دیوان حیدر شیرازی (مونس الارواح)، حیدر بقال شیرازی (قرن هشتم هجری)، به کوشش سید علی میرافضلی، نشر کازرونیه (مجموعه آثار فارسی پژوهشی)، تهران (40+62+22+88+12)224,1383 صفحه. حیدر بقال شیرازی شاعر گمنامی است که در قرن هشتم هجری در شیراز و یزد می زیسته و گویا شرح احوال او در تواریخ و تذکره های موجود نیامده است. وی مدیحه گوی نصرت الدین یحیی (مقتول 795 (، حاکم یزد، و سلطان حسین شیرازی (وفات : 785) بوده، در حضرت شیخ ابو اسحاق شیرازی (وفات: ???) بار می یافته، سلطان ابوسعید بهادر (وفات: ???) را مرثیت گفته، و ظاهرا مذهب تشیع داشته است. از شعر حیدر، به جز غزلی که در جنگ اسکندر میرزا (مورخ 814-813) آمده، مجموعه ای به نام مونس الارواح بر جای مانده که از آن به عنوان دیوان حیدر شیرازی نیز یاد شده است. از حجم اندک مونس الارواح و ترتیب ویژه ای که در آن به کار رفته چنین بر می آید که سراینده این مجموعه را که عمدتا اشعار عاشقانه اوست و آن را «کتاب عشق» خوانده ، به منظوری خاص – گویا به خواهش معشوق – فراهم کرده و خود در این خصوص آورده است: چو در کنار فلک گوی زر روان گردید در آمد از درم آن ماه مهربان چو صباح چه گفت؟ گفت که حیدر کتاب عشق بساز کز آن کتاب بود کار بسته را مفتاح بگفتمش که کتاب مرا چه نام نهی بگفت نام کتاب تو مونس الارواح ( دیوان حیدر شیرازی، ص 55) ...
این مقاله آموزه آفرینش بنابر روشنایینامه ناصرخسرو قبادیانی، حکیم نامدار اسماعیلی مذهب سده پنجم هجری را مورد توجّه قرار داده و از همسانی بنمایههای این آموزه با آموزه آفرینش مانوی سخن میگوید. به نظر نگارنده، توجّه به مسائلی مانند حضور مانویان در خراسان سدههای چهارم و پنجم هجری و آشنایی اندیشمندان این دوره مانند ابنسینا و ابوریحان بیرونی با آثار مانوی، ما را بر آن میدارد که برخلاف نظر فیلیپ ژینیو، تأثیر این آموزهها بر ناصرخسرو را جدّیتر از آموزههای یونانی پی بگیریم؛ به ویژه که ناصرخسرو برخلاف سنّت یونانی، عقل و خرد را عنصری مردانه میداند و در ادامه سنّت ایرانی، بر آن است که نفس خصیصهای زنانه دارد. در ادامه مقاله نیز همانندی کارکردهای برخی مراتب دعوت اسماعیلی با طبقات روحانی مانوی مورد توجّه قرار گرفته و احتمال همسانی این مراتب و طبقات، مانند نیوشایان مانوی و مستجیبان اسماعیلی بررسی شده است.
تسکین شیرازی، یعقوب بن مسعود (؟)، فلک نازنامه، به کوشش سید علی آل داوود، انتشارات توس (گنجینه متون داستانی ?)، تهران ????، ???(??+???) صفحه.
فلک نازنامه شرح سفرها و ماجراهای فلک ناز، شاهزاده یهودی تبار مصری است. از این مثنوی با نامهای فلک ناز، داستان فلک ناز، خورشیدآفرین، فلک ناز و خورشیدآفرین، سرو و گل، خورشیدآفرین و گل، فلک ناز و خورشیدآفرین و سرو و گل طناز، و خورشیدآفرین و فلک ناز و سرو و گل طناز یاد شده است. این داستان دلکش عاشقانه، زمانی، در مکتبخانه ها خوانده می شده است. و از آن چند روایت منثور و منظوم موجود است. از آن میان، روایت منظوم سروده تسکین شیرازی - ظاهرا در پرتو زبان گفتاری و شیوه مقبول داستان سرایی آن - بیشتر شهرت یافته و چندین بار در هند و ایران به چاپ رسیده است.
تسکین شاعری عرب تبار بوده که پدر و مادرش در بحرین سکونت داشته اند و او به شیراز مهاجرت کرده و در آن شهر اقامت گزیده است. وی، در عصر کریم خان زند می زیسته، و فلک نازنامه را به تشویق میرزا شرف، از بزرگان شیراز، به رشته نظمی سست درآورده است. میرزاشرف، پیش از تسکین، شاعری به نام «ضیایی» را مامور نظم این داستان کرده بود، اما ضیایی این کار را به پایان نبرد.
فلک نازنامه، به تقلید از خسرو و شیرین نظامی، در بحر هزج مسدس مقصور (یا محذوف) سروده و ماخذ آن چندبار با عنوان سرو وگل معرفی شده است، از جمله در این بیت:
به هر منظوم و منثوری رسیدم کتابی به ز سرو و گل ندیدم
(ص 65)...
مهستی گنجوی از شاعرانی است که، در ادوار گوناگون تحول ادبی و فرهنگی، همواره به نوعی از جایی خودنمایی و نام و شعر خود را در خاطره ادب دوستان بیدار می کند.
