فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۲۱ تا ۷۴۰ مورد از کل ۱٬۷۷۱ مورد.
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۳ زمستان ۱۳۹۵ شماره ۹
21 - 41
حوزه های تخصصی:
محدوده ی مطالعاتی این تحقیق شهر خرم آباد واقع در غرب ایران مرکز استان لرستان می باشد؛ در این تحقیق برای تعیین کیفیت آب شرب منطقه ی مورد مطالعه از اطلاعات 23 حلقه چاه و چشمه در رابطه با عناصر سنگین شامل (کروم، روی، باریم، کبالت، آلومینیوم، سرب، کادمیوم، نیکل) در طی سه سال (1390-1392) استفاده گردید. برای تعیین میزان حداقل و حداکثر غلظت عناصر در بین چاه ها و چشمه های منطقه ی مورد مطالعه از نرم افزار EXCEL استفاده گردید. سپس در نرم افزار سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) روش دون یابی نقشه ی هر یک از عناصر سنگین موجود در هر یک از منابع تأمین کننده ی آب شرب تهیه و تولید شدند و به مقایسه ی مقدار هر عنصر و پارامتر با مقادیر بیان شده توسط سازمان ملی ایران، سازمان بهداشت جهانی (WHO)، سازمان محیط زیست آمریکا (EPA) پرداخته شد که میزان آلودگی هر منبع آب مشخص شود. با توجه به اطلاعات و داده های موجود میزان بیشترین و کمترین مقدار عناصر و آلاینده های سنگین در هر یک از منابع آبی مورد مطالعه مشخص گردید. نتایج نشان داد که میانگین غلظت عنصر کروم، روی، کبالت، سرب، کادمیوم و نیکل پایین تر از حد استانداردهای ملی، سازمان بهداشت جهانی (WHO) واستاندارد (EPA) امریکاست، اما در چشمه ی مطهری میزان فلز سنگین کروم بالاتر از حد استاندارد (WHO) می باشد. میانگین غلظت عنصر باریم در منابع پایین تر از حد استاندارد ملی و در تمامی منابع بالاتر از حد استاندارد (WHO) و استاندارد (EPA) بوده است. غلظت عنصر آلومینیوم پایین تر از حد استاندارد ملی و بالاتر از حد استاندارد (EPA) می باشد.
بررسی عملکرد انواع مختلف توابع پایه ی شعاعی کروی در مدلسازی محلی میدان گرانی زمین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میدان ثقل جهانی معمولاً توسط توابع پایه ی هارمونیک کروی تا درجه معینی از قدرت تفکیک طیفی و مکانی مدل می شود. توزیع غیریکنواخت و کیفیت متفاوت داده ها، این توابع را در مدل سازی محلی میدان ثقل محدود می کند. این توابع بیشتر خاصیت جهانی میدان ثقل را نمایش می دهند و برای نمایش فرکانس های پایین میدان ثقل مناسب هستند. در کاربردهای محلی، توابع پایه ی شعاعی بر روی سطح کره با برخورداری از خاصیت محمل شبه محلی می توانند به عنوان جایگزین مناسبی برای هارمونیک های کروی استفاده شده و میدان گرانی زمین را تا درجه ی بالایی از قدرت تفکیک طیفی و مکانی تقریب زنند. این مدل های محلی معمولاً دقت بهتری در محل مورد نظر نسبت به مدل های جهانی دارند. توابع پایه ی شعاعی کروی معمولاً بر روی کره متعامد نیستند که این امر منجر به پیچیدگی بیشتر مسئله می شود. در این مقاله، عملکرد انواع مختلف توابع پایه ی شعاعی کروی شامل کرنل جرم نقطه ای، چندقطبی شعاعی، کرنل پواسن و ویولت پواسن در مدل سازی محلی میدان ثقل زمین با استفاده از داده های شتاب گرانی در منطقه ی فارس ساحلی مقایسه شده است. برای حل مسئله ی معکوس غیرخطی مدل سازی میدان گرانی زمین با استفاده از توابع پایه ی شعاعی کروی، تکنیک ""کمترین مربعات"" به کار رفته است. بدین منظور، الگوریتم بهینه سازی لونبرگ -مارکواردت طی یک پروسه ی تکراری با مینیمم کردن اختلاف بین مقادیر مشاهداتی و مقادیر مدل شده، پارامترهای مدل سازی را تخمین می زند. این پارامترها شامل تعداد، مکان، عمق و ضرایب مقیاس توابع پایه شعاعی هستند. به منظور افزایش کارایی عددی الگوریتم لونبرگ- مارکواردت در حل مسئله ی مدل سازی میدان گرانی، مقدار اولیه ی پارامتر پایدارسازی از طریق رابطه ای بر مبنای ژاکوبین تابع هدف تعیین و روشی برای به هنگام سازی این پارامتر ارائه شده است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که در صورت انتخاب عمق مناسب توابع پایه، دقت مدل سازی محلی میدان گرانی برای انواع توابع پایه ی شعاعی مورد بررسی تقریباً یکسان خواهد بود.
پهنه بندی پتانسیل تحول لند فرمی تحت تأثیر شبکه زهکشی مطالعه موردی: حوضه آبریز رودخانه قشلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حوضه رودخانه قشلاق در غرب کشور، در قسمت مرکزی استان کردستان، در یک منطقه کوهستانی دارای شیب زیاد، با اقلیم مدیترانه ای معتدل و گرم قرارگرفته است. هدف اصلی این پژوهش پهنه بندی پتانسیل تحولات لندفرمی تحت تأثیر شبکه زهکشی در این حوضه است. بدین منظور جمع آوری داده ها، مطالعات میدانی، تولید لایه های اطلاعاتی و انطباق آن ها با وضعیت موجود، تجزیه وتحلیل هر یک از لایه ها و پارامترهای هیدرومورفولوژی جهت یافتن عوامل مؤثر و تلفیق لایه های اطلاعاتی جهت تعیین پتانسیل تحول لندفرمی مکان هایی که تحت تأثیر شبکه زهکشی قرار دارند انجام گرفته است. هم چنین با توجه به ویژگی های زمین شناسی، ژئومورفولوژی، هیدرولوژی، اقلیمی، عوامل انسانی و زیست محیطی منطقه، مطالعات تطبیقی و نظر کارشناسان امر 5 معیار و 13 زیر معیار جهت تدوین هدف طراحی گردید و از طریق کارهای میدانی و منابع اسنادی نیز کنترل شده است. قدم بعدی تهیه لایه های اطلاعاتی موردنیاز برای پهنه بندی با نرم افزار Arc GIS9.3بود تا زمینه برای تحلیل های لازم فراهم گردد. درنهایت با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی(AHP) به تجزیه وتحلیل کمّی معیارها، زیرمعیارها و تلفیق لایه ها در نرم افزارARC GIS نسبت به ارائه مدل و پهنه بندی منطقه مطالعاتی مبادرت گردید. نتایج در پنج طبقه خیلی زیاد، زیاد، متوسط، کم و خیلی کم محاسبه شد و نشان داد که حدود 8/27 درصد از حوضه دارای پتانسیل زیاد و خیلی زیاد جهت تحول لند فرم ها تحت تأثیر شبکه زهکشی می باشد. بیشتر قسمت های شمالی حوضه و بخش هایی از شرق حوضه دارای پتانسیل کم و خیلی کم می باشند که 26/45 درصد از کل حوضه را در برگرفته اند. سایر قسمت های حوضه نیز به صورت پراکنده دارای پتانسیل متوسط بوده که 94/26 درصد از مساحت حوضه را شامل می شود.
مقایسه شاخص های دانه بندی ذرات دامنه روبه باد و پشت به باد ریپل مارک های درشت (مطالعه موردی:ارگ حسن آباد شهرستان بافق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به منظور مقایسه شاخص های دانه بندی رسوبات دامنه رو به باد و پشت به باد ریپل مارک های درشت در ارگ حسن آباد بافق، انجام شد. ابتدا از رسوبات موجود در هر یک از دو دامنه ریپل مارک های درشت نمونه برداری صورت گرفت سپس دانه بندی هر یک از نمونه ها، بر اساس روش الک خشک، انجام گرفت داده ها به دست آمده به نرم افزار SPSS وارد شد و به منظور بررسی معنی دار بودن اختلاف بین متغیر ها از آزمون t-test، استفاده شد همچنین با استفاده از نرم افزار GRADISTAT مقادیر، ، و برای محاسبه میانگین قطر ذرات در دو دامنه استفاده شد. با رسم نمودار دانه بندی تجمعی در مقیاس فی پارامترهای برای محاسبه فرمول فولک و بررسی جورشدگی رسوبات محاسبه شد. نتایج این تحقیق نشان داد متوسط وزن ذرات بر روی الک های درشت تر (1 و 5/0 میلی متر) در دامنه رو به باد (به ترتیب 47/371، 30/243 گرم) بیشتر از این مقدار در دامنه پشت به باد (به ترتیب 87/129، 29/97) است. اختلاف معنی داری بین وزن ذرات روی الک های کمتر از 2 میلی متر در سطح 5 درصد مشاهده می شود. همچنین بین مقادیر ، و در رسوبات دامنه رو به باد و رسوبات دامنه پشت به باد ریپل مارک های درشت در سطح 5 درصد اختلاف معنی دار وجود دارد. محاسبه جورشدگی به روش فولک برای ذرات دو دامنه نشان داد میانگین شاخص فولک ذرات دامنه رو به باد 6/0 و پشت به باد 1 به دست آمد و لذا ذرات دامنه رو به باد دارای جورشدگی نسبتاً بالا و ذرات دامنه پشت به باد دارای جورشدگی ضعیف می باشند و بین جورشدگی رسوبات دو دامنه اختلاف معنی دار در سطح 99 درصد مشاهده شد.
بررسی ویژگی های مورفومتری خندق ها و ارتباط آن با ویژگی های خاک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مهم ترین عامل بررسی مناطق خندقی وقوع فرسایش و تخریب زیاد خاک است. با توجه به اهمیت بررسی خندق ها هدف از این مطالعه بررسی خندق های واقع در جنوب شهرستان فسا و شمال شهرستان داراب می باشد. خندق های واقع در این دو منطقه ازنظر ابعاد با یکدیگر متفاوت هستند به طوری که خندق های واقع در جنوب شهرستان فسا دارای ابعاد بزرگ تری در مقایسه با خندق های واقع در شمال شهرستان داراب می باشد. برای این منظور ویژگی های مورفومتری خندق ها که شامل طول، عرض، عمق و ارتفاع می باشد اندازه گیری شد. همچنین به منظور بررسی ارتباط بین ویژگی مورفومتری خندق و ویژگی های خاک پارامترهای سدیم، پتاسیم، منیزیم، روی، کلر، آهن، منگنز، کربن آلی و بیکربنات اندازه گیری شد. نتایج حاصل از رگرسیون خطی چندگانه نشان داد که حجم خندق با عمق خندق ارتباط مستقیم و با میزان مواد آلی رابطه معکوس دارد. بنابراین با کاهش میزان مواد آلی در خاک فرسایش آبی در منطقه افزایش می یابد و زمینه برای فرسایش خندقی که پیچیده ترین و مخرب ترین نوع فرسایش آبی است، فراهم می شود.
