این نوشتار کوششی است برای زدودن غبار ره از چهره ادبیات قدیم، تلاشی است در توجیه جاودانگی شاهکارهای ادبی و تپش قلب آن در طول زمان، نمودن باوری است در ارتباط تنگاتنگ سرمایه های ادبی و هنری با نیازها و ظواستهای روانی و احساسی و وجدانی انسانها در هر عصر و روزگار. این پژوهش مبتنی بر اصول زیر است: 1- ادبیات ابعاد و لایه های مختلف دارد که در محدوده مفهوم قاموسی لغات و منطوق تنگ الفاظ نمی گنجد.
در سال های اخیر، برخی از شارحان در ضبط واژه ی «بوسم» در بیت یاد شده از خاقانی، تردید کرده و باور دارند که این واژه تصحیف «نوشم» (صورت کوتاه شده ی نیوشیدن) و به معنای شنیدن است و سخن خاقانی را در این بیت نه ناقوس بوسیدن، بلکه ناقوس نوشیدن؛ در معنای نیوشیدن و شنیدن گرفته اند که در گذر زمان تصحیف شده و به صورت ناقوس بوسیدن درآمده است. هدف نگارندگان از این نوشتار، بررسی معنایی و کاربردی «ناقوس» و انواع آن در متون منظوم فارسی و پیشینه ی این واژه و سرانجام، رسیدن به مفهوم درست ناقوس و ناقوس بوسیدن است و در همین رهگذر سعی شده است تا با مراجعه به منابع لغت و دیوان های شعری فارسی، موضوع ناقوس بوسیدن/ نوشیدن بیشتر بررسی و ریشه یابی شود و این ابهام رفع گردد.
در دیوان شاعران بزرگ بعضی واژه های کلیدی هست که در گشودن قفل بسته مفاهیم و معانی مورد نظر گوینده و راه یافتن به دنیای ذهن او نقش اساسی دارند و در شکل گیری ساختار شعر او کاملا موثرند. یکی از اصلی ترین این واژه ها در دیوان خاقانی کلمه صبح و واژه های کیهانی است. در این نوشتار کوشش شده که صبح و وابسته های آن، آن گونه که در ذهن و چشم شاعر جلوه داشته با استناد به شعر وی به صورت تفصیلی و آماری مورد بررسی قرار گیرد.