فلسفه اسلامی با گرایشها و رویکردهای گوناگون از بالندگی و قوت فراوانی برخوردار است؛ ولی نمیتوان آسیبهای روششناختی، محتوایی و ساختاری آن را نادیده گرفت. در این مقاله علاوه بر توصیف روش فلسفه به آسیبشناسی آن نیز اشاره شده است. روش پیشنهادی ایناست که فلسفه به معنای دانش هستیشناسی با روش عقلی و عقلایی به حل مسائل فلسفی میپردازد. این نگاشته در ادامه به آسیبشناسی مسائل فلسفه اسلامی از منظر درون و برون دینی پرداخته است.
ظهور عصر تجدید حیات فرهنگی (رنسانس) در اروپا مسبوق به علل و عواملی بوده که از زمره آنها میتوان به رشد نوعی عقلانیت - یا اصالت عقل فلسفی - اشاره کرد. در منابع مربوط به تحولات سدههای میانی آمده است که عقلانیت یاد شده ریشه در برخی آثار یا سنتهای فلسفی فرهنگ و تمدن اسلامی داشته و از مهمترین آنها، نوعی اصالت عقل برآمده از تفاسیر ابن رشد قرطبی بر آثار ارسطو است. این سنت فلسفی - کلامی با عنوان "مکتب ابن رشدی لاتینی" شهرت یافته و گرچه قضاوتهای گوناگونی در خصوص اصالت و ارزش آن ابراز شده، ولیکن در مورد نفوذ و تأثیر گسترده آن در تحولات فکری - فرهنگی قرون وسطی تردیدی وجود ندارد. فاصله زمانی این موضوع از قرن سیزدهم میلادی، یعنی از هنگام آشنایی گسترده غرب لاتینی با آثار و منابع علمی و فلسفی مسلمانان آغاز و با پشت سر گذاشتن تحولاتی در محتوا و مطاوی آن منابع، دامنه آن تا قرن هفدهم میلادی کشیده شده است. این نوشتار در حکم گزارشی توصیفی است از مکتب مذکور که گزیدهای از شرایط ظهور، چهرهها و آرای مکتب یاد شده را در مهمترین مرکز علمی - کلامی آن عصر یعنی دانشگاه پاریس عرضه میدارد.
مسئله کلیات از دیرباز مورد توجه فلاسفه بوده است. در این نوشتار این مسئله از سه زاویه و سه منظر وجود شناختی، معرفت شناختی و روانشناختی در مورد آرای یکی از فلاسفه برجسته مسلمان یعنی صدرالمتألهین شیرازی مورد بررسی قرار گرفته است و آنگاه از هر یک از منظرهای سه گانه مذکور، نقدهایی در مورد این متفکر فلسفیاندیش طرح شده است.