فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۰۱ تا ۹۲۰ مورد از کل ۳٬۵۴۰ مورد.
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال سوم بهار ۱۳۹۸ شماره ۷
14 - 24
حوزه های تخصصی:
با توجه به این که در تحلیل اشعار شعرای دوره صفوی، نوعی جامعه شناسی مولد و زادگاه، مثل هر دوره دیگری محسوس است و با عنایت به این که شناخت و تحلیل آثار ادبی و نیز شناخت زندگی آفرینندگان این آثار، بدون بررسی اجتماع و فرهنگی که در آن بالیده اند میسر نیست؛ پژوهش حاضر، با هدف بررسی مستند اوضاع اجتماعی این عهد و آشنایی با زندگی عمومی مردم آن روزگار، به روش توصیفی- تحلیلی به بررسی انواع آداب و رسوم اجتماعی در شاخه ایرانی شعر دوره صفوی (اشعار وحشی بافقی، محتشم کاشانی، نظیری نیشابوری، کلیم کاشانی و صائب) می پردازد و نشان می دهد که اشاره به انواع مختلف آداب و رسوم برگزاری اعیاد، ازدواج، سوگواری، باده نوشی و سایر آداب و رسوم از قبیل انعام دادن، بستن طفل بر گهواره، بستن نامه بر بال کبوتر، پری در شیشه کردن و تعویذ بر بازو بستن، بیشترین فراوانی و بسامد را در دیوان صائب دارد. در اشعار وحشی بافقی نیز کمترین اشارات به آداب و رسوم اجتماعی دیده می شود.
تحلیل شخصیّت های اصلی در رمان کاندید اثر ولتر بر مبنای نظریه آبراهام مزلو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال سوم بهار ۱۳۹۸ شماره ۷
100 - 116
حوزه های تخصصی:
ﺷﺨﺼیﺖ ﻫﺎی داﺳﺘﺎﻧی، ﺑﺎزﻧﻤﺎی ﺷﺨﺼیﺖﻫﺎی واﻗﻌی ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﺑﻨﺎﺑﺮ شخصیتﭘﺮدازی ﻧﻮیﺴﻨﺪه، اﻃﻼﻋﺎت داﺳﺘﺎن ﻣﺴﺘﻨﺪﺗﺮ از اﻃﻼﻋﺎﺗی اﺳﺖ کﻪ اﻓﺮاد از ﺧﻮد ﺑﺮوز ﻣیدﻫﻨﺪ. ﻧیﺎزﻫﺎی اﺷﺨﺎص داﺳﺘﺎن، ناپایداری ها را ﺑﻪ وﺟﻮد می آورﻧﺪ و اﻧﺴﺎنﻫﺎ در ﺷﺮایﻂ ﺧﺎص، ﺑﺴیﺎری از ﺟﻮاﻧﺐ و زوایﺎی درون ﺧﻮد را ﺑﺮﻣﻼ میﺳﺎزﻧﺪ. داستانﻫﺎ ﻧیﺰ ﺑﺎزﻧﻤﺎی ﺷﺮایﻂ ﺧﺎص زﻧﺪﮔی اﻧﺴﺎن ها ﻫﺴﺘﻨﺪ؛ بنابراین، میﺗﻮان ﺑﺮاﺳﺎس نظریه های روان شناسی ﺑﻪ ﺗﺤﻠیل شخصیتﻫﺎی داﺳﺘﺎﻧی ﻫﻤﺖ ﮔﻤﺎﺷﺖ و ﺑﻪ ﻧﺘﺎیﺞ ﺑﻬﺘﺮی در ایﻦ ﺧﺼﻮص دﺳﺖ یﺎﻓﺖ. یکی از ایﻦ ﻧﻈﺮیﻪﻫﺎ، ﻧﻈﺮیه روان شناس انسانﮔﺮا، آﺑﺮاﻫﺎم ﻣزﻟﻮ میﺑﺎﺷﺪ. ﻫﺮم سلسلهﻣﺮاﺗﺐ ﻧیﺎزﻫﺎی ﻣزﻟﻮ، ﻋﻤﺪه ﻧﻈﺮیﺎت او را ﺷﺎﻣﻞ ﻣیﺷﻮد و میﺗﻮان ﺑﺎ اﺳﺘﻨﺎد ﺑﻪ ایﻦ ﻧﻈﺮیﻪ، ﺟﺎیﮕﺎه اﻧﺴﺎنﻫﺎ را در ﻫﺮم ﻣﺰﺑﻮر ﺗﻌییﻦ و ﺗﺒییﻦ ﻧﻤﻮد. از آﻧﺠﺎ کﻪ رمان کاندید اثر ولتر یکی از ﺑﻬﺘﺮیﻦ رمان های وی از لحاظ ﺷﺨﺼیﺖپردازی است، در ایﻦ ﮔﻔﺘﺎر ﺑﻪ ﺗﺤﻠیﻞ و ﺑﺮرﺳی ﺷﺨﺼیﺖ های اﺻﻠی داﺳﺘﺎن ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی ﻫﺮم ﻧیﺎزﻫﺎی