این مطالعه به بررسی رابطه میان تحصیلات مادر و مرگ و میر کودکان زیر یک سال در ایران می پردازد. از آنجایی که همبستگی مشاهده شده میان تحصیلات مادر و مرگ و میر کودکان ممکن است به واسطه ارتباط این دو متغیر با موقعیت اقتصادی- اجتماعی و خصوصیات محل زندگی خانوار باشد، لذا سعی شده است دو متغیر اخیر کنترل شوند. داده های به کار رفته مربوط به بررسی جمعیتی و بهداشتی ایران است. برای تحلیل داده ها از رگرسیون لاجستیک استفاده شده
در دهه های اخیر، ایران کاهش باروری چشمگیری را تجربه کرده است. کاهش شدید باروری در ایران، توجه بسیاری از کارشناسان را به خود جلب کرده و مطالعات و تحقیقات زیادی در این حوزه انجام شده است. این مقاله مروری بر تحقیقات انجام شده در زمینه ی کاهش باروری در دو دهه ی منتهی به سال 1390 است. هدف، ترکیب نتایج تحقیقات کاهش باروری، برای دست یابی به یک تحلیل کلان و یکپارچه از نتایج تحقیقات انجام شده، است. این مقاله، یافته های 50 عنوان پژوهش، که با معیارهای چندگانه غربال و انتخاب شده اند، را مرور کرده است. در این مرور، سیمای تحقیقات در قالب چهار مؤلفه (بازه ی زمانی، جنس پژوهشگر، نوع مأخذ و حوزه ی تخصصی مؤلفان) و روش شناسی آنها در قالب سه مؤلفه (روش تحقیق، جامعه ی آماری و حجم نمونه) و یافته های تحقیقات با عنوان پرتکرارترین عوامل تعیین کننده ی کاهش باروری در ایران آمده است. نتایج نشان می دهد، نظریه ی گذار جمعیتی عمده ترین مبحث نظری در طول چند دهه ی مطالعات جمعیت شناختی ایران است. در این مطالعات، تبیین کاهش شدید باروری ایران بیشتر از طریق مؤلفه های ساختاری مطالعه شده است. همچنین مرور این مطالعات نشان می دهد، بیشتر آنها با حجم نمونه ی کوچک و جامعه ی آماری متفاوت، مسیر واحد و مشترکی را طی کرده و به نتایج تقریباً یکسانی رسیده اند. لذا، تغییر جامعه ی آماری یا نمونه و تکرار تعیین کننده های ساختاری کاهش باروری در تحقیقات متعدد به دانش افزایی در این زمینه نمی انجامد.
انجام عمل سزارین در عین حال که می تواند در شرایط بحرانی جان مادر و نوزاد را از مرگ و مشکلات احتمالی نجات دهد، اما بکارگیری نابجای آن عوارض غیرقابل جبرانی دارد. امروزه نرخ سزارین بیشتر از حد قابل قبول آن گزارش می شود و با افزایش بی رویه آن در جهان و از جمله ایران مواجه هستیم. با توجه به نقش نگرش در انجام رفتارهای بهداشتی، در این مطالعه به دنبال بررسی نگرش نسبت به سزارین و عوامل مرتبط با آن هستیم. جامعه آماری زنان باردار ساکن شیراز و حجم نمونه با استفاده از جدول لین 600 نفر است. روش نمونه گیری طبقه ای چندمرحله ای است و با استفاده از پرسشنامه، اطلاعات جمع آوری و با نرم افزار SPSS و تکنیک های رگرسیون، رگرسیون چند متغیره و آزمون T به تجزیه و تحلیل داده ها پرداخته شده است. طبق یافته های این مطالعه، 12 درصد درصد از زنان باردار دارای نگرش مثبت، 69 درصد درصد دارای نگرش میانه و 19 درصد نیز دارای نگرش منفی نسبت به سزارین بوده و آمار استنباطی حاکی از آن است که فرضیات تحقیق درباره ارتباط سن، سابقه سزارین در فامیل، نوع زایمان قبلی، محل مراقبت های بارداری و آگاهی از سزارین با نگرش به سزارین، تأیید شد. رگرسیون چند متغیره نیز نشان داد که متغیرهای نوع زایمان قبلی، محل مراقبت های بارداری و آگاهی از سزارین به ترتیب به معادله وارد شدند. با توجه به یافته های تحقیق ضروری است تا جهت مقابله با افزایش بی رویه و رسیدن به حد مطلوبی از سزارین نگرش زنان مد نظر قرار گرفته و با اقدامات لازم، شاهد بهبود نگرش به زایمان طبیعی باشیم.
جامعه روستایی ایران پس از ورود معنادار نفت به اقتصاد ملی و تجربه ناموفق اصلاحات ارضی، مرحله جدیدی از مهاجرت جمعیت خود به شهرها را آغاز و تجربه نمود که بعد از انقلاب اسلامی دهه پنجاه و متعاقب آن وقوع جنگ تحمیلی، همچنان ادامه دارد. از منظر جهانی نیز انقلاب صنعتی و رویکرد غالب توسعه صنعتی برآمده از آن و سپس انقلاب اطلاعات و ارتباطات در عصر حاضر، به نابرابری های بین جوامع پیشروتر شهری و جوامع کم توسعه روستایی در کشورهای جهان سوم شدت بخشید. رویکرد غالب جامعه روستایی در مواجهه با چنین شرایط نامطلوب ملی و بین المللی و تعامل گسترده و پیچیده بین آنها، افزودن بر دامنه مهاجرت های روستاشهری به شکل گریز از روستا به شهر بوده و در این گریز، ناگزیر هر دو جامعه مبدأ و مقصد را با نارسایی هایی مواجه ساخته است. هدف مطالعه حاضر، واکاوی علل و انگیزه های مهاجرت و گریز جمعیت از منطقه روستایی پادنای سفلی از توابع شهرستان سمیرم به شهرها، از منظری جامعه شناختی است. جامعه آماری پژوهش را دو بخش ساکنان روستاهایِ بیشتر در معرض مهاجرت منطقه و همچنین مهاجران این روستاها به شهرهای مختلف کشور (شهرضا، عسلویه، اصفهان، شیراز و مشهد) تشکیل می دهد. تحلیل داده های به دست آمده از عملیات گسترده میدانی در روستاهای مبدأ و شهرهای مقصد نشان داد که به ترتیب متغیرهای اجتماعی و اقتصادیِ احساس محرومیت نسبی، فقدان زیرساخت های اشتغال و درآمد غیر زراعی و ضعف و کمبود امکانات و تسهیلات، دارای تأثیر معنی دار مثبت و نقش برانگیزاننده در تمایل و اقدام افراد به ترک روستا بوده و متغیرهای سن و سرمایه های اجتماعی نیز تأثیر معنی دار منفی و نقش بازدارنده در روستاگریزی افراد داشته اند. متغیر جمعیت شناختی تحصیلات، متغیر اقتصادی ضعف بنیان های بخش کشاورزی و متغیر محیطیِ دورافتادگی و موقعیت جغرافیایی نیز فاقد تأثیر معنی دار در این رابطه بوده اند.