فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۱۱٬۲۷۰ مورد.
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۲
۲۰۷-۱۶۳
حوزه های تخصصی:
«قصه های پریان» از گونه های معروف روایی و ادبی جهان محسوب می شوند. گستردگی جهانیِ این قصه ها چنان است که رسیدن به قطعیتی متقن و جامع درباره خاستگاه قصه های پریان را با چالش ها و دشواری های بسیاری همراه کرده است، چنان که دیدگاه های مطرح در این زمینه نیز با چالش ها و خلل های متعددی روبه رو هستند. رواج گسترده این قصه ها در فرهنگ های هندواروپایی، و وجود الگوها، عناصر و کارکردهای روایی مشابه در این قصه ها نیز مسائل دیگری است که ضرورت پژوهش برای تبیین خاستگاه های تاریخی و رواییِ قصه های پریان را نشان می دهد. در این مقاله به منظور واکاوی خاستگاه های روایی و تاریخی شکل گیری قصه های پریان؛ مسئله رواج و انتشار باستانیِ این قصه ها در فرهنگ های هندواروپایی؛ کارکردهای آیینی و معرفتی این قصه ها در این فرهنگ ها، و ارتباط آن با بنیان های فرهنگی و آیینیِ اقوام هندواروپایی، با تکیه بر شواهد روایی، آیینی و اسطوره شناختی، به بررسی و تحلیل خاستگاه های شکل گیری قصه های پریان می پردازیم. نتایج پژوهش نشان می دهد که خاستگاه اولیه شکل گیری قصه های پریان به «هزاره دوم پیش از میلاد»؛ یعنی به دوره مواجهه اقوام هندواروپایی در ایران، آسیای صغیر و اروپا با فرهنگ ها و آیین های بومیِ سرزمین های مقصدِ مهاجرتشان بازمی گردد، چنان که نظام روایی و معرفت شناختی مشترکی در این قصه ها دیده می شود که کارکردی آموزشی تربیتی با رویکرد سیاسی ایدئولوژیک برای مخاطبانشان داشته اند و در ارتباط با نوع مخاطب خردسال یا بزرگ سال نیز شکل و کارکرد روایی و فرهنگیِ خاصّ خود را داشته اند و استمرار بلندمدت و باستانی این قصه ها نیز منشأ شکل گیری روایت هایی چون برون همسری بوده است.
رمانتیسم در عناوین آثار محمد ابراهیم باستانی پاریزی
حوزه های تخصصی:
یکی از نویسندگان با ذوق و پراثر روزگار ما دکتر محمد ابراهیم پاریزی بود. او علاوه بر اطلاعات عمیق تاریخی و قلم روان و پر رنگ و نگاری که برای نوشتن داشت، در انتخاب عنوان برای کتاب ها و مقالاتش نیز خلاقیت فراوانی از خودنشان داد. نام هایی که گاه بسیار علمی و منطقی و گاه بسیار ابهام آمیز و رمانتیک و زمانی بسیار پرموسیقی و خیال انگیز هستند. ما در این نوشتار تأملی در عناوین کتب دکتر پاریزی کردیم و با توجه به سیر عنوان گزینی در ایران و جایگاه نویسندگان در این روند تاریخی، شگردهای رمانتیک عنوان گزینی ایشان را دقیق تر نگریستیم و با معرفی مختصر آثار، جنبه های جذاب عناوین را بررسی کردیم . در نهایت آنچه حاصل آمد این که باستانی پاریزی نویسنده ای متمایل به مکتب رمانتیسم است و این تمایل ،در عناوین برخی آثار، به صورت های متفاوت ؛نظیر توجه به حسّ و عاطفه ، تخیل، وزن و موسیقی، ابهام و ایهام پردازی، آشنایی زدایی و تشخیص ، توجه به تجربه های شخصی و سیاحت آفاقی به ویژه در زمان و .....نمود پیدا کرده است .البته دسته ای از عناوین منتخب ایشان نیز جنبه های علمی، - تاریخی دارد و بیشتراشتمال بر مفهوم کتاب، مد نظر نویسنده بوده است.
تأثیرپذیری های شهریار از نظامی گنجوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۷)
111 - 146
حوزه های تخصصی:
تأثیر نظامی بر اغلب آثاری که بعد از قرن ششم سروده شده، مشهود است. شاعران معاصر نیز از این مقوله مستثنی نبوده و ضمن برقراری رابطه ی بینامتنی با آثار نظامی گنجوی معناهای شعر خود را گسترش داده اند. این مقاله که به شیوه ی توصیفی- تحلیلی انجام شده، بر این فرض مبتنی است که متون کهن با گذشت زمان، یک سره به فراموشی سپرده نمی شوند؛ بلکه در متونِ سپسین به شیوه های گوناگون بازتولید می شوند. محمدحسین شهریار ازجمله سخن گویان روزگار ماست که از زبان، هنر و اندیشه ی نظامی بسیار اثر پذیرفته است. هرچند بوطیقای شعر شهریار و نظامی از اساس نسبت و قرابت چندانی با هم ندارد؛ اما شهریار توانسته از برخی ابعادِ شعرِ نظامی بهره های هوشمندانه ای ببرد. ما در پژوهش پیش رو ابتدا به نحوه ی یادکردِ شهریار و نوعِ نگاه او به شخصیت و آثار نظامی پرداخته ایم و سپس به بعضی از شباهت های مضمونی، زبانی و هنری آن دو اشاره کرده ایم. تأثر اصلی شهریار به تصریح خود او از توصیفات و تابلوهای نظامی است. شهریار تابلوسازی را در پرتو موازین رمانتیسم تعریف می کند. تابلوسازی از این لحاظ، شاخ و برگ دادن به تصویر یا موضوعی مشخص است که شبیه آن را در میانه ی داستان های نظامی نیز می توان دید. احتمال می رود که شهریار در معراجیه پردازی و فرزندنامه سرایی نیز از نظامی الهام گرفته است. حکمت گویی، گرایش به دَرج مضامین ترسایی و شبانه سرایی هم از دیگر وجوه مشترک فکری در بین نظامی و شهریار است. در نگرشی کلی، بیشترین اثرپذیری ها در ساحت تصویرآفرینی و فکری مشاهده می شود. در مرتبه ی بعدی، شهریار به زبانِ نظامی آن گاه که روی در روانی و نرمی می گذارد، توجه نشان می دهد.
تحلیل تشبیه در آثار هوشنگ مرادی کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
128 - 148
حوزه های تخصصی:
تشبیه بیانگر عصاره فکری و ذهنی شاعر و نویسنده است که دستیابی به لایه های پنهان خیال را در آثار شاعران و نویسندگان ممکن می سازد و خواننده را با عقاید و باورهای شخصی، تجارب زندگی و نوع نگاه آن ها به جامعه آشنا می سازد. تشبیهات غالباً تحت تأثیر علایق و نگرش های محوری شاعر و نویسنده پدید می آیند و در پس آن، می توان به افکار غالب و حاکم برجامعه پی برد؛ زیرا تشبیهات هم متأثر از عوالم شخصی و فردی شاعر و نویسنده هستند و هم تحت تأثیر فرهنگ و عقاید جامعه شکل می گیرند؛ ازاین رو تشبیهات خواسته یا ناخواسته از این امور تأثیر می پذیرند. در میان صور خیال، تشبیه، همواره مورد توجه خاص شاعران و نویسندگان بوده است. هوشنگ مرادی کرمانی نیز به تشبیه توجه بسیار داشته است؛ به حدی که تشبیه مهم ترین و پرکاربردترین صورت خیالی در داستان های مرادی کرمانی است. در این پژوهش که به شیوه توصیفی_تحلیلی انجام شده است، با مطالعه و بررسی تمام آثار مرادی کرمانی، تشبیهات استخراج شد و ارکان تشبیه، اهداف تشبیه و نقش تشبیه در داستان پردازی هوشنگ مرادی کرمانی بررسی شد. نتیجه تحقیق نشان داد که تشبیه در آثار این نویسنده کرمانی، در تقویت عناصر داستان از جمله برای فضاسازی، شخصیت پردازی، لحن، گفت و گو و تقویت درون مایه داستان به کار گرفته شده است؛ به طوری که تشبیهات با زبان، لحن، شخصیت پردازی و درون مایه داستان هماهنگ است و تشبیهاتی که در بخش فضاسازی داستان به کار رفته، خیال انگیزی بیشتری به داستان بخشیده است. اهداف تشبیه بیشتر بیان حال مشبّه، اغراق، تحقیر و خیال انگیزی است.
نقدی بر تعامل شعر و فلسفه: جایگاه شعر در دنیای فکری امروز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۳
38-1
حوزه های تخصصی:
بحث های افلاطون پیرامون جایگاه شعر به جدالی درازدامن میان فلسفه و شعر انجامید. افلاطون معتقد بود شعر در مقابل فلسفه، حقیقت را بیان نمی کند و اساساً نمی تواند به حقیقت دست یابد، دروغ می گوید و می تواند موجب گمراهی شود. دیدگاهی که تا قرن ها به دفاع شعر از ماهیت خود انجامید و منجر شد شعر، ابزاری برای بیان مسائل اخلاقی، عقیدتی و سیاسی شود و بدین ترتیب نشان دهد اگر نمی تواند به حقیقت دست یابد، حداقل می تواند موجب تعلیم و تربیت گردد. اما در دوران جدید، زمانی که ماهیت «حقیقت» و «واقعیت» مورد پرسش واقع شده، دفاع فلسفه از شعر، به دفاع از جایگاه اندیشگیِ شعر انجامیده است. امروزه شعر، در کنار فلسفه و علم، رسانه ای است که روایتی از واقعیت را بازتاب می دهد، روایتی که همچون سایر رسانه ها، نوعی بازنمایی از واقعیت است. این پژوهش در نظر دارد با بررسی آراء افلاطون و نقدهایی که در دهه های اخیر بر مبانی اندیشگی او وارد آمده و نیز نقد دیدگاه برخی پژوهشگران ایرانی در زمینه تعامل جدید فلسفه و شعر، به تبیین نسبت شعر و فلسفه با حقیقت و واقعیت و بحث در زمینه جایگاه شعر در دنیای فکری امروز بپردازد.
پاگشایی مواجهه با مرگ در داستان «فال خون» داوود غفارزادگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۲
87-43
حوزه های تخصصی:
اسطوره ها و آیین ها از عناصر بنیادین زیست و فرهنگ بشری اند که آرزوها و هراس های آدمی را بازتاب می دهند. مواجهه با مرگ و مرگ آگاهی یکی از بنیادی ترین درون مایه های اسطوره ای و آیین های آن است. از برجسته ترین قالب هایی که می تواند محملی برای درون مایه های اسطوره ای و آیینی ازجمله مرگ آگاهی قرار گیرد، روایت های داستانی معاصر است. نوشتار حاضر براساس رویکرد اسطوره شناسی، با روشی توصیفی تفسیری و با هدف آشکارگی تأثیر درون مایه مواجهه با مرگ و رسیدن به مرگ آگاهی، که از خلال آیین پاگشایی شکل می گیرد، به بررسی ساختار و ژرف ساخت داستان «فال خون» نوشته داوود غفارزادگان می پردازد. داستان «فال خون»، برای برجسته کردن درون مایه مرگ آگاهی، آشکارا براساس ساختار پاگشایی: جدایی، رازآموزی و رازآموختگی شکل می گیرد. شخصیت اصلی داستان که سربازی نوآموز است، در مأموریت خود با پدیدار و روی دادهای گوناگونی در رسیدن به مقصد خویش روبه رو می شود. این رخ دادها زمینه ای را فراهم می کنند تا سرباز نوآموز دشوارترین و نهایی ترین آزمون خویش را پشت سر بگذارد. دشوارترین آزمون شخصیت اصلی داستان «فال خون»، رسیدن به مرگ آگاهی و پذیرفتن مرگ به سان جزئی از هستی خویش است. این درون مایه که از دغدغه های نخستین و همیشگی بشر بوده است، در داستان «فال خون» در کنار عناصر اسطوره ای همچون کوه، درخت، عدد، گاو، نام و کلبه می نشیند تا به روایت داستانی مدرن، رنگ اسطوره ای و آیینی کهن ببخشد. بدین ترتیب، هنر، ادبیات و اندیشه های مدرن امروزی نه تنها از سویه های اسطوره ای و آیینی کهن نمی توانند جدا شوند، بلکه این سویه ها با درآمیختن با تأملات همیشگی آدمی، ازجمله مرگ آگاهی، زمینه غنا و پرتوشگی روایت های داستانی امروزین را مهیا می سازند.
بررسی و تحلیل سی غزلِ بیدل دهلوی از منظر علم معانی (اطناب)
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال ششم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۹
97 - 115
حوزه های تخصصی:
علم معانی چگونگی تناسب سخن، با مقتضای حال و مقام گوینده، مخاطب، مکان، موضوع و نوع ادبی را بررسی و ارزیابی می کند. این دانش، از معانی ثانویه جمله ها بحث و یک زبان را به همان زبان ترجمه می کند؛ یعنی معنی ضمنی جمله ها را توضیح می دهد و باید به مقتضای حال و مقام باشد. بیدل دهلوی غزل سرای مشهور سبک هندی است. یکی از جلوه های دانش معانی در غزل های بیدل اطناب است که تا کنون چنان که باید به آن پرداخته نشده است؛ به همین منظور، پژوهش حاضر می کوشد سی غزل آغازین از بیدل را از منظر اطناب بررسی نماید. روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی است و داده های آن با استفاده از منابع کتابخانه ای جمع آوری شده است. جامعه مورد مطالعه سی غزل آغازین( 338 بیت) از غزل های بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند است که انتشارات نگاه سال 1392 آن را منتشر کرده است. یافته های پژوهش بیانگر این است که« تکمیل» بیشترین بسامد و« ذکر خاص پس از عام» پایین ترین بسامد را در سی غزل آغازین بیدل دهلوی دارند. بیدل دهلوی برای اطناب آفرینی از توصیف، تمثیل، تنسیق الصفات، تشبیه( بخصوص تشبیه تفضیلی) کنایه، مراعات نظیر و انحراف از نُرم( هنجار گریزی) بسیار به جا بهره برده و به این وسیله بر غنای سخن خود افزوده و ذهن مخاطب را به تکاپو انداخته است.
نظریۀ زبانی ارسطو: خاستگاه بوطیقای قصیده در جهان اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۱
265-241
حوزه های تخصصی:
در بلاغت مسلمانان درباره شیوه های سرودن قصیده مباحثی وجود دارد. یکی از این بحث ها در میان شاعران و ناقدان، روایی داشته و دربردارنده دستورهایی خاص برای سرودن قصیده است؛ بدین معنا که شاعر باید مراحلی را طی کند تا بتواند قصیده ای زیبا بسراید. او باید نخست معانی را در ذهن خود حاضر گرداند، سپس وزن و قافیه ای متناسب با آن معنی انتخاب کند و سرانجام به حک و اصلاح شعرش بپردازد. پرسش مقاله حاضر این است که بنیاد فلسفیِ این شیوه سرودن چیست؟ به نظر می آید این بنیاد، در نظریه زبانی ارسطو، که در کتاب ارگانون و مبحث باری ارمنیاس آمده است، ریشه دارد.
