اِیّاکم ان تؤمِنوا بِاللّهِ رّبِکُم؛(11) اى کسانى که ایمان آورده‏اید دشمن من و دشمن خود را دوست خویش قرار ندهید، شما نسبت به آن‏ها اظهار دوستى مى‏کنید در حالى که آن‏ها نسبت به آن چه بر شما نازل شده کفر مى‏ورزند و رسول خدا و شما را به خاطر ایمان آوردن به پروردگارتان از شهر و دیار بیرون مى‏کنند. اگر شما براى جهاد در راه من و جلب خشنودیم هجرت کرده‏اید، (پیوند دوستى با آنان برقرار نسازید) شما مخفیانه با آن‏ها رابطه دوستى برقرار مى‏کنید در حالى که من به آنچه پنهان یا آشکار مى‏سازید از همه داناترم و هر کس از شما چنین کارى کند، از راه راست گمراه شده است.»
این نکته روشن است که هنگام تضاد بین «پیوندهاى دوستى با پیوندهاى اعتقادى و ارزشى» باید پیوندهاى ارزشى مقدّم شمرده شود وگرنه پایه‏هاى اعتقاد و ارزش‏ها متزلزل شده و تدریجاً انسان به سوى باطل و فساد گرایش پیدا مى‏کند. لذا نکته اساسى در تولاّى اولیاء اللّه، و تبرّاى از اعداى الهى همین است.
2- دشمنى با دشمنان خدا هر چند از خویشاوندان باشد.
قرآن مى‏فرماید: «لا تَجِدُ قَوماً یؤمِنونَ بِاللّهِ وَالیومِ الآخِرِ یوادّون مَن حادَّ اللّه و رسولَهُ وَلو کانوُا أبائَهُم وَ اَبنائَهُم اَو اِخوانَهُم اَو عَشِیرتَهُم أولئِکَ کَتَبَ فى قلوبِهِم الایمانَ و اَیدهُم برُوحٍ مِنه وَ یُدخِلُهُم جنّاتٍ تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهارُ خالِدینَ فِیها رَضِىَ اللّهُ عَنهُم وَ رَضُوا عَنه اولئِک حِزبُ اللّهِ اَلا اِنَّ حِزبَ اللّهِ هم المُفلِحُون؛(12) هیچ قومى را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمى‏یابى که با دشمنان خدا و رسولش دوستى کنند؛ هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند؛آنان کسانى هستند که خدا ایمان را بر صفحه دل هایشان نوشته و با روحى از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده و آن‏ها را در باغ هایى از بهشت وارد مى‏کند که نهرها از زیر (درختانش) جارى است جاودانه در آن مى‏مانند؛ خدا از آن‏ها خشنود است و آنان (نیز) از خدا خشنودند، آن‏ها «حزب‏اللّه»اند (واقعاً) و «حزب اللّه» پیروز و رستگارند.»
آیه فوق علاوه بر بیان پاداش بزرگى براى آنهایى که اهل تبرّاى از دشمنان خدا هستند. این نکته را گوشزد مى‏کند که هنگام قرار گرفتن بر سر دوراهى، «حفظ پیوندهاى الهى» و «حفظ پیوندهاى خویشاوندى» کدام را باید مقدّم داشت؟ با صراحت مى‏گوید: اگر نزدیک‏ترین خویشاوندان از راه خدا منحرف شوند و آلوده به کفر و فساد گردند باید از آن‏ها برید و به خدا و ارزش‏هاى والاى الهى و انسانى پیوست.
ج: تولّى‏و تبرّى‏در روایات.
افراد از لحاظ «تولى» و «تبرّى» به چند دسته تقسیم مى‏شوند:
اول: افرادى که نه جاذبه دارند و نه دافعه، نه کسى آن‏ها را دوست دارد و نه کسى را دوست یا دشمن دارند. خلاصه نه تولّى‏دارد و نه تبرّى. لذا این گونه افراد در جامعه مانند یک موجود بى‏اثر و بى خاصیت است.
دوم: مردمى که دوست مى‏دارند، با همه مى‏جوشند و گرم مى‏گیرند، ولى با هیچ کس دشمنى نداشته و از هیچ کس اظهار بیزارى و تنفر نمى‏کنند. وقتى هم بمیرند مسلمان با زمزمشان مى‏شوید و هندو بدن آن‏ها را مى‏سوزاند:
چنان با نیک و بد خوکن که بعد از مردنت عرفى‏
مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند

این گونه رفتار براى انسان هدفدار و مسلکى - که فکر و ایده‏اى را در اجتماع تعقیب مى‏کند و تنها درباره منفعت خود نمى‏اندیشد - میسّر نیست و این روش زندگى کردن روش متظاهران دروغ گو است.
سوم: مردمى که همه را دشمن مى‏دارند و همه را دفع مى‏کنند و هیچ کس را دوست و الگو و مقدس نمى‏دانند. این‏ها نیز افراد ناقصى هستند و این دلیل بر این است که فاقد فضائل مثبت انسانى اند.
چهارم: مردمى که هم «تولّى» و هم «تبرّى» هم پاکان و خوبان را دوست مى‏دارند و هم با ناپاکان و مفسدان دشمن مى‏باشند و از آن‏ها بیزارى مى‏جویند و هر دو را در کنار هم و در حد مطلوب دارا مى‏باشند.(13) مطلوب‏ترین انسان همین نوع چهارم است که در این باره روایات فراوانى داریم که به برخى از آن‏ها اشاره مى‏شود:

1- محکم‏ترین دستگیره ایمان: پیامبر اکرم (ص) روزى به یارانش فرمود: «اَىّ عرَى الایمان اَوثَقُ فَقالوا: اَللّهُ وَ رَسُولهُ اَعلَمُ و قال بعضهم الصلوة و قال بعضهم الزکاة و قال بَعضُهُم اَلحَجُّ وَ العُمرَةُ وَ قال بَعضهُم اَلجِهادُ فَقال رسُول اللّه(ص) لِکُلِّ ما قَلتُم فَضلٌ وَ لَیسَ بِهِ، ولکِن اَوثَقُ عُرى الاِیمانُ اَلحُبُّ فى اللّه و البغض فى اللّه و تولاى َّولیاءِ اللّه و التبرّى‏مِن اَعداءِ اللّه؛(14) کدامیک از دستگیره‏هاى ایمان محکم‏تر و مطمئن‏تر است؟ یاران عرض کردند خدا و رسولش آگاه‏تر است. بعضى گفتند: نماز و برخى گفتند: زکات و عدّه‏اى هم گفتند: حج و عمره، و بعضى هم جهاد. رسول خدا(ص) فرمود: همه آنچه گفتید داراى فضیلت است، ولى پاسخ نیست، محکم‏ترین و مطمئن‏ترین دستگیره‏هاى ایمان دوستى براى خدا و دشمنى براى خدا و دوست داشتن دوستان خدا و بیزارى جستن از دشمنان خدا است.»
اصطلاح «تولّى» و «تبرّى» به عنوان دو اصل معروف از همین حدیث گرفته شده است. پیامبر اکرم (ص) نخست با این سؤال مهم، افکار مخاطبان را در این مسئله سرنوشت ساز به جنب و جوش در آورد. و این کارى است که پیامبر اکرم گاهى قبل از القاى مسایل مهم انجام مى‏داد. آن گاه فرمود، که مطمئن‏ترین دستگیره ایمان «حب فى اللّه و بغض فى اللّه» است.
تعبیر به «دستگیره» در این جا گویا اشاره به این است که مردم براى وصول به مقام قرب الهى، باید به یک وسیله‏اى چنگ بزنند و بالا بروند.
2- تمام خیرها:
امام صادق علیه السلام به جابر فرمود: «اِذا اَرَدتَ اَن تَعلَمَ اَنّ فِیک خَیراً فانظُر اِلى قَلبِکَ فَاِن کانَ یُحِبُّ اَهلَ طاعَةِ اللّهِ و یُبغِضُ اَهلَ معصیةِ ففیک خیرٌ واللّهُ یُحِبّکَ وَ اِن کانَ یُبغِضَ اَهلَ طاعَةِ اللّه وَ یَحِبُّ اَهلَ مَعصِیةِ، فَلَیس فِیکَ خیرٌ واَللّهُ یُبغِضُکَ وَاَلمَرءُ مَعَ مَن اَحَبّ؛(15) هرگاه بخواهى بدانى در تو خیر و نیکى وجود دارد یا نه؟ نگاهى به قلبت کن! اگر اهل اطاعت الهى را دوست مى‏دارد و اهل معصیت را دشمن مى‏شمرد، تو انسان خوبى هستى و خدا تو را دوست دارد و اگر اهل اطاعت الهى را دشمن و اهل معصیتش را دوست مى‏دارد، نیکى در تو نیست و خدا تو را دشمن مى‏دارد و انسان با کسى است که او را دوست مى‏دارد.»
3- برگزیده خدا بودن:
امام باقر(ع) از رسول خدا (ص) نقل نموده که آن حضرت فرمود: «وُدُّ اَلمؤمِنِ لِلمُؤمِنِ فى اللّه مِن اعظَمِ شُعَبِ الاِیمان، اَلا وَ مَن اَحَبَّ فى اللّه وَ ابغَضَ فى اللّه وَ اَعطى فى اللّه و مَنَعَ فى اللّهِ فهو مِن اَصفِیاءِ اللّه؛(16) محبت مؤمن نسبت به مؤمن به خاطر خدا از بزرگ‏ترین شاخه‏هاى ایمان است، آگاه باشید! کسى که به خاطر خدا دوست بدارد، و به خاطر خدا دشمن بدارد به خاطر خدا ببخشد و به خاطر خدا خود دارى از بخشش کند او از برگزیدگان خدا است.»
4- دین همان حب و بغض است:
فضل بن یسار مى‏گوید: «سئَلنا ابا عَبداللّه عَنِ الحُبّ وَ البُغضِ اَمِنَ الاِیمان هو؟ فقال: وَ هَل الایمان اِلاّ الحُبّ و البُغض؛(17) از امام صادق (ع) پرسیدم از دوستى و دشمنى که آیا جزء ایمان است؟ فرمود: آیا ایمان چیزى جز دوستى و دشمنى است؟»
5- کمال ایمان‏
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «مَن اَحبّ لِلّه وَابغَضَ لِلّه و اعطى فهُو ممن کَمُل اِیمانُه؛(18) کسى که براى خدا دوستى کند و براى خدا دشمنى کند و براى خدا کمک کند، از زمره کسانى است که ایمانش کامل شده است.»
6- بهترین اعمال‏
پیغمبر اکرم (ص) فرمود: «لَو اَنَّ عَبدَینِ تَحابّا فى اللّه اَحَدَهما بالمَشرِقِ وَالاَخَرُ بِالمَغرِب لَجَمَعَ اللّهُ بَینَهُما یَوم القِیامَةِ و قال النبى اَفضلُ الاَعمالِ اَلحُبُّ فى اللّهِ وَ البُغضُ فى اللّه؛(19) اگر دو بنده (از بندگان خدا) یکدیگر را به خاطر خدا دوست دارند یکى در مشرق باشد و دیگرى در مغرب، خداوند آن دو را در قیامت در بهشت کنار هم قرار مى‏دهد.»
و فرمود: «برترین اعمال دوستى در راه خدا و دشمنى در راه خدا است.»
7 - بر منبرهاى از نور
درحدیث دیگرى از پیغمبر اکرم (ص) چنین آمده: «اِنَّ حَولَ اَلعَرشِ مَنابِرَ مِن نُورٍ عَلَیها قَومٌ لِباسُهُم وَ وُجُوهُهم نُورٌ لَیسُو بِانبِیاءٍ یَغبِطُهُم الانبِیاءُ وَ الشُّهَداءُ علیهم قالُوا یا رَسُول اللّه حَلِّ لَنا قال: هُمُ المتحابُون فى اللّه و المتجالِسُونَ فى اللّهِ و المُتزاءوِرُون فى اللّهِ؛(20) در اطراف عرش الهى منبرهایى از نور است که بر آن‏ها گروهى هستند که لباس‏ها و صورت هایشان از نور است؛ آن‏ها پیامبر نیستند ولى پیامبران و شهدا به حال آن‏ها غبطه مى‏خورند! عرض کردند: اى رسول خدا! آن مسئله را براى ما حل کن (آن‏ها چه کسانى هستند؟) فرمود: آن‏ها کسانى هستند که به خاطر خدا یکدیگر را دوست دارند و براى خدا با یکدیگر مجالست مى‏کنند و براى خدا به دیدار هم مى‏روند.»
8 - بى حساب داخل بهشت شدن‏
در حدیثى از على بن الحسین(ع) آمده: «اِذا جَمَع اللّهُ عَزَ وَ جَلَّ الاَوَّلین وَ الآخَرِینَ قامَ منُادٍ فَنادى یَسمَعُ النّاسَ فیقُولُ اَینَ المُتَحابُون فى اللّه قال: فیقُومُ عُنَقٌ مِنَ النّاسِ فَیُقالُ لَهُم اِذهِبُوا اِلَى الجَنّةِ بِغَیرِ حِسابٍ قال: فتلقَاهُم المَلائِکةُ فیقُولون اِلى اَین؟ فیقُولَون اِلَى الجَنَّةِ بِغَیرِ حِسابٍ! قال فَیقُولُون فَاىّ ضَربٍ اَنتُم مِنَ النّاسِ؟ فیقُولون نَحنُ المُتحابّون فى اللّه قال: فیقُولَون و اىّ شى‏اَعمالُکم؟ قالُوا کنّا نحِبُّ فى اللّه و نُبغِضُ فى اللّه قال: فیقولون نِعمَ اَجرُ العاملین؛(21) هنگامى که خداوند متعال اقوام اوّلین و آخرین را (در قیامت) جمع مى‏کند، ندا دهنده‏اى ندا مى‏دهد، به گونه‏اى که به گوش همه مردم برسد. مى‏گوید: کجا هستند آن هایى که به خاطر خدا همدیگر را دوست داشتند، فرمود: در این هنگام گروهى از مردم برمى خیزند و به آن‏ها گفته مى‏شود: بدون حساب به سوى بهشت بروید! فرمود: در این موقع فرشتگان الهى از آن‏ها استقبال مى‏کنند مى‏گویند به کجا مى‏روید؟ مى‏گویند: به بهشت بدون حساب! مى‏گویند شما از کدام گروه هستید؟ مى‏گویند: کسانى هستیم که به خاطر خدا یکدیگر را دوست مى‏داشتیم و به خاطر خدا گروهى را دشمن مى‏داشتیم، فرشتگان مى‏گویند: چه خوب است پاداش عمل کنندگان.»
9- عمل مخصوص خداوند
در حدیث قدسى آمده، که خداوند به موسى فرمود: «آیا هرگز عملى براى من انجام داده‏اى؟ موسى عرض کرد: آرى! براى تو نماز خوانده‏ام، روزه گرفته‏ام، انفاق کرده‏ام و به یاد تو بوده‏ام ؛ فرمود: امّا نماز براى تو نشانه (ایمان) است و روزه سپر آتش، و انفاق (سایه‏اى) در محشر، و ذکر خدا نور است.» و نیز فرمود: «فَاىّ عَمَلٍ عَمِلتَ لى قال مُوسى، دُلّنى عَلَى العَمَلِ الّذى هَوَلَکَ قال یا مُوسى هل والَیتَ لى ولیّاً وَ هَل عادیتَ لى عدُوّاً قَط فَعَلِمَ مُوسى اِنّ اَفضَل الاَعمال الحُبّ فى اللّه و البُغضُ فى اللّه؛ کدام عمل را براى من به جا آورده‏اى اى موسى! عرض کرد خداوندا! خود مرا به عمل براى خودت راهنمایى فرما! فرمود: آیا هرگز به خاطر من کسى را دوست داشته‏اى - و به خاطر من کسى را دشمن داشته‏اى؟ (در این جا بود که) موسى دانست که برترین اعمال دوستى در راه خدا و دشمنى براى خدا است.»(22)
10- تولّى‏و تبرّى دو واجب الهى
پیامبر اکرم (ص) فرمود: «الحبّ فى اللّه فریضةٌ،والبغض فى اللّه فریضةٌ؛(23) دوستى در راه خدا و دشمنى در راه خدا واجب است.»
از روایات مذکور و غیر آن، استفاده مى‏شود که در اسلام حساب مهمى براى "حبّ فى اللّه" و "بغض فى اللّه" باز شده است تا آن‏جا که به عنوان افضل اعمال، و نشانه کامل ایمان، و برتر از نماز و روزه و حج و جهاد و انفاق در راه خدا، معرفى شده و صاحبان این صفت، پیشگامان بهشتند و مقاماتى دارند که انبیا و شهدا به حال آن‏ها غبطه مى‏خورند. این تعبیرات پرده از نقش مهمّ مسئله ولایت و تولّى‏و تبرّى‏در تمام برنامه‏هاى دینى و الهى بر مى‏دارد زیرا انسان پیشوایان بزرگ را به خاطر ایمان و تقوا و فضایل اخلاقى و اعمال صالح دیگر دوست مى‏دارد، با این حال، چگونه ممکن است به آنان تأسّى نکند، و همگام و هم دل و هم رنگ نشود.(24)
د: بارزترین مصداق تولّى‏و تبرّى‏
بهترین مصداق و بارزترین نمونه براى دوستى و دشمنى در راه خدا، محبت نسبت به خاندان رسالت، دشمنى با دشمنان آن‏ها است که همه این فضایل را در حَد اعلا دارا است، یعنى نشانه دیندارى و بلکه اساس آن را تشکیل مى‏دهد و بهترین دستاویز و «عروة»اى است که انسان بدان چنگ مى‏زند.
متقى هندى از علماى اهل سنت نقل نموده ، که پیامبر اکرم (ص) فرمود: «لایؤمِنُ اَحَدُکُم حَتّى اکونَ احَبّ اللّهِ من نَفسِهِ وَ اَهلِى احبّ اللّه من اَهلِهِ و عترتى احبّ اللّه مِن عِترَتِهِ و ذرّیتى احبّ اللّه مِن ذُریّه؛(25) کسى از شما ایمان نیاورد مگر آن که من (پیامبر) پیش او از خودش محبوب‏تر باشم و خاندانم نزد او محبوب‏تر از خاندانش و عترت من نزد او محبوب‏تر از عترت او باشد و دودمان من نزد او محبوب‏تر از دودمانش باشد.»
شیخ صدوق از پیامبر اکرم نقل نموده که آن حضرت فرمود: «کسى که خداوند دوستى امامانى از خاندان مرا روزى او کند به خیر دنیا و آخرت دست یافته و شک نداشته باشد که اهل بهشت خواهد بود زیرا دوستى خاندان من بیست فایده دارد، ده تا در دنیا و ده تا در آخرت: امّا در دنیا (باعث) زهد، حرص در عمل(نیک) ورع در دین، رغبت و عشق به عبادت، توبه پیش از مرگ، نشاط در شب زنده دارى، نومیدى از مال مردم، مواظبت و نگهبانى از امر و نهى الهى، بغض دنیا و سخاوت (در پرداخت مال دنیا).
امّا در آخرت: پرونده‏اش باز نشود، میزان عملى براى او بر پا نشود، نامه ى عملش به دست راستش داده شود، برائت (و آزادى) نامه‏ى آتش دوزخ به او داده مى‏شود، صورتش نورانى و سفید گردد، از جامه‏ها و زیورهاى بهشتى بر او بپوشاند، شفاعت او را درباره ى صدنفر از خاندانش بپذیرند، خداى عز و جل با دیده‏ى رحمت به او بنگرد، تاجى از تاج‏هاى بهشت بر سر او بگذارند و آن که بى حساب داخل بهشت مى‏گردد. پس خوشا به حال دوستان خاندانم.»(26)
در حدیث دیگرى هیثمى یکى دیگر از علماى اهل سنّت از على بن الحسین نقل نموده که آن حضرت فرمود: «مَن اَحَبّنا للدنیا فاِنَّ صاحِبَ الدُنیا اَحَبّهُ البرّ و الفاجر، مَن احبّنا لِلّه کنّا نحنُ و هُو یوم القیامَةِکهاتین و اشار بِاِ صبَعِهِ السبابة والوسطى؛(27) کسى که ما را براى دنیا دوست بدارد (ارزشى ندارد چون) نیکوکار و بدکار، دنیا را دوست دارند، و کسى که ما را براى خدا دوست بدارد ما و او در کنار هم هستیم مانند این دو (اشاره به انگشت سبابه و وسط خود نمود).»
در روایت دیگرى از پیامبر اکرم (ص) خطاب به حضرت على (ع) در مورد ولایت و دوستى آن حضرت چنین آمده: «لَو اَنَّ عَبداً عبدالله مِثلَ ماقام نوحٌ فى قَومِه و کانَ لَه مِثل اُحُدٍ ذهَباً فانفقه فى سبیل اللّه و مَدَّ فى عُمرِهِ حَتَى حَجّ اَلفَ عامٍ عَلى قَدَمیهِ ثُمَّ قُتِلَ بَینَ الصَّفا و المَروة مَظلُوماً ثم لم یوالک یا عَلِىّ لم یَشُمَّ رایَحَةَ الجَنّة و لَم یَدخُلها؛(28) اگر کسى به اندازه رسالت حضرت نوح در میان قومش عبادت کند و به اندازه کوه احد طلا داشته و در راه خدا انفاق کند، و عمرش طولانى شود تا هزار بار خانه کعبه را با پاى برهنه زیارت کند. و سپس در میان صفا و مروه مظلومانه به قتل برسد، اگر ولایت (دوستى) تو را اى على نداشته باشد، بوى بهشت را نچشیده و داخل آن نخواهد شد.»
ه: زیارت عاشورا تبلور تولّى‏و تبرّاى تشیّع‏
درعظمت و فضیلت زیارت عاشورا همین بس که از سنخ سایر زیارات نیست که به ظاهر از انشاء و املاى معصومى باشد (هر چند از قلوب مطهر ایشان چیزى جز آنچه از عالم بالا مى‏رسد صادر نمى‏شود).
این زیارت از احادیث قدسیّه‏اى است که به همین ترتیب، از زیارت و لعن و سلام و دعا از حضرت احدیّت به جبرئیل امین و از او به خاتم النبیین رسیده است.
صفوان مى‏گوید: امام صادق (ع) به من فرمود: «بر خواندن این زیارت (عاشورا) مواظب باش پس به درستى که من ضامن قبولى زیارت کسى هستم که از دور و نزدیک، این زیارت را بخواند که سعى او مشکور باشد؛ سلام او به آن حضرت برسد و محجوب نماند و حاجت او از طرف خدا برآورده شود و به هر چه که خواهد برسد و خدا او را ناامید نگرداند. اى صفوان! این زیارت به این مضمون از پدر یافتم و پدرم از پدرش « تا مى‏رسد به پیامبر اکرم (ص) و رسول خدا از جبرئیل با همین مضمون و جبرئیل از خداى متعال با همین مضمون». همانا خداى عزّ و جلّ به ذات مقدس خود قسم خورده که هر کس حسین را به این جملات زیارت کند چه از راه دور و چه از راه نزدیک و سپس دعاى بعد از آن را بخواند، زیارت او را قبول کنم و درخواست او را به هر قدر که باشد برآورم. پس از حضور من با نومیدى برنمى گردد و او را با چشم روشن و حاجت برآورده شده و فوز به بهشت و آزادى از دوزخ برمى گردانم و شفاعت او را در حق هر کس که شفاعت کند (جز دشمنان خاندان پیغمبر) مى‏پذیرم.»(29)
هم چنین فرمود: «اگر این زیارت در روز عاشورا (دهم محرم) و مخصوصاً در کربلا با اشک روان خوانده شود «خدا را در روز قیامت با ثواب دو هزار حج و دو هزار عمره و دو هزار جهاد - که ثواب آن همانند ثواب کسى باشد که در خدمت رسول خدا و ائمه ى طاهرین (ع) حج و عمره و جهاد کند - ملاقات نماید»(30) این همه ثواب و پاداش براى آن است که تولّى‏و تبرّا هم چنان در جامعه تشیّع زنده بماند.
فرازهاى از تولاّى زیارت عاشورا
1- با تولاّى شما به خدا نزدیک مى‏شوم:
«یا اباعبداللّه اِنّى اَتَقَرَّب اِلى اللّه و اِلى رَسولِهِ و الى فاطمةَ و اِلى الحَسَنِ و الیک بِموالاتِک... و اتقرّب اِلى اللّه ثُمَّ اِلَیکُم بِمُوالاتِکُم و مُوالاةِ وَلیُّکُم... و ولىٌّ لِمَن والاکُم...؛(31) اى ابا عبداللّه همانا تقرّب مى‏جویم به سوى خدا و رسولش و امیرمؤمنان و فاطمه و حسن و به سوى خودت و با دوستى تو... و تقرب مى‏جویم به سوى خدا سپس به سوى شما(ائمه اطهار) با محبّت و دوستى شما و دوستى دوستان شما... (و من) دوستم با هر کس که دوستدار شما باشد.
در بخش دیگرى از آن مى‏خوانیم: «الّلهُمَّ اِنى اَتَقرّبُ اِلَیکَ فى هذا الیَوم و فى موقفى هذا و ایّام حیوتى بِالبَرائةِ مِنهُم و اللَّعنَةِ عَلَیهِم و بالموالات لنَبیّک و آل نبیّک علیه و علیهم السلام؛(32) خدایا بحقیقت تقرب مى‏جویم به پیشگاه تو در این روز (با عظمت یعنى عاشورا) و در این جایى که هستم و در تمام دوران زندگیم به بیزارى از آن‏ها (دشمنان شما) و (فرستادن) لعنت بر آنان و با دوستى پیامبرت و آل پیامبرت که بر او و بر ایشان سلام خدا باد.»
2- صد بار اظهار ارادت و بیان تولّى‏
عرضه مى‏دارى: «السّلام علیکَ یا ابا عَبداللّه وَ عَلَى الاَرواح الَّتى حَلّت بِفَنائِک عَلَیکَ مِنى سلامُ اللّهِ اَبداً ما بَقیتُ وَ بَقِى اللَّیلُ وَ النَهار وَ لا جَعَلَهُ اللّهِ آخِرَ العَهدِ مِنّى لِزیارَتُکم السَّلام عَلَى الحُسین و على على بن الحسین و عَلى اَولاد الحسین وَ على اَصحابِ الحُسَین؛(33) سلام بر تو اى اباعبداللّه! و بر روان هایى که سر به آستانت فرود آوردند، از جانب من سلام خدا همیشه و تا زنده‏ام و شب و روز باقى است، بر تو باد و خداوند این زیارت را آخرین زیارت من قرار ندهد نسبت به شما، سلام بر حسین و بر على فرزند حسین و بر فرزندان حسین و بر اصحاب حسین (این ولایت مداران تاریخ و دوستان حسین و اهلبیت).»
3- ثبات قدم بر دوستى اهل بیت‏
آن گاه سر به پیشگاه الهى ساییده و عرضه مى‏دارى: «وثبّت لى قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین...(34)؛ و ثابت بدار گام راستى (ولایت و تولایم) را نزد خودت با حسین و یاران حسین (سرسلسله جنبان تولّى‏داران تاریخ).»
فرازهایى از تبرّاى این زیارت‏
1- صد بار نفرین بر دشمنان اصلى اهل بیت‏
«اَللّهُمَ العَن اَوَّل ظالمٍ ظَلَمَ حَقَ مُحَمّدٍ وَ آل مُحَمّد وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ على ذالِک اَللّهم العَنِ العِصابَة الّتى جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت عَلى قَتلِهِ اَللّهُمَ العَنهُم جَمیعاً؛ خدایا لعنت نما (و از رحمت خود دور گردان) اوّلین ستم‏گرى که در حق محمّد (ص) و آلش ستم روا داشت و آخرین کسى که او را در این ستم یارى کرد، خدایا لعنت فرصت بر گروهى که با حسین پیکار کردند و همراهى نمودند براى کشتن او و پیمان بستند و از هم پیروى مى‏کردند، خدایا همه را لعنت کن.»
آن گاه فریاد برآور بر سر پایه گزاران ستم بر اهل بیت و غاصبان خلافت اوّلى و دومى و سومى و چهارمى: «اللهُمَ خُصَّ اَنتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَعنِ مِنّى وَابدَا بِهِ اَوَّلاً ثُم الثانى و الثالِثَ وَ الرابِع اللهُمَ العَن یَزیدَ خامِساً...(35)؛ خدایا اختصاص ده خودت از طرف من ستمگر اوّلى را به لعنت و آغازین به آن لعن اوّلى را سپس دومى و سومى و چهارمى را خدایا لعنت کن یزید را در مرتبه پنجم.»
2- تبرّا عامل قرب الهى‏
«اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلى اللّه و اِلى رَسُولُه... بمُوالاتِک وَ بِالبَرأئة مِمَّن اَسَّسَ اساسَ الظُلمِ وَ الجُور عَلیکُم وَابرَءُ اِلى اللّه وَ اِلى رَسولِهِ مِمَّن اَسَّسَ اساس ذلِک وَ بَنى عَلَیهِ بُنیانَهُ وَ جَرى فى ظُلمِهِ وَ جَورِ هِ عَلَیکُم وَ عَلى اَشیاعِکُم بَرئتُ اِلى اللّه وَ اِلَیکُم مِنهُم وَ اَتَقَرَّبُ اِلى اللّه...(36)؛ براستى من تقرّب مى‏جویم به درگاه خدا و رسول او با دوستى تو، و بیزارى جستن از کسى که اساس ستم و جور بر شما را پایه گذارى نمود، و بیزارى مى‏جویم به سوى خدا و رسول او از کسى که پایه گذارى نمود آن ستم را و بنیاد نهاد بر آن ساختمانش را و روا داشت ستم و بیداد بر شما اهل بیت، و بر شیعیان شما، بیزارى مى‏جویم به درگاه خدا و به سوى شما و تقرّب مى‏جویم.»
از جملات فوق مطالبى استفاده مى‏شود از جمله:
الف: هم چنان که تولّى‏و دوستى اهل بیت (ع) عامل قرب و نزدیکى به پیشگاه قدس الهى است، تبرّى‏و بیزارى جستن از دشمنان اهل بیت و غاصبان حق آن‏ها نیز چنین خاصیتى دارد. پس هر دو را در کنار هم، و دوشادوش هم باید داشت هم دوستى را و هم بیزارى، هم "حبّ فى اللّه" را و هم "بغض فى اللّه".

ب: چنان که تولّى‏و دوستى را با سلام و درود و اظهار محبّت به زبان آورد، تبرّى‏و بیزارى را نیز باید در قالب الفاظى چون لعن و نفرین به دشمنان اهل بیت ابراز نمود؛ هم محبّت و دوستى باید اظهار شود و هم خشم و بیزارى آشکار گردد.
ج: این تولّى‏و آن تبرّى‏باید شب و روز ادامه یابد و لحظه به لحظه استمرار داشته باشد، و باید از خدا خواست که تا پایان عمر بر خط تولّى‏و تبرّى باقى بمانیم : «و ثبت قدم صدق لنا عندک..».
اى خداوندا تو از ما لطف و نعمت را مگیر
آن صفا و مهربانى آن محبّت را مگیر
معنویت بستگى دارد به مهر اهل بیت‏
هرچه خواهى بگیر اما ولایت را مگیر
صفاى دل بجز مهر شما نیست‏
که بى مهر شما دل را صفا نیست‏
شما پوشیده در ذات خدایید
خدا هم از شما هرگز جدا نیست‏
سحاب بذل تان پیوسته بارد
کتاب فضل تان را انتها نیست‏
خوشا حال دل بیمار عشقى‏
که جز وصل شما او را دوا نیست‏
کسى غیر از شما آل پیمبر
به عقبى و به دنیا مقتدا نیست‏
بنازم قدر عشاق شما را
که کمتر از مقام انبیا نیست‏
بریدن از شما امکان ندارد
نشستن بى شما هرگز روا نیست‏
پى‏نوشت‏ها: -
1- ناصر مکارم شیرازى و همکاران، پیام قرآن (مدرسه الامام على بن ابى طالب (ع)، چاپ اوّل، 1377 ه .ش)، ج‏1، ص 365 - 366 با تغییر و اضافات.
2- ممتحنه، آیه 4 و 6.
3- احزاب، آیه 21.
4- فخر رازى، التفسیر الکبیر، (چاپ مصر) ج 27، ص 166.
5- شورى، آیه 23.
6- سبأ، آیه 47.
7- التفسیر الکبیر، ج 27، ص 166.
8- سیوطى، جمع الجوامع، ج 6، ص 156.
9- توبه، آیه 71.
10- حشر، آیه 9.
11- ممتحنه، آیه 1 و ر،ک پیام قرآن (همان) ج 1، ص 368.
12- مجادله، آیه 22.
13- ر،ک علاّمه مرتضى مطهرى، جاذبه و دافعه على(ع)، قم،صدرا، چاپ سى و نهم، 1380 ش، ص 21 - 28 با تلخیص.
14- محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، (تهران، دارالکتب الاسلامیة)، ج 2، ص 125، حدیث 6.
15- همان، ج 2، ص 126.
16- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار (تهران دارالکتب الاسلامیه)، ج 66، ص 24، حدیث 14.
17- همان ج 67، ص 24.
18- کلینى، اصول کافى ، ح 2، ص 124 و ر،ک بحارالانوار، ج 66، ص 238، حدیث 10.
19- همان، ج 66، ص 352، حدیث 32.
20- همان.
21- همان، ج 66، ص 245، حدیث 19، ر،ک: اصول کافى ، ج 2، ص 126.
22- بحار الانوار،، ج 66، ص 252،حدیث 33.
23- همان.
24- براى توضیح بیشتر ر.ک پیام قرآن (همان)، ج 1، ص 381 - 382 و ر.ک :رسولى محلاّتى، چهل حدیث،ج‏2.
25- على متقى هندى، کنزالعمّال (بیروت مؤسسّه الرسالة)، ج 1، ص 42، حدیث 93 و بحارالانوار، ج 27، ص 112 و ج 44، ص 74.
26- شیخ صدوق، خصال، ج 2، ص 515.
27- هیثمى، مجمع الزوائد، ج 10، ص 281 و بحارالانوار، ج 27، ص 84 - 90 با اندکى اختلاف.
28- بحارالانوار،ج 27،ص‏194 و ر ک:مناقب خوارزمى،ص 28.
29- بحار الانوار ، ج 98 (چاپ بیروت)، ص 299 - 300.
30- همان، ص 290، روایت 1.
31- همان، ص 292.
32- همان، ص 293.
33- همان، ص 293.
34- همان.
35- همان، 293.
36- همان و مفاتیح الجنان، ص‏752.

تبلیغات