فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴۱ تا ۴۶۰ مورد از کل ۸۰۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
سرمایه ی اجتماعی و دلبستگی مکانی از مفاهیم مهم و از دارایی های یک اجتماع محلی محسوب می شوند.
ارزش های اجتماعی یک مکان می تواند حس تعلق و دلبستگی افراد به محل زندگی را بهبود بخشده و از این طریق
پایداری و هویت مندی محلات را تضمین کند. در این راستا و برای ارتقای ارزش های اجتماعی محلات شهری، در
این مقاله سعی شده است نقش سرمایه ی اجتماعی در دلبستگی به مکان در محلات سنتی شهر همدان مورد بررسی
قرار گیرد. در پژوهش حاضر از روش تحقیق، توصیفی - تحلیلی و از شیوه های مرور متون، منابع و اسناد تصویری
در بستر مطالعات کتابخانه ای و همچنین از روش تحقیق موردی و شیوه ی تحقیق مشاهده در بستر مطالعات میدانی
و از ابزار پرسش نامه بهره گرفته شده است. همچنین با توجه به اهداف و سوال های تحقیق برای محاسبه و تحلیل
مقدار بارهای عاملی و ضریب همبستگی بین مؤلفه ها و شاخص های سرمایه ی اجتماعی و احساس دلبستگی به
مکان از نرم افزارهایSpss وLisrel استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که سرمایه های اجتماعی یک مکان
تأثیر معناداری در فرآیند دلبستگی مکانی افراد نسبت به محله های مورد مطالعه دارد. در این روند و در فرآیند
دلبستگی به مکان چهار عنصر انسان، مکان، ارزش های اجتماعی مکان و زمان، به عنوان بعد چهارم نقش موثری را
می توانند در طراحی و ارتقای دلبستگی افراد به محلات شهری داشته باشند به طوری که زمان می تواند با عواملی
چون گذشته تعاملی با مکان، خاطرات و رویدادها، طول مدت آشنایی افراد با یک مکان، میزان حضور و استفاده از
آن و خاطره انگیزی مکان نقش مهمی در فرآیند دلبستگی به مکان داشته باشد.
تأویل کارکردشناختی فضاهای عمومی محله ای از منظر هویت نمونة موردی: محلة نازی آباد و مهران تهرانروستا و توسعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مطالعة شهر ایرانی، محلات همواره یکی از قدیمی ترین و پایه ای ترین عوامل ساختاری شهرها به شمار می رفتند که در مقام ابژه ای قابل تأمل و به دور از نگاهی نوستالژیک، از ویژگی های تکامل یافته ای برخوردار بودند. از مصادیق این تکامل یافتگی که خود نیازمند مداقة مفصل است، می توان به وجود طیفی از فضاهای عمومی از مشترک میان چند خانوار تا مشترک میان تمامی ساکنان محله اشاره کرد که زمینة بسط و رونق تعاملات اجتماعی در سطوح مختلف محله را فراهم می کردند.
با آغاز دورة شهرنشینی فزاینده از اوایل دهة 1340، شهر ایرانی با تغییرات معناداری در کمیت و کیفیت فضاهای عمومی خود مواجه شد. از این رو و در مقایسه با کارکرد و اهمیت این فضاها، نوشتار تلاش دارد تا روشنگری را در خصوص کارکرد فضاهای عمومی در پشتیبانی از هویت محلات شهری ایجاد کند. به این منظور دو محلة «نازی آباد» و «مهران» که وجوه مشترکی از منظر سال های شکل گیری و طبقة اجتماعی ساکن، و وجوه افتراقی در سازمان فضایی و کمیت و کیفیت فضاهای عمومی خود دارند، مورد مطالعة تطبیقی قرار گرفتند.
در تبیین چارچوب نظری پژوهش از نظرات و آرای صاحب نظرانی چون راپاپورت[1]، رالف[2]، کارمونا[3]، لینچ[4] و گِل[5] بهره گرفته شد. همچنین در انتخاب روش تحقیق، با توجه به ماهیت پژوهش که معنای خود را وام دار مجموعه عوامل چندبعدی است، از تلفیق دو روش کمّی و کیفی بهره گرفته شد.
نتایج پژوهش برآمده از خلال پرسشگری ها و مصاحبه های عمیق، نشان از نقش بسزای فضاهای عمومی در تولید و پشتیبانی از معیارهای برسازندة هویت در محلات شهری دارد.
مطالعه ی تجربی عوامل اجتماعی-فرهنگی مؤثر بر مسؤولیت پذیری اجتماعی شهروندان منطقه ی 4 شهرداری تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعات نشان دادند که مسؤولیت پذیری اجتماعی شهروندان برای توسعه ی پایدار و افزایش کیفیت زندگی شهروندان ضروری است. از این رو مطالعه ی مسؤولیت پذیری اجتماعی شهروندان در فضاهای شهری و عوامل و ساز و کارهای مؤثر در آن به سنت جا افتاده ای در جامعه شناسی تبدیل شده است. در این مقاله عوامل اجتماعی-فرهنگی مؤثر بر مسؤولیت پذیری اجتماعی شهروندان منطقه ی 4 تهران بررسی شده است. روش بکار رفته در این مقاله پیمایش بوده و داده ها به وسیله ی پرسشنامه ی محقق ساخته از 400 نفر شهروند جمع آوری شده اند. یافته ها حاکی از آن هستند که میانگین مسؤولیت پذیری در بین پاسخگویان 57 از 100 است. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان دادند که متغیرهای رضایت مندی اجتماعی (بتا= 281/0)، وضعیت شغلی (بتا= 270/0)، آگاهی شهروندی (بتا=240/0)، دینداری (بتا=212/0)، سن (بتا=194/0)، و میزان استفاده از رسانه ی فراملی (بتا= 110/0-) به ترتیب بر مسؤولیت پذیری اجتماعی اثر معنادار داشته و با توجه به مقدار ضریب تعیین تعدیل شده قادرند تا 38 درصد از تغییرات آن را برآورد نمایند. در این تحقیق از نظریه های مختلف جامعه شناسی مثل نظریه ی دین دورکیم، تعهد اجتماعی پاسونز، نظریه ی تبادل، نظریه ی شهروندی هابرماس و نظریه های رسانه برای تبیین یافته های تحقیق استفاده به عمل آمد.
بازسازی شهری، تصویر تهران و تجربه بیگانگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آن چه ما را متعلق به شهر می کند، تصویری است که از آن در ذهن داریم. «تهران» سال هاست در حال تخریب و بازسازی کالبد خویش است. کالبدی که هویت جدید، روابطی جدید و مناسبات نویی را طلب می کند. اما تصویر ذهنی ساکنین از این کالبد در حال ساخته شدن و تغییر چیست؟ این تصویر چه الگوهای ارتباطی با شهر را برای ساکنین شکل می دهد؟ این مقاله با استفاده از تکنیک مصاحبه و روش تحلیل تماتیک تلاش کرده سؤالات فوق را پاسخ دهد که به همین منظور با نمونه گیری نظری، تعداد 22 نفر از ساکنین مناطق 1، 3، 17 و 19 به عنوان توسعه یافته ترین و کم تر توسعه یافته ترین مناطق شهر تهران انتخاب شده اند و در بخش نظری، از زیمل و مفهوم بلازه، توجه بنیامین به خاطره و معنای شهر، ایدة بیگانگی و فضاهای بازنمایی لوفور الهام گرفته است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که تصویر شهر تهران در شمال و جنوب تفاوت هایی دارد. از جمله آن که تصویر جنوب شهری ها بیشتر منفی و آسیبی بوده، اما شمال شهری ها به جز موارد کلی نظیر ترافیک، به نسبت تصویر مطلوب تری از شهر دارند که اغلب به خاطرة آنان از شهر مربوط می شود. تجربة روند بازسازی شهر از منظر ساکنین با تراژدی زوال خاطره همراه است، چیزی که ساکنان را به حسرت از دست رفتن شهر قدیمی و نوستالژی نسبت به گذشته معطوف می کند. ساکنین شهر تصویری تفکیکی از شمال و جنوب شهر در ذهن دارند. تصویری که با عدم ارتباط و آشنایی حداقلی این مناطق نسبت به هم همراه است. این تصویر تفکیکی در بین ساکنان جنوب همراه با حس محرومیت، نابرابری و نارضایتی است. هم چنین ساکنین شهر از کاهش روابط انسانی عمیق و اعتماد اجتماعی دچار حس تنهایی هستند. مجموع تم های تصویر ذهنی شهر نزد ساکنین نشان می دهد که کالبد جدید تهران، ساکنین را به سمت بیگانگی با شهر و کاهش حس تعلق به آن می برد.