بررسی سبک فرزندپروری در مدیر مدرسه جلال آل احمد بر مبنای نظریه دایانا بامریند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۳
۱۷۷-۱۴۵
حوزه های تخصصی:
سبک فرزندپروری یکی از رویکردهای قابل توجه در رشته روانشناسی است که در آن به بررسی اهمیت نقش والدین و شیوه ارتباط آنان با فرزندان می پردازد. دایانا بامریند، در دهه 1960 سبک فرزندپروری را به چهار نوع اقتدارگرایانه، مستبدانه، آسان گیرانه و مسامحه انگارانه تقسیم کرده و در هرکدام به شیوه ای متمایز به نحوه ارتباط والدین با فرزندان پرداخته است. جلال آل احمد یکی از نویسندگان تأثیرگذار در ادبیات داستانی معاصر است که در کتاب مدیر مدرسه با زبانی طنز و درعین حال گزنده، به توصیف و بررسی شیوه آموزش و تعلیم و تربیت کودکان و نقش والدین در بهبود مهارت اجتماعی آنان پرداخته است. در پژوهش حاضر با شیوه توصیفی-تحلیلی به بررسی سبک فرزندپروری در داستان مدیر مدرسه از آل احمد پرداخته ایم. نتیجه پژوهش نشان می دهد که این داستان از میان چهار سبک ارائه شده بامریند، براساس سبک فرزندپروری مستبدانه قابل بررسی است و مؤلفه های موجود در آن ما را به نتایج سودمندی در زمینه ویژگی های تربیتی و آموزشی در حوزه ادبیات داستانی ایران می رساند و همچنین می تواند بستری برای مطالعات میان رشته ای ازجمله روانشناسی و ادبیات کودک و نوجوان باشد.
دیگریِ تهدیدکننده و دیگریِ معنابخش در شعر معاصر، مطالعه موردی اشعار شمس لنگرودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۷)
83 - 110
حوزه های تخصصی:
علاوه بر اینکه انسان گرایی از رویکردهای اصلی اگزیستانسیالیسم است و انسان شأنی معنابخش در آن دارد، دیگریْ به عنوان باشنده ای که او نیز از وجود خویش آگاه است، در اگزیستانسیالیسم و ادبیات حضوری چندگانه پربحث و گسترده دارد. نتایج این پژوهش نشان داد که هم مجموعه ای از مفاهیم مربوط به یکی از رویکردهای اگزیستانسیالیستی به مفهوم دیگری که در نظریات متفکرینی چون سارتر به چشم می خورد و در کل نگاهی است بدبینانه، در شعر شمس لنگرودی بازتاب قابل توجهی داشته است و هم نگاه انسان گرایانه و معنابخش به دیگری در اشعار وی دارای مثال های متعدد است. مطالعه ی اشعار نشان می دهد که شاعر در نگاه انتقادآمیز به دیگری، موضوعاتی مانند محدودکردن اختیار و امکان مندیِ دیگری، سلطه جویی، توده سازی و توده شدگی و تنزل و سقوط رابطه ی اصیلِ من-تو به من-آن مطرح کرده است و در نگاه خوش بینانه و انسان گرایانه به حضور معنابخش و محوری انسان پرداخته که سبب تعالی است و حتی بر نحوه ی آشکار شدن پدیده ها بر شاعر تأثیر زیادی دارد. از شواهد مثال پرتعداد می توان ادعا کرد که هر دو رویکرد را می توان از مفاهیم اصلی اگزیستانسیالیستی حاضر در اشعار شمس لنگرودی دانست که حاکی از دغدغه های وجودی شاعر است و در چارچوب شعریت و منطق هنری منعکس شده است.
