بافت تاریخی کاشان به دلیل جایگاه خود در مرکزیت شهر، از مهمترین محدوده ها برای تمرکز خدمات تجاری، اداری، سیاسی، اقتصادی به شمار میآید.گرچه محدوده بافت تاریخی، تنها بخشی از کل مساحت شهر کاشان را در بر میگیرد، اما بررسی چگونگی کاربرد اراضی در این محدوده از اهمیت خاصی برخوردار است، زیرا قلب کاشان (مجموعه بازار) هنوز در این قسمت می تپد و عناصر کالبدی،مشخص کننده هویت تاریخی شهر در این محدوده قرار دارد. این که چگونه می توان مساله حفظ میراث و ارزش های کالبدی بافت تاریخی را با مقتضیات کالبدی زندگی روزمره شهری برقرار ساخت، بخشی از پاسخ خود را در چگونگی کاربرد اراضی پیدا می کند که این امر، موجب اندیشیدن تدابیری خاص و برنامه ریزی منسجم برای تقسیم کاربردها و میزان وسعت و سران ه آنها با توجه به نقش و کارایی آنها در درون بافت می گردد. به طور کلی، هدف از انجام این پژوهش، مطالعه وضعیت موجود کاربردهای زمین در محدوده بافت تاریخی و بررسی وسعت، سرانه، تراکم، پراکندگی هر یک از کاربردهای بافت و شناسایی کمبودها و ایجاد تعادل در تشخیص کاربردها با توجه به اهمیت و کارایی آنها در محدودهْ بافت است. با نگرش به مبانی، مفاهیم و معیارهای کاربرد اراضی، بافت قدیم شهر کاشان، با مساحتی معادل 478 هکتار و جمعیتی برابر 45133 هزار نفر(در سال 1385)، بررسی و تحلیل گردید. بافت تاریخی شهر در وضع موجود، در کاربردهای فرهنگی، ورزشی، تفریحی و فضای سبز دارای کمبود است و این کمبود، مشکلاتی را در زمینه انحراف اجتماعی و عقب افتادگی فرهنگی- اجتماعی جوانان ساکن در بافت شهر سبب گردیده است. از نتایج این پژوهش می توان اشاره نمود که برخی کاربرد ها، مانند: کاربرد اداری، تجاری ( بازار) در داخل بافت دارای عملکرد فرا شهری هستند؛ به طوری که نسبت به سایر کاربردها جذب و تولید سفر بیشتری دارند. ضمن اینکه یک سری کاربردها در داخل بافت وجود دارند که تاثیر مثبت بر سایر قطعات مجاور می گذارند.
طراحی سیاست همگرایی در سیاست گذاری کلان ملی، و با عطف به متفاوت بودن وضع تاریخی، جغرافیایی، و سیاسی کشورهای مختلف، و عرضه اجرای الگوهای مدیریت قومی یکسان برای کشورها از سوی صاحب نظران و سیاستمداران، نتایج زیان باری را برای کشورها و مردم در پی دارد؛ از این رو تبیین چهارچوب نظی مناسبی که بتواند مسیر طراحی سیاست همگرایی را برای کشورهای دارای ویژگی های گوناگون مشخص کند، ضروری است.با توجه به وجود این ضرورتی، در مقاله حاضر در پی پاسخ دادن به این سوال هستیم که عناصر و رویکردهای جغرافیای سیاسی چگونه به طراحی روش های بهینه و بومی سیاست های همگرایی کمک می کند؛ به طوری که ضمن حفظ تمامیت ارضی کشورها، اصل همزیستی و کرامت انسانی نیز مورد توجه قررا گیرد. روش تحقیق در این مقاله از نوع توصیفی ـ تحلیلی، و روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای است. نتایج به دست آمده از این بررسی نشان می دهد که کشورهای دارای وضع تاریخی، جغرافیایی و جغرافیای سیاسی متفاوت، نمی توانند الگوی واحد سیاست همگرایی را در پیش گیرند؛ بلکه هر کدام متناسب با این عناصر باید رویکرد سیاسی و سازوکار همگرایی متفاوتی برای خود اتخاذ نمایند. نادیده گرفتن این واقعیت ممکن است زیان های جبران ناپذیری برای این کشور به بار آورد.