فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۳۲۱ تا ۴٬۳۴۰ مورد از کل ۴٬۷۶۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
رشد کالبدی بافت شهرها، در اراضی کشاورزی یا باغات حاشیه شهر، از نمودهای بارز تغییرات کاربری اراضی به نفع گسترش بافت شهری است. این تغییرات کاربری اراضی تبعات زیست محیطی و اقلیم شناختی در پی دارد. آگاهی از این تبعات محیطی، در کنترل و مدیریت بهینه شرایط زیست محیطی شهر مفید واقع می شود. هدف اساسی این تحقیق آشکارسازی روند تغییرات کالبدی بافت شهری خرم آباد طی دوره 1990-2020 و آشکارسازی اثر تغییرات حرارتی بر ساختار دمای دوره گرم شهر خرم اباد است. در این راستا با استفاده از تصاویر سنجنده TM و OLI/TIRS ماهواره های لندست 5 و 8 برای ماه ژوئن 4 دوره آماری 1990، 2000، 2010 و 2020، با اجرای تابع جبر باندی، بافت شهری خرم آباد از روی باندهای اپتیکال این سنجنده ها استخراج و روند تغییرات این بافت طی 30 سال بررسی گردید. همچنین دمای سطح زمین محدوده شهر خرم آباد با اجرای الگوریتم Spilt Window روی باندهای حرارتی دو سنجنده مذکور، برای ماه ژوئن استخراج گردید. نتایج حاصل از تحلیل روند نشان داد بافت شهری خرم آباد طی دوره 30 ساله با یک رشد مستمر در بخش های حاشیه شرقی و جنوبی شهر روبرو بوده است. به طور تجمعی مشخص گردید که بافت شهری خرم آباد در انتهای دوره یعنی سال 2020 حدود 41 درصد (828 هکتار) نسبت به سال 1990 گسترش داشته است این گسترش عموماً در اراضی کشاورزی و باغات حاشیه شهر خرم آباد بوده است. استخراج دمای سطح زمین از باندهای حرارتی دو سنجنده TM و TIRS، نشان داد که در روزهای آخر ژوئن 4 سال مورد بررسی میانگین دمای سطح بافت شهری، حدود 5/11 درجه سانتیگراد از فضای سبز داخل شهر یا اراضی باغی حواشی شهر، بالاتر بوده و همزمان با گسترش بافت شهری، دمای سطح این بافت از 41 درجه در سال 1990 به 1/43 درجه در سال 2020 رسیده است.
طراحی الگوی آموزشی بهینه برای ارتقای سطح دانش شهروندان تهرانی نسبت به مقوله تنوع زیستی با استفاده از الگوریتم دایجسترا و الگوریتم مورچگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، ارائه الگوی بهینه آموزشی برای ارتقای سطح دانش عمومی و تخصصی شهروندان تهرانی نسبت به مقوله تنوع زیستی می باشد. در گام نخست، از پرسشنامه محقق ساخته برای سنجش سطح آگاهی شهروندان استفاده شد. سپس با استفاده از آرای خبرگان اقدام به وزن دهی و ارزیابی روش های گوناگون آموزشی گردید. بدین منظور، دو سطح هدف به عنوان سناریوهای مورد انتظار طراحی گردید. برای ارزیابی دقیق و تعیین مسیر بهینه که واجد کمترین زمان و پایین ترین هزینه باشد، از الگوریتم دایجسترا و الگوریتم مورچگان (ACA) استفاده شد. نتایج بیانگر آن بود که دانش عمومی زنان در مورد تنوع زیستی نسبت به مردان بالاتر بوده و در مورد دانش تخصصی این مورد برعکس بوده است. از سوی دیگر، میان دانش تنوع زیستی و سطح تحصیلات رابطه مثبت معنی داری وجود داشته است. همچنین، برای دستیابی به هدف سطح اول، «الگوی آموزشی ترکیبی» با وزن 196/1 و الگوی آموزشی «الگوی آموزشی مجازی» با وزن 608/0 به ترتیب مناسب ترین و نامناسب ترین الگوی آموزشی برای انتقال دانش عمومی به شهروندان ارزیابی شدند. در خصوص هدف سطح دوم روش «آموزش چهره به چهره» با وزن نهایی 64 و «تهیه و توزیع بسته های آموزشی» با وزن 43 واجد بیشترین امتیاز بودند. در نهایت، مسیر بهینه برای ارتقای سطح دانش تخصصی شهروندان، دارای وزن 161 بوده که به ترتیب شامل مواردی نظیر دستیابی به سطح دانش عمومی خوب، ایجاد فضای آموزشی، حمایت از شکل گیری سازمان های مردم نهاد محیط زیستی، اقدامات تشویقی و نیازسنجی و بازنگری بوده است.
بررسی رابطه نوسانات دما و ارتفاع وردایست با تغییرات اقلیمی دمای سطحی و بارش ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نیاز روزافزون به شناخت پارامترهای هواشناسی در ناحیه گذار وردایست باعث شد تا تغییرات زمانی دما و ارتفاع این لایه طی دو دهه گذشته (2022-2002) با استفاده از داده های بازتحلیل شده AIRS/MODIS در ایران بررسی شود. همچنین رابطه بین تغییرات ویژگی های وردایست و تغییر اقلیم دمای سطحی و بارش ایران با استفاده از داده های بارش روزانه GPCP(2022-2000) و داده های حداقل، حداکثر و میانگین دمای روزانه مدل MERRA-2 (2022-1980) مورد بررسی قرار گرفت. در این راستا برای بررسی رابطه بین متغیرهای تحقیق از آزمون های همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون و برای تحلیل روند میانگین منطقه ای روزانه و ماهانه داده ها از آزمون های سری زمانی فصلی کندال و من-کندال دنباله ای استفاده گردید. نتایج نشان داد که متغیرهای دما و ارتفاع وردایست در محدوده ایران به میزان 93/0- با یکدیگر همبستگی معکوس (85/0=R2) دارند. از سوی دیگر، متغیر میانگین منطقه ای روزانه ی ارتفاع وردایست با متغیرهای دمای روزانه سطح زمین(با ضرایب بیش از 8/0) همبستگی مثبت و معناداری دارد. همچنین مقادیر R2 بالاتر از 6/0 حکایت از همبستگی کاملاً معنادار داده های مجموع بارش ماهانه با تغییرات میانگین ماهانه دما و ارتفاع وردایست داشته است. از این چشمگیرتر همبستگی نوسانات بارش فصول بهار و پاییز با تغییرات دما و ارتفاع وردایست می باشد که می تواند امکان پیش بینی نوسان بارش کشور ایران را با پایش ویژگی های وردایست فراهم سازد. تحلیل سری های زمانی متغیرهای تحقیق با استفاده از آزمون های کندال فصلی و دنباله ای نشان داد که متغیر ارتفاع وردایست و متغیرهای دمای سطح زمین به ترتیب با مقادیر آماره(τ)؛ 18/0، 22/0، 27/0 و 32/0 روندهای افزایشی کاملاً معناداری را به نمایش گذاشته اند. این مهم تأییدکننده تغییرات اقلیمی چشمگیر دما و بارش ایران طی چند دهه اخیر می باشد. در نهایت با معرفی ارتفاع وردایست به عنوان یک شاخص تغییر اقلیم در محدوده کشور ایران بر لزوم تحقیقات بیشتر در این زمینه تأکید می گردد.
تحلیل رویکرد ارزیابی سریع خدمات اکوسیستمی تالاب بین المللی زریوار در شهرستان مریوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۲۵)
111 - 130
حوزههای تخصصی:
شناخت و ارزیابی خدمات اکوسیستم تالاب، علاوه بر انسجام اکولوژیکی می تواند در عرضه و پایداری خدمات در سطوح مختلف مؤثر باشد. در این راستا پژوهش حاضر به ارزیابی خدمات اکوسیستمی تالاب زریوار با به کارگیری رویکرد ارزیابی سریع خدمات اکوسیستم و چارچوب ارزیابی خدمات اکوسیستم هزاره جهت پایداری و توسعه خدمات آن پرداخته است. به منظور ارزیابی خدمات در 4 دسته خدمت تأمینی، تنظیمی، فرهنگی و پشتیبانی از رویکرد ارزیابی سریع خدمات کنوانسیون رامسر استفاده گردید. گردآوری داده ها مبتنی بر ابزار مصاحبه و پرسشنامه از خبرگان محلی و کارشناسان نهادهای مرتبط با تالاب و اعضای انجمن های زیست محیطی منطقه بودند که تعداد 55 نفر از آن ها به صورت هدفمند انتخاب شدند. از شاخص خدمات اکوسیستم (ESI) برای مقایسه و امتیاز اهمیت خدمات استفاده گردید. نتایج بیانگر پتانسیل مثبت تالاب زریوار در هر 4 دسته خدمات بود به گونه ای که خدمات فرهنگی با (66/0=ESI) بالاترین پتانسیل مثبت خدمات و خدمات پشتیبانی (57/0=ESI)، تنظیمی (42/0=ESI) و تأمینی (38/0=ESI) در جایگاه بعدی قرار داشتند. مقایسه خدمات ارائه شده در سطوح مختلف نشان داد بیشترین خدمات ارائه شده در سطح محلی گزارش شده است. آزمون همبستگی نشان داد رابطه مثبت و معنی داری بین خدمات مختلف اکوسیستم تالاب وجود دارد که سبب هم افزایی بین خدمات آن می گردد. نتایج به کارگیری رویکرد ارزیابی سریع می تواند در چارچوب های سیاست محلی، ملی و فرآیندهای تصمیم گیری مورداستفاده قرار گیرد.
توسعه مدل GA-ANFIS به منظور پیش بینی غلظت آلاینده PM_10 در یک بازه زمانی بلندمدت، مطالعه موردی: شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بین انواع ذرات معلق در هوا، ذراتی با قطر کمتر از 10 میکرون اثرات سوء بسیاری بر سلامتی انسان ها دارد. پارامترهای هواشناسی و جابجایی حجم بالایی از وسایل نقلیه مهم ترین عوامل تعدیل کننده در پراکنش و غلظت آلاینده های جوی محسوب می شوند. در این مطالعه، به منظوربه منظور پیش بینی غلظت آلاینده PM_10 طی یک باز بلند مدت در شهر تهران، مدل ترکیبی GA-ANFIS بکار برده شد. سرعت باد، جهت باد، دما، رطوبت نسبی و حجم ترافیک به عنوان ورودی ها و غلظت آلاینده PM_10 به عنوان خروجی مدل در نظر گرفته شد. نتایج حاصل از محاسبه شاخص های عملکرد نشان داد که مدل ترکیبی GA-ANFIS نسبت به مدل ANFIS قابلیت مطلوب تری در پیش بینی غلظت آلاینده PM_10 ارائه می دهد. به منظور ارزیابی الگوهای مکانی-زمانی غلظت آلاینده PM_10 و شناسایی لکه های داغ و سرد در شهر تهران، آماره موران محلی و آماره گتیس ارد-جی محاسبه شد. نتایج نشان داد که سطح خوشه بندی بالایی از آلاینده PM_10 در تهران (با سطح اطمینان 95 درصد) وجود دارد. خوشه های PM_10 شهر را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کرده اند به طوری که بیشتر نقاط سرد در نیمه شمالی و نقاط داغ در جنوب تا مرکز شهر گسترش پیدا کرده اند.