ﻣزﻟﻮ، ﭘﺮداﺧﺘﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ. بر اساس نتایج این پژوهش، میﺗﻮان ﮔﻔﺖ کﻪ در تمامی شخصیت ها اعم از کاندید، کانگاند، پانگلوس، پیرزن، مارتین و کاکامبو ﻏﻠﺒه ﻧیﺎزﻫﺎی ﻓیﺰیﻮﻟﻮژیکی و ﺳﭙﺲ ﻋﺸﻖ و ﻣﺤﺒﺖ دیﺪه ﻣیشود؛ و به دلیل مشکلات و مفاسدی که گریبانگیر جامعه اروپایی عصر ولتر بوده است، قهرمان داستان و شخصیت های پیرامون وی در ابتدا واجد شرایط لازم برای پرورش استعدادهای نهفته خود در جهت نیل به شکوفایی و کمال نبوده اند؛ لذا قهرمانان این رمان، اغلب آدم هایی درون گرا، منزوی، روان رنجور و شکست خورده اند که اهتمام بسیار می ورزند تا به خودشکوفایی و کمال برسند.
بررسی تطبیقی دلالت واژگانیِ «سبوی» و «صبوح» در شعر عربی و فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال یازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰
195-217
حوزه های تخصصی:
تطبیق منابع معرفت از دیدگاه مولوی و دیوید هیوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی تطبیقی مضامین اجتماعی در اشعار نیما یوشیج و احمد شوقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمان اساطیری در شعر فروغ فرّخزاد و غاده السّمّان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
10.22126/jccl.2019.4632.2028
حوزه های تخصصی:
فروغ فرّخزاد و غاده السّمّان دو شاعرِ زنِ معاصر هستند. این دو برخلاف سنّت ادبی گذشته سرزمین خود، تخیّلات شعری خویش را در قالب شعر نو عرضه می کرده اند؛ امّا به کلّی از سنّت اندیشگی شرق دور نشده اند. درک از زمان در شعر این دو شاعر، همسان درک گذشتگان از زمان است. فروغ و غاده السّمّان، به مانند گذشتگان، زمان را دایره وار می پندارند. درنظر ایشان، زمان از مبدأیی آغاز می شود و در زمانی به پایان می رسد. این پایان به معنی آغازی دیگر است. در دنیایی که زمان آن دایره وار است، مفاهیمی شکل می گیرد که در میان تمامی فرزندان بشر همسان و هماهنگ است و فروغ و غاده نیز از این قاعده مستثنی نیستند. نگارندگان پژوهش حاضر، براساس مکتب امریکایی ادبیّات تطبیقی و به روش تحلیلی - توصیفی بدین یافته اساسی رسیده اند که درک فروغ فرّخزاد و غاده السّمّان از زمان، مشترک و همسان است. این امر سبب آن شده است که مفاهیم منشعب از درک دایره وار زمان در شعر این دو تکرار شود؛ مفاهیمی همچون انتظار، دیرکردگی، گذشته بازگشتنی، حال تکراری و آینده محوری که از مهم ترین مفاهیم زمان اساطیری است و در شعر این دو شاعر بررسی و تحلیل شده است.
نقد و بررسی برگردان های بلاغی در ترجمه عربی شعر حافظ از صلاح الصّاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
10.22126/jccl.2019.3470.1884
حوزه های تخصصی:
بی شک هرکدام از ترجمه های عربی شعر حافظ، نکات مثبت و منفی متعدّدی دارد که در مطالعات تطبیقی ادب فارسی و عربی، موضوع قابل ملاحظه ای است. در عین حال، هرکدام از این ترجمه ها، ارزش خاصّ خود را دارد و در جای خود، شایان احترام است؛ امّا با توجّه به دشواری های ترجمه، به ویژه در شعر، اینک این پرسش پیش روی ماست که آیا ترجمه های عربی، ازجمله ترجمه صلاح الصّاوی توانسته است از عهده انتقال ظرافت های زبانی و ژرفای معانی شعر حافظ برآید. در نوشتار پیش رو که به روش توصیفی – تحلیلی انجام شده است، در پی پاسخ به پرسش یادشده، نمونه هایی از شعر حافظ در ترجمه «الصّاوی» به مثابه جامعه آماری بررسی شد. ازآنجاکه الصّاوی حدود سه دهه در ایران زندگی کرده و با شخصیّت های علمی ایرانی همکاری داشته است، پیش فرض این بود که وی از آشنایی کافی با زبان فارسی برخوردار بوده و توانسته است ترجمه کم نقص و برابری را انجام دهد؛ امّا با این پژوهش، مشخّص شد که الصّاوی با اینکه تمام تلاش خود را در انجام ترجمه شعر حافظ به بهترین شکل آن مبذول داشته است، در بازتاب دقیق عناصر بلاغی و تصویرهای خیال انگیز آن ناتوان بوده و نتوانسته است حقّ مطلب را به خوبی ادا کند.
التوظیف الفنی للشعر فی الأدب القصصی؛ رساله الغفران نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
40 - 21
حوزه های تخصصی:
کان الشکل القصصی موجوداً عند العرب من بعید العهد وتَحَقُقُ هذا التواجد بشکلٍ طبیعیٍ مستمدٌ من الأحداث الیومیه وبما أنَ الشعر کان عند العرب جزءاً من هذا الواقع، کان من الطبیعیِ أن نجدَ الأشکالَ الخبریهَ القدیمهَ یتخلَلها هذا الشعرُ حیثُ کان ورود الشعر فی قصص العرب تزید جمالا للقصه. وهذا التداخل بین الشعر والقصه یهدفُ إلی إحداثِ نتیجهٍ مزدوجهٍ تتمثَلُ فی: استکمال المتعه السماعیه وحفظ روح الحدث. ومن بین الناثرین العرب القدامی کان أبو العلاء المعرِی مهتمَاً بهذا التداخل بین القصه والشعر فی کتابه رساله الغفران. یَتِمُ الحدثُ فی رساله الغفران عبر مشروعیه التفاعل بین القصه والشعر فی معظم الأحیان. من هنا هذه المقاله تحاول من خلال المنهج الوصفی - التحلیلی عبر دراسه أسالیب التداخل بین القصه والشعر أن تلقی ضوءاً کاشفاً علی أهم الأغراض عند أبی العلاء المعری فی توظیفه الشعر فی رساله الغفران. تدلُ النتائج علی أنَ المعرِی قد استخدم الشعر فی بنیه القصص بدافع فنیٍ ومن هنا یظهر شعره صریحاً فی هیکل القصه لیؤدی دوره فی إکمال الحدث وهذا النوع من الصراحه إما یکون تصاعدیاً أو تنازلیاً أو غیرهما. وفی بعض الأحیان یکون شعره خارجاً عن نسیج القصه حیث حذفه لا یخلُ المعنی، لکن هذا النوع من العلاقه قلیل بالنسبه إلی الشعر الداخل فی نسیج القصه.
صوره الشخصیه المثقفه فی القصه القصیره الإیرانیه: گلی ترقی نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
51 - 70
حوزه های تخصصی:
تحاول هذه الدارسه إلقاء الضوء على صوره الشخصیه المثقفه فی القصه القصیره الإیرانیه، وذلک من خلال الترکیز على المجامیع القصصیه للکاتبه الإیرانیه گلی ترقی، وهی "أنا أیضاً غیفارا"(من هم چگوارا هستم) (1348ش/ 1969م)، و"الذکریات المبعثره" (خاطره های پراکنده) (1371ش/ 1992م)، و"مکان آخر" (جایی دیگر) (1379ش/ 2000م)، و"عالمین" (دو دنیا) (1381ش/ 2002م)، "الفرصه الثانیه" (فرصت دوباره) (1393ش/2014م). وتسعى الدراسه إلى تقسیم الشخصیات المثقفه إلى فئات حسب رؤى هذه الشخصیات وأقوالها، ومواقفها من الجمهور والسلطه، وما تتلقاه من ردود تنبثق من مجابهه بین قطبی ما یسمى بثنائیه الأصاله والحداثه. کما تکشف الدراسه عن غیاب النضج المعرفی لدى الشخصیه المثقفه وتأرجحها بین القطبین الحداثه والأصاله بوصفهما سمتین أساسیتین لهذه الشخصیه. کما تراءى للباحثین أن الشخصیات المثقفه فی قصص ترقی القصیره تضطر فی کثیر من الأحیان إلى إداره ظهرها إلى قناعاتها الفکریه الحداثیه، لأسباب أهمها: القمع الذی تمارسه السلطه السیاسیه والشارع ضد هذه الشخصیه، وخضوعها لاستمراریه الحیاه، وتفضیل مصالحها الشخصیه على هواجسها الإصلاحیه. وانقسمت الشخصیات المثقفه فی ضوء ما تقدم إلى (1) الشخصیه التی لا یهمها مصیر المجتمع، (2) الشخصیه المهمشه، (3) الشخصیه الخائنه لقناعاتها، (4) الشخصیه العاجزه عن الارتباط بالناس.
رستم بین بطل فی المذهب البرغماتی ونقیض البطل فی الفلسفه المثالیه؛ دراسه فی اتجاه الفلسفه البرغماتیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال نهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
137 - 163
حوزه های تخصصی:
البرغماتیه هی أحدث الاتجاهات الفلسفیه فی العالم. وهی تلقی نظره خاصه على مکوّنات الیوتوبیا البشریه وتقترح مبدأ العمل على أساس الاستنتاجات، وبعباره أخرى، محاوله العمل للوصول إلى منفعه حقیقیه. تنظر هذه الفلسفه إلى قضایا مثل العداله والقانون والأخلاق بنظره مغایره للفلسفه القدیمه. تعدّ رائعه فردوسی "الشاهنامه"، باعتبارها کتاباً ملحمیاً، انعکاساً متعالیاً لثقافه أمه ونموذجاً رائعا لطقوسها، وبالتالی یمکن أن تکون ذا أهمیه کبیره لمنظّری الفلسفه البراغماتیه. وبنظره موازیه على المجتمع الأسطوری للشاهنامه وتحلیل سلوک الشخصیات فیها؛ مثل رستم وأبطال الشاهنامه الآخرین على أساس هذه المؤشرات، تظهر العلاقه بین یوتوبیا فردوسی والفلسفه البراغماتیه. قامت الباحثتان بعد تقدیم الفلسفه البراغماتیه والنظریات المختلفه حولها، بالمقارنه بین المجتمع المثالی للشاهنامه والیوتوبیا البراغماتیه، وقد اعتمد البحث المنهج الوصفی التحلیلی، مستنداً إلى أبحاث المکتبات وتجمیع المصادر المترجمه المکتوبه المتعلقه بالفلسفه البراغماتیه. وفی هذا المقطع، مع إلقاء نظره خاصه على شخصیه رستم کرمز أسطوری وممثل إیرانی فی الشاهنامه، نجد أن أفعال رستم وأبطال الشاهامنه الآخرین أخذ الجانب العملی البرغماتی، وقد أثرت هذه الأفعال فی ترسیخ أهدافهم وتنمیه مجتمعهم.
زن در شعر البیاتی و شاملو با تکیه بر نظریّه ساخت یابی گیدنز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصل تحوّل جایگاه به مثابه واقعیّتی اجتماعی، برمبنای مطالعات جامعه شناختی، با نظریّه ساخت یابی «آنتونی گیدنز» قابل بررسی و انطباق است. نظریّه حاضر برمبنای تفکیک ناپذیری دو بُعد عاملیّت و ساختار، در تحقّق وقایع اجتماعی پی ریزی شده است. دیگر رهیافت های جهان بینی وی هم به ترتیب، برقراری نوع خاصّی از ارتباط انسانی و تحقّق جامعه آرمانی را تداعی می کند. با توجّه به نظریّه ساخت یابی (ساختاربندی)، نقش زن در حوزه ادبیّات نیز متناسب با انگیزش های کنش گر/ خالق اثر و مقتضیات زمانی - مکانی، فراز و نشیب هایی را از سر می گذراند. حضور این عنصر در شعر «عبدالوهّاب البیاتی» عراقی و «احمد شاملو» ایرانی، از بسامد قابل ملاحظه ای برخوردار است. در نوشتار پیش رو، ضمن بررسی راهکارهای پیشنهادی گیدنز، برای تصویر فرایند تحوّل پایگاه اجتماعی زن در شعر دو شاعر، زن به مثابه تجلّی عشق شخصی، در کنار نمود تعهّد اجتماعی و متعارض با واقع گرایی تخیّلی بررسی شده است. نتایج نشان داده است که در دو سطح نخست، همگرایی و در مرحله سوم، واگرایی دو شاعر مشهود است.
بررسی ادبیّت سبک مجموعه شعری «قالت لی السّمراء» نزار قبانی و «رستاخیز» سیمین بهبهانی براساس معادله بوزیمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین شاخه های سبک شناسی، سبک شناسی آماری است که به تازگی مورد توجّه پژوهشگران قرار گرفته است. سبک شناسی آماری به زبان ریاضی و آمار، ادبیّت یک اثر را مشخّص می کند، معادله بوزیمان ازجمله پژوهش هایی است که در حوزه سبک شناسی آماری مورد توجّه قرار می گیرد. معادله بوزیمان، معادله ای عاطفه سنج است که میزان ادبیّت اثر را تعیین می کند. هدف نوشتار پیش رو، بررسی ادبیّت سبک دو شاعر معاصر سوریه و ایران، نزار قبانی و سیمین بهبهانی در دو مجموعه «قالت لی السّمراء» و «رستاخیز» است؛گفتنی است پژوهش حاضر با روش تحلیلی - آماری و با رویکرد سبک شناسانه مورد پژوهش قرار گرفته است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که سبک سیمین بهبهانی نسبت به سبک نزار قبانی از ادبیّت بیشتری برخوردار است. دلیل این امر را می توان افزون بر عامل جنسیّت، در عوامل محیطی و درونی نیز جستجو کرد.
از«ادیسه» «هومر» تا «سارای» افسانه فولکلور آذری (بررسی تطبیقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره ها همواره جایگاه ویژه ای در ادبیات و فرهنگ ملت ها داشته اند. اشتراکات موجود در اسطوره های ملت های مختلف بیانگر علاقه و التفات ایشان به موضوعاتی خاص و مورد احترام در نزد آن ها است. در این مقاله با توجه به اهمیتی که به اعتقادات و ارزش های اخلاقی در این اسطوره ها داده شده است، به بررسی مفهوم وفاداری از خلال دو شخصیت داستانی، «پنه لوپه» و «سارای»، می پردازیم. ابتدا شخصیت زن و جایگاه ویژه ی آن در هر یک از این افسانه ها مورد تحقیق و بررسی قرار خواهد گرفت و در ادامه به مفاهیم اسطوره ای این دو شخصیت پرداخته خواهد شد؛ مفاهیمی که موجب می گردند تا این دو زن به کهن الگوی وفاداری تبدیل گردند. وفاداری به خصوص از طرف زن همواره در آثار بسیاری منعکس شده است. اما در این دو اسطوره ما شاهد باورها و آرمان های مشابهی هستیم که برخاسته از تفکرات و جهان بینی های یکسان است. در این پژوهش با تکیه بر رویکرد نقد اسطوره ای که بیانگر ناخود آگاه جمعی ملل و اقوام است، به شرح و بیان این موضوع در دو اثر می پردازیم و به این سوال پاسخ داده خواهد شد که چه عواملی منجر به این اشتراکات ذهنی می گردد و این دو زن را تا مرز اسطوره شدن پیش می راند.
بررسی تطبیقی داستان «چاه و آونگ» اثر ادگار آلن پو و «مردی در قفس» اثر صادق چوبک از دیدگاه کهن-الگویی یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی دو داستان کوتاه از دو نویسنده پیشگام ایرانی و آمریکایی از دیدگاه کهن الگویی یونگ می پردازد. بررسی دو داستان «مردی در قفس» از صادق چوبک که شباهت های زیادی با «چاه و آونگ» از ادگار آلن پو دارد، نشان می دهد چگونه می توان بدون ازدست دادن هویت مستقل، از آثار دیگران تأثیر گرفت و دست به آفرینش هنری جدیدی زد بی آنکه اثر رنگ و بوی تقلید محض به خود بگیرد. رویکرد کهن الگویی به کار رفته در این پژوهش نشان می دهد که یکی از دلایل رویکرد کم و بیش یکسان این دو اثر به مسائل مشابه بشری، مراجعه به ناخودآگاه جمعی است که فارغ از زمان و مکان عمل می کند. در هر دو داستان شخصیت های اصلی تحت تأثیرات مخرب کهن الگوی مادر قرار گرفته و توانایی برقراری رابطه ای سازنده با ناخودآگاه خویش ندارند و گرفتار در زندان و اتاقی زهدان گونه، رویکردی واپسگرایانه در پیش می گیرند. این پژوهش نتیجه می گیرد که بسیاری از نویسندگان مرد در زمان ها و مکان های مختلف، از جمله چوبک و پو، دیدگاه های مشابه مردسالارانه را در برخورد با مسائل ادبی برگزیده اند که بارزترین آنها، انکار نقش مثبت ناخودآگاه و شخصیت های زن یا نماد های آن است. در نهایت راهکارهایی از جمله تعامل سازنده به شیوه ای که یونگ ترسیم می کند، برای اصلاح این دیدگاه ها پیشنهاد می شود.
بومی سازی در ترجمه های منظوم حکایت کلاغ و روباه لافونتن در حرکت از فرانظام به نظام بر اساس نظریه لوتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از زمینه های تحول ادبیات معاصر ایران، ترجمه یا باز آفرینی آثار ادبی خارجی است. شاعران معاصر گاه با جاب جایی، افزایش و کاهش عناصر سازنده متن مبدأ، آن را با مقتضیات ادبی و فرهنگی جامعه فارسی زبان، هماهنگ و به اصطلاح بوم ی سازی کرده اند. تبیین راهکارهای بومی سازی در حرکت از فرانظام (متن مبدأ) به نظام (متن مقصد) و شناخت موفقیت یا عدم موفقیت شاعران در بازآفرینی آثار ادبی خارجی به شعر فارسی، بر اساس نظریه یوری لوتمان، اساس مقاله حاضر است که برای نمونه در اینجا تنها بازآفرینی های شاعرانه «حکایت کلاغ و روباه لافونتن» بررسی می شود. نسیم شمال، ایرج میرزا، نیّر سعیدی و حبیب یغمایی هریک در بازگردانی شاعرانه خود، متن اصلی را با سنت های ادبی و نمادهای فرهنگ ایرانی- اسلامی همخوان کرده اند و در این فرایند بومی سازی، نشانه های زبانی، شیوه های بیان ادبی و گاه عواطف و اندیشه ها با دگرگونی هایی همراه شده است. به نظر می رسد ساخت هنری و کمال یافته شعر حبیب یغمایی را می توان نتیجه تعامل هر چه بهتر و دقیق تر شاعر در برخورد با فرانظام و حرکت به سوی نظام ادبی تازه به شمار آورد.
دین و اخلاق در «شهریار» ماکیاولی و «سیاست نامه» نظام الملک؛ یک مطالعه تطبیقی با تکیّه بر تفاوت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ین و اخلاق در «شهریار» و «سیاست نامه» و وجوه تفاوت آن ها، موضوع اصلی این نوشتار است. روشی که برای این کار مدنظر است، مطالعه تطبیقی است. آنچه این مطالعه مفروض داشته، این است که دید ماکیاولی در «شهریار» نسبت به دین یکسره فایده گرایانه، واقعگرا، مدرن و البته غیرسکولار بوده و آن را تنها وسیله ای جهت اتّحاد مردم می داند و در اخلاق نیز بی پروا، عاری از احساسات و گاه بی اخلاق است، بعلاوه که هیچ اخلاقی مقدّم بر جامعه و حکومت نمی داند و اخلاق را محصول زور و قانون حکومت می پندارد. از سوی دیگر نگرش نظام الملک در «سیاست نامه» نسبت به دین متعصّبانه، کلاسیک و محافظه کارانه است و برخلاف ماکیاولی، دین را هم به خاطر خود دین و حقانیّت آن، ارزش می نهد و هم اینکه از آثار سیاسی آن غافل نیست. در اخلاق نیز چون آن را برآمده از دین (اسلام) می داند معتقد بود در صورت عدم وجود حکومت، باز اخلاقی وجود خواهد داشت، یعنی اخلاق را منوط به وجود حکومت نمی انگارد. همه اینها به عنوان فرضیه این نوشتار، با رجوع به متن هر دو اثر مذکور، بررسی می شود.
العطار النیسابوری والرؤى السریالیه فی تذکره الأولیاء(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال نهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۳
60 - 35
حوزه های تخصصی:
السریالیه (الفوق واقعیه)، هی مدرسه فنیه وأدبیه نشأت فی العقد الثالث من القرن العشرین فی فرنسا. تحمل الرؤى والأفکار اللاشعوریه (اللاوعی) والذاتیه والتجرید والخیال فأصبحت عناصر واقعیه فی ساحه الفن والأدب، کما أنها أمور لها مکانه خاصه وممیزه فی ساحه التصوف. وعلى الرغم من معرفتنا بأن المبادئ والنماذج التی تتمیز بها الأعمال الأدبیه والصوفیه لدى أدبائنا لا تنطبق تماماً مع السریالیه کمکتب ومذهب، ولکنّ هناک دلالات متقاربه ورموزاً متشابهه لمکوّنات المدرسه السریالیه مثل السخریه، والسحر، والحالات الغریبه، والرؤیا (الحلم)، والکتابه التلقائیه، والجنون والتهور والمصادفه، تُمکّننا من دراسه الرؤیا فی تذکره الأولیاء للشاعر العطار النیسابوری. ومن هذا المنطلق یقوم البحث على أساس المنهج التحلیلی المقارن. ومن خلال هذه الدراسه، توصّل البحث إلى أن الرؤیا فی تذکره الأولیاء برزت کأحد الأدوات والوسائل التی استعان بها الشاعر لعرض أفکارٍ استقاها من عالمٍ یتفوق الواقع إلى أبعد الحدود انفتح إلیه من خلال مراتب الشهود الحاصله لدیه ضمن تجربته الصوفیه.
البنیه السّردیّه فی قصیده "الأطفال یحملون الرّأیه" لسلیمان العیسى(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال نهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۳
100 - 78
حوزه های تخصصی:
دراسه هیکلیّه النّصوص، خاصّه النّصوص الشّعریّه، من وجهه نظر النّقد السّردی لها أهمیّه ملفته؛ لأنّها تعطینا رؤیه جدیده بالنّسبه إلى ما نقرأ من القصائد فی العصر الحدیث. فهذا الفرع من فروع النّقد الأدبی یُستعمل فی دراسه کثیر من النّصوص الشّعریّه والنّثریّه لمعرفه بناء تلک النّصوص بشکل أفضل. فی هذا البحث استخدمنا هذا المنهج النّقدی لدراسه قصیده "الأطفال یحملون الرّأیه" لسلیمان العیسى، شاعر الأطفال السّوری من مجموعته الشّعریّه "أنا والقدس". واعتمدنا فی بحثنا هذا على المنهج الوصفیّ التحلیلی وأوردنا عدّه مباحث حول السّرد والبنیّه السّردیّه ورؤیه قصیره من حیاه الشّاعر فی القسم التمهیدی. ثمّ قمنا بعد ذلک بدراسه أهمّ التّقنیّات السّردیّه فی القصیده المذکوره کالشّخصیّات والحبکه والفکره والمغزى والحوار والرّاوی وغیر ذلک. وخلال دراستنا هذه توصلنا إلى عده نتائج، منها: أنّ للشّاعر براعه وافیه خاصّه فی معالجه الشّخصیّات من بین عناصر السّرد وقد اعتمد علی تقنیّات السّرد فی النّص القصصی خاصّه فیما یتعلّق بعقلیّه الأطفال.