سنجش میزان تأثیر ارزش های اجتماعی بر احساس امنیت شهری (مطالعه ی موردی: شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم امنیت، یکی از شاخصه های کیفیت زندگی در شهرهاست و آسیب های اجتماعی از مهمترین پیامدهای مختلف ناامنی به شمار می روند. در این راستا، پژوهش حاضر به دنبال سنجش میزان تأثیر ارزش های اجتماعی بر احساس امنیت اجتماعی در مناطق شهری است. بنابراین تحقیق حاضر مبتنی بر مباحث نظری اندیشمندانی نظیر باری بوزان، گیدنز، پارسونز در حوزه ی امنیت اجتماعی در فضای شهری و همچنین نظریات کلمن و پاتنام در حوزه ی ارزش های اجتماعی و مفهوم هم ارز آن تحت عنوان سرمایه ی اجتماعی متمرکز است. اهمیت بررسی موضوع درباره ی احساس امنیت اجتماعی از اینجا ناشی می شود که بدون شناخت عوامل مؤثر و مرتبط بر امنیت در افراد، تأمین امنیت اجتماعی در سطح جامعه امکان پذیر نخواهد بود. بر این اساس شناسایی تأثیر ارزش های اجتماعی مؤثر بر امنیت اجتماعی از پیش شرط های اساسی برای برنامه ریزی شهر سالم برای ارتقای سطح امنیت اجتماعی است. پژوهش حاضر به همین دلیل در پی شناسایی مهمترین عوامل تأثیرگذار بر امنیت اجتماعی در شهر تهران صورت گرفته است. روش مورد استفاده در این پژوهش روش پیمایشی است. جامعه ی آماری این تحقیق را ساکنان مناطق 22 گانه ی شهر تهران تشکیل می دهند که طبق سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1390 شامل 8154051 نفر است. با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم است، نمونه ی آماری از ساکنان شهر تهران برابر 385 نفر انتخاب گردیده است. یافته ها نشان می دهند که بین متغیر های مستقل (ارجحیت جنسی، خود پنداری طبقاتی، فردگرایی- جمع گرایی، عدالت اجتماعی، تقدیرگرایی، غرور ملی و اعتماد بین شخصی) و متغیر وابسته (امنیت اجتماعی در مناطق شهری) رابطه ی مستقیم وجود دارد.
ساخت و اعتباریابی مقیاس سنجش سازه ی دلبستگی مکانی در میان شهروندان شهر تبریز (پژوهشی در حوزه ی جامعه شناسی شهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دلبستگی مکانی از مفاهیم چندبعدی و بین رشته ای است که توجه جامعه شناسان شهری را به خود جلب کرده است. دلبستگی به مکان، ارتباطی نمادین با مکان است که با دادن معانی عاطفی و حسی مشترک فرهنگی، توسط افراد به مکان خاص یا یک سرزمین شکل می گیرد. شهر یکی از مکانهای مهمی است که می تواند مورد دلبستگی شهروندان قرار گیرد و این دلبستگی نتایج اجتماعی بسیاری در پی دارد. هدف این مقاله، ساخت و اعتباریابی مقیاس دلبستگی به شهر محل سکونت است. روش پژوهش پیمایش است و با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته انجام شده است. جامعه ی آماری این پژوهش، شهروندان 15 تا 75 ساله شهر تبریز هستند. حجم نمونه 420 نفر و روش نمونه گیری، خوشه ای چندمرحله ای است. اعتبار محتوایی پرسشنامه با استفاده از نظر چند تن از استادان جامعه شناسی تأیید گردیده و سپس با استفاده از روش تحلیل عاملی اکتشافی، اعتبار سازه ای این مقیاس چهارعاملی با 38 گویه بررسی شد که از عامل اول (وابستگی کالبدی) 6 گویه، از عامل دوم (وابستگی اجتماعی) 4 گویه، از عامل سوم، (هویت کالبدی) 5 گویه و از عامل چهارم، (هویت اجتماعی) 5 گویه در مقیاس ساخته شده باقی ماندند. در ادامه ی بررسی اعتبار سازه ای، فرضیه ی رابطه میان سابقه ی سکونت و دلبستگی مکانی براساس ادبیات پژوهش ساخته آزمون گردید که معنادار بود. پایایی این پرسشنامه بر اساس آلفای کرونباخ و به روش حذف گویه مطالعه شد که آلفای کرونباخ برای خرده مقیاس های چهارگانه و مقیاس دلبستگی مکانی دارای مقادیر قابل قبولی بود. در نهایت، مدل چهارعاملی متغیر پنهان دلبستگی مکانی توسط تحلیل عاملی تأییدی بررسی گردید که از برازندگی مناسبی برخوردار بود؛ بنابراین، مقیاس ساخته شده ی دلبستگی مکانی، ابزاری مناسب برای اندازه گیری این مفهوم در متن شهری ایران تشخیص داده شد.
بررسی عوامل اجتماعی موثر بر گرایش محله ای جمعیت ها در دو بافت منتخب شمالی و جنوبی شهر تهران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
با توجه به نقش و اهمیت محلات در مطالعات توسعه پایدار شهری، مساله گرایش های جمعیتی به زندگی در محله های شهری تحت تاثیر عوامل اجتماعی، در این پژوهش مورد توجه قرار گرفته است. از آنجایی که محله های شهری مهم ترین عناصر اجتماعی یک شهر محسوب می شوند نقش مهمی در روند رو به رشد شهرها دارند. محله بیش از آنکه یک عنصر فیزیکی در شهر باشد یک بافت اجتماعی است که از نظر فضایی توسط ساکنان آن درک و مشخص می شود و محل ایجاد ارتباط متقابل و هویت یابی مشترک میان شهروندان است. قدرت هر محله تابع تجانس اجتماعی ساکنان آن است به گونه ای که همسانی و شباهت در نوع زندگی، موجب نزدیک شدن و شناسایی متقابل افراد و احساس تعلق به گروه معین می شود. این سوال اساسی که «چه عوامل اجتماعی بر گرایش محله ای جمعیت ها نقش دارند» مساله اصلی در پژوهش حاضر می باشد. احساس گرایش محله ای براساس شاخص حس تعلق و همبستگی در نظر گرفته شده و به عنوان متغیر وابسته مورد سنجش و در رابطه با سایر متغیرها (متغیرهای مستقل) قرار گرفته است. عوامل اجتماعی که بر این گرایش و حس تعلق موثر فرض شده اند، متغیرهای سبک زندگی، پایگاه اجتماعی و احساس امنیت اجتماعی می باشد. این فرض در نظر گرفته شده است که هریک از متغیرهای فوق در رابطه با حس تعلق و گرایش محله ای هستند و بر انتخاب ساکنان به عنوان محل سکونت دخیل بوده اند. برای انجام پژوهش حاضر و آزمون فرضیات از روش های اسنادی و کتابخانه ای و در مرحله بعد از روش پیمایشی با ابزار پرسشنامه استفاده شده است. نتایج و یافته های پژوهش نشان می دهد که بیشترین ارتباط معنادار و وجود همبستگی بین سبک زندگی و پایگاه اجتماعی افراد با حس تعلق و گرایش به محل زندگی بوده است. با توجه به اینکه پژوهش حاضر به صورت مطالعه تطبیقی میان دو منطقه 1 (شمالی) و منطقه 16 (جنوبی) شهر تهران صورت گرفته است، مقایسه میانگین نتایج دو منطقه وجود تفاوت معنادار میان عوامل اجتماعی مورد بررسی به عنوان شاخص های تاثیر گذار بر گرایش محله ای را نشان می دهد.
شناسایی مؤلفه های مؤثر بر ارتقای هویت شهر و افزایش حس تعلق شهروندان در طراحی بناهای اداری فرهنگی (مطالعه موردی: شهر رشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حفظ هویت در طراحی محیط ساخته شده و تجلی آن در بناهای امروزی از مهم ترین اهداف طراحان است. اما فرآیند جهانی شدن امکان هویت یابی بومی را کاهش داده، موجب بحران هویت و معنا در معماری معاصر شده و پیامدهایی چون عدم تعلق به مکان و کاستی های روان شناختی را در پی داشته است.در تحقیق حاضر از روش توصیفی و پیمایشی استفاده شد، که به یافتن متغیرهای مؤثر در ارتقای هویت و افزایش حس تعلق شهروندان پرداخته شد. در ابتدا با مطالعه کتابخانه ای مولفه های مؤثر پژوهش استخراج گردید و به صورت چهارچوب نظری تدوین گردید. جامعه آماری تحقیق شهروندان شهر رشت و نمونه مورد تحقیق 407 نفر می باشد. ابزارجمع آوری اطلاعات میدانی پرسشنامه بسته پاسخ می باشد که بعد از اعتیار یابی مورد استفاده قرار گرفت. نهایتاً با تحلیل پاسخ ها به وسیلة نرم افزار «اس.پی.اس.اس» و استفاده از آزمون همبستگی پیرسون، واریانس و رگرسیون رابطه بین متغیرهای مستقل و وابسته تحلیل شد. مطابق یافته های تحقیق، با ایجاد نفوذپذیری، غنای حسی، توجه به نمای ساختمان ها، نمادها و نشانه های بومی، خوانایی در فرم کالبدی و توجه به زمینه در طراحی، می توان موجب ارتقای هویت محیط و افزایش حس تعلق شهروندان گردید.
رابطه سرمایه اجتماعی و رضایت مندی از مهاجرت درشهرستان بهارستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مهاجرت یکی از عوامل مهم در توسعة منطقه ای و مورد توجه سیاستگذاران است. این پدیده کارکردهای مختلفی دارد. میزان رضایت یا نارضایتی از فرایند مهاجرت ممکن است نشانه ای از کارکرد مثبت یا منفی آن برای مهاجران باشد. هدف این پژوهش، بررسی رابطة سرمایة اجتماعی و رضایتمندی از مهاجرت در میان مهاجران ۱۸ سال به بالا در شهرستان بهارستان است. این پژوهش با استفاده از نظریه تحلیل شبکه انجام شده است. پژوهش، پیمایشی است و با ابزار پرسشنامه صورت گرفته است. جامعة آماری مورد مطالعه، شامل مهاجران ۱۸ سال به بالا در شهرستان بهارستان، از توابع استان تهران است. براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سازمان آمار در سال ۱۳۹0، تعداد 72,039 مهاجر وارد شهرستان بهارستان شده اند. از این تعداد، 325 نفر به شیوة تصادفی سیستماتیک برای مطالعه انتخاب شدند. نتایج ضریب همبستگی نشان می دهد رضایتمندی از مهاجرت، با متغیرهای اعتماد، اعتماد نهادی، مشارکت رسمی، مشارکت غیررسمی همیارانه، مشارکت غیررسمی خیریه ای و مشارکت غیررسمی مذهبی، رابطة معنادار دارد. همچنین براساس نتایج، رابطة بین دو سازة سرمایة اجتماعی و رضایتمندی از مهاجرت در سطح بالایی معنادار است و هر اندازه افراد در ساختار اجتماعی جدید دارای سرمایة اجتماعی بالاتری باشند، رضایتمندی از مهاجرت افزایش می یابد.
ارزیابی سیاست های حمل و نقل شهری ایران (مورد مطالعه: تحلیل محتوای مصوبات شورای عالی هماهنگی ترافیک شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی مقاله حاضر بررسی مهم ترین جهت گیری ها و مضامین اسناد و سیاست های مصوب در ایران است. از آنجا که شورای عالی هماهنگی ترافیک عالی ترین مرجع سیاست گذاری در امور حمل و نقل کشور است، کلیه مصوبات این شورا از ابتدا تا مصوبه 105، تمام شماری و با ابزار پرسشنامه معکوس تحلیل محتوا شده است. این مصوبات از لحاظ خاستگاه های نظری، نوع مشکلات احصاشده توسط شورا و میزان توجه آنها به معیارهای مهم سیاست گذاری حمل و نقل واکاوی شده است. یافته ها نشان داد: بیشترین دغدغه شورا طی دو دهه گذشته، آلودگی هوا بوده است و شورا متمایل بوده با روش شهروندمداری به آن پاسخ دهد. مهم ترین مبنای نظری نیز نظریه حمل و نقل پایدار بوده است، اما از لحاظ استراتژی، تنوع و پراکندگی فراوانی در سیاست ها مشاهده می شود، همچنین اشکال و انواع تناقضات و بلاتکلیفی ها نیز در سیاست های مصوب حمل و نقل این شورا دیده می شود
قزک یا «میان - شهر» ایران
حوزه های تخصصی:
تبیین جامعه شناختی صور مختلف مشارکت در بین شهروندان شهر خلخال و عوامل مؤثر بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تبیین جامعه شناختی صور مختلف مشارکت(اجتماعی، سیاسی، روانی، فرهنگی و اقتصادی) در بین شهروندان شهر خلخال و عوامل مؤثر بر آن انجام شده است. در این پژوهش آنچه مورد توجه است، ضرورت اهمیت دادن به ابعاد مشارکت است. چارچوب نظری و مدل نظری با استفاده از نظریه ی نظریه پردازانی همچون تالکوت پارسونز، لیپست، هابرماس، دوتوکویل، لرنر، روستو و... ارائه شد. این پژوهش به روش پیمایشی انجام شد، از اعتبار صوری و سازه ای استفاده شد و قابلیت اعتماد نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ به دست آمد. جامعه ی آماری پژوهش شامل شهروندان 18 سال به بالای شهر خلخال هستند که تعدادشان طبق آمار اداره ی ثبت احوال 36000 نفر است. با استفاده از فرمول کوکران، تعداد 380 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب گردید. در تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از دو شیوه ی آمار توصیفی و استنباطی و با بهره گیری از نرم افزار spss، پس از تهیه ی جدول ماتریس، اطلاعات در قالب جداول یک بعدی و دوبعدی تنظیم شد. یافته های پژوهش نشانگر این بودند که متغیرهای مستقل اعتماد اجتماعی، پیوند گروهی، رسانه های جمعی و پایگاه اجتماعی و اقتصادی با متغیر وابسته مشارکت رابطه ی معنا داری دارد.
تبیین عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر فرهنگ شهروندی شهروندان تهرانی در سال 1393(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرهنگ شهروندی شهروندان تهرانی در سال مورد مطالعه است. این مطالعه از نوع پیمایش اجتماعی بوده و داده های تحقیق با استفاده از تکنیک پرسشنامه توأم جمع آوری شده است. اعتبار و روایی مقیاس ها با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ مورد بررسی و تأیید قرار گرفته است. جامعه آماری شامل کلیه شهروندان تهرانی در سال 1393 است که با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران 1112 نفر به عنوان حجم نمونه تعیین و از مناطق 22گانه شهر تهران به روش تصادفی انتخاب و بررسی شده اند. نتایج، وجود همبستگی مثبت و معنا دار بین هر یک از متغیرها با میزان پایبندی به فرهنگ شهروندی را تأیید کرد. تحقق فرهنگ شهروندی مستلزم تقویت و ارتقای هر یک از متغیرها و تغییر نگرش نسبت به مفهوم شهر، به منزله پیکری واحد و موجود زنده، روح حاکم بر شهر و پویایی جریان زندگی شهری با تأکید بر عوامل اجتماعی و فرهنگی است.
بررسی تأثیر شاخص های مطلوبیت فضای شهری بر میزان تحقق حق به شهر (مورد مطالعه: شهر بابلسر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حق به شهر، یک حق بشری، شامل تعلق شهر به شهروندان و مشارکت آنان در امورشهری است. قرارگرفتن این حق در چارچوب حقوق بشر بجای حقوق مدنی بدین معناست که هر انسانی صرف نظر از جنس، سن، نژاد و ویژگی های اجتماعی- فرهنگی، تنها به دلیل انسان بودن شایسته بهره مندی از این حق است. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر شاخص های مطلوبیت فضای شهری بر میزان تحقق حق به شهر است. بدین منظور از نظریه ی حق به شهر لوفور و نظریه شاخص های مطلوبیت فضای شهر لینچ به عنوان چارچوب اصلی پژوهش حاضر استفاده شد. روش مطالعه از نوع پیمایشی است که از تکنیک پرسشنامه با حجم نمونه 305 نفر، استفاده شد. یافته های حاصل از تحلیل رگرسیون چندمتغیره نشان داد که؛ مؤلفه ی مشارکت در شهر با ضریب تأثیر استاندارد شده 21 درصد ، مؤلفه ی اختصاص دهی 18 درصد و شاخص های مطلوبیت فضای شهر (روانشناسی ۱9 درصد ، اجتماعی 16 درصد) بیشترین سهم را در پیش بینی متغیر وابسته ی میزان تحقق حق به شهر داشتند.
بررسی جامعه شناختی میزان سرمایه ی فرهنگی خانواده های شهری و فرزندمداری (مطالعه موردی شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این تحقیق بررسی جامعه شناختی گونه شناسی خانواده و فرزندمداری در خانواده های ایرانی بر حسب حوزه ی قدرت، مشارکت، سرمایه ی اجتماعی، سرمایه ی فرهنگی، جنسیت، تحصیلات والدین، میزان دموکراتیک بودن، مستبد بودن و تعداد فرزندان است. روش تحقیق در این پژوهش پیمایش و ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه ی دارای قابلیت اعتماد و اعتبار است. جامعه ی آماری تمام خانواده ها در مناطق 22گانه مناطق شهری تهران است و حجم نمونه 386 خانواده است که با روش خوشه ای به دست آمده است. روش اصلی در تحلیل داده ها پیرسون، رگرسیون، و مدل سازی معادله ی ساختاری با نرم افزار Amos است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که وجود فرزندمداری در خانواده های مورد بررسی تأیید گردید، اما این به معنی حذف مردمحوری در فضای خانواده نیست بلکه می توان گفت، هرم قدرت تا حدی تغییر شکل پیدا کرده است، به نحوی که هنوز هم پدر به معنی اصلی ترین تصمیم گیرنده و مشارکت کننده در امور کلان خانه ایفای نقش می کند، اما عامل هسته ای شدن و مشارکت در خانه بیشترین تأثیر را در پیش بینی فرزندمداری دارد.
مطالعه سلامت روانی و عوامل فردی و محله ای مؤثر بر آن(مورد مطالعه: شهروندان تهرانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با هدف بررسی ارتباط بین برخی عوامل فردی و عوامل سطح محله با سلامت روانی شهروندان تهرانی 18 45 ساله، به روش پیمایشی و با جمع آوری داده از 448 شهروند تهرانی ساکن 25 محله مختلف این شهر با کاربرد روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انجام یافته است. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تحلیل قرار گرفته اند. برای بررسی تأثیرات توأمان عوامل سطح فرد و سطح محله، از مدل رگرسیونی دوسطحی در تحلیل های چندمتغیره استفاده شده است. براساس نتایج، سطح سلامت روانی پاسخ گویان در حد 46/4 (در یک مقیاس 2/1 تا 6 واحدی) و متوسط به بالا بوده و براساس تحلیل های دومتغیره، تمام متغیرهای سطح فرد شامل؛ پایگاه اقتصادی اجتماعی (مثبت)، سن (مثبت) و سبک زندگی سالم (مثبت)، وضع تأهل (به نفع متأهل ها) و جنس (به نفع مردان) رابطه معناداری با سلامت روانی پاسخگویان داشته اند. نتایج حاصل از برازش مدل دوسطحی (فرد محله) نشان داد که همه متغیرهای سطح اول، به استثنای سن، تأثیر معنادار خود در مدل نهایی دوسطحی را حفظ کرده اند. شرایط اجتماعی مساعد در سطح محله نیز با کنترل اثر متغیرهای سطح اول، به شکل مثبت و معناداری بر سلامت روانی پاسخگویان تأثیر گذاشته است. متغیرهای سطح فرد 23/13 درصد و متغیرهای سطح محله 89/33 درصد از واریانس سلامت روانی را به ترتیب در سطوح اول و دوم مدل دوسطحی تبیین کرده اند.
مطالعه ی رابطه ی ابعاد رفتار شهروندی سازمانی با عملکرد سازمانی (مطالعه موردی: جهاد کشاورزی استان ایلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش شده ضمن بیان مسأله و اهمیت آن، شاخص های رفتار شهروندی سازمانی از دیدگاه تنی چند از صاحب نظران، عوامل تأثیرگذار بر آن، سیاست های تشویقی رفتار شهروندی سازمانی و رابطه ی رفتار شهروندی سازمانی با عملکرد سازمانی مطرح گردد. روش شناسی پژوهش، از نوع توصیفی- همبستگی و سطح آن کاربردی می باشد. 420 نفر از کارکنان جهاد کشاورزی ایلام جامعه ی آماری تحقیق را تشکیل داده است. حجم نمونه ی برآورد شده 201 نفر بود که از طریق پاسخ گویی به دو پرسش نامه ی مجزا در سه ماهه ی آخر سال 1388، داده ها بر اساس روش های مختلف آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در پایان با توجه به نتایج آزمون های آماری که نشان از ارتباط مثبت و معنا دار بین رفتار شهروندی سازمانی و عملکرد سازمانی داشت.
عودلاجان؛ روایت مرگ یک محله: مطالعة پیامدهای معنایی تغییرات فضایی، در محلة عودلاجان تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر، پیامدهای معنایی تغییرات فضا را در محلة عودلاجان تهران بررسی کرده است. این محله، یکی از قدیمی ترین محلات شهر تهران است که در سال های اخیر، با هجوم منطق اقتصادی بازار، تغییرات فراوانی کرده و از یک محلة فرهنگی تاریخی به یک محدودة اقتصادی حاشیه ایِ بازار تهران، تبدیل شده است. این تغییرات فضا بافت معنایی و نشانه ای محله را هم تغییر داده است. در این تحقیق، با روش نظریة داده بنیاد، فرآیند مرگ محلة عودلاجان و این تغییر و تحولات ارزیابی شده و نظریة روش شناختی غالب این نظریه، نظریه گلیزری (1978) است. اطلاعات، با استفاده از مصاحبة نیمه ساخت یافته و مشاهدة میدانی جمع آوری شده اند و یافته ها نشان می دهند شش موضوع اصلی درهم تنیده، مراحل مرگِ محلة عودلاجان را ایجاد کرده اند. این مباحث عبارت اند از: ویرانیِ پیشینة تاریخی؛ جدال نهادها؛ رواج ناامنی؛ مردانه شدن فضا؛ زوال همسایگی و مرگ هویت محله ای. درواقع، منطق اقتصادیِ سودمحورِ بازار تهران، برای کسب مشروعیتِ حضور در این محله، هم پای بی نظمی ها و جدال نهادها عاملی بنیادی در آغاز تغییرات فضا و تسریع روند آن بوده است. این عامل، مسائل دیگر مطرح شده در این موضوعات را ایجاد یا تشدید کرده است. دراین میان، موضوع اصلی «اقتصادی کردن فعالیت های محله ای» است که هم پای منطق اقتصادی ارتباط این مباحث را محکم کرده است.