بررسی شاخص های ژئومورفولوژیکی و رابطه آن با پوشش گیاهی در تپه های ماسه ای (مطالعه موردی: آران و بیدگل و کاشان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تحقیق حاضر به بررسی تاثیر جوامع گیاهی به کمک دورسنجی وتاثیر گونه های مجزا با مراجعه میدانی در منطقه ارگ کاشان طی دوره 1995-2020 پرداخته شد. به منظور بررسی ارتفاع و شیب از تصاویر گوگل ارث و برای محاسبه پوشش گیاهی از تصاویر لنست TM و OLI8 و بازدید صحرایی استفاده شد. همبستگی بین عوامل مورفولوژیک و پوشش گیاهی با استفاده از رگرسیون وزن دار فضایی (GWR) بررسی شد. نتایج شناسایی تپه های ماسه ای بیانگر وجود شش نوع تپه مختلف در منطقه مورد مطالعه بود. کمی سازی ارتفاع و شیب بیانگر میانگین ارتفاع 33 متر و شیب 6/3 درصد بود. تغییرات ارتفاع و حجم تپه های ماسه ای ارگ کاشان روند افزایشی را نشان داد به طوریکه نرخ تغییر ارتفاع و همبستگی آن به ترتیب 0455/0 و 85/0 محاسبه شد. همچنین نرخ تغییر حجم و همبستگی آن به ترتیب 216/0 و 9/0 محاسبه شد و حجم سطحی تپه-های شنی منطقه کاشان حدود 02/1 کیلومتر مکعب در طی یک دوره 25 ساله افزایش داشت. بیشترین مقدار پوشش گیاهی در تپه های تثبیت شده و کمترین مقدار آن در تپه های ستاره ای و بوکلیه بارخانی واقع شده است. نتایج حاصل از همبستگی بین خصوصیات مورفولوژیکی تپه های ماسه ای با NDVI نشان داد که بین این عوامل در همه بخش ها همبستگی مثبت وجود دارد (57/0R=، 46/0R=). گونه های ماسه دوست منطقه را گونه های اسکمبیل، کلبیت، سبد و دم گاوی بودند. نتایج تحلیل کارایی این گونه ها در مورفولوژی دامنه تپه ها نشان داد گونه های فوق عملکرد یکسانی ندارند.
بازسازی برف مرز آخرین دوره یخچالی کواترنر بر اساس شواهد ژئومورفولوژیکی و اقلیمی (مطالعه موردی: دامنه های شمالی سبلان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارزیابی مداوم وضعیت یخچال های طبیعی از لحاظ گرمایش جهانی و نیز تامین آب مناطق پایین دست، دارای اهمیت زیادی هستند. تحول و تنوع اشکال ژئومورفیک سطح زمین متاثر از فرایند های مورفوژنز مختلفی است که در گذر زمان فعال بوده و چشم انداز های منحصری به فردی را ایجاد کرده اند. در این مطالعه جهت بازسازی برف مرز آخرین دوره یخچالی کواترنر در دامنه شمالی توده سبلان از روش های رایت و پورتر (ارتفاع کف سیرک و نسبت های ارتفاعی) استفاده شده و بر اساس شواهد ژئومورفولوژیکی و از طریق داده های اقلیمی (دما و بارش) کنونی، شرایط مورفوکلیماتیک گذشته تخمین زده شد. جهت تشخیص و شناسایی بهتر اشکال یخچالی، از تلفیق نقشه توپوگرافی، مشاهدات میدانی و تصاویر دریافتی از گوگل ارث استفاده گردید. با شناسایی تعداد 25 سیرک در ارتفاعات مختلف و بر اساس روش های ذکر شده، خط برف مرز دائمی منطقه مورد مطالعه در آخرین دوره یخچالی کواترنر تعیین شد. بر اساس روش رایت ارتفاع خط برف دائمی در آخرین دوره یخچالی، 3869 متر و بر اساس روش های پورتر (ارتفاع کف سیرک و نسبت های ارتفاعی) به ترتیب 5/3749 و 5/4017 متر تخمین زده شد. بازسازی شرایط دمایی منطقه مورد مطالعه، در آخرین دوره یخچالی کواترنر، میانگین دما را نسبت به زمان حال حدود 68/3 درجه سردتر برآورد می نماید. هم چنین تجزیه و تحلیل شرایط اقلیمی و بازسازی شرایط پالئوکلیماتیک منطقه میزان بارش در دوره گذشته نسبت به زمان حال را نزدیک به 26 میلی متر بیش تر نشان می دهد.
ارزیابی پایداری ژئومورفیکی جاده لشکرک به دیزین با تاکید بر داده های ژئو مکانیکی با هدف ایمنی و توسعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۳ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۲۲)
482 - 496
حوزههای تخصصی:
جاده مورد مطالعه از لشکرک در شمال شرق تهران شروع و در ورودی لواسان با تغییر جهت به سمت شمال غربی با عبور از مناطق زردبند، رودک، حاجی آباد، فشم، میگون، جیرود، دورود، سه راهی دربندسر و شمشک به سمت دیزین در استان البرز امتداد می یابد. این جاده در شرایط فعلی با وجود داشتن بار ترافیکی نسبتاً زیاد از ایمنی مطلوبی برخوردار نیست بنابراین افزایش ایمنی مسیر جهت تسهیل ارتباط شرق شهر و استان تهران به آزاد راه تهران-شمال با توسعه این جاده، از اهداف اصلی مطالعه حاضر می باشد. در این تحقیق، با استفاده از نقشه های زمین شناسی، توپوگرافی و تصاویر ماهواره ای نسبت به شناسائی وضعیت دامنه های اطراف جاده و تهیه لایه های اطلاعاتی و منطقه بندی مسیر در محیط GIS اقدام شد و با نمونه برداری از سنگ ها و دامنه های خاکی جاده، آزمایش های ژئومکانیکی انجام گرفت و نتایج ارزیابی های ژئومکانیکی با پهنه های به دست آمده از داده های ژئومورفولوژیکی مورد مقایسه قرار گرفت و طول مسیر از نظر پایداری ژئومورفیکی و ایمنی جاده به شش طبقه تقسیم بندی شد. نتایج حاصله نشان داد که هم راستا بودن جهت شیب دامنه ها با جهت لایه های سنگی و پوشش خاکی دامنه های حاشیه جاده، از مهم ترین عوامل ناپایداری دامنه ای و تعیین کننده نوع فعالیت فرایندها در این مسیر است. این پژوهش که با روش تلفیق اطلاعات حاصل از نتایج ژئومورفولوژیکی و ژئومکانیکی انجام شده است، قابلیت کاربرد در ارزیابی سایر مسیر های مواصلاتی کشور را داشته و می تواند جهت مدیریت ایمنی و توسعه جاده ها مورد استفاده قرار گیرد.
ارزیابی خروجی ادغام شده مدل های اقلیمی CMIP6 برای تخمین شدت - فراوانی بارش های 24 ساعته در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منحنی های شدت-مدت-فراوانی (IDF) از جمله ابزارهای مهم در طراحی سازه های آبی و هیدرولیکی هستند. این منحنی ها براساس داده های بارش ایستگاه های باران سنجی تخمین زده می شوند. اما تغییر اقلیم می تواند بر شدت و فراوانی وقوع پدیده های حدی مانند بارش های شدید تاثیرگذار باشد. بنابراین، منحنی های IDF موجود ممکن است برای طراحی سازه ها قابل اعتماد نباشند و باید مجدداً بر اساس داده های جدیدتر تخمین زده شوند. بر اساس خروجی مدل های اقلیمی می توان اثر تغییر اقلیم بر منحنی های IDF را بررسی نمود. برای این کار معمولاً پس از استخراج منحنی های IDF از هر مدل اقلیمی، منحنی نهایی مورد استفاده بر اساس میانه (median) داده ها استخراج می شود. در این مطالعه، 5 مدل اقلیمی از مدل های اقلیمی آخرین گزارش کمیته بین الدول تغییر اقلیم (CMIP6) انتخاب شده و دقت آنها در تخمین منحنی های شدت-فراوانی بارش 24 ساعته در 12 ایستگاه در ایران ارزیابی شد. همچنین، علاوه بر ارزیابی هر مدل، خروجی ادغام شده (pooled) مدل ها نیز مورد ارزیابی قرار گرفت و نتایج آن با منحنی حاصل از میانه داده ها مقایسه شد. معیارهای خطاسنجی شامل خطای میانگین (ME)، جذر میانگین مربعات خطا (RMSE) و خطای نسبی (RE) نشان داد که از بین مدل های مورد بررسی، مدل CMCC-CM2-SR5 در اغلب ایستگاه ها بهتر از سایر مدل ها شدت بارش 24 ساعته را تخمین می زند که این مسئله می تواند به دلیل توان تفکیک بهتر این مدل باشد. همچنین ادغام مدل ها و تخمین منحنی IDF با داده های ادغام شده نتایج بهتری از روش میانه و همچنین از اغلب مدل ها به ویژه در دوره های بازگشت طولانی تر به همراه داشت.
ارزیابی و پهنه بندی فرونشست شهرستان نمین با استفاده از روش تداخل سنجی راداری و تکنیک چند معیاره آراس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مخاطرات پیش روی بسیاری از مناطق کشور ایران، مخاطره فرونشست می باشد و با توجه به اهمیّت موضوع، پایش نرخ فرونشست و پرداختن به عوامل تاثیر گذار جهت مدیریت این خطر، دارای اهمیت است. شهرستان نمین نیز، در سال های اخیر یکی از مناطق مستعد جهت مخاطره فرونشست می باشد. لذا؛ هدف از این پژوهش، ارزیابی فرونشست در این شهرستان، با استفاده از تکنیک تداخل سنجی راداری و تصاویر سنتینل 1 (در بازه زمانی 2016 و 2021) و سپس پهنه بندی مناطق مستعد فرونشست با بهره گیری از الگوریتم چند معیاره آراس، می باشد. نتایج مطالعه، در بازه زمانی مورد بررسی، 37/0 میلی متر فرونشست را در شهرستان نمین نشان داد و بیشترین مقدار فرونشست در بخش مرکزی و شمال غرب و شمال شرق شهرستان، متمرکز است. با توجه به نتایج حاصل از پهنه بندی خطر فرونشست؛ معیار های افت سطح آب و کاربری اراضی به ترتیب با ضریب وزنی 186/0 و 168/0، مهم-ترین عوامل دخیل در ایجاد خطر فرونشست محدوده مطالعاتی می باشند و به ترتیب 01/168 و 31/222 کیلومتر مربع از محدوده دارای احتمال خطر بسیار زیاد و زیاد می باشد که پتانسیل نسبتاً بالای این شهرستان از لحاظ فرونشست را نشان می دهد. به نظر می رسد، نتایج مطالعه حاضر، می تواند به مدیران سازمانی و برنامه ریزان منابع اراضی و خاک در زمینه حفاظت و مدیریت منابع آبی و جلوگیری از تخریب سرزمین کمک شایانی نماید
مدلسازی رفتار هیدرولوژیکی حوضه آبخیز متأثر از تغییر رژیم بارش در آینده (مطالعه موردی حوضه های آبخیزحسین آباد راین و تلنگو بم، استان کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاثیر تغییر اقلیم بر هیدرولوژی و چرخه ی آب در اکوسیستم های طبیعی بسیار جدی است و شناخت کمی این اثرها آمادگی بیشتری برای مقابله با تبعات آن ایجاد می کند. هدف از این پژوهش ارزیابی اثر تغییر رژیم بارش به عنوان بخشی از تغییر اقلیم بر رواناب با استفاده از مدل SWAT می باشد. بدین منظور جهت مدل سازی دو حوضه آبخیز تلنگو و حسین آباد در استان کرمان از داده های روزانه بارش، دمای حداقل، حداکثر و متوسط روزانه سه ایستگاه هواشناسی بافت، بم و لاله زار در بازه زمانی 30 سال استفاده گردید. همچنین با استفاده از مدل LARS-WG به پیش بینی متغیرها برای دوره 2021 تا 2060 تحت سناریو RCP 4.5 پرداخته شد. در ادامه جهت مدل سازی رواناب در حوضه های مورد مطالعه از مدل مفهومی SWAT استفاده گردید. پس از واسنجی و اعتبارسنجی مدل طبق الگوریتم SUFI2 نتایج حاصله مورد آزمون قرار گرفت و در نهایت با استفاده از نتایج مدل سازی اقلیم و مدل مفهومی واسنجی شده، رواناب برای دوره آینده شبیه سازی گردید. نتایج ارزیابی حساسیت پارامترهای مدلSWAT نشان داد که پارامترهای ضریب آبی که از سفره های کم عمق به پروفیل خاک و ضریب نفوذ آبخوان مشترک در هر دو حوضه دارای حساسیت بالایی هستند. همچنین در هر دو حوضه برای هر دو مرحله واسنجی و اعتبارسنجی کارآیی نش۔ ساتکلیف از 65/0 بیشتر می باشد. نتایج ارزیابی اثر تغییر اقلیم بر آبدهی حوضه نشان می دهد که آبدهی حوضه آبخیز حسین آباد در آینده نسبت به دوره حال تغییر خواهد داشت. بیشترین کاهش آبدهی مربوط به ماه اسفند با تغییر 13/3 لیتر بر ثانیه و بیشترین افزایش مربوط به ماه بهمن با تغییر 2/18 لیتر بر ثانیه می باشد. همچنین در آینده نزدیک آبدهی حوضه آبخیز تلنگو افزایشی نسبت به دوره حال خواهد داشت. دبی ماه های دی، اردیبهشت و تیر افزایش و در بقیه ماه ها به جز ماه شهریورکه بدون تغییرات است، کاهش یافته است. نتایج کلی تحقیق حاضر حاکی از آنست که در آینده نزدیک در اکوسیتم های خشک مشابه منطقه مورد مطالعه به دنبال تغییر رژیم بارش های حاصل از گرمایش زمین، رفتار هیدرولوژیکی حوضه ها بویژه در فصل های زمستان و بهار تغییر خواهد نمود و وقوع رخدادهای حدی بارش و سیل در این فصل ها بیش از پیش محتمل می باشد.
تأثیر آب های زیرزمینی بر زمین لغزش دامنه جنوبی کوه شاه نشین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمین لغزش یکی از مهم ترین مخاطرات ژئومورفیک است که تحت تأثیر عوامل مختلفی همچون لرزش های ناشی از زمین لرزه، بارش شدید باران و تغیی ر در تراز آب زیرزمینی اتفاق می افتد. به همین دلیل شناسایی و بررسی عوامل تأثیرگذار بر وقوع زمین لغزش، امری بسیار مهم و ضروری است. هدف از این تحقیق، بررسی پتانسیل های منطقه برای عملکرد جریان آب و جابه جایی و تولید زمین لغزش ها است. این تحقیق با ترکیبی از عملیات میدانی و تجزیه وتحلیل آزمایشگاهی اجرا شد و برای بررسی ویژگی های مکانیکی ذرات، مواد ریزدانه رسی در حدود 5 کیلوگرم و مواد درشت دانه مقدار 100 کیلوگرم برداشت شد. سپس در آزمایشگاه حدود آتربرگ و مقاومت برشی مورد آزمایش و تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که آب های زیرزمینی می تواند باعث افت مقاومت لایه های مارنی و آبرفتی بین 40 تا 55 درصد و مارنی بین 60 تا 80 درصد در نمونه های برداشت شده در نقاط مختلف محدوده موردمطالعه شود و با افزایش شیب میزان چسبندگی لایه ها کم و زاویه اصطکاک داخلی زیاد می شود؛ بنابراین نفوذ آب های سطحی ناشی از بارش و تأثیر آن بر تراز آب های زیرزمینی و وقوع زلزله ای مشابه زلزله 3/7 ریشتری سال 1396 سرپل ذهاب می تواند احتمال وقوع زمین لغزش را افزایش دهد.
بررسی ارتباط بین معیارهای تنوع زمینی و درجه حساسیت پذیری چشم اندازها در پهنه کپه داغ شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۴۴)
210 - 229
حوزههای تخصصی:
تنوع زمینی توسط معیارهای مختلفی همچون کانی ، فسیل ، خاک، اقلیم، چشم اندازها و فرآیندهای مؤثر در تشکیل آن ها، قابل ارزیابی است. حساسیت پذیری بر توانایی مناظر برای مقاومت در برابر تغییر تأکید می کند که تابعی از انعطاف پذیری است. این پژوهش با هدف بررسی میزان ارتباط بین معیارهای تنوع زمینی با درجه حساسیت پذیری چشم اندازها انجام شده است. ابتدا اولویت بندی و تعیین میزان تأثیر هریک از معیارهای تنوع زمینی، با استفاده از مدل تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و توسط نرم افزار Expert Choice 11انجام شد. نتایج، بیانگر آن است که بین زیرمعیارهای منتخب، پوشش گیاهی (495/0) و سپس سنگ شناسی (336/0)، از بالاترین میزان اهمیت برخوردار می باشند. همچنین بر اساس اولویت بندی معیارهای انتخابی فوق، بیشترین وسعت منطقه مورد مطالعه (%45)، دارای تنوع زمینی متوسط می باشد. سپس میزان ارتباط هر یک از معیارها با درجه حساسیت پذیری چشم اندازها توسط آزمون آماری پیرسون، ارزیابی شد (نرم افزار SPSS 21). نتایج تجزیه و تحلیل های صورت گرفته نشان می دهد که تنها زیرمعیار فسیل با ضریب 233/0–رابطه منفی با میزان حساسیت پذیری دارد. بالاترین میزان ضریب همبستگی مربوط به پوشش گیاهی با ضریب 566/0 است. ضریب به دست آمده برای هر کدام از زیرمعیارها به لحاظ شدت ارتباط در سطح متوسط بوده و هریک از ضرایب همبستگی حاصل شده برای زیرمعیارها، با توجه به سطح معناداری (000/0) با 99% سطح اطمینان قابل پذیرش است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که بخش عمده محدوده مطالعاتی، از نظر حساسیت پذیری و تخریب، منطقه ای بحرانی محسوب می شود. همچنین حفاظت از پوشش گیاهی منطقه در برابر عوامل مخرب، نسبت به بقیه زیرمعیارها در اولویت است.
مقایسه روش های مختلف برآورد سیلاب به منظور طراحی ابعاد کانال (مطالعه موردی: شهرک صنعتی علویجه در حوزه آبخیز زاینده رود)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دهه های گذشته میزان فراوانی و بروز سیل های خطرناک افزایش داشته است و به عنوان یکی از فاجعه بارترین خطرها از نظر مرگ و میر شناخته می شود. برآورد دبی سیلابی با دوره بازگشت مناسب برای طراحی سازه آبی از اهم اهداف تحقیق می باشد. لذا در این پژوهش برای بررسی ابعاد کانال هدایت آب در پایین دست شهرک صنعتی علویجه به شبیه سازی سیلاب با استفاده از HEC-HMS و روشهای تجربی فولر، کریگر و فرانکو- رودیر پرداخته شده است. در محاسبه ابعاد کانال از روشهای USBR ، هندوستان و بهترین مقطع هیدولیکی استفاده گردید. نتایج حاصل از شبیه سازی بیانگر این است که مقدار دبی با دوره بازگشت 200 ساله (30 مترمکعب بر ثانیه) به اندازه 11.52 درصد نسبت به سیلاب 100 ساله (26.9 مترمکعب بر ثانیه) افزایش داشته است. مقدار دبی از نتایج شبیه سازی عددی در مقایسه با روش فرانکو-رودیر به میزان 6/4 درصد کاهش می یابد که همراه با کاهش 6/6 درصدی ارتفاع دیواره کانال و کاهش 57/5 درصدی در عرض پایین کانال و کاهش 85/5 درصدی عرض فوقانی کانال می باشد. دو روش فرانکو-رودیر و کریگر نتایج تقریبا نزدیک به هم ارائه دادند و نتایج HEC-HMS و فولر نیز نزدیک هم بود. با توجه به نتایج نزدیک روش فولر به نتایج HEC-HMS می توان در حوضه هایی که امکان مدل سازی به دلیل کمبود ورودی های مدل وجود ندارد به نتیجه این مدل نیز اکتفا کرد. در طراحی ابعاد کانال، مقدار ارتفاع دیواره کانال هدایت آب در محدوده 3/2 تا 96/2 قرار گرفته است.
بررسی تغییرات فضایی- زمانی میانگین ذوب برف فصول سرد در منطقه شمال غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی تغییرات زمانی و مکانی ذوب برف دارای اهمیت زیادی در زمینه های مختلف از جمله مدیریت منابع آب دارد. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی تغییرات زمانی و مکانی و نیز خودهمبستگی فضایی میزان ذوب برف شمال غرب ایران برای ماه های فصول سرد انجام شده است. برای این منظور، داده های ذوب برف از مرکز اروپایی پیش بینی میان مدت هوا (ECMWF)، نسخه (ERA5) با قدرت تفکیک مکانی 25/0×25/0 درجه طی دوره آماری 1982 تا 2022 دریافت و سپس به چهار دوره ده ساله تقسیم گردید. جهت تحلیل تغییرات خودهمبستگی فضایی، از شاخص های موران جهانی و تحلیل لکه های داغ (گتیس- آرد جی) در سطح معنی داری 90، 95 و 99 درصد استفاده گردید. هم چنین به منظور تعیین اثر دما بر میزان ذوب برف، روند تغییرات میانگین حداقل دمای ماهانه تعداد 20 ایستگاه سینوپتیک منطقه شمال غرب مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان داد که در منطقه مورد مطالعه ذوب برف دارای خودهمبستگی فضایی و الگوی خوشه ای شدید می باشد. طی دهه اول تا پایان دهه چهارم، میزان ذوب برف در ماه های اُکتبر، نوامبر و دسامبر بین تقریبا صفر تا 27/5 میلی متر در روز بوده، که در ماه دسامبر همراه با ناهنجاری منفی حداقل دما، از پهنه (تعداد پیکسل) و مقدار ذوب برف شمال غرب کاسته شده است. نتایج حاصل از تحلیل میزان تغییرات ذوب برف در ماه های فصل زمستان نیز نشان داد که در این فصل هم مقدار و هم پهنه ذوب برف در طی دوره مورد مطالعه افزایش پیدا کرده است. بدین صورت که دامنه ی تغییرات آستانه ی ذوب برف در ماه های ژانویه، فوریه و مارس بین 95/0 تا 27/19 میلی متر در روز از دهه اول تا پایان دهه چهارم افزایش پیدا کرده است. در بین ماه های فصل زمستان، ماه فوریه با ناهنجاری شدید مثبت حداقل دما (با روند افزایشی معنی دار حداقل دما) همراه بوده، و بر این اساس به پهنه (تعداد پیکسل) و مقدار ذوب برف شمال غرب افزوده شده است.
بررسی فرونشست دشت خانمیرزا بر اساس داده های ژئومورفیک و تکنیک تداخل سنجی راداری در بازه زمانی سالهای 2003 تا 2010(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ژئومورفولوژی کمی سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
200 - 213
حوزههای تخصصی:
امروزه فرونشسست به عنوان عامل مهمی در از بین رفتن منابع آب و خاک هم از لحاظ کمی و هم از لحاظ کیفی به شمار می رود. پیشتر این رویداد در مناطق خشک و نیمه خشک به علت برداشت آب زیرزمینی و تغذیه ناکافی منابع زیرسطحی، امری عادی بود. اما در حال حاضر این رویداد در دشت-های مناطق معتدل، با ورودی آب تغذیه ای مناسب اتفاق می افتد. دشت خانمیرزا از جمله دشت های مناطق سرد و معتدل ایران است که با میانگین بارش 500 میلیمتر در سال و تغذیه کافی از لحاظ وجود منابع سطحی، رویداد فرونشست هم اکنون در آن با روند سریعی در حال اتفاق است. بدین منظور با هدف ارزیابی فعالیت تکتونیکی منطقه در ایجاد پدیده فرونشست از برخی شاخص های ژئومورفیک مانند شاخص شکل حوضه(BS)، گرادیان طولی رودخانه(SL)، عدم تقارن حوضه زهکشی(AF)، شاخص تقارن توپوگرافی معکوس(T)، شاخص انتگرل هیپسومتری(H) فرونشست منطقه از لحاظ تکتونیکی مورد مطالعه قرار گرفت. همین طور با استفاده از تداخل سنجی راداری نرخ فرونشست مشخص شد. بررسی این شاخص ها نشان داد که شاخص های، شکل حوضه(BS)، گرادیان طولی رودخانه(SL)، عدم تقارن حوضه زهکشی(AF)، شاخص تقارن توپوگرافی معکوس(T) ، بیانگر تکتونیک فعال در منطقه است. فعالیت های زمین ساخت باعث کشیدگی دشت و نامتقارن شدن دو طرف رود اصلی شده است. همین طور نتایج مربوط به تداخل سنجی راداری در بازه دوساله بیانگر این است که به موازات فرونشست( با نرخ 9 سانتیمتر) در بخش هایی از دشت، بخش های دیگر با بالاآمدگی( با نرخ 21 سانتیمتر) مواجه است.
ارزیابی مخاطره زمین لغزش و واکاوی علل آن در جاده جدید سردشت- بانه حد فاصل سردشت- دارساوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از این مخاطرات مهم ناپایداری دامنه ای و به صورت موردی زمین لغزش ها هستند. در این بین ناپایداری دامنه ای در جاده هایی که بعد از احداث سدها و در مجاورت این سازه آبی و به ویژه بدون توجه به ماهیت فرم های ژئومورفیک ساخته می شوند، قابل توجه است. بر این اساس جاده سردست- بانه تا دارساوین که بعد از احداث سد سردشت در چند سال اخیر بخشی از آن دچار تغییر مسیر گردید و مسیر جدید آن منطبق بر بازه میانی این محدوده است، از منظر ناپایداری دامنه ای و زمین لغزش مورد ارزیابی، پهنه بندی و واکاوی به صورت مقایسه ای قرار گرفت. در این پژوهش از مجموعه مطالعات تئوریک، میدانی چند نوبته و نیز روش فازی بر مبنای عملگر Gamma0/9 با به کارگیری حداکثر متغیر تاثیر گذار شامل 16 مورد با یک رویکرد سیستمی استفاده گردید. نتایج نهایی نشان داد که بر اساس مدل مذکور بازه های یک و دو به ترتیب دارای پتانسیل ناپایداری و در سطح خطر بالایی قرار دارند. نتایج اعتبارسنجی نیز با مقدار 811/0 دال بر کارایی مدل بود. با این وجود مطالعات میدانی نیز ضمن تایید این مساله گویای آن بود که بازه دو به لحاظ رخداد زمین لغزش بعد از احداث سد و ایجاد جاده جدید که منطبق بر آن است، یک نمونه تیپیک از ناپایداری شده است که واکاوی دلایل آن گویای نقش واحد ژئومورفیک حساس شامل احداث جاده بر روی پادگانه آبرفتی کواترنری با رسوبات سست در مجاورت بلافصل رودخانه زاب با قدرت جریان و نیز زیربری بالا می باشد.
پهنه بندی زمانی و مکانی خطر سیل خیزی در حوضه آبریز کَرگانرود با استفاده از مدل AWBM و روش Fuzzy-ANP(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارزیابی پتانسیل سیل خیزی حوضه های آبریز مختلف از اقدامات مهم در زمینه کاهش خسارت های ناشی از سیل بشمار می رود. حوضه آبریز کرگان رود به عنوان یکی از حوضه های سیل خیز استان گیلان، در سال های اخیر همواره خسارت های فراوانی را به ساکنین منطقه تحمیل کرده است. از همین رو تحقیق جاری به دلیل خلاء مطالعاتی در این حوضه، اقدام به پهنه بندی خطر وقوع سیل نموده و به همین منظور از مدل AWBM و روش Fuzzy-ANP استفاده شده است که مقادیر به دست آمده از مدل سازی AWBM، روند رواناب را از لحاظ زمانی در سال های 2011، 2014، 2017 و اواخر 2018 صعودی برآورد نموده و با سیل های سال 90، 93، 96 و 97 برابری می کند. در پهنه بندی مکانی خطر وقوع سیل از 10 فاکتور موثر شامل: بارش، دما، فاصله از رودخانه، شیب، جهت شیب، ارتفاع، کاربری اراضی، پوشش گیاهی، زمین شناسی و خاک استفاده شد. در تحلیل نتایج بیش ترین خطر سیل خیزی در نواحی جنوبی و خروجی حوضه به دریای خزر برآورد شده که سکونت در حریم رودخانه، عدم توجه به آبخیزداری، تخریب جنگل و مراتع و تغییر کاربری اراضی از جمله مهم ترین عوامل موثر در این مسئله به شمار می آیند. در مجموع 90/3 درصد از مساحت حوضه دارای بیش ترین خطر وقوع سیل از نظر مکانی محاسبه شده است.
ارزیابی قابلیت های زمین گردشگری سایت های ژئومورفولوژیکی کویری بر اساس روش کامنسکوی اصلاح شده (مطالعه موردی کویرهای استان یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی توانمندیها و قابیلت های گردشگری کویرهای استان یزد جهت ارائه آنها برای برنامه ریزی، مدیریت و ارائه خدمات است. به دلیل قرار گرفتن 15 کویر نسبتا وسیع و بزرگ با اشکال متنوع ژئومورفیکی در بخشهای مختلف استان یزد، این استان را به یکی از استانهای بی بدیل و کم نظیر در سطح کشور تبدیل نموده است. برای ارزیابی قابیلت های گردشگری کویرهای استان مدل کامنسکوی اصلاح شده ارائه شده است. در مدل کامنسکو، که بر اساس نظر برخی محققین از کارامدترین مدل برای ارزیابی ژئومورفوسایت های ایران است، بیشتر بر وضعیت موجود مانند ارزشهای اقتصادی، زیبایی شناختی و علمی تاکید می شود. در حالی که هدف اصلی بسیاری از مطالعات ارزیابی ژئومورفوسایت ها در ایران، بررسی و شناسایی توانمندیهای بالقوه جهت برنامه ریزی، مدیریت و ارائه خدمات است. از ان رو، شاخص جذابیت و سرگرمی با زیرشاخصهایی چون جذابیت برای یک گروه سنی یا برای همه گروههای سنی یا تیپ خاصی از گردشگران، مدت اقامت و ماندگاری در این ژئوسایت ها، ایجاد حس آرامش و تمدد اعصاب و روان، قابلیت های بازی و سرگرمی بویژه برای کودکان و نوجوانان و ویژگیهای درمانی و پزشکی، به عنوان مهمترین شاخص به شاخص های قبلی کامنسکو افزوده گردید. نتایج حاصل از بررسی ها و ارزیابی سایت های کویری استان یزد بر اساس مدل کامنسکوی اصلاح شده نشان می دهد که از میان 15 کویر و دق شاخص این استان بیشترین قابلیت برای توسعه ژئوتوریسم در کویر بافق با 76 امتیاز وجود دارد. بعد از آن به ترتیب کویرهای اردکان با 67، ساغند با 62 و ابرکوه با 57 امتیاز در رتبه های بعدی قرار دارند
تحلیل مکانی روند بارش های سنگین فصلی و سالانه کشور با استفاده از رگرسیون چندک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دلیل اصلی وجود عدم قطعیت در تعیین کمبود منابع آبی در آینده، تغییر اقلیم است. به دلیل گرم شدن کره زمین نگرانی هایی در مورد افزایش یا کاهش بارندگی وجود دارد و این مسأله برنامه ریزی و مدیریت منابع آب را پیچیده می کند. از این رو بررسی روند بارش از اهمیت بسزایی برخوردار است. روند خطی گزارش شده در ارزیابی های اقلیمی ایران و جهان، منعکس کننده تغییر در میانگین بارش سالانه است. روند میانگین، نمی تواند تغییرات سایر چندک های توزیع، از جمله دم های توزیع (میزان بارش بسیار زیاد و کم) را منعکس کند. در این مطالعه از روش رگرسیون چندک[1] (QR) برای تعیین روند بارش های سنگین (بارش های بیشتر از صدک 98ام توزیع بارش) فصلی و سالانه ۴4 ایستگاه سینوپتیک کشور برای دو دوره ی نرمال استاندارد اقلیمی اخیر 2010-1981 و2020 -1991 استفاده شد. برای این منظور، بعد از کنترل کیفیت و همگن سازی داده ها، صدک های 98ام بارش های فصلی و سالانه برای هر دو دوره محاسبه شدند و مورد مقایسه قرار گرفتند. سپس روند این چندک ها با استفاده از روش رگرسیون چندک برآورد شده و مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج نشان داد که در مقایسه دو دوره نرمال استاندارد اقلیمی، بارش های سنگین بهاری در دامنه های جنوبی البرز، بارش های سنگین تابستانی در سواحل دریای خزر، بارش های سنگین پاییزی در شمال غرب و شمال شرق کشور و بارش های سنگین زمستانی در دامنه های زاگرس به طور عمده تغییر رفتار داده اند. همینطور، بارش های سنگین بهاری در دامنه های جنوبی البرز رو به کاهش است، در صورتی که بارش های سنگین تابستانی در سواحل دریای خزر و بارش های سنگین پاییزی در شمال غرب و شمال شرق کشور رو به افزایش است.