ارزیابی و پیش بینی تغییرات بیابان زایی در شرق و جنوب اصفهان با مدل CA-Markov(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهمترین بلایایی که مناطق خشک و نیمه خشک را تحت تاثیر قرار می دهد و در زمره عوامل تهدید کننده حیات بشری و تخریب منابع طبیعی محسوب می شود بیابان زایی است، بنابراین شناخت و پیش بینی این پدیده از اهمیت بسزایی برخوردار است. در این راستا به منظور بررسی وضعیت بیابان زایی منطقه شرق و جنوب اصفهان از تصاویر ماهواره لندست 4 و 7 و 8 در 5 دوره 1986، 1994، 2000، 2008 و 2016 استفاده گردید. شاخص NDVI برای شناسایی پوشش گیاهی و شاخص شوری خاک برای شناسایی مناطق بیابانی و شور به کار گرفته شد. به منظور شناسایی و تهیه نقشه کاربری های منطقه مطالعاتی مشتمل بر( اراضی بیابانی و شور، پوشش گیاهی، شهر، زمین های بایر و گاوخونی) از روش طبقه بندی نظارت شدهFuzzy ARTMAP و برای محاسبه تغییرات در کاربری های پهنه مورد بررسی در 5 دوره فوق از مدل LCM بهره گرفته شد. در ادامه، مدل ترکیبی زنجیره مارکوف و سلولهای خودکار (CA-Markov) برای پیش بینی تغییرات کاربری اراضی استفاده گردید. برای تعیین اعتبار پیش بینی نیز از شاخص انطباق کاپا بهره گرفته شد که میزان 78 درصد را نشان می دهد. نتایج این پژوهش نشان داد که بیشترین تغییرات در طی دوره مورد مطالعه را پوشش گیاهی داشته است. این حجم تغییر طی دوره 1986-1994 بوده است که 1062 کیلومتر مربع کاهش را نشان می دهد. از طرفی بیشترین شدت افزایش مناطق شور و بیابانی طی دوره 1994-2000 رخ داده که حدود 495 کیلومتر مربع افزایش را نشان می دهد. در نهایت مشخص گردید که بیشترین تغییرات طی دوره 2016-2024 در پوشش گیاهی رخ خواهد داد که حدود 60 درصد از پوشش گیاهی منطقه از بین خواهد رفت و اراضی بایر جایگزین آن خواهد شد. اراضی شور و بیابانی نیز جایگزین حدود 3/3 درصد از اراضی بایر، حدود 1 درصد از پوشش گیاهی و کمتر از 01/0 درصد از شهر و تالاب گاوخونی می گردد.
شناسایی عوامل مؤثر بر کاهش تراز آب زیرزمینی با بهره گیری از معیار موجک–آنتروپی (مطالعه ی موردی: آبخوان دشت سیلاخور)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۳ زمستان ۱۳۹۵ شماره ۹
63 - 86
حوزه های تخصصی:
تحلیل سری زمانی فرایندهای هیدرولوژیکی نقش بسزایی را در شناخت دقیق رفتار این فرایندها ایفا می کند. معیار موجک-آنتروپی شاخصی نوین جهت بررسی نوسانات سری های زمانی می باشد. در این مقاله با بهره گیری از معیار موجک-آنتروپی ترتیب عوامل مؤثر در کاهش تراز آب زیرزمینی در دشت سیلاخور مورد بررسی قرار گرفته است. به طور کلی کاهش معیار موجک-آنتروپی یا کاهش پیچیدگی سری زمانی یک پدیده، بیانگر کاهش میزان نوسانات طبیعی سری زمانی و در نتیجه نشان دهنده ی رخداد یک روند نامطلوب در سری زمانی است. در این راستا جهت شناسایی عامل مؤثر در افت سطح آبخوان ابتدا سری های زمانی ماهانه ی بارش، دما و دبی رودخانه های این دشت به بازه های زمانی کوچک تر تقسیم شدند و سپس هرکدام از این سری ها تحت تبدیل موجک به چندین زیر سری با مقیاس های زمانی مختلف تجزیه شد و نهایتاً پس از محاسبه انرژی موجک نرمال شده برای این زیرسری های زمانی، معیار موجک-آنتروپی برای هر یک از این بازه های زمانی محاسبه گردید. نتایج به دست آمده از تحلیل تغییرات معیار موجک-آنتروپی گویای این واقعیت است که کاهش 71 درصدی پیچیدگی دبی رودخانه های خروجی از این منطقه بیشتر از تغییرات بارش و دما با کاهش پیچیدگی به ترتیب به اندازه ی 13 و 5/10 درصد بر کاهش پیچیدگی تراز آب زیرزمینی تأثیر گذاشته است و این موضوع گویای تقدم تأثیر عوامل انسانی بر عامل تغییر اقلیم در کاهش تراز سطح آب زیرزمینی در این دشت است.
کاربرد روش های زمین آمار در بهینه یابی و تقویت شبکه ی ایستگاه های باران سنجی استان کردستان جهت افزایش صحت مدل سازی های هیدرولوژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۳ پاییز ۱۳۹۵ شماره ۸
53 - 72
حوزه های تخصصی:
بارندگی به عنوان اصلی ترین ورودی در مدل سازی های هیدرولوژیک محسوب می شود. شبکه ی کارآمد ایستگاه های باران سنجی، شبکه ای است که از تراکم مناسبی برخوردار بوده و در نقاط فاقد ایستگاه، برآورد مطلوبی از بارش داشته باشد. به منظور بهینه سازی موقعیت ایستگاه های باران سنجی روش های متفاوتی ارایه شده که در این میان روش های زمین آمار به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرند. تحقیق حاضر با هدف ارزیابی وضعیت ایستگاه های باران سنجی استان کردستان و بهینه سازی موقعیت این ایستگاه ها با استفاده از روش های زمین آمار صورت گرفته است. در این تحقیق و در راستای ارزیابی دقت روش های مختلف درون یابی مشخص شد که روش Ordinary Kriging با مدل تابع Circular نسبت به سایر مدل ها از اعتبار بیشتری برخوردار بوده و مناسب ترین روش درون یابی پراکنش بارش در استان کردستان می باشد. در ادامه به منظور بهینه یابی و برآورد خطای ایستگاه های موجود از داده های بارش 145 ایستگاه هواشناسی استفاده گردیده است و با ت وجه ب ه وسعت زیاد منطقه ی مورد مطالعه و تغییرات زیاد داده های بارش، ناحیه بندی منطقه یا خوشه بندی ایستگاه ها صورت گرفت و کل منطقه به 8 خوشه تقسیم شده است. نتایج حاصله از بهینه یابی بر مبنای ضریب تغییرات کریجینگ نشان می دهد که با اضافه شدن 17 ایستگاه پیشنهادی جدید به شبکه ی باران سنجی موجود در این استان، مق ادیر ض ریب تغیی رات مک انی ب ارش س الانه از بخش های مرکزی تا جنوبی بین 0.21 تا 6.67 درصد و در نواحی غربی نزدیک به 12 درصد کاهش می یابد. نتایج پژوهش حاضر به منظور کاربرد روش های زمین آمار در بهینه یابی از اهمیت بالایی برخوردار بوده و نقشه های تولید شده نیز برای سازمان های اجرایی (وزارت نیرو، سازمان هواشناسی و ...) از ارزش کاربردی بالایی برخوردار هستند.
بررسی عملکرد نئوتکتونیک برمخروط افکنه ها با تاکید بر توان لرزه خیزی گسل ها (منطقه مورد مطالعه: دامنه های شما لغرب سهند)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مخروطه افکنه ها یکی از اشکال ژئومورفولوژی پایکوهی در مناطق خشک و نیمه خشک می باشند که با وجود موقعیت مناسب برای اجرای برنامه های عمران و توسعه سکونتگاهی، نسبت به فرایند های مخاطره آمیز ژئومورفیک ازجمله رخداد زمین لرزه حساس هستند. در پژوهش حاضر سعی بر این است که با بررسی مخروطه افکنه های واقع در دامنه های شمالغرب سهند، توان لرزه زایی گسل ها و پهنه بندی خطرات ناشی از آن را روی مخروطه افکنه ها به خوبی نشان داده شود. مخروطه افکنه های منطقه یکی از مراکز مهم تأمین کننده نیازهای زراعی و کشاورزی سکونتگاه های اطراف به شمار می آیند. نتایج حاصل از بررسی مخروطه افکنه های منطقه مورد مطالعه حاکی از آن است که این مناطق به دلایلی چند ازجمله نزدیکی به گسل ها و دارا بودن سازند های سست و متخلخل (آبرفت های کواترنر)، در معرض خطرات ناشی از زلزله هستند. توان لرزه زایی گسل ها و پهنه بندی خطر آن ها بر روی مخروط افکنه ها با استفاده از روش تحلیل فضایی بربریان می باشد. ابتدا با استفاده از شاخص های ژئومورفیک (VF، B، SMF، FCI) میزان فعالیت تکتونیک در منطقه مورد بررسی قرار گرفت. سپس توان لرزه زایی گسل های موجود در سطح و مجاورت مخروط افکنه ها با روش های زارع، مهاجر- اشجعی، ملویل و اسمیت محاسبه گردید، درنهایت با استفاده از روش تحلیل فضایی بربریان میزان خطر گسل بر روی مخروط-افکنه ها و کاربری های مختلف انسانی موجود بر سطح آن ها و درصد تراکم کاربری ها در حریم گسل محاسبه گردید، و همچنین نتایج حاصل از پهنه بندی خطر گسل بر روی مخروط افکنه ها نیز بیانگر آن است که ۵۸ /٠مناطق مسکونی، ۶۹/٠ زمین زراعی، ۶۱/٠ چشمه ها و ۳۹/٠خطوط ارتباطی در حریم ۱٠٠٠متری گسل (محدوده با خطر بالا) قراردارند و قابلیت لرزه زایی گسل ها با طول گسل ارتباط مستقیم وجود دارد.
کاربرد مدل ترکیبی فرآیند تحلیل شبکه و منطق فازی در پهنهبندی حساسیت وقوع زمین لغزش (مطالعه موردی: حوضه آبریز چلی چای)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقشه های حساسیت وقوع زمین لغزش یکی از مهمترین ابزارهای لازم برای برنامه ریزان و تصمیم گیران محیطی به ویژه در مناطق کوهستانی است. مدل فرآیند تحلیل شبکه(ANP) از جمله مدل های تهیه نقشه حساسیت زمین لغزش است. این مدل با حفظ قابلیت ها و محاسن موجود در مدل AHP، معایب مربوط به آن را رفع کرده و به همین دلیل در سال های اخیر استفاده از آن نسبت به AHP فزونی گرفته و جایگزین آن شده است. در این پژوهش با استفاده از مدل فرآیند تحلیل شبکه، پهنه بندی حساسیت زمین لغزش در حوضه آبخیز چلی چای استان گلستان انجام شده است. برای انجام این کار از 10 پارامتر طبیعی و انسانی(سنگ شناسی، بارش، فاصله از گسل، فاصله از رودخانه، تراکم زهکشی، درجه و برای شیب، کاربری زمین، تراکم پوشش گیاهی(NDVI) و فاصله از جاده) استفاده شده است. نرم افزارهای super decision، Arc map و ENVI از جمله ابزارهای هستند که برای انجام مقایسات زوجی، تهیه داده ها و اجرای مدل مورد استفاده قرار گرفته اند. نقشه نهایی به دست آمده از مدل در پنج کلاس خطر طبقه بندی و با استفاده از زمین لغزه های رخ داده در منطقه مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج ارزیابی نشان داد که 70 درصد زمین لغزه های رخ داده در منطقه در کلاس هایی با خطر زیاد و خیلی زیاد قرار گرفته اند. این مناطق اغلب در نیمه شمالی و بخش های مرکزی حوضه قرار گرفته اند. با توجه به نتیجه ارزیابی، مدل قابلیت مناسبی را برای پیش بینی حساسیت زمین لغزش نشان می دهد. طبق نقشه پهنه بندی حساسیت زمین لغزش نواحی پر خطر حوضه عمدتاً دامنه های جنوبی، جنوب غربی و غربی را تشکیل می دهند. با توجه به نقشه پهنه بندی حساسیت وقوع زمین لغزش، امکان شناسایی مناطق مستعد وقوع زمین لغزش در بخش های مختلف حوضه مشخص شده است و استفاده از آن می تواند در زمینه مدیریت حوضه و پایدارسازی دامنه ها مفید باشد.
مدیریت(شناسایی و اولویت بندی) ژئومورفوسایت ها با استفاده از مدل های Entropy و Saw، مطالعه موردی: ژئومورفوسایت های شهرستان سردشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، با یک نگرش مدیریتی و سیستمی به شناسایی، بررسی و اولویت بندی ژئومورفوسایت های شهرستان سردشت پرداخته شده است. روش کار بر مبنای مطالعات تئوریک، میدانی و به کارگیری مدل های تصمیم گیری چند شاخصه(MADAM) و به صورت موردی روش های Saw و Entropy و نیز ابزارهای تحقیقی نقشه و GPS باهدف تجزیه وتحلیل بوده است. برای نیل به هدف، پنج ژئوسایت(گزینه) شناسایی و با چهار معیار و شاخص تأثیرگذار شامل جذابیت بصری سایت، دسترسی و میزان برخورداری، آمادگی برای توسعه زیرساخت ها و تعداد جاذبه های گردشگری بر اساس آنتروپی و نیز آنتروپی تعدیل شده مورد ارزیابی قرار گرفتند. به عنوان نتیجه، خروجی حاصل از وزن دهی شاخص ها در هر دو روش یکسان حاصل گردید که دال بر دقت مطالعاتی است. در مرحله بعد با نتایج موجود و بر اساس روش Saw، اولویت بندی ژئومورفوسایت ها به ترتیب شامل A1(آبشار شلماش)،A2(سایت چشمه گراوان)،A4(سایت بیوران)، A5(سایت رودخانه زاب) و A3(سایت دشت وزنه) برآورد گردیدند. واکاوی مسئله که به نوعی نتیجه اصلی پژوهش محسوب می شود، بیانگر نقش اصلی شاخص های طبیعی موردبررسی همچون جذابیت بصری( منحصربه فرد بودن) و نیز تعدد جاذبه های گردشگری در پیرامون هر ژئوسایت همراه با نقش شاخص های مدیریتی و انسانی همچون فضا و آمادگی ژئوسایت ها و دسترسی به صورت ترکیبی در انتخاب ژئوسایت های برتر است. در تأیید این مسئله می توان به ژئوسایت دشت وزنه به صورت مقایسه ای با دیگر ژئوسایت ها اشاره کرد که معیار عدم دسترسی مناسب و عدم میزان برخورداری از امکانات حداقلی باعث شده است که در اولویت آخر قرار گیرد. پس می توان به عنوان نتیجه نهایی اشاره کرد که روش های موردمطالعه در این پژوهش به صورت تلفیقی در توان سنجی و شناسایی نقاط ضعف و قوت و نهایتاً مدیریت ژئومورفوسایت ها باهدف ایجاد ژئوتوریسم موفق پایدار و نیز توسعه پایدار مناطق به ویژه توانمند ولی محروم بسیار مؤثر هستند. به عنوان نمونه در مورد مدیریت ژئومورفوتوریسم سردشت مشخص گردید که پتانسیل های ژئومورفوتوریسمی متعددی وجود دارد که به ویژه با توجه به مرزی بودن و وجود توریسم بازار، در صورت بالا بردن شاخص های مدیریتی همچون توسعه و بهبود راه های ارتباطی و دسترسی و نیز ایجاد فضا در سطح ژئوسایت ها، یک تحول در جریان ژئومورفوتوریسم و پایداری محیطی و نیز توسعه پایدار منطقه ایجاد می گردد.
پایش و پیش بینی اثر خشکسالی ها بر دبی چشمه های کارستی شهرستان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آبخوان کارست در مناطق آهکی اهمیت زیادی در تأمین آب مصرفی دارند، این آبخوان ها تحت تأثیر دوره های افزایش و کاهش بارش و همچنین تغییرات اقلیمی قرار دارند. به منظور مدیریت پایدار منابع آب، شناسایی تغییرات دبی چشمه های کارستی این آبخوان ها ضروری می باشد. در تحقیق حاضر تحلیل سری های زمانی هیدرولوژیکی، بین دبی چشمه های کارستی شهرستان کرمانشاه و بارش با استفاده از شاخص بارش استانداردشده، آزمون من- کندال و زنجیره مارکوف برای پایش و پیش بینی خشکسالی و اثر آن بر دبی چشمه های انجام گرفت. همچنین ارتباط بارش- دبی و تأخیر زمانی به صورت کوتاه و بلندمدت با همبستگی پیرسون بررسی شد. داده های تحقیق شامل دبی سراب های بی ابر، ورمنجه و نیلوفر و بارش ایستگاه های هواشناسی کرمانشاه، روانسر و اسلام آباد غرب برای دوره زمانی 88-1368 به صورت ماهانه و سالانه بود. نتایج تحقیق نشان داد بین دبی سراب ورمنجه (639/0) و بی ابر (642/0) با بارش ایستگاه هواشناسی اسلام آباد غرب و سراب نیلوفر با ایستگاه هواشناسی کرمانشاه (484/0) بیشترین همبستگی وجود دارد. به دلیل حالات مختلف بارش مانند جامد یا مایع، توزیع و شدت آن، اثر بارش بر افزایش دبی با تأخیر حداقل 2 ماه و حداکثر 6 ماه مشاهده شد. نتایج آزمون من- کندال بیانگر افزایش مقدار بارش (76-1368) و سپس کاهش (88-1377) می باشد که دبی سراب بی ابر همین روند را نشان می دهد، و دبی سراب نیلوفر از سال 1387 دچار تغییر کاهشی شده است. نتایج آزمون زنجیره مارکوف نشان داد که در هر سه ایستگاه احتمال رخداد دوره خشک بیشتر از دوره بارانی است، در ایستگاه اسلام آباد غرب 892/0، در ایستگاه روانسر 89/0 و در ایستگاه کرمانشاه 886/0 می باشد. مطالعه نشان داد که احتمال افزایش دوره های خشک در آینده بیشتر و به تبع آن دبی سراب های موردمطالعه کاهش خواهد یافت. مطالعه شاخص SPI سالانه روند کاهش دبی با خشکسالی را نسبت به دوره های تر بهتر نشان می دهد.
قابلیت اتومای سلولی در شبیه سازی میزان تحول و فرسایش در سیستم رودخانه ای (مطالعه موردی: حوضه آبریز لیقوان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حوضه ها و سیستم های رودخانه ای در پاسخ به تغییرات عوامل بیرونی و درونی تغییر می یابد. از این رو تکنیک های متعددی جهت شبیه سازی این تغییرات و تحول سیستم رودخانه مطرح شده است. اتومای سلولی یکی از جدیدترین مدل های سلولی رودخانه ای می باشد که چشم انداز حوضه را با شبکه ای از سلول ها تعریف کرده و توسعه این چشم انداز توسط عمل متقابل بین سلول ها (مانند جریان آب و رسوب) با کاربرد قوانینی بر اساس ساده سازی اصول حاکم بر فیزیک مشخص می شود. این روش برای شبیه سازی حوضه آبریز لیقوان با اندازه سلولی ۲۰ متر و داده های بارش ساعتی ۱۰ سال (۸۰-۸۹) به کار رفته است. نتایج شبیه سازی به دو روش کمی و کیفی مورد ارزیابی قرار گرفت، به طوری که تغییرات نسبی در حوضه و توزیع مکانی میزان حفر و رسوبگذاری در کل حوضه و در هر سلول روی نقشه مدل ارتفاعی رقومی مشخص گردید و هم چنین مقادیر توزیع اندازه ذرات رسوب در دبی های مختلف نشان داد که با افزایش دبی، مقادیر رسوب افزایش یافته و در این بین ذرات شن درشت، بیش ترین م قدار و ذرات ماسه خ یلی ریز، رس و لای کم ترین م قدار را دارا می باشند. هم چنین بررسی پروفیل های طولی و عرضی نشان داد که رودخانه جاری در دره لیقوان در مرحله بلوغ قرار دارد و فرآیند رسوبگذاری در مجرای رودخانه غلبه دارد که یکی از مهم ترین دلایل آن، افزایش بارش و تغییر اقلیم حوضه در دهه اخیر بوده که منجر به فرسایش دامنه ها و رسوبگذاری در مجرای رودخانه شده است. در نهایت این که هر چند صحت سنجی نتایج حاصله از اتومای سلولی تا حدی دشوار بوده و مدلCAESAR به پارامترهای ورودی حساس می باشد اما مقایسه نتایج به دست آمده با نتایج مطالعات پیشین و شواهد میدانی بیانگر نتایج قابل قبول رویکرد اتومای سلولی می باشد.
تأثیر فعالیّت های تکتونیکی در ریخت شناسی حوضه ی آبریز رودخانه ی روئین در شمال شرق ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حوضه ی آبریز روئین، یکی از زیرحوضه های رودخانه ی کالشور، واقع در دامنه های جنوبی کوه های آلاداغ است، که در شمال شرقی ایران قرار دارد. فعالیّت های تکتونیکی این حوضه، در آخرین فاز کوه زایی لارامید آغاز شده و همچنان ادامه دارد. این فعالیّت ها، علاوه بر وقوع مخاطرات طبیعی، تأثیرات زیادی در ویژگی های مختلف این حوضه داشته است. اطلاع از فعالیّت های تکتونیکی این حوضه، به دلیل مجاورت و تأثیرگذاری آن در شهر بجنورد (مرکز استان خراسان شمالی) و برنامه ریزهای آمایش رودخانه ای، یک ضرورت محسوب می شود.
جهت بررسی این فعالیّت ها از شاخص های مورفوتکتونیکی مرتبط با ژئومورفولوژی، یعنی مقایسه ی نیمرخ طولی و لگاریتمی، شاخص پهنای کف دره نسبت به ارتفاع آن (vf)، شاخص تضاریس جبهه کوهستان(smf)، شاخص سینوسی رودخانه (s) و شاخص ارزیابی فعالیّت های زمین ساختی (lat) استفاده گردیده ونتایج حاصل از بررسی این شاخص ها و تأثیر چین خوردگی ها نشان داده است که این حوضه در معرض فعالیّت های شدید تکتونیکی قرارداشته و این فعالیّت ها باعث شده است که در این حوضه، نیمرخ طولی رودخانه ها نامنظم، دره ها عمیق و کم عرض، شکل حوضه کشیده و مسیر رودخانه ها و جبهه ی کوهستان پیچ و خم کمتری داشته باشد. همچنین جمع بندی این مطالعات نشان داد که فعالیّت های تکتونیکی در محل اتصال سه شاخه ی این رود، یعنی منطقه دومن نیم، به اوج خود رسیده و حاصل آن به صورت تنگه ای کم عرض، صخره های پرشیب و پدیده ی انحراف رودخانه ای جلوه ی خاصی به توپوگرافی این قسمت حوضه داده است.
فعالیت زمین ساخت جوان در پهنه گسلی قم- زفره، ایران مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گسل قم- زفره از گسل های بنیادین با روند شمال غرب- جنوب شرق است که دشت کاشان را از ارتفاعات جنوبی آن جدا می کند و درنهایت به منطقه زفره می رسد. ازآنجاکه پهنه گسلی قم- زفره یکی از پهنه های مهم و فعال ایران مرکزی در نظر گرفته شده است، بررسی میزان فعالیت تکتونیکی اخیر آن ضروری به نظر می رسد. بدین منظور در این پژوهش به تحلیل و بررسی6 شاخص مورفوتکتونیکی مهم نظیر گرادیان طولی رودخانه(SL)، عدم تقارن حوضه زهکشی(Af)، شکل حوضه زهکشی(Bs)، نسبت عرض کف به ارتفاع دره(Vf)، پیشانی کوهستان(J) و انتگرال هیپسومتریک(Hi) پرداخته شده است. برای ایجاد حوضه ها بر روی گستره مطالعاتی و به منظور انجام تصحیحات بر روی داده های مدل رقومی ارتفاعی از نرم افزار Arc Hydro (در محیط نرم افزاری Arc GIS 10.1) استفاده شده است، پس ازآن 6 شاخص مورفوتکتونیکی بر روی هر یک از حوضه ها مورداندازه گیری و رده بندی قرارگرفته است. در نهایت به منظور تعیین تکتونیک فعال نسبی در منطقه موردمطالعه، شاخص تکتونیک فعال(Iat) محاسبه شده است. بر اساس این شاخص پهنه گسلی قم- زفره به 4 رده فعالیت تکتونیکی بسیار بالا، بالا، متوسط و پایین رده بندی گردید. طبق شاخص Iat، 14.39 درصد از گستره موردمطالعه معادل 904.13 کیلومترمربع که 11 حوضه را در برمی گیرد فعالیت تکتونیکی بسیار بالا نشان می دهند، 52.11 درصد از منطقه موردمطالعه(3274.94 کیلومترمربع، 54 حوضه) فعالیت تکتونیکی بالا، 27.29 درصد(1715.36 کیلومترمربع، 32 حوضه) فعالیت تکتونیکی متوسط و 6.21 درصد(390.46 کیلومتر، 6 حوضه) هم فعالیت تکتونیکی پایین را نشان می دهند. در ادامه، به منظور بررسی صحت و تائید شاخص های مورفومتری مطالعات صحرایی گسترده در منطقه موردمطالعه صورت گرفت. شواهد به دست آمده شامل گسلش و شکستگی در واحدهای تراورتن جوان در پهنه گسلی قم زفره بوده که نشانگر فعالیت جوان این پهنه می باشند. در منطقه موردمطالعه بیشترین مقدار فعالیت تکتونیکی در بخش های جنوب شرقی، شمال غربی و مرزهای شرقی گستره مطالعاتی واقع در پهنه گسلی قم- زفره است.
تحولات شکل زایی چاله لوت در کواترنر ( با تأکید بر بازسازی پادگانه های دریاچه ای)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دشت لوت با وسعتی حدود 54000 کیلومتر مربع به صورت چاله ای بیضی شکل با امتداد شمالی– جنوبی یکی از پدیده های ژئومرفیک منحصر به فرد در جهان است و با تأثیر از تحولات اقلیمی و تکتونیکی دوران چهارم ، تغییرات زیادی را تجربه کرده است. این پدیده ها در منطقه همواره این پرسش را مطرح می کند که علت تفاوت در فرم سازی در این بخش از ایران چیست. پاسخ به این پرسش با اتکا به شواهد عینی و تحلیل های دیداری و رقومی و نقشه های منطقه بر ما روشن می کند که اولاً این منطقه با شرایط متفاوت اقلیمی و تحولات متعددی در دوران کواترنر رو به رو بوده است و ثانیاً شرایط اقلیمی حاکم بر این منطقه بر خلاف مناطق دیگر ایران که اغلب با برودت و فعالیت های یخچالی همراه بوده است، بیشتر متأثر از اقلیم مرطوب و گرم مشابه با اقلیم های موسمی امروز است و از این رو سیستم های شکلزا درآن، نسبت به دیگر مناطق ایران تفاوت های چشمگیر داشته است؛ به طوری که شواهد ژئومرفیک بررسی شده در منطقه شاهدی برحاکمیت دوره های مرطوب است. نتیجه حاکمیت اقلیم موسمی در این بخش از ایران که به مراتب قوی تر و گسترده تر از اقلیم موسمی فعلی حاکم در جنوب شرق ایران بوده است، تشکیل دریاچه بزرگ لوت به عنوان شاهد دریاچه های بارانی در دوران چهارم را توجیه می کند. نتایج بررسی های ژئومرفیک درحاشیه این دریاچه خشک شده که بیشتر متکی به ممیزه های دیداری و تحلیل های تصاویر ماهواره ای بوده است، حکایت از شناسایی هفت سطح فرسایشی و یا به عبارتی پادگانه های دریاچه ای در بخش شرقی و شمالی آن است و بر اساس اصل انطباق [1]این سطوح به خوبی از وقوع دوره های مرطوب با شدت و ضعف های متعدد پرده بر می دارد. نکته قابل ذکر دیگر، فعالیت های تکتونیکی بسیار جدیدی است که بخش غربی این دریاچه را متحول می کند و سبب جا به جایی و از میان رفتن تراس ها شده است. این شواهد خود دالّ بر جوان تر بودن فعالیت های تکتونیکی از دوره های مرطوب قابل ردیابی در لوت است و وجود شکستگی های متعدد در دامنه مخروطه افکنه ها و تغییر کانون های همگرای آنها به خوبی حکایت از تعدد فاز های تکتونیکی در خلال تحولات و تغییرات اقلیمی در این ناحیه دارد. حکایت باد (جهت و سرعت) نیز مسئله مهم و قابل توجهی بوده است و قسمت دشت لوت در قلمرو وزش بادهایی از جهت شمال، جنوب، شرق و غرب مانند امروز قرار داشته با این تفاوت که شدت آن بسیار بیشتر بوده و تأثیر بسیاری بر فرم های منطقه داشته است .
ارزیابی آثار انتقال آب بین حوضه ای بر مورفولوژی بستر رودخانه در حوضه ی مبدأ مطالعه ی موردی: حوضه ی رودخانه ی زاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر به منظور احیای دریاچه ی ارومیه و پیشگیری از بروز پیامدهای منفی زیست محیطی، طرح انتقال آب رودخانه ی زاب به دریاچه ی ارومیه در دست مطالعه و اجرا قرار گرفته است. در این مقاله سعی شده است تغییرات احتمالی مورفولوژی رودخانه ی زاب ناشی از اجرای پروژه در پایین دست سد کانی سیو، مورد ارزیابی قرار گیرد. روش تحقیق عمدتاً بر پایه ی روش تحلیلی استوار است. داده ها شامل نقشه ی زمین شناسی 100000/1، عکس های هوایی 60000/1 و تصاویر ماهواره ای لندست 8 (سنجنده ی ETM)، تصاویر GDEMماهواره ی ASTERبا قدرت تفکیک 15 متر، داده های اقلیمی و هیدرولوژی آب های سطحی منطقه ی مورد مطالعه می باشد که به منظور گردآوری آنها از طریق روش کتابخانه ای و اسنادی، مراجعه به سازمان ها و ادارات، سایت های اینترنتی و مشاهدات میدانی، اقدام شده است. نتایج نشان می دهد که پس از آبگیری سد کانی سیو و انتقال آب به دریاچه ی ارومیه، دبی رودخانه ی زاب در ایستگاه هیدرومتری گرژال در پایین دست سد، از 72/1464 میلیون مترمکعب در سال به 42/653 میلیون متر مکعب در سال کاهش خواهد یافت و بستر رود دچار کاهش شدید جریان خواهد شد، بطوری که در ماههای شهریور و مهر بستر رودخانه ی زاب از پای دیواره ی سد تا الحاق سرشاخه آبخورده تقریباً خشک می شود. این کاهش جریان موجب تغییر شاخص های مورفولوژیکی مانند نیمرخ عرضی و طولی و شاخص های هیدرولیکی مانند عمق آب و سرعت جریان خواهد شد. بر این اساس، در بازه ی الف جریان رود تنها بخش های عمیق تر بستر را مورد استفاده قرار می دهد که حاصل آن تشکیل تراس های جدید و کوچک شدن مقطع عرضی، نابودی پوشش گیاهی کناری و یا عقب نشینی آن به فواصل دورتر خواهد بود. در بازه ب قدرت جریان رود متوجه ی کناره های رود شده و آن را برش خواهد داد و چالاب های موجود در مسیر جریان از طریق نهشته گذاری پر خواهند شد و در بازه ج با افزایش فاصله از سد کانی سیو و افزایش بار رسوب نسبت به ظرفیت انتقال، رسوبات ته نشین شده، لذا هم عمق بستر و هم پهنای آن به دلیل تشکیل پشته های رسوبی در مسیر جریان و رسوبگذاری در کناره ها، کمتر خواهد شد.
هیدرودینامیک و پایداری رودخانه قشلاق و تأثیر آن در توسعه شهری سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رودخانه ها سیستمی پویا بوده و همواره برای رسیدن به تعادل بستر در مسیر خود برداشت، حمل و رسوب گذاری می کنند. به همین دلیل مشخصه های مورفولوژیکی آن ها به طور پیوسته در طول زمان تغییر می کند. پژوهش حاضر باهدف بررسی تغییرات مورفولوژی رودخانه قشلاق، شامل الگوی رود، روند تغییرات و جابجایی مسیر جریان آب، شناخت نظری فرایندهای رودخانه با در نظر گرفتن متغیرهای محیط طبیعی و همچنین تشخیص و پیش بینی مسیرهای بحرانی ازنظر فرسایش کناری رودخانه انجام شده است. محدوده ی موردمطالعه یک بازه 55 کیلومتری است که از دیوار سد وحدت (قشلاق) در 12 کیلومتری شمال شرق شهر سنندج شروع شده و تا سد در دست احداث ژاوه ادامه می یابد. تکنیک اصلی کار مقایسه زمانی و مکانی تغییرات بستر رودخانه است. جهت انجام پژوهش حاضر از ابزارهایی مانند نقشه های توپوگرافی 1:25000، نقشه زمین شناسی 1:100000، تصاویر ماهواره ای لندست مربوط به تابستان سال 1364 و 1393 و همچنین مطالعات کتابخانه ای استفاده شده است. کنترل تغییرات از طریق کار میدانی صورت گرفته و در نرم افزار Arc GIS نقشه ها و تصاویر رقومی شده، زمین مرجع گردیده و پارامترهای هندسی رودخانه با روش برازش دایره های مماس بر قوس رودخانه در محیط نرم افزاری Auto Cad انجام شده است. سپس تحلیل های کمی با استفاده از روابط ریاضی به دست آمده است. نتایج حاصل مؤید آن است که از ابتدای محدوده موردبررسی تا حوالی روستای سواریان تغییرات به دلیل جنس سست سازندها و تأثیرات بسیار زیاد عوامل انسانی، بسیار بالاست به گونه ای که می تواند توسعه بدون برنامه شهری را با اختلال مواجه کند. اما در ادامه مسیر، در بازه زمانی موردمطالعه تغییرات کم تری مشاهده می شود.
ارزیابی شدت بیابان زایی منطقه سراوان با استفاده از مدل IMDPA(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش با استفاده از روش ایرانی IMDPA، حساسیت اراضی منطقه سراوان به بیابان زایی ارزیابی و بررسی شده است. برای این منظور، پس از بررسی و ارزیابی های اولیه، چهار معیار اقلیم، پوشش گیاهی، خاک و فرسایش بادی به عنوان مهم ترین معیارهای مؤثر در بیابان زایی منطقه با شاخص های متفاوت در نظر گرفته شد. با استفاده از روش فوق، امتیازات هر شاخص در معیار مربوطه مشخص و ارزش هر معیار با محاسبه میانگین هندسی امتیاز شاخص های آن مشخص شد. پس از آن هر یک از معیارها به صورت لایه های اطلاعاتی وارد محیط GIS شدند. با روی همگذاری و تلفیق لایه های رستری معیارهای مذکور و محاسبه میانگین هندسی معیارها به کمک فرمول DM=(SI×WEI×VI×CLI) 1/4و تجزیه و تحلیل آن با استفاده از مدل IMDPA نقشه شدت بیابان زایی منطقه به دست آمد. نتایج حاصل از این ارزیابی نشان می دهد، 24/45 درصد منطقه از نظر درجه بیابان زایی در کلاس متوسط و 39/54 درصد آن در کلاس شدید قرار دارد و 37/0 درصد منطقه که شامل مناطق مسکونی بود، در هیچ کلاسی قرار نگرفت. معیار اقلیم با ارزش عددی 1/3، بیشترین تأثیر و معیار خاک با ارزش عددی 35/2، کمترین تأثیر را در بیابان زایی منطقه دارد. همچنین معیارهای پوشش گیاهی و فرسایش بادی به ترتیب با ارزش های عددی 62/2 و 87/2 شدت بیابان زایی شدید را نشان می دهد.
ارزیابی نئوتکتونیک گسل کلمرد با استفاده از GIS، منطقه شیرگشت (ایران مرکزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به منظور تعیین میزان فعالیّت تکتونیکی جوان هر منطقه می توان به کمک اندازه گیری های کمی، چشم اندازهای سطح زمین را بررسی و شاخص های مورفولوژیک را محاسبه کرد. از جمله مهم ترین عناصری که در طبیعت متأثر از فعالیّت های زمین ساختی هستند، رودخانه ها و شبکه های زهکشی می باشند. در این مطالعه نیز به منظور بررسی سطح فعالیّت تکتونیکی اخیر منطقه شیرگشت، 6 اندیس مورفومتریک شامل گرادیان طولی رودخانه ای (SL)، میزان کج شدگی حوضه (Af)، انتگرال هیپسومتری و نمودار هیپسومتری (Hi)،نسبت پهنای کف دره به ارتفاع دره (Vf)، نسبت شکل حوضه (Bs)و سینوسیته پیشانی کوهستان (J)اندازه گیری شده و نتایج آن با مطالعات لرزه خیزی بر روی گسل کلمرد در شمال بلوک طبس (ایران مرکزی) تلفیق شده است. به همین جهت در ابتدا بر روی مدل رقومی ارتفاعی Aster DEM با وضوح 30متر در محیط ArcGISآماده سازی لازم صورت گرفته و 89 حوضه های آبریز و نیز طولانی ترین مسیر احتمالی عبور رودخانه برای هر حوضه استخراج گردیده و سپس اندیس های مورفومتریک مذکور اندازه گیری شده است. نتایج حاصل از اندازه گیری های صورت گرفته پس از تدقیق با بررسی صحرایی نشانگر فعالیّت بالای تکتونیکی در ناحیه ی نِوِنگ کوه، کوه پیرحاجت می باشد.گسل کلمرد نیز دارای فعالیّت بعد از نئوژن می باشد. وقوع زلزله های 100 سال اخیر بر روی گسل های نام برده گواهی بر این مدعا می باشد.