هر چند از زندگی این شاعر اطلاعات تاریخی دقیقی در دست نیست، بسی داستانها در باره زیر و بم زندگی او ساخته و پرداخته شده است. گفته اند که از زادگاه خود، گنجه، راهی قلمرو سلطان سنجر سلجوقی شد و در جوانی به دربار سنجر راه یافت و، پس از اسارت سنجر در سال 548 به دست ترکمانان غز یا پس از فوت سنجر در سال 552، به گنجه بازگشت و در آنجا با امیراحمد، پسر خطیب آن شهر ازدواج کرد و تا پایان عمر در گنجه به سر برد و در همان شهر درگذشت. بعضی از منابع چون تاریخ گزیده (تاریخ تالیف: 730) حمدالله مستوفی (ص 718) مهستی را معاصر سلطان محمود غزنوی معرفی کرده اند. اما این محمود احتمالا محمود بن محمد سلجوقی باشد که از 511 تا 525 در عراق و آذربایجان سلطنت کرد (خواندمیر، ج 2، ص 521). به هر حال، به استناد حکایتی از عطار در الهی نامه درباره مهستی و سلطان سنجر (فریدالدین عطار، ص 232) و بنابر قول غالب تذکره نویسان و دلایل دیگری که مجال شرح آن در اینجا نیست، پژوهشگران مهستی را به ظن قوی تر از شاعران معاصر سنجر سلجوقی دانسته اند.
بنابر قول اعتمادالسلطنه در خیرات حسان (ذیل مهستی)، دیوان اشعاری وی در حمله عبیدالله خان اوزبک به هرات از بین رفته است؛ اما رباعیات او به طور پراکنده در جنگهای ادبی و تذکره ها موجود است. از مهم ترین منابع کهن شعر مهستی مونس الاحرار بدر جاجرمی و نزهه المجالس خلیل شروانی است که هر دو در قرن هشتم تالیف یافته است. از تحقیقات ایرانی می توان به مقاله های رشید یاسمی (1922) و کاظم زاده در مجله ایرانشهر (1923) و مقاله امیرخیزی در نشریه آینده (1927) و مقاله سهیلی خوانساری در مجله توشه (1337) اشاره کرد. نخستین بار طاهری شهاب، در 1336، مجموعه ای از اشعار او را، مشتمل بر 103 رباعی و چند قطعه و غزل، در تهران به چاپ رساند. در سال 1963، فریتس مایر مجموعه اشعاری را که در جنگهای متعدد به مهستی منسوب بود مشتمل بر 279 رباعی و چند قطعه و غزل با تحقیقی در باره شاعر و زمان حیات وی، به زبان آلمانی، انتشار داد. بر پایه همین کتاب، سهیلی خوانساری نیز، در 1370، مجموعه ای از رباعیات مهستی (271 رباعی و چند قطعه) را در تهران به طبع رسانید. رباعیات مهستی در باکو زیر نظر محمدآقا سلطان زاده (1985) و در تاجیکستان زیر نظر نیلیوباف (1992) به چاپ رسیده است. علاوه بر اینها، فریدون نوزاد، در 1377، کتابی، به نام مهستی نامه از اشعار منسوب به این شاعر گردآوری و معین الدین محرابی نیز کتابی به نام مهستی گنجه ای، در 1382، منتشر کرده است.
در این فرصت، به معرفی دو کتاب در باره مهستی و رباعیات او اکتفا می کنیم. یکی مهستی زیبا اثر فریتس مایر (MEiER 1963?)؛ دیگری مهستی گنجه ای از معین الدین محرابی که پس از اثر مایر و با اقتباس مطالب مهم متعدد از آن - و متاسفانه در همه جا بی ذکر ماخذ - تالیف شده است...
سده پنجم هجرى، قرن تلاقى فرهنگهاى گوناگون در سرزمینهاى اسلامى و نمودار گسترش زبان وادبیات عرب درپی کوششهاى دانشمندان اسلام است. زبان عربى ضمن تأثر از فصاحت و بلاغت قرآنى در لفظ و اثر پذیرى محتوایى از مفاهیم وگزاره هاى دینى، در عقیده وگفتار عالمان و شاعران ملل دیگر اثر گذاربوده است. کاربرد الفاظ قرآنی و مفاهیم اعتقادى به ویژه درآثار ادیبان و شاعران، بازتاب خاص یافته است. از جمله شاعران دین مدار در لفظ و معنى، ناصر خسرو قبادیانى شاعر و حکیم نامبردار قرن پنجم هجرى است. در این مقاله نویسنده بر آن است که تصویرى از دو مفهوم اصیل تولی و تبرى در دیوان این ادیب سترگ عرضه نماید.
شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری از بزرگ ترین شاعران زبان فارسی در نیمه دوم قرن ششم و ربع اول قرن هفتم هجری است. وی با آثاری چون منطق الطیر، مصیبت نامه، الهی نامه، تذکره الاولیا، مختار نامه و دیوان اشعار مشتمل بر غزلیات، قصاید و ترجیعات در زمره شاعران و عارفان کثیرالاثر است. محور تحقیقات بیشتر محققان در اشعار و احوال عطار مثنوی های او بوده است و کمتر به دیوان اشعار او پرداخته اند.
نگارنده، به منظور تعیین میزان ابداع و ابتکار عطار در شعر فارسی، صور خیال دیوان وی را به دو بخش تصویرهای تکراری و تصویرهای تازه و ابتکاری تقسیم کرده است و در هر بخش نشان داده است که چه عاملی سبب شده عطار تصویرهای دیگران را در شعرش بیاورد یا آنکه تصویرهای تازه بیافریند..