مقاربه أسلوبیه فی قصیده "مَلحَمَه الصُّمُود" لسمیر العُمَری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال نهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۴
110 - 90
حوزه های تخصصی:
تُعَدُّ الأسلوبیه من المناهج النقدیه واللسانیه التی تتناول دراسه النصوص الشعریه فی شتی المستویات کالفونیمات، والإیقاع والحقول الدلالیه والصور الشعریه للعثور علی الدلالات ورصد الملامح الأسلوبیه فی النصّ، فهی طریقه الشاعر فی تشکیل الماده اللغویه. یستهدف البحث دراسه السمات الأسلوبیه فی شعر الشاعر الفلسطینی الحدیث - سمیر العُمَری- عبر قصیدته "ملحمه الصمود". تمّ إعداد هذا البحث وفق المنهج الأسلوبی ثمّ الوصفی التحلیلی للعثور علی نماذج الصور الأسلوبیه فی القصیده والإبانه عن قصدیه الشاعر فی توظیفها. حاول الشاعر عبر توظیف هذه الصور الأسلوبیه إضفاء نمط من أنماط الجمال والتأثیر علی بنیه القصیده الحدیثه. وأخیرًا خلص البحث إلی أنّ الشاعر أراد من خلال استخدام هذه الأنماط الأسلوبیه التعبیر عن العواطف والمشاعر المکبوته التی ترأسها القضیه الفلسطینیه لیجعلها قضیه إنسانیه تشمل کلّ أبناء البشر علی مرّ العصور. من أهمّ المظاهر الأسلوبیه المدروسه فی هذا البحث المستوی الصوتی والإیقاعی والترکیبی والدلالی والصوره الشعریه. تُعَدُّ الأسلوبیه من المناهج النقدیه واللسانیه التی تتناول دراسه النصوص الشعریه فی شتی المستویات کالفونیمات، والإیقاع والحقول الدلالیه والصور الشعریه للعثور علی الدلالات ورصد الملامح الأسلوبیه فی النصّ، فهی طریقه الشاعر فی تشکیل الماده اللغویه. یستهدف البحث دراسه السمات الأسلوبیه فی شعر الشاعر الفلسطینی الحدیث - سمیر العُمَری- عبر قصیدته "ملحمه الصمود". تمّ إعداد هذا البحث وفق المنهج الأسلوبی ثمّ الوصفی التحلیلی للعثور علی نماذج الصور الأسلوبیه فی القصیده والإبانه عن قصدیه الشاعر فی توظیفها. حاول الشاعر عبر توظیف هذه الصور الأسلوبیه إضفاء نمط من أنماط الجمال والتأثیر علی بنیه القصیده الحدیثه. وأخیرًا خلص البحث إلی أنّ الشاعر أراد من خلال استخدام هذه الأنماط الأسلوبیه التعبیر عن العواطف والمشاعر المکبوته التی ترأسها القضیه الفلسطینیه لیجعلها قضیه إنسانیه تشمل کلّ أبناء البشر علی مرّ العصور. من أهمّ المظاهر الأسلوبیه المدروسه فی هذا البحث المستوی الصوتی والإیقاعی والترکیبی والدلالی والصوره الشعریه.
An Assessment of Literal and Phonemic Translation of Rhymes in Hafiz’s Poetry Based on Lefevere’s Model(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
Rhymes are beautiful instruments which play crucial aesthetic roles in Persian poetry. This study aimed to investigate the different forms of translation of rhymes in Hafiz’s poetry based on Lefevere’s model. As such, the 1st, 97th, and 149th ghazals of Hafiz’s Divan were selected to be studied. The ghazals were translated by Alexander Rogers, Gertrude Lodeinbell, Maryam Foradi, and Alexander von Humboldt-Lehrstuhl. Each translation was carefully analyzed by the researcher how the rhymes were translated into English. The data were tabulated and coded. According to the results obtained in this research, 65% of Maryam Foradi’s translation was in the form of free translation, while, and all of Alexander Rogers’s and Alexander von Humboldt-Lehrstuhl’s translations were combinations of literal and phonemic translations. The study can be beneficial to poetry translators and translation students in giving them insights on how rhymes can be rendered into another language.