نقش استعاره و مجاز در فرآیند میل ورزی در رمان «نگران نباش» بر مبنای آموزه های لکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
94 - 110
حوزه های تخصصی:
ژاک لکان از اندیشمندانی است که از استعاره و مجاز- که اصطلاحاتی تخصصی در دانش بلاغت و زبان شناسی به شمار می آیند- برای تبیین مفهوم روانکاوانه میل استفاده می کند. در نگاه وی، میل ورزی به میانجی مداخله استعاره پدری شروع می شود و ممکن است در فرآیندی مجازی همواره خود را تثبیت نماید. بر اساس بروز اختلال در فرآیند استعاری و مجازی، لکان تبیین نمود که بیمار به کدام گونه از روان پریشی دچار شده و سبب رنج بردن او چه چیزی است. در این پژوهش با استفاده از روش تحلیل کیفی و بر اساس فرآیند استعاری و مجازی مورد نظر لکان، چگونگی میل ورزی سوژه (شادی) در داستان «نگران نباش» مهسا محب علی تبیین شده است. همچنین بر اساس الگو و معیار ذکر شده، چگونگی روان پریشی و بیرون افتادن از محدوده سوژه بودگی در شخصیت اصلی داستان (شادی) تشریح گردیده است. دستاوردهای پژوهش نشان می دهد فرآیند میل در شخصیت شادی به صورت استعاری عمل می کرده و بر این اساس، او سوژه ای وسواسی بوده است. شادی برای اینکه بتواند هرچه زودتر فالوس را احراز نماید، می خواهد ارضای میل خود را به تعجیل بیندازد. او از اختلال مجاورت- که ناظر بر عدم امکان ساخت مجاز است- رنج می برد. شادی نمی تواند میل ورزی کند؛ مگر زمانی که دال های مربوط به مسأله ای که در وی ایجاد تروما کرده، در اختیارش قرار بگیرد.
بررسی آشنایی زدایی در ساخت و کاربرد واژگان در اشعار خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
165 - 179
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مطرح در فرمالیسم، آشنایی زدایی است. در این روش، شاعر با تکیه بر اصل غرابت و تازگی زبان، شگردها و فنونی را به کار می برد که در نهایت موجب بیگانه شدن متن در چشم مخاطبان می گردد. هنجارگریزی از روش های اصلی و مؤثر این شیوه است. لیچ انواع آشنایی زدایی را به هشت دسته آوایی، معنایی، نحوی، واژگانی، سبکی، گویشی، نوشتاری و باستانی تقسیم کرده است. در شعر فارسی، خاقانی شروانی از شاعران هنجارگریزی است که با تکیه بر ذوق سرشار و خلاقیت هنری در اشعار خود ویژگی هایی را به کار برده که سبک شعر ی اش را از دیگر شاعران متمایز ساخته است. بخش زیادی از آشنایی زدایی های موجود در اشعار او مربوط به ساخت و کاربرد واژگان است. این مقاله با هدف بررسی ساخت واژگان و کاربرد انواع آشنایی زدایی در واژگان شعر خاقانی تدوین شده است. با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با محوریت قراردادن دیوان اشعار او به بررسی این پژوهش پرداخته ایم و به این نتیجه رسیده ایم که بخش عظیمی از برجستگی ها و دشواری های شعر خاقانی، ناشی از کاربرد انواع آشنایی زدایی در حیطه واژگان است. خاقانی پیوسته با آفرینش واژگان و ترکیبات جدید و نیز با استفاده از کلمات نامأنوس زبان ترکی و دیگر زبان ها، واژگان مربوط به ادیان و علوم مختلف، تعابیر عامیانه و نیز استفاده از اشکال غیر رایج واژگان توانسته است، تازه ترین تصاویر شعری را ارائه دهد و بر تازگی زبان خود بیفزاید.
تحلیل و بررسی «قصه نخجیران» و «پادشاه جهودی که نصرانیان را می کشت» در مثنوی معنوی و پیوند آن با نبوّت عامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۷)
25 - 52
حوزه های تخصصی:
نوشته ی حاضر در پی نشان دادن مؤلفه هایی است که درون مایه ی قصه ی پادشاه جهودِ نصرانی کش و نیز حکایت نخجیران را با مبانی نبوّت عامه پیوند می زند. قهرمان قصه در داستان پادشاه جهود، کودکی است که وی را در آتش افکنده اند و بی آنکه شعله ی آتش بر او کارگر افتد، دیگران را به تمکین نکردن در برابر بت و استقبال از آتش فرامی خواند. در داستان نخجیران نیز خرگوشی پیمان ظالمانه ی شیر و نخجیران را زیر پا می نهد و تن نمی دهد که طعمه ی شیر شود و سرانجام شیر را با ترفندی به چاه می افکند. با نگاهی به سرگذشت شماری از پیامبران که در قرآن کریم انعکاس یافته است، همانندی و همسویی اجزا و اهداف این دو حکایت با سوانح زندگی ایشان و چگونگی هدایت قوم و موانع پیش روی آنان فرادید می آید. توان درونی قهرمانان قصه در کنار ناتوانی بیرونی، پشتوانه ی الهی، از جان گذشتگی، شکست دشمن و تحقق وعده ی حق، شهد پیروزی، نقش قضاوقدر، سبب سازی و سبب سوزی خداوند و واکنش جبّاران و مردم عادت پرست ازجمله مواردی است که در دعوت انبیا و فرازوفرود این دو حکایت دیده می شود.
مقاله ی کوتاه: واحد شمارش بخشهای شش گانه ی مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۷)
177 - 194
حوزه های تخصصی:
کتاب مثنوی مولوی یکی از آثار عرفانی است که امروزه بخش های شش گانه اش را با تعبیر دفتر از هم بازمی شناسیم. در این پژوهش این نکته بررسی می شود که واحد شمارش این بخش ها در دوره ی مولوی و در نظر شارحان مثنوی، به ترتیب تاریخی چه بوده است؟ آیا از همان آغاز واحد شمارش بخش های مثنوی، دفتر بوده است یا مولانا و نزدیکانش غیر از بخش بندی کتاب به صورت مشهور امروزی از تعابیر دیگر استفاده می کرده اند. بررسی سیر تاریخی نشان می دهد که مولوی خود از تعابیر مختلفی ازجمله مثنوی و دفتر و... برای نامیدن بخش های شش گانه استفاده کرده و نکته ی قابل توجّه این است که شاعر خود بخش های شش گانه را با یک نام خطاب نکرده است. نزدیکان و مریدان مولوی هم تعبیری واحد برای اشاره به بخش های شش گانه ی کتاب نداشته اند؛ امّا قراینی در متون مربوط به زندگی مولوی هست که نشان می دهد برای اشاره به بخش های مثنوی معنوی، به تبعیّت از مولانا از تعبیر مثنوی استفاده می کرده اند. سپهسالار و افلاکی اصطلاح مثنویات را برای اشاره به بخش های مثنوی به کار برده اند. با توجّه به جمع بستن واژه ی مثنوی در مقام اشاره به بخش های مثنوی، این نکته بر ما روشن می شود که این واژه در نزد نزدیکان مولوی به منزله ی اصطلاحی خاص برای نامیدن بخش های شش گانه ی مثنوی بوده است. شارحان مثنوی هم اتفاق نظری درباره ی نامیدن بخش های مثنوی معنوی ندارند. از قرن یازدهم به بعد تعبیر عامّ دفتر به عنوان تعبیری خاصّ برای شمارش بخش های مثنوی به کار رفته است، همچنان که نام عامّ مثنوی که نام یکی از قالب های شعر فارسی است، خاصّ کتاب مولوی شده است.
بررسی اقوال و احوال بایزید بسطامی و جنید بغدادی بر طبق نظریه روان شناسی مثبت
حوزه های تخصصی:
امروزه با گسترش مطالعات بینارشته ای مرزهای سنتی رشته های مختلف دانشگاهی تغییر کرده و بسیاری از آثارگذشتگان با استفاده از نظریات جدید بازکاوی و مورد مطالعه مجدد قرار گرفته است. روان شناسی مثبت که به تازگی مورد توجه روان شناسان قرار گرفته؛ مؤلفه هایی را عنوان می کند که با اصول عرفا بسیار نزدیک است. سلیگمن مؤلفه های مؤثر در این حوزه را به شش قسمت تقسیم کرده است: خرد، شجاعت، عشق، عدