فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۰۱ تا ۱٬۷۲۰ مورد از کل ۳٬۵۱۳ مورد.
تأثیرپذیری سنایی غزنوی از ادبیات عربی (با تکیه بر دوره های اموی، عباسی و اندلس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سنایی غزنوی از شاعران بزرگ و برجسته قرن پنجم و ششم هجری است. وی در زمانه ای می زیست که فرهنگ و ادبیات عرب بر همه مناطق تحت تصرف مسلمانان، حاکمیت داشته است. به نظر می رسد دو عامل اساسی، علّت تأثیر فرهنگ و شعر عربی بر شعر شاعران قرن پنجم بوده است: الف) آمیزش روزافزون زبان فارسی با واژه ها و ترکیب های عربی؛ ب) اشتیاق و گرایش درونی شاعران به فرهنگ عربی. سنایی در بیشتر قصیده های خود از واژه ها، ترکیب ها، عبارت ها، ضرب المثل ها و نمادهای فرهنگ عربی بهره برده است. این پژوهش بر آن است تا با روش توصیفی تحلیلی و با تمرکز بر مکتب فرانسوی ادبیات تطبیقی، تأثیر فرهنگ عربی دوره های اموی و عباسی و اندلس را بر شعر سنایی بررسی و تحلیل کند. برای رسیدن به این هدف، ابتدا نکاتی درباره تأثیرپذیری سنایی از فرهنگ و شعر عربی در مقدمه بیان شد؛ سپس بازتاب فرهنگ و ادب عربی در دیوان شاعر بررسی و تحلیل گردید. برپایة این پژوهش می توان دریافت که سنایی ضمن تأثیرپذیری آشکار و پنهان از ادبیات عربی، با هنرمندی تمام، بر این الفاظ و معانی رنگ و لباس تازه ای پوشانده است. شاعر بیشترین تأثیر را از دوره عباسی و به ویژه ابونواس و متنبی گرفته است.
مقاله به زبان فرانسه: بیان نمودلجظه ای- تداومی در دو زبان فرانسه و فارسی (Expression de la télicité en français et en persan*(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به طور کلی گزاره و به خصوص فعل حامل اطلاعات بسیاری هستند. این دو مقوله می توانند بیانگر زمان (گذشته، حال و آینده)، وجه و تجلی فرآیند در زمان باشند که به آن نمود گفته می شود. نمود در حالت کلی به خصوص نمود لحظه ای- تداومی در زبان فارسی همواره نادیده گرفته شده است. از این رو، مقاله حاضر به بررسی تطبیقی نمود لحظه ای- تداومی در دو زبان فرانسه و فارسی می پردازد. افعالی که ذاتاً دارای یک نقطه پایانی هستند و رسیدن به آن نقطه و انجام کامل عمل مورد نظر به بروز وضعیت پایداری منجر می گردد که قابل رویت است، مبین این نمود هستند.به نظر می رسد که در زبان فرانسه، گروه فعلی و نیز گروه اسمی می توانند نشانگر این نمود باشند. اما در زبان فارسی، این نمود از طریق عناصری مانند افعال مرکب، صفت مفعولی، شکل مجهول فعل و نیز فعل ربطی+ صفت مفعولی بیان می شود.
با وجود واژگانی بودن این نمود، بافت جمله که این عنصر فعلی یا اسمی در آن به کار می رود، مهمترین فاکتور در تعیین این نمود است
بررسی تطبیقی عناصر رئالیسم جادویی در آثار داستانی منیرو روانی پور و رضا امیرخانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال سوم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۸
125-141
حوزه های تخصصی:
رئالیسم جادویی یا واقع گرایی جادویی شیوه ای نو در داستان نویسی معاصر جهان است که در آن، عناصر واقعیت و خیال در هم آمیخته می شوند؛ این آمیختگی، شگفتی خواننده را برمی انگیزد و در عین حال باعث نمی شود که در سیر طبیعی داستان، اختلال یا آشفتگی ایجاد شود. از جمله کسانی که از این شیوه در ایران استفاده کرده اند، منیرو روانی پور و رضا امیرخانی هستند. با توجه به پژوهش انجام شده، منیرو روانی پور و رضا امیرخانی از شیوه روایت رئالیسم جادویی بیشترین بهره را برده اند و در این میان به رئالیسم اجتماعی هم توجه نشان داده اند. از میان مؤلفه های مهم رئالیسم جادویی در آثار این دو نویسنده به این موارد می توان اشاره کرد: وجود عناصر جادویی، واقعیت و خیال، فضای وهم انگیز و رمزآلود، حضور ارواح مردگان و استفاده فراوان از افسانه ها و داستان های کهن جنوب ایران و توجه به باورهای عامیانه و خرافی و توجه به مسائل اجتماعی و سیاسی از مؤلفه های مورد بحث نویسندگان این آثار است. روش تحقیق در این پژوهش از نظر هدف با توجه به ماهیت آن، از نوع تحقیق نظری است که بر پایه مطالعه کتابخانه ای انجام شده است و از دیدگاه روش تحقیق، این کار پژوهشی، توصیفی- تحلیلی می باشد. نگارندگان در این پژوهش به بررسی مؤلفه های رئالیسم جادویی در آثار داستانی این دو نویسنده و سپس تطبیق این مؤلفه ها با یکدیگر می پردازند
ادبیات تطبیقی (2)
حوزه های تخصصی:
تقلید از: حافظ شیرازی
واکاوی تطبیقی معصومیت های کودکانه و ظرفیت های انگیزشی خاطرات دوران کودکی در شعر طاهره صفارزاده و نازک الملائکه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یاد دوران کودکی، برای هر انسانی، احساساتی متمایز از دیگری را زنده می کند و این تفاوت، در شعر شاعران که قلبی سرشار از عاطفه و احساس دارند، بیشتر از دیگران است. طاهره صفّارزاده و نازک الملائکه، از شاعران بنام و صاحب سبک در ادب فارسی و عربی هستند. این پژوهش، با روش توصیفی- تحلیلی، خاطرات دوران کودکی و وصف معصومیت های کودکانهدر شعر این دو شاعر برجسته را بررسی و با هم مقایسه نموده است. نتایج به دست آمده از این پژوهش، گویای آن است که شعر کودک هرکدام از این دو، متأثّر از خاطرات تلخ و شیرین دوران کودکی خود شاعر است. سایه روشن خاطرات دوران کودکی در شعر این دو، وجوه اشتراک اندک و تفاوت های بسیاری دارد، شعر کودک طاهره صفّارزاده، بیان محرومیت، تنهایی و رنج های کودکان است و رنگی واقع گرایانه و غالباً بسیار تیره دارد. سخن گفتن از کودک، همواره خاطرات تلخ دوران کودکی خود شاعر را برای او زنده می کند؛ امّا این واژه در شعر نازک الملائکه، با وجود شهرت او به نومیدی و بدبینی، آمیخته با خوش بینی است و مفهومی رمانتیک دارد. تصویر کودک در شعر او، برخلاف صفّارزاده، خاطرات شیرین گذشته را برای وی به ارمغان آورده است.
بازتاب تکرار در سروده های سعاد الصباح و نادر نادرپور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شگرد ادبی تکرار، جهت القای موسیقی کلام و انسجام متن، کارکردی برجسته دارد. این عنصر بلاغی در شعر معاصر، نقشی فراتر از شعر کلاسیک ایفا می کند زیرا در شعر نو، وظیفه انتقال احساسات و عواطف درونی و ایجاد آهنگ دراماتیک، بر عملکردهای تکرار افزوده شده است. جستار حاضر، بر آن است تا انواع تکرار را در دو دفتر شعری «رسائل من الزمن الجمیل» از «سعاد صباح» و «گیاه و سنگ نه، آتش» از «نادر نادرپور» بررسی کند. از جمله دستاوردهای پژوهش، این است که تکرارِ سازه های نحوی در سطوح صامت، مصوت، هجا، واژه، ترکیب های اضافی، جمله های خبری و انشایی، در سروده های این دو شاعر بروز یافته است که کاربستِ هرکدام، به متمرکز شدن دلالت در ذهن خواننده، تداوم یک عمل یا حالت و برجسته سازی مضمون می انجامد.
بررسی سبک شناختی آثار عرفان نظرآهاری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال دوم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵
56 - 76
حوزه های تخصصی:
به گواه تاریخ، آشنایی با عرفان و اخلاق در بهبود روابط انسان با خدا و اعضای جامعه بسیار نقش آفرین و تأثیرگذار است. حتّی اخلاق فردی و اجتماعی نیز تحت تأثیر عمیق و گسترده ی عرفان و به خصوص عرفان اسلامی است. در عصر کنونی، نویسندگان زیادی در تلاشند تا با آموزه های عرفانی بر قشر آینده ساز؛ یعنی کودک و نوجوان، تأثیرگذار باشند و به نحوی ارتباط آن ها را با اینگونه مفاهیم ناب، محکم تر سازند.«عرفان نظر آهاری» از موفّق ترین نویسندگان معاصر است که با وجود حجم کم آثارش به خوبی توانسته این خلأ را پر کند و مفاهیم عمیق عرفانی را در قالب ادبیّات کودک و نوجوان بگنجاند. این نویسنده ی معاصر با استفاده از تعابیر ساده و روزمره و بدون وارد شدن به دنیای پیچیده ی الفاظ و تعابیر عرفانی، سعی داشته مفاهیم مرتبط با خداشناسی را با زبانی ساده تر برای کودک و نوجوان بازگو نماید. نگارنده در این پژوهش ضمن معرّفی شیوه های منحصر به فرد نویسنده در تبیین آموزه های عرفانی برای نسل جدید، به ارائه ی نمونه هایی از این هنرنمایی می پردازد. به نظر می رسد با توجّه به خلّاقیّتی که نویسنده از آن برخوردار بوده، به خوبی توانسته زمینه ی لازم را برای آشنایی نسل کودک و نوجوان با پروردگار هستی فراهم و در این مسیر مقدّس توفیقاتی را کسب کند.
بررسی تطبیقی عنصر زمان و زمانمندی خطی و یادواره ای (مطالعة موردی: «بعد از ظهر سبز» و «دُومَه وَد حَامِد»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی و به ویژه مقوله زمان در روایت از دانش های جدید نقد ادبی و روایی در چند دهة اخیر است. ژرار ژنت فرانسوی موفّق ترین نظریه پرداز زمان روایی است که نظریه خویش را در سه قالب «نظم، تداوم و بسامد» مطرح کرده است. هم چنین ژولیوا کریستوا نیز بر این عقیده است که می توان زمان داستان های روایی را با تحلیل زمان روایی و زمان متن مورد بحث به دو گونه زمانمندی یادواره ای و خطی تقسیم کرد. در واقع زمانمندی خطی خصلتی دراماتیک و زمانمندی یادواره ای خصلتی روایی به متن می دهد. این پژوهش دو داستان کوتاه «بعد از ظهر سبز» از مصطفی مستور، داستان پرداز ایرانی و «دُومَه ود حَامِد» از طیب صالح، رمان نویس نامدار سودانی را با هدف تبیین عنصر زمان و زمانمندی خطی و یادواره ای به روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد ادبیات تطبیقی بررسی کرده و نشان داده است که این دو اثر به دلیل به کارگیری استرجاعات و پرش های زمانی فراوان در چارچوب نظریه ژنت و زمانمندی خطی و یادواره ای قابل بررسی هستند، شاکله های روایی زمان و نیز نزدیکی این دو نظریه در باب زمان روایی (زمانمندی یادواره ای) و دراماتیک (خطی) در دو اثر تقریباً یکی است که این جستار تقرب و همگرایی این دو داستان را به نظریه زمانمندی ژنت و زمانمندی یادواره ای کریستوا تبیین کرده است، با این تفاوت که متن داستان «دُومه ود حَامِد» خصلت روایی بیشتری با این دو نظریه و به ویژه زمانمندی یادواره ای کریستوا دارد.
جلوه های خردورزی ایرانیان باستان در شاهنامه و منابع عربی
حوزه های تخصصی:
خردگرایی از اندیشه های بنیادین فرهنگ ایرانی است، زیرا این فرهنگ، سعادت و رستگاری آدمی را در استخدام خرد می داند. از این دیدگاه خرد بزرگترین موهبت الهی و مهم ترین ابزار برای مبارزه با دیوهایی است که در درون آدمی به صورت صفات ناپسند چون حرص، خشم، حسد و...فرو خفته اند. این بینش از آغاز تا پایان، چون خون در پیکر شاهنامه جاری است. فردوسی در جای جای شاهنامه صفات نیک و آثار پر برکت آن را بر می شمارد و در ستایش امور پسندیده و نکوهش امور ناپسند، خرد را معیار قرار داده، آن را چون ترازو ملاک سنجش می داند. این جهان بینی، موجب شده است که فردوسی ستایش خرد را مقدم بر ستایش پیامبر بیاورد و برخلاف دیگر ستایش گرانِ دانش، قید و شرطی برای ستایش دانش نیاورد. در شاهنامه، سخنان حکیمانه ی بسیاری دیده می شود که فردوسی آنها را از خردمند، مرد خرد، خردمند ایران و... نقل کرده است، تأمل در منابع عربی که آکنده از اقوال حکیمانه ایرانیان است، نشان می دهد بسیاری از این خردمندان، حکیمان ایرانی چون بزرگمهر و انوشروان هستند.