فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۸۱ تا ۳۰۰ مورد از کل ۱٬۷۷۱ مورد.
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال هشتم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۳۲)
112 - 130
حوزه های تخصصی:
مخروط افکنه های جلگه ساحلی واحد تالش از جمله مهم ترین واحد های ژئومورفولوژیکی این منطقه می باشد که از دیدگاه شکل و ابعاد کمی و عوامل موثر در تکامل آن ها تفاوت های آشکاری دارند. تحلیل کمی مورفولوژی و مورفومتری و همچنین برقراری روابط آماری و تعیین نقش مهم ترین عوامل موثر بر شکل گیری و تغییرات هندسی این مخروط افکنه ها، می تواند رهیافتی جدیدی را در زمینه مطالعات این اشکال در منطقه مورد مطالعه به همراه داشته باشد.در بررسی مورفولوژی حوضه ها پارامتر های مساحت حوضه، محیط حوضه، طول شبکه آبراهه، تراکم شبکه آبراهه، شیب حوضه ها، نسبت اختلاف ارتفاع حوضه، ضریب ناهمواری ملتن، فرسایش پذیری واحد های سنگی حوضه و در تحلیل مخروط افکنه ها، پارامتر های مساحت، اختلاف ارتفاع، حجم، شیب، تقعر و طول مخروط و طول قاعده مخروط در 24 مخروط افکنه و حوضه اصلی زون ساحلی تالش محاسبه گردید. همچنین طبقه بندی فرسایش پذیری واحد های سنگی بر اساس روش پیروان (1391) انجام گرفت.نتایج حاصل از ماتریس همبستگی نشان دهنده تأثیر متغیرهای ضریب ملتون، مساحت، محیط و ناهمواری و فرسایش پذیری حوضه در شکل دهی هندسی مخروط افکنه ها است و مساحت حوضه آبریز و ضربی ملتون بیشترین همبستگی را با ویژگی های مورفومتری مخروط افکنه ها دارد. از بین روش های آماری مورد استفاده برای برقراری ارتباط و همبستگی بین پارامتر های هندسی حوضه آبریز و مخروط افکنه ها، روابط ریاضی مبتنی بر آلومتری همبستگی نشان دهنده همبستگی بسیار قوی بین مساحت حوضه آبریز با مساحت مخروط افکنه و همچنین ضریب ملتون با شیب مخروط افکنه دارد.
بررسی زمین ساخت فعال در شمال حوزه آبخیز دشت بیرجند با استفاده از فاکتور های مورفومتریک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مورفومتری به عنوان سنجش و توصیف کمی شکل ها و چشم اندازهای زمین تعریف شده اند. دشت بیرجند درشرق کشور ایران و دراستان خراسان جنوبی است. هدف از این پژوهش ارزیابی تکتونیک مناطق فعال با استفاده از پارامترهای مورفومتری می باشد. در این تحقیق از داده های میدانی و نقشه های توپوگرافی استفاده گردیده است. نتایج حاصل از محاسبه شاخص ها بدین صورت است که بیشترین میزان کج شدگی AF در شمال غربی ، کمترین میزان کج شدگی شمال حوزه می باشد. شاخص Tدارای نا متقارن ترین حالت حوزه در شمال غربی منطقه است. شاخص S بیشترین مقدار در غرب حوزه و کمترین مقدار شمال مرکزی حوزه می باشد. بیشترین مقدار Smf در شمال حوزه و کمترین مقدار آن در شمال شرقی حوزه می باشد. محاسبه شاخص VF نشان داد که بیشترین تعداد دره ها در این مناطق واقع شده است. شاخص انتگرال هیپسومتری بیشترین میزان بالاآمدگی در شمال شرقی و کمترین میزان در شمال را نشان می دهد، بیشترین مقدار شاخص Dd در شمال وکمترین مقدار در شمال غربی می باشد. بیشترین مقدار شاخص Te در شمال شرقی حوزه و از طرفی کمترین مقدار شاخص Te در شمال غربی است. بیشترین مقدار شاخص Cدر شمال غربی و کمترین مقدار در شمال حوزه است. بیشترین مقدار شاخص Re در شمال وکمترین مقدار شاخص Re در شمال غربی است. پارامترIat نشان می دهد که شمال دشت بیرجند از نظر تغییرات مورفومتریک در درجه فعال قرار دارد و درآینده تغییرات جدیدی خواهد داشت.
پهنه بندی حساسیت اراضی حوضه مراغه به فرسایش خندقی با استفاده از روش تصمیم گیری چند شاخصه ی فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال نهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۴)
175 - 194
حوزه های تخصصی:
حوضه مراغه یکی از زیر حوضه های رودخانه مزلقان می باشد که بخش هایی از آن به شدت تحت تاثیر فرسایش خندقی قرار دارد. این پژوهش با هدف پهنه بندی حساسیت اراضی به فرسایش خندقی در حوضه مراغه با استفاده از روش تصمیم گیری چند شاخصه ی فازی انجام شده است. در این تحقیق با استفاده از عکس های هوایی دارای مقیاس 1:40000 و عملیات میدانی، مناطق تحت تاثیر فرسایش خندقی شناسایی و با استفاده از عوامل سنگ شناسی، شیب، جهت شیب، ارتفاع، فاصله از جاده، فاصله از آبراهه، کاربری اراضی، خاک، بارش و قابلیت اراضی اقدام به پهنه بندی حساسیت اراضی به فرسایش خندقی حوضه مراغه گردید. به این منظور عوامل موثر در نرم افزارهایILWIS و ArcGIS رقومی و برای تحلیل های مبتنی بر تئوری مجموعه های فازی مورد استفاده قرار گرفتند. تحلیل های فازی با استفاده از نرم افزار Matlab7.1 در دو مرحله شامل تعیین توابع عضویت پیوسته فازی برای هر یک از طبقات عوامل موثر و همچنین عوامل موثر در وقوع فرسایش خندقی انجام شدند. نتایج اعتبارسنجی مدل نشان داد که حدود 87 درصد از خندق های گروه ارزیابی در طبقات با حساسیت زیاد و خیلی زیاد قرار می گیرند و رسوبات آبرفتی Qt1، اجزاء واحد اراضی 1،4،3 شامل فلات ها و تراس های فوقانی، خاک های T.H.X و کاربری مراتع ضعیف به عنوان عوامل اصلی و سپس به ترتیب طبقه شیب 30%- 15، حداکثر بارش روزانه 4/26-7/23 میلیمتر با دوره بازگشت دو سال، فاصله 200 متر از آبراهه و جهت های غرب و جنوب بیشترین تاثیر را در ایجاد فرسایش خندقی حوضه مراغه داشته اند.
تحلیل سیل خیزی زیرحوضه ها بر پایه ی مدل WASPAS مطالعه ی موردی: حوضه ی آبریز الندچای، شمال غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۷ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲۴
83 - 106
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی و تحلیل نقش شاخص های هیدروژئومورفیک در حساسیت سیل خیزی این حوضه می باشد. جهت نیل به این هدف ابتدا منطقه مورد مطالعه با استفاده از مدل رقومی ارتفاعی (DEM) با قدرت تفکیک مکانی 5/12 متر به 15 زیر حوضه تقسیم شده است. در مرحله بعد با استفاده از قوانین ژئومورفولوژیکی هورتن، شوم و استرالر خصوصیات ژئومورفولوژیکی هر یک از زیر حوضه ها از سه جنبه خصوصیات شبکه زهکشی (شامل رتبه آبراهه، تعداد آبراهه، طول آبراهه، تناوب آبراهه، نسبت انشعاب، طول جریان در روی زمین، تراکم زهکشی، بافت زهکشی، نسبت بافت، شماره نفوذ، ثابت نگه داشت کانال و ضریب رو)، خصوصیات شکلی (شامل مساحت، ضریب فشردگی، نسبت مدور بودن، نسبت کشیدگی، ضریب شکل و شاخص شکل) و خصوصیات برجستگی (شامل برجستگی، نسبت برجستگی، عدد سختی یا زبری و نسبت شیب) در محیط نرم افزار ArcGIS تهیه شدند. جهت تعیین وزن پارامترها از مدل تحلیل تصمیم گیری چند معیاره SWARA استفاده شد. نتایج وزن دهی پارامترها نشان داد که پارامترهای هیدروژئومورفیکی بافت زهکشی، نسبت بافت و تراکم زهکشی با مقادیر 273/0، 273/0 و 156/0 بیشترین وزن و تأثیر را در سیل خیزی منطقه مورد مطالعه دارند. به منظور اولویت بندی 15 زیر حوضه الندچای از مدل تصمیم گیری WASPAS استفاده شد. نتایج نشان داد که زیر حوضه های 1، 3 و 2 به ترتیب با ضرایب 907778/0، 858988/0 و 818645/0 از حساسیت سیل خیزی بیشتری برخوردار هستند. در مقابل زیر حوضه های 6 و 13 با ضرایب 250252/0 و 374716/0 کمترین مقادیر را داشته اند که نشان دهنده حساسیت بسیار پایین این زیر حوضه ها به سیل خیزی است.
اثر تغییر اقلیم بر رواناب حوضه آبریز سیلاخور - رحیم آباد لرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۷ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۵
17 - 1
حوزه های تخصصی:
امروزه بررسی و پیش بینی اثر تغییرات اقلیمی جهت برنامه ریزی های کلان کشور در رابطه با مدیریت منابع آب در دوره های آتی مورد توجه قرار گرفته است . هدف از این تحقیق ارزیابی اثر تغییر اقلیم بر رواناب حوضه آبخیز رحیم آباد- سیلاخور لرستان در دوره های آتی است. ابتدا داده های مدل گردش عمومی جو HADCM3 با بکار گیری دو مدل ریز -مقیاس نمایی آماری LARS-WG و SDSM طبق سه سناریو A2، B2 و B1 برای حوضه ریز مقیاس و سپس پارامترهای اقلیمی دوره پایه (2014-1990)، مورد ارزیابی و سپس پارامترهای اقلیمی برای دوره 2065-2046 شبیه سازی شدند. همچنین به منظور بررسی اثر تغییر اقلیم بر رواناب در منطقه مورد مطالعه، از مدل SIMHYD استفاده شد. بررسی ها نشان می دهد که کارایی مدل با مقادیر ضریب تغذیه ، ضریب نفوذ و ظرفیت ذخیره رطوبت خاک رابطه مستقیم دارد . همچنین مدل SIMHYD، بیشترین حساسیت را نسبت به پارامتر های ضریب جریان پایه و ظرفیت ذخیره باران و کمترین میزان حساسیت پذیری را نسبت به آستانه نفوذپذیری دارد . بطوری که با افزایش مقدار پارامتر ضریب جریان پایه تا بیش از 057/0شاهد روند افزایشی در مقدار ضریب کارایی مدل و پس از آن این مقدار کاهش می یابد. با توجه به افزایش دما و کاهش دبی و مولفه های رواناب کل، بهتر است راهکارهایی جهت برنامه ریزی و مدیریت منابع آب حوضه آبخیز سیلاخور- رحیم آباد در پیش گرفته شود .
برآورد میزان تبخیر و تعرق واقعی با استفاده از الگوریتم سبال کوهستانی بر پایه گیاه نخود (مطالعه موردی: نیمه شمالی استان اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۷ بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۲
67 - 85
حوزه های تخصصی:
نظارت بر تبخیر و تعرق پیامدهای مهمی را برای مدل سازی آب و هوا در سطح جهانی و منطقه ای دارا می باشد. لذا میزان تبخیر و تعرق کاربری های مختلف اراضی در نیمه شمالی استان اردبیل بر اساس طبقه بندی شی ءگرا با ضریب کاپای 945/0 و دقت کلی 956/0، با استفاده از روش های سبال و سبال کوهستانی از تصاویر لندست 8 مربوط به تاریخ 1/7/2018 برآورد گردیده و با روش پنمن مانتیث مقایسه شد. بر اساس نتایج بدست آمده سطوح آبی با مقدار 61/9 و 50/9 میلی متر در روز دارای بیشترین و اراضی شهری و بایر با مقدار میانگین 845/2 و 08/2 میلی متر در روز به ترتیب در روش های سبال و سبال کوهستانی دارای کمترین میزان تبخیر و تعرق واقعی 24 ساعته می باشند. همچنین میزان نیاز آبی محصول نخود نیز به ترتیب 14/7 و 70/6 میلی متر در روز برای روش های سبال و سبال کوهستانی برآورد گردید و با روش پنمن مانتیث با مقدار 32/6 میلی متر در روز مقایسه شد که دارای میانگین تفاضل مطلق (MAD) 60/0 می باشد. در ادامه مساحت هر یک از اراضی استخراج شد که اراضی تحت کشت نخود با مساحت 62/1202 هکتار کمترین مقدار را دارا بود و با میزان مساحت (25/1147 هکتار) اعلام شده از سوی جهاد کشاورزی استان اردبیل حدود 6/4 درصد اختلاف داشت که به نظر قابل قبول می رسد.
ارزیابی خشکسالی در دوره ی سی ساله (1988 تا 2017) در استان لرستان با استفاده از نمایه ی (شاخص) درصد نرمال بارش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۷ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲۴
107 - 125
حوزه های تخصصی:
مسأله ی آب یکی از اساسی ترین مسایل امروزی جوامع انسانی است، اما در سایه ی خشکسالی، به یک چالش جدی برای تصمیم سازان جامعه تبدیل شده و تمامی ابعاد توسعه ی جامعه را متاثر می کند. در استان لرستان، در سال های اخیر تعداد قابل توجهی از رودخانه ها و چشمه ها خشکیده است که اغلب، آن را به خشکسالی جوی (کمبود بارش) نسبت می دهند. در این پژوهش با استفاده از نمایه ی درصد نرمال بارش به ارزیابی این نوع خشکسالی در بازه ی زمانی 1988 تا 2017 پرداخته شد. محاسبه درصد نرمال بارش نشان می دهد که فقط درصد کمی (بین 30 تا 6/6 درصد) از دوره ی سی ساله ی مورد بررسی دارای خشکسالی، آن هم از نوع ضعیف (کمی خشک) بوده اند. این بدان معنی است که خشکسالی به صورت قابل توجه در این دوره رخ نداده است. بنابراین بروز عوارض خشکسالی متوسط تا شدید که به صورت خشک شدن بسیاری از چشمه ها، رودخانه ها، و آبشارها نمایان شده است، نمی تواند به تنهایی ناشی از خشکسالی جوی باشد. این مساله می تواند ریشه در برداشت بی رویه ی آب های زیرزمینی داشته باشد که موجب افت ناگهانی و شدید سطح سفره و بروز علایم خشکسالی شدید شده است. واکاوی دوره ی بازگشت خشکسالی نیز تایید می کند که خشکسالی شدید در اغلب ایستگاه ها دارای دوره ی بازگشت بسیار طولانی و غیرقابل محاسبه است. خشکسالی متوسط نیز دوره ی بازگشتی بیشتر از هزار سال دارد. تنها خشکسالی ضعیف دارای دوره ی بازگشت 100 تا 200 سال است، اما این نوع خشکسالی نمی تواند مسئول بروز عوارض خشکسالی شدید باشد، پس باید به دنبال عوامل انسانی مانند مدیریت منابع بود که مرتبط با خشکسالی اجتماعی-اقتصادی است. بر پایه ی میزان داده های بازسازی شده، ضریب اطمینان نتایج به دست آمده برای ایستگاه های خرم آباد، الیگودرز و بروجرد 100%، برای ازنا، دورود و نورآباد 7/56%، پلدختر 4/63 % و برای کوهدشت و الشتر 7/66 % می باشد.
بررسی اثرات معدن کاوی طلا بر روند پوشش گیاهی در مقیاس پیکسل با استفاده از ترکیب داده های سنجش از دور و آزمون من کندال در شمالغرب ایران، مطالعه موردی: منطقه اندریان، آذربایجان شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۷ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲۴
165 - 181
حوزه های تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر مانیتورینگ اثرات فعالیتهای اکتشاف و ذوب بر پوشش گیاهی منطقه است. با توجه به اینکه در این منطقه برای ذوب طلا از روش هیپ لچینگ استفاده می شود، احتمال اینکه مواد شیمیایی استفاده شده در سرویسهای ذوب در محیط زیست پخش و یا در عمق نفوذ نماید، بیشتر است. پوشش گیاهی یکی از پدیده هایی هست که به شدت از آلودگی محیط، به ویژه نشت و نفوذ سیانور متاثر شده و کاهش می یابد. بنابراین بررسی روند پوشش گیاهی می تواند بر چنین دغدغه ای پایان دهد. لذا منطقه مورد مطالعه به سه بخش منطقه 1 (منطقه معدن کاوی شده)، منطقه 2 (منطقه بکر و دست نخورده) و منطقه 3 (پایین دست منطقه 1) تقسیم و آزمون من کندال-من کندال دنباله ای و همبستگی بین پوشش گیاهی آنها در فرضیه های مختلف صورت گرفت. بدین منظور، داده های تصاویر ماهواره ای لندست 5 و 8 در بازه زمانی 1984-2019 بصورت سری زمانی و داده های دما و بارش ایستگاه ورزقان در بازه زمانی 1989-2017 مورد استفاده قرار گرفت. با بکارگیری شاخص گیاهی تفاضلی نرمال شده (NDVI) تراکم پوشش گیاهی استخراج و در مقیاس پیکسل (هر 900 مترمربع)، روش آماری ناپارامتریک من-کندال در سطوح اطمینان 95 و 99 درصد بر NDVI اعمال شد. سپس مساحت منطقه کاهش یافته معنی دار با استفاده از آزمون من-کندال دنباله ای به منظور بررسی نقطه شروع کاهش معنی داری در هر سه منطقه، مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان دهنده عدم نفوذ مواد شیمیایی در محیط زیست است و اقلیم کنترل کننده تغییرات پوشش گیاهی منطقه مورد مطالعه است.
ارزیابی پتانسیل منابع آب زیرزمینی حوزه آبخیز صوفی چای با استفاده از مدل های نسبت فراوانی و سیستم اطلاعات جغرافیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۷ بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۲
43 - 65
حوزه های تخصصی:
دمدیریت مناسب منابع آب زیرزمینی برای شناخت پتانسیل های بالای منابع اب زیرزمینی از اهمیت زیادی برخوردار است. در این تحقیق با استفاده از مدل نسبت فراوانی تلاش گردیده تا مناطق با پتانسیل بالای آب زیرزمینی حوضه آبخیز صوفی چای مشخص گردد. از فاکتورهای موثر هیدروژئولوژیکی در وقوع آب زیرزمینی شامل : ارتفاع، شیب، توپوگرافی، تراکم رودخانه ها، تراکم خطواره ها، زمین شناسی، خاک شناسی و کاربری اراضی می باشد. در این مدل ، ابتداچاه های با آبدهی بالای11لیتر بر ثانیه از حوضه مورد مطالعه استخراج گردید. سپس70 درصد چاه برای مرحله مدل سازی(تعداد6981عدد) و 30 درصد چاه برای مرحله صحت سنجی(تعداد2992 عدد) به صورت تصادفی انتخاب گردید. با استفاده از GIS تحلیل های لازم بر روی فاکتورها و نقشه ها صورت گرفت و نقشه ها همپوشانی شدند. در نهایت با استفاده از خروجی مدل ،نقشه پتانسیل منابع آب زیرزمینی ایجاد گردید. جهت صحت سنجی و ارزیابی نقشه های پتانسیل آب زیرزمینی از منحنی ROC استفاده گردیده شد . مساحتی از حوزه که زیرخط منحنی قرارگرفته نتایج رضایت بخشی از این مدل را ارائه داده است. بدین صورت نواحی که در بخش پتانسیل بالای آب زیرزمینی قرار گرفته اند دارای بیش از 90 % چاه های منطقه را شامل شده است. همچنین نتایج این منحنی نشان داد که 7/80 درصد این مدل کارایی خوبی در پتانسیل منابع آب زیرزمینی منطقه دارد. بر این اساس با استفاده از این مدل درصد مساحت ها به این صورت می باشد: 63درصد از مناطق کم ، 18 درصد متوسط ،12 درصد خوب و 7 درصد خیلی خوب می باشد.
تعیین استراتژی های مدیریتی مناسب منابع آب حوضه ی آبریز شهری نطنز با استفاده از ماتریس SWOT(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۷ بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۲
105 - 226
حوزه های تخصصی:
گسترش حوضه های آبریز شهری از طرفی باعث افزایش نیاز آبی این مناطق و از سوی دیگر با افزایش سطوح نفوذناپذیر باعث پاره ای مشکلات از قبیل افزایش حجم و دبی پیک سیلاب، افزایش آلودگی ها، کاهش تغذیه ی سفره های آب زیرزمینی، ایجاد جزایر گرمایی، افزایش دما و... شده است. این پژوهش با هدف تعیین استراتژی های مدیریتی مناسب جهت بهره برداری بهینه از منابع آب در سطح شهر نطنز با رویکرد SWOT انجام شده است. جهت انجام این تحقیق، مهم ترین نقاط ضعف و قوت و همچنین فرصت ها و تهدیدات حوضه ی آبریز شهری نطنز در حوضه ی منابع آب شناسایی و بر اساس آن بهترین استراتژی های مدیریتی قابل اجراء تبیین گردید. بر اساس نتایج به دست آمده، در حال اجراء بودن سیستم تصفیه ی فاضلاب شهری، برنامه ی شهرداری برای اجرای طرح های جمع آوری رواناب ها و وجود برنامه ی ششم توسعه ی کشور در سطح شهرستان از جمله نقاط قوت و ناکارآمدی سیستم دفع فاضلاب و سیستم زهکشی شهری، عدم توجه به طرح های توسعه ی شهری و عمرانی با موضوع جمع آوری رواناب های سطحی از نقاط ضعف منطقه است. وجود فعالیت های آبخیزداری در بالادست رودخانه های ورودی به حوضه ی شهری و استفاده مجدد و بر جا از رواناب به منظور افزایش منافع عمومی و کشاورزی، از مهم ترین فرصت های منطقه است و وجود سطوح نفوذناپذیر، حفر چاه های متعدد به منظور تأمین آب کارخانجات و عدم وجود تصفیه خانه های فاضلاب شهری از تهدیدهای منطقه است. با توجه به یافته های این پژوهش، نوع استراتژی ساختاری حوضه ی آبریز شهری نطنز، استراتژی تهاجمی است.
تعیین مناطق مستعد جهت توسعه اراضی کشاورزی بر مبنای پارامترهای هیدروژئومورفولوژی: مطالعه موردی: شهرستان سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۷ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
20 - 1
حوزه های تخصصی:
کشاورزی از طریق تاثیرگذاری بر محیط زیست، رشد اقتصادی و تأمین امنیت غذایی نقش حیاتی در توسعه اقتصادی هر کشوری نقش دارد. یک از مهم ترین برنامه ها تعیین نواحی مناسب برای توسعه اراضی کشاورزی است. در تحقیق سعی بر آن شده است تا بر اساس پارامتر هیدروژئومورفولوژی، مناطق مناسب جهت توسعه این اراضی در محدوده موردمطالعه مشخص شود. لایه های اطلاعاتی تحقیق حاضر شامل جنس خاک، تیپ اراضی، زمین شناسی، شیب، ارتفاع، بارش، دما و کیفیت شیمیایی آب زیرزمینی می باشد. پارامترهای مورد بررسی بر اساس نظر کارشناسان و به روش ANP امتیازدهی شده اند. سپس با استفاده از تلفیق دو روش OWA و ANP لایه های اطلاعاتی باهم ترکیب شده اند. مطابق نتیجه نهایی، محدوده شهرستان از نظر میزان تناسب جهت توسعه اراضی کشاورزی به سه کلاس مناسب، نسبتاً مناسب و نامناسب تقسیم شده اند. کلاس مناسب با 1193 کیلومترمربع وضعیت عمدتاً مشتمل بر نواحی مرکزی، شمال و شمال شرقی شهرستان است. این مناطق عمدتاً دارای شیب و ارتفاع کم، میانگین دمای بالا و همچنینی وضعیت لیتولوژی و خاک مناسبی هستند. مناطق نسبتاً مناسب نیز با 1225 کیلومترمربع وسعت عمدتاً شامل نواحی جنوبی و غربی است و همچنین کلاس نامناسب با 581 کیلومترمربع وسعت عمدتاً شامل نواحی غربی شهرستان است که به دلیل ارتفاع و شیب زیاد، میانگین دمای پایین و همچنین لیتولوژی نامناسب در این کلاس قرارگرفته است.
تحلیل و رتبه بندی روش های جلوگیری از فرسایش خاک با استفاده از روش های تصمیم گیری چندمعیاره در مناطق روستایی شهرستان درمیان، خراسان جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۷ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
233 - 209
حوزه های تخصصی:
شناسایی عوامل مؤثر بر ایجاد فرسایش در خاک و رتبه بندی روش های جلوگیری از آن در اراضی روستایی اطلاعات با ارزشی در اختیار مدیران و برنامه ریزان جهت حفاظت از خاک قرار می دهد. شهرستان درمیان از مراکز مهم کشاورزی استان خراسان جنوبی می باشد و بیشتر مساحت آن در کلاس شدید بیابان زایی قرار گرفته است، لذا در این تحقیق، یک رویکرد ترکیبی مبتنی بر روش های تصمیم گیری چندمعیاره بهترین- بدترین و روش ویکور به منظور تحلیل و رتبه بندی روش های جلوگیری از فرسایش خاک در مناطق روستایی شهرستان درمیان ارائه شده است. ساختار این روش بدین صورت است که در ابتدا به کمک روش بهترین- بدترین، وزن معیارها و زیرمعیارهای شناسایی شده از ادبیات تحقیق به کمک نظر خبرگان و محاسبات موجود در روش مذکور تعیین شده و سپس به منظور رتبه بندی روش های جلوگیری از فرسایش، از روش ویکور استفاده می شود. نتایج نشان داد که معیار فنی با امتیاز 293/0 دارای بالاترین رتبه و معیار شیمیایی با امتیاز 085/0 دارای کمترین امتیاز است. در اولویت بندی نهایی روش های جلوگیری از بروز فرسایش نیز بیوچار و تزریق مواد آلی در رتبه های اول و دوم و باران مصنوعی در پایین ترین رتبه قرار دارد. انتظار می رود که استفاده از نتایج این تحقیق بتواند به عنوان یک ابزار مناسب جهت اتخاذ تصمیمات نهایی برای مدیران به کار رود.
ارزیابی تکتونیک فعال حوضه آبریز کرگانرود در دامنه شرقی تالش ( بغروداغ)، با استفاده از شاخص های ژئومورفیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حوضه آبریز کرگانرود به عنوان یکی از زیر حوضه های مستقل دریای خزر در غرب استان گیلان واقع شده است. با توجه به فعّال بودن حرکات کوهزایی در برخی از نواحی ایران و برای آگاهی از میزان فعّالیّت نیروهای درونی و تکتونیکی در منطقه ی مطالعاتی، از هفت شاخص ژئومورفیک که عبارتند از: شاخص پیچ و خم پیشانی کوهستان (Smf)، شاخص نسبت عرض کف دره به ارتفاع دره (Vf)، شاخص گرادیان طولی رودخانه (Sl)، شاخص تقارن توپوگرافی عرضی (T)، شاخص عدم تقارن حوضه زهکشی (Af)، شاخص پیچ و خم رودخانه اصلی (S)، شاخص انتگرال هیپسومتریک (Hi) استفاده شده است. در این زمینه، مجموعه ای از روش های توصیفی، میدانی و تحلیلی به کار گرفته شد. نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی و عکس های هوایی و مدل رقومی ارتفاعی منطقه (Dem) با قدرت تفکیک 12/5 متر و نرم افزار ARC GIS 10.1 و تصاویر گوگل ارث به عنوان داده های اصلی تحقیق مورد استفاده قرار گرفتند. از ترکیب شاخص های ژئومورفیک با یکدیگر می توان رابطه ی شاخص فعالیت های تکتونیکی (Lat) را به دست آورد. نتایج بررسی نشان داد که طبق مقادیر (Lat) حوضه کرگانرود در کلاس فعّالیّت های نئوتکتونیکی زیاد قرار دارد. شواهد ژئومورفولوژیکی به دست آمده مانند پادگانه های رودخانه ای ارتفاع یافته، وجود تراس های قدیمی و آبراهه های عمیق شده و دره های V شکل نتایج تحقیق را تأیید می کند.
شناخت عوامل مؤثر بر پراکندگی و وقوع فروچاله ها با استفاده از شاخص های کمی مورفومتریک مطالعه موردی (دشت کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال نهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۴)
215 - 226
حوزه های تخصصی:
لندفرم یک عارضه زمین یا سیمای زمینی است که تشکیل آن به وسیله فرایندهای طبیعی به صورتی شکل گرفته که می توان آن را با عارضه های شاخص توصیف و تعریف کرد. فروچاله ها یکی از لندفرم های شاخص مناطق کارستی می باشندکه در اثرعوامل و فرایندهای گوناگونی شکل می گیرند . با توجه به اهمیت فرو چاله کارستی شناسایی و تهیه نقشه پراکندگی فرو چاله هاو ویژگی های شکلی آن ها از نیازهای علوم محیطی بخصوص ژئومورفولوژی است، هدف از این پژوهش تجزیه و تحلیل مورفومتری فروچاله ها جهت مدل سازی برای شناسایی ویژگی های کمی شکل فرو چاله ها در دشت کرمانشاه با استفاده از روش های ژئومورفومتریک RTp ،CURVATURA می باشد داده های ورودی در این مدل شامل شیب ، انحنای پلان ، انحنای پروفیل و شاخص RTp می باشد. نتایج نشان می دهد نقش عامل گسل در شکل گیری فروچاله ها به عنوان عامل غالب می باشد فروچاله های منطقه به تبعیت از ارتفاعات و بیشتر تحت تأثیر روراندگی، گسل ها از نوع فروچاله مرکب با عمق زیاد (89) درصد شکل گرفته است و امتداد تعداد اندکی از فروچاله های(انحلالی) گرد و ساده 11 درصد در مناطق با توپوگرافی ملایم می باشند. در واقع ارزیابی میزان فعالیت گسل ها نشان می دهد که روش های مورفومتریک شاخص های مناسبی برای ارزیابی ویژگی های شکلی فروچاله ها می باشند.
بررسی علل وقوع سیلاب و مخاطرات آن در حوضه آبریز زنوزچای با استفاده از مدل هیدرولوژیکی HEC-HMS و منطق فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای ارزیابی سیل خیزی حوضه مطالعاتی و شبیه سازی بارش- رواناب از مدل هیدرولوژیکی HEC-HMS و اکستنشن HEC-GeoHMS در بستر نرم افزار ArcGIS بهره گرفته شد. برای تهیه نقشه خطر سیلاب (سیل گیری) حوضه ی مطالعاتی 10 متغیر موثر بر وقوع سیلاب با کاربست منطق فازی در بستر سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) ترکیب شدند. در راستای اهداف تحقیق از نقشه های زمین شناسی، تصاویر DEM، تصاویر ماهواره ای Sentinel-2 و Google Earth، نقشه گروه های هیدرولوژیک خاک، داده های اقلیمی و هیدرومتری همراه با هیدروگراف ها و هایتوگراف های حوضه مطالعاتی بهره گرفته شد. نتایج نشان دهنده کارایی بالای رویکرد مورد استفاده در شناسایی پهنه های سیل خیز و سیل گیر می باشد. مناطق سیل خیز منطبق بر زیرحوضه های قسمت های میانی حوضه آبریز زنوزچای می باشند. وجود سازندهای زمین شناسی و خاک های با نفوذپذیری اندک، شیب زیاد، فقدان یا ضعف پوشش گیاهی، زمان تمرکز و زمان تاخیر اندک از جمله مهم ترین دلایل بالا بودن رواناب و هدایت سریع رواناب های ناشی از بارش در این زیرحوضه هاست. پهنه های سیل گیر منطقه مطالعاتی عمدتا منطبق بر دشت های سیلابی مجاور آبراهه های اصلی و راس مخروط افکنه زنوزچای می باشند. مجاورت با رودخانه، شیب ملایم، تراکم زهکشی بالا، مقادیر پایین شاخص تحدب سطح زمین، مقادیر بالای شاخص عمق دره و به هم پیوستن دو آبراهه اصلی حوضه مطالعاتی، پخش سیلاب در این پهنه ها را مساعدت می کنند. وجود مناطق مسکونی در مجاورت آبراهه های اصلی منطقه و مکان گزینی تمامی یا بخشی از آنها بر روی دشت های سیلابی منطقه، خطرات ناشی از سیلاب را به طور قابل توجهی افزایش داده است.
ارزیابی و پیش بینی روند توسعه فیزیکی نواحی سکونتگاهی با تاکید بر رویکرد ژئومورفولوژیک و مدیریت محیط (مطالعه موردی: شهر پاوه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تحقیق حاضرتلاش شده است تا با استفاده از مدل LCM روند تحول سکونتگاه های شهر پاوه در طی سال های 1998 تا 2013 ارزیابی و همچنین میزان توسعه این نواحی برای سال 2030 پیش بینی شود. در این راستا، بر مبنای کاربری اراضی و سکونتگاهی سال 1998 و روند تغییر آن تا سال 2013 و همچنین سایر پارامترهای مؤثر، میزان گسترش نواحی سکونتگاهی تا سال 2030 پیش بینی شده است. بعد از تهیه تصاویر و عمل پیش پردازش با استفاده از طبقه بندی نظارت شده، نقشه کاربری اراضی سال های 1998 و 2013 تهیه شده است. سپس با استفاده از مدل LCM و بر مبنای متغیرهای مؤثر. نتایج تحقیق حاضر بیانگر این است که نواحی سکونتگاهی منطقه مورد مطالعه با رشد روزافزونی مواجه می باشد، در سال 1998 کل نواحی سکونتگاهی منطقه مورد مطالعه 1/4 کیلومترمربع بوده است، این در حالی است که این مقدار در سال 2013 به 5/6 کیلومترمربع رسیده است. مطابق نتیجه به دست آمده، وسعت نواحی سکونتگاهی در سال 2030 به حدود 10 کیلومترمربع خواهد رسید. مطابق نقشه های تهیه شده و اطلاعات حاصله، توسعه آتی نواحی سکونتگاهی در قالب گسترش طولی و عرضی و نیز هسته های خاص و غالبا منطبق بر سطوح دامنه ای و حریم رودخانه ای است. بنابراین با وجود کارا بودن رویکرد موجود و بهره گیری از آن به عنوان یک سند اولیه، ضرورت تهیه و عملیاتی شدن سند ژئومورفولوژیکی شهری پاوه مبتنی بر فرم و فرایندشناسی با هدف شناخت واقعیت مکانی و مخاطرات محیطی موجود، جهت یابی روند توسعه شهری و نیز کاهش سطح ریسک وجود دارد.
تحلیل فرم و الگوی شبکه زهکشی حوضه رامهرمز با استفاده از مدل رده آریه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش با هدف بررسی تعییرات ژئومورفولوژیکی و ارتباط بین فرم ها و الگوی شبکه آبراهه های حوضه رامهرمز، از مدل رده آریه ای استفاده شده است. این مدل، تحلیل مناسب و قوی برای شناسایی تعادل یک حوضه را فراهم می کند. حوضه مورد مطالعه جزو حوضه جراحی- زهره در جنوب غربی ایران و در محدوده حوضه آبریز خلیج فارس قرار گرفته است. در مرحله اول پژوهش با استفاده از تصاویر ماهواره ای لندست سال 2017، نقشه های توپوگرافی با مقیاس 1:50000 و DEM منطقه مورد مطالعه، مرز و شبکه های آبراهه های حوضه استخراج و در نرم افزار MapViewer با استفاده از روش هورتون-استرالر رده بندی شده است. داده ها پس از برداشت در محیط نرم افزارGlobal mapper20 و ArcGIS10.5 پردازش شده و در نهایت مورد تحلیل قرار گرفتند. مطابق نتایج مدل رده آرایه ای، تعداد و درازای آبراهه های سمت چپ حوضه نسبت به سمت راست روند افزایشی دارد و طول رده های آبراهه ها در هیچکدام از رده ها با همدیگر تعادل ندارند. با توجه به یافته ها و محاسبات مدل، افزایش و کاهش نسبی تغییرات شیب در قسمت های مختلف بر الگوی رودخانه تأثیر گذاشته و تغییراتی در سیمای حوضه مطالعاتی ایجاد کرده است. همچنین بی نظمی در آبراهه های حوضه ناشی از اشکال مختلف فرسایش و فعالیت تکتونیکی می باشد که در تکامل حوضه مورد مطالعه دخالت داشته است. فرم آبراهه ها در طول زمان دچار تغییرات شده اند. این بی نظمی ها که نوعی ناتعادلی و آشوب در آبراهه ها ایجاد نموده، بیانگر این است که آبراهه های پهنه پژوهش از الگوی کیاتیک پیروی می کند. در واقع با وقوع آستانه، فرم و فرآیندهای ژئومورفیکی آبراهه های حوضه تغییر پیدا می کنند.
ارزیابی روش جمع کیفی (QS) جهت تعیین گامای بهینه در تهیه نقشه پهنه بندی خطر زمین لغزش (مطالعه موردی: جنگل توسکستان تا گرگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از انواع فرآیندهای دامنه ای که هر ساله موجب خسارات جانی و مالی فراوان در بسیاری از نقاط ایران و جهان می شود، پدیده زمین لغزش است. افزایش جمعیت و گسترش سکونتگاه های انسانی در نواحی کوهستانی، مشکل بودن پیش بینی زمان وقوع زمین لغزش و متعدد بودن عوامل مؤثر در رخداد این پدیده، ضرورت پهنه بندی خطر زمین لغزش را آشکار می سازد. تهیه نقشه پهنه بندی زمین لغزش این امکان را فراهم می سازد که مناطق آسیب پذیر شناسایی و در برنامه ریزی های محیطی مد نظر قرار بگیرد. استان گلستان در شمال ایران از جمله مناطق مستعد زمین لغزش در کشور است. بنابراین هدف از این پژوهش، پهنه بندی خطر زمین لغزش در حد فاصل جنگل توسکستان تا گرگان با شناسایی عوامل مؤثر بر رخداد زمین لغزش و عملگر فازی گاما می باشد. از ابزارهایی مانند نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی، تصاویر ماهواره ای و ... جهت پهنه بندی خطر زمین لغزش استفاده شده است. مجموعه اطلاعات ورودی جهت ارزیابی پتانسیل خطر زمین لغزش در این پژوهش شامل 8 لایه ی ارتفاع، شیب، جهت دامنه، زمین شناسی، کاربری اراضی، تراکم پوشش گیاهی، فاصله از جاده و تراکم آبراهه هستند. ابتدا نقاط لغزشی منطقه با استفاده از تصاویر ماهواره ای به پهنه های لغزشی تبدیل شدند و سطح همبستگی هر یک از عوامل مؤثر و پهنه های لغزشی با استفاده از مدل نسبت فراوانی ( FR ) مشخص و سپس نقشه های پهنه بندی خطر زمین لغزش با استفاده از عملگر فازی گامای 7/0، 8/0 و 9/0 تهیه شد. نتایج نشان داد که پهنه های با سازندهای سست و نزدیک به راههای ارتباطی و پهنه های با بارش فراوان تر دارای پتانسیل بیش تری از نظر احتمال وقوع لغزش هستند. هم چنین شاخص مجموع کیفیت ( Qs ) نشان داد که گامای 7/0 با مقدار جمع کیفی 42/2، از دقت بالاتری نسبت به دو گامای دیگر در پهنه بندی خطر زمین لغزش حد فاصل جنگل توسکستان تا گرگان برخوردار است.
ارتباط بافت رسوبات و توسعه یافتگی خندق ها در سطح مخروط افکنه های جنوبی البرز شرقی (گرمسار- سید آباد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قطر ذرات رسوبات سطحی با فرایندهای غالب موثر در توسعه یافتگی و مورفولوژی سطحی لندفرمها ارتباط تنگاتنگی دارد. این پژوهش به ارتباط بافت رسوبات و توسعه یافتگی خندق های واقع در دشت سرهای جنوبی البرز شرقی به روش تحلیل آماری و با اندازه گیری قطر ذرات در چهار سایت مطالعاتی حدفاصل گرمسار- سیدآباد پرداخته است. سایت ها با توجه به تفاوت ها و تشابهات مورفولوژی سطحی بر روی تصاویر و بازدیدهای میدانی انتخاب شده اند. نمونه های برداشت شده از بخش های ابتدایی، میانی، انتهایی و دیواره گالی ها در آزمایشگاه توزین و پس از الک، نتایج توسط نرم افزار GRADISTAT در قالب نمودارها و جداول استخراج و تحلیل شده اند. علاوه بر این، با برداشت 800 نمونه از باکس های 5 در 5 متری، شاخص پهن شدگی و مورفومتری آنها محاسبه شد. نتایج حاصله نشان می دهند که بافت سطحی رسوبات چند منشایی بوده و بیانگر تفاوت فرایندهای موثر در طی زمان هستند( در سایت 1 و 2 و 4، سنگفرش قلوه سنگی با نام قلوه سنگ ماسه ای است به جز سایت 3، که ماسه قلوه سنگی است. سایت یک و چهار، دو منشایی محاسبه شدند. سایت 2، سه منشایی و سایت 3، تک منشأ.) کج شدگی زیاد، جورشدگی ضعیف و کشیدگی متفاوت بیانگر آن است که نوع و اندازه رسوب سطحی و عمقی گالی ها نتوانسته در همه سایت ها به طور کامل در توسعه یافتگی آنها موثر باشد. شاید در سایت 4، توسعه یافتگی گلی ها را فقط به عامل قطر رسوب منطقه و در سایت 2، عدم توسعه یافتگی گالی ها را بتوان به این عامل نسبت داد ولی در دو سایت دیگر یعنی سایت 1 و 3، به هیچ عنوان نمی توان توسعه یافتگی گالی ها را تنها به بافت و قطر رسوب منطقه نسبت داد بنابر این با توجه به تکتونیک فعال در منطقه عوامل تغییر سطح اساس بیش از خصوصیات فیزیکی رسوبات در این مسئله تاثیر گذار بوده اند.
تحلیل ادبیات ژئوتوریسم در ایران (براساس تحلیل محتوای کمی مقالات ژئوتوریسم طی سال های 1396-1387)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژئوتوریسم یکی از شاخه های جدید گردشگری است که در دو دهه اخیر موردتوجه محققان و گردشگران قرارگرفته است. این افزایش توجه باعث رشد و گسترش ادبیات ژئوتوریسم شده است. با توجه به رشد ادبیات ژئوتوریسم در طی این سال ها، به نظر می رسد که بررسی ادبیات آن لازم است. هدف این پژوهش بررسی ادبیات ژئوتوریسم در ایران با استفاده از روش تحلیل محتوای کمی و ارائه نمای کلی از وضعیت آن است. بدین منظور تعداد 99 مقاله ژئوتوریسم علمی-پژوهشی و علمی-ترویجی در بازه زمانی ده ساله (1396-1387) موردبررسی قرارگرفته است. یافته های تحقیق نشان دهنده افزایش توجه محققان و رشد چاپ مقالات ژئوتوریسم در مجلات علمی است. توسعه مهم ترین مؤلفه تعاریف ژئوتوریسم می باشد و تخریب پدیده ها نیز به عنوان مهم ترین مشکل پیشروی ژئوتوریسم بیان شده است. حدود 43 درصد مقالات از روش تحقیق ترکیبی (کمی و کیفی) استفاده کرده اند و 78 درصد مقالات نیز دارای اهداف کاربردی هستند. مقالات ژئوتوریسم در 42 مجله چاپ شده اند که مجلات علوم زمین و فصلنامه جغرافیای طبیعی با 7 مقاله بیشترین مقالات را منتشر کرده است. پژوهشگرانی از 56 دانشگاه و موسسه در انتشار مقالات و رشد ادبیات ژئوتوریسم مشارکت داشته اند که دانشگاه های تهران و تبریز بیشترین تعداد مقالات را به خود اختصاص داده اند.