درخت حوزه‌های تخصصی

منطقه آسیای مرکزی و قفقاز (اوراسیا)

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۸۱ تا ۱٬۳۸۲ مورد از کل ۱٬۳۸۲ مورد.
۱۳۸۱.

لویاتان غایب و برافتادن جمهوری: آسیب شناسی ناکامی دموکراسی سازی در افغانستان (2001- 2021)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: گذار دموکراسی ظرفیت دولت ظرفیت جامعه قفس هنجارها افغانستان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۰ تعداد دانلود : ۵۲
پیدایش گروه طالبان در عرصه سیاست افغانستان در دهه ۱۹۹۰ و به دست آوردن قدرت از مهم ترین فراز های سرنوشت ساز این کشور محسوب می شود. سقوط آنان و آغاز دوره جمهوری در سال ۲۰۰۱ نوید ورود افغانستان به مسیر دموکراسی را می داد، اما پیدایی دوباره طالبان در تابستان ۲۰۲۱ جامعه جهانی را شوکه کرد. در این نوشتار می خواهیم ناکامی افغانستان در دموکراسی سازی در سال های ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱ را از دریچه سنت توسعه پژوهی دارون عجم اوغلو و جیمز ای رابینسون و با تأکید بر سیاست، اقتصاد و تاریخ واکاوی کنیم. با رویکرد کیفی و روش جامعه شناسی تاریخی تبیینی در پی پاسخ این پرسش هستیم که دلیل  ناکامی دموکراسی سازی در افغانستان و برآمدن دوباره و سریع طالبان برآیند چیست؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که ماهیت دولت در افغانستان به دلیل ساختار و طراحی ضعیف و قدرت ضددموکراسی جامعه با لویاتان غایب هم خوانی دارد. در چنین بستری قفس هنجار ها تعیین کننده سیاست و مانع تقویت هم زمان دولت (بهروزی اقتصادی و اجتماعی) و جامعه (درونی شدن ارزش های جدید و هوشیاری) و برآمدن لویاتان مقید برای گذار به دموکراسی شده است. برایند این موارد راه را برای بازگشت دوباره اقتدارگرایی طالبان هموار کرد. داده های این نوشتار از راه مطالعات کتابخانه ای و اسنادی گردآوری شده است و در چارچوب نظریه عجم اوغلو و رابینسون بررسی و تحلیل شده اند. یافته ها نشان می دهد که دموکراسی سازی در افغانستان هنگامی موفق است که لویاتان از حالت غایب خارج شود و به تقویت جامعه با محوریت فرسایش قفس هنجارهای ضدتوسعه نگاه ویژه داشته باشد.
۱۳۸۲.

جهت گیری ها و فعالیت های روسیه، ایران و عربستان در جنگ یمن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: موازنه تهدید سیاست خارجی تهدید محور ایران روسیه عربستان یمن

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۰ تعداد دانلود : ۴۰
کشور های قدرتمند، همواره خود را سزاوار مداخله در بحران ها می دانند تا از تهدید منافع خود جلوگیری کنند و منافع بیشتری را به دست آورند. منطقه غرب آسیا در معادله های قدرت هایی چون روسیه، عربستان و ایران جایگاه مهمی دارد و ارتباط میان غرب آسیا و این بازیگران، پیشینه دیرینه ای از کنش ها و واکنش های متقابل را شامل می شود. امروزه یمن از کانون های بحرانی فعال در غرب آسیا به شمار می رود و کنشگران متعددی در سطح های داخلی، منطقه ای و فرا منطقه ای برای به دست آوردن نتایج مطلوب، اقدام به نقش آفرینی در تحول های آن کرده اند. در این نوشتار می خواهیم با استفاده از رویکردی توصیفی- تحلیلی، بر پایه روش کیفی مقایسه ای و به کار گیری منابع کتابخانه ای، تشابه ها و تفاوت های سیاست خارجی تهدید محور روسیه، ایران و عربستان در برابر بحران یمن را بررسی کنیم. فرضیه مورد بحث این است که هر سه کشور، با نگرشی تهدید محور، در پی افزایش نفوذ منطقه ای، کاهش تهدید و موازنه سازی هستند. اما این هدف های مشترک،  به استفاده از سیاست هایی متفاوت انجامیده است؛ در حالی که ایران، به اتحاد با انصار الله و حمایت از حوثی ها و در برابر، عربستان به مقابله با این جنبش برای بی اثر کردن نفوذ ایران و حفظ هژمونی خویش با جلوگیری از تسری موج انقلاب ها به مرز های خود اقدام کردند، روسیه میانجیگری و تلاش در بی طرفی و حفظ روابط مثبت با دو طرف درگیر، با هدف کنترل تنگه باب المندب و دریای سرخ را برگزید تا با حضور در جنوب یمن و درگیر نشدن در رقابت ایران و عربستان، منافع اقتصادی و اهداف اوراسیاگرایی خویش را تأمین کند.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان