جستارنامه ادبیات تطبیقی
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال دوم پاییز 1397 شماره 5 (مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از گنجینه های ادبی، اشعار شاعران است، در این میان بسیاری از شاعران مسلمان، متأثر از قرآن کریم بوده و در اشعار خود معارف آن را بازنشر داده اند. بررسی مقایسه ای بین برخی از این شاعران با هدف شناخت دیدگاه های ایشان و کیفیت اثرپذیریشان از قرآن درباره راه کارهای رسیدن به زهد، هدف این نگاشته را تشکیل می دهد، برای انجام این کار دو شاعر مسلمان یعنی ابوالعتاهیه به عنوان شاعر عرب زبان و مولوی به عنوان شاعر پارسی گوی انتخاب شد، در ابتدا اشعار زهدی ابوالعتاهیه و مولوی شناسایی و سپس با استفاده از روش تحلیل محتوا و لفظ مورد بررسی قرار گرفته و با استفاده از شناسایی آیه ای که شاعر آن را سرلوحه بیان خود قرار داده به تبیین نوع رابطه شعر با قرآن در سه قالب نفی جزیی، نفی کلی و نفی متوازی بر اساس دیدگاه کریستوا اقدام گردیده است. نتایج این تحقیق نشان داد؛ دیدگاه های این دو شاعر در زمینه راه کارهای رسیدن به زهد بسیار وسیع است؛ مواردی چون: مبارزه با هوای نفس، تأکید بر معادباوری، یادکرد نظارت دائمی خداوند و توجه دادن به پایان دنیا؛ از جمله این نتایج به شمار می رود، هم چنین می توان گفت: اشعار زهدی ابوالعتاهیه بیشتر تک بعدی با رویکردی زاهدانه و اشعار مولوی چند بعدی و بیشتر عارفانه است.
تحلیل روایت شناختی داستان طوطی و بازرگان مثنوی بر اساس نظریه زمان در روایت ژرار ژنت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
یکی از روی کردهای نوینی که از زبان شناسی گرفته شده، روایت شناسی است؛ این علم به بررسی فنون و ساختار روایت ها پرداخته و از این طریق در صدد یافتن دستور زبان روایت است. روایت و کاربرد آن در ادبیات فارسی سابقه ی چندانی ندارد. یکی از بزرگ ترین داستان پردازان ادب فارسی، مولاناست؛ وی در مثنوی برای رسیدن به اهداف خود و بیان مفاهیم والا از داستان گویی و روایت بهره جسته است. چیره دستی وی در به کارگیری اصول دقیق فنون داستان پردازی و اشراف او بر انواع شگردهای داستان پردازی باعث شده که مثنوی به عنوان یک اثر مشهور در جهان زنده و پایدار بماند. یکی از این شگردها، چگونگی به کار گرفتن عنصر زمان در روایت است. یکی از محققانی که در چند دهه ی اخیر به چگونگی زمان بندی در روایت پرداخته، ژرار ژنت فرانسوی است. هدف از این مطالعه، استفاده از نظریه ی زمان در روایت ژنت در قالب سه مبحث: نظم، تداوم و بسامد، برای تحلیل روایت شناسی داستان طوطی و بازرگان در مثنوی است. روش این مطالعه تحلیلی- توصیفی با روی کرد روایت شناختی است؛ همچنین یافته های این مطالعه نشان می دهد نظریه ی ژرار ژنت الگوی مناسبی برای تحلیل داستان های مثنوی به دست می دهد. یکی دیگر از دستاوردهای این پژوهش، بهره مندی از روی کردهای نوین نقد و تحلیل ادبی و دانش های جدید از جمله روایت شناسی در برسی متون کلاسیک همچون مثنوی است.
بررسی سبک شناختی آثار عرفان نظرآهاری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
به گواه تاریخ، آشنایی با عرفان و اخلاق در بهبود روابط انسان با خدا و اعضای جامعه بسیار نقش آفرین و تأثیرگذار است. حتّی اخلاق فردی و اجتماعی نیز تحت تأثیر عمیق و گسترده ی عرفان و به خصوص عرفان اسلامی است. در عصر کنونی، نویسندگان زیادی در تلاشند تا با آموزه های عرفانی بر قشر آینده ساز؛ یعنی کودک و نوجوان، تأثیرگذار باشند و به نحوی ارتباط آن ها را با اینگونه مفاهیم ناب، محکم تر سازند.«عرفان نظر آهاری» از موفّق ترین نویسندگان معاصر است که با وجود حجم کم آثارش به خوبی توانسته این خلأ را پر کند و مفاهیم عمیق عرفانی را در قالب ادبیّات کودک و نوجوان بگنجاند. این نویسنده ی معاصر با استفاده از تعابیر ساده و روزمره و بدون وارد شدن به دنیای پیچیده ی الفاظ و تعابیر عرفانی، سعی داشته مفاهیم مرتبط با خداشناسی را با زبانی ساده تر برای کودک و نوجوان بازگو نماید. نگارنده در این پژوهش ضمن معرّفی شیوه های منحصر به فرد نویسنده در تبیین آموزه های عرفانی برای نسل جدید، به ارائه ی نمونه هایی از این هنرنمایی می پردازد. به نظر می رسد با توجّه به خلّاقیّتی که نویسنده از آن برخوردار بوده، به خوبی توانسته زمینه ی لازم را برای آشنایی نسل کودک و نوجوان با پروردگار هستی فراهم و در این مسیر مقدّس توفیقاتی را کسب کند.
تطبیق رئالیستی در رمان های «سووشون» و «من چراغ ها را خاموش می کنم»بر اساس نظریه ی الین شوالتر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
سیمین دانشور و زویا پیرزاد در سبک نوشتاری از مکتب رئالیست پیروی می کنند. این مقاله درصدد است با ارائه ی مباحث نظری در مکتب رئالیسم و انعکاس مضامین اجتماعی جامعه براساس نظریه ی الین شوالتر؛ منتقد آمریکایی، گرایش های رئالیستی این دو رمان را براساس سبک نوشتاری زنانه، برجسته کند؛ در حالی که در رمان این دو نویسنده به لحاظ رئالیسم، تجربه های خاص زنانه را با لحنی کاملاً زنانه که ویژگی هایش سادگی، روانی و بعضاً تلاش برای شکستن سنت های مردانه ی ادبی است، روایت می کند. از جمله شباهت هایی که می توان نام برد، رئالیسم اجتماعی و خانوادگی در آثار مذکور هر دو نویسنده است که فراوان دیده می شود. تفاوت های بارز این دو رمان در رئالیسم سیاسی در سووشون به علت حضور سیمین دانشور در عرصه ی اجتماع و سیاست می باشد. که نسبت به رمان پیرزاد بیشتر است. در مقابل، زویا پیرزاد در پرداختن به رئالیسم روان شناختی به واسطه ی کشمکش های داخلی و جدال عاطفی، توانمندتر است. روش تحقیق در این مقاله به صورت (تحلیلی توصیفی) و مطالعه براساس نظریه های مدرن ادبی و تحلیل متون و محتوا و نیز با توجه به ویژگی های رئالیستی و تقسیم رئالیست به بخش های گوناگون می باشد.
بررسی تطبیقی اتوپیای اجتماعی در« تاتار خندان » غلامحسین ساعدی و «دنیای شجاع جدید »آلدکس هوکسلی از منظر تئوری آشوب(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
ادبیات تطبیقی با کنار هم قرار دادن افراد، افکارو آثار، بستری برای روشنفکری فراتر از مرزهای یک ادبیات فراهم کرده است. دراین تحقیق دو اثر معرفی شده از دو نویسنده ،در دو نقطه دور از هم از منظر شخصیت پردازی و فضا سازی به عنوان دونوع از مهمترین عناصر رمان با هم مقایسه می شوند تا وجوه اشتراک و تفاوت های این دو از نظر موضوع آرمانشهر حیاتی و جلوه نمایی آن معرفی شوند. ساعدی با انتخاب شخصیتی گریزان از زندگی پر قیل و قال شهری به فضای داستان یعنی روستای تاتار خندان نقل مکان می کند و قهرمان هوکسلی از دنیای مرفه ساختگی به زندگی پر از مشقت واقعی بر می گردد. هر دو از منظر آرمانشهر زندگی و حیات پراز رنج روحی و دغدغه ی زندگی، برای حصول آرمانشهر زندگی خود در فضای بستر سازی شده قهرمانان ،داستانی خلق میکنند تا از این طریق تسخیر تم مورد نظر برایشان میسر شود.معرفی جلوه های ذهنی، مکانی و فلسفه حیاتی این شخصیت ها و فضای فیزیکی تلاش آن ها در کشمکش درونی و بیرونی و تجلی آنها در این دو رمان و توجیه آنها از منظر تئوری آشوب هدف این تحقیق بوده تا مشترکات تم، تفکر حیاتی و نحوه تلاش این دو نویسنده در قالب ژانر رمان پیش رو گذاشته و فضای نویسندگی داستان نویسان شرقی و غربی در کنار هم مقایسه شود. تحقیق، اتوپیای اجتماعی مشترک دو نویسنده از منظر دوالمان معرفی شده را بر حول لولای تئوری آشوب تایید و نشان می دهد
تحلیل و مقایسه کیفیت کرامات ابوسعید ابوالخیر در اسرارالتّوحید با کرامات شیخ احمد جام در مقامات ژنده پیل(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
کرامت به عنوان یکی از اصول تصوّف که امری ناقض عادت و بیرون از محدوده توان بشر عادّی است، همواره موضوعی مورد مناقشه میان اهل شرع و تصوّف بوده و هست. موافقان، کرامت را از نشانه های یک ولی کامل دانسته، تأییدش می کنند، امّا مخالفان آن را ذریعه ای برای ارضای حسّ قدرت خواهی و ثروت اندوزی صوفی نماها می دانند. در میان صوفیّه، ابوسعید ابوالخیر و شیخ احمد جام دو تن از کسانی هستند که در کتب متعدّدی کرامات فراوانی از آن ها نقل شده، به گونه ای که این موضوع یکی از ویژگی های بارز شخصیّت حقیقی و ساختگی ایشان شده است. بر این پایه، آن چه در جستار پیش رو موردنظر خواهد بود، مقایسه این کرامات و تبیین اشتراکات و افتراقات فکری و رفتاری این دو عارف نامی با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی است. به نظر می رسد که ابوسعید و شیخ جام، علی رغم قُرب مسافت، به لحاظ فکری و منش صوفیانه از هم دورند و هر یک، باوجود مشابهت های فکری و رفتاری اندک، در وادی های متفاوتی از عرفان سیر می کنند. به طوری که ابوسعید طرفدار تصوّف همراه با محبّت و رجا است و شیخ جام، هواخواه تصوّف زاهدانه صرفِ همراه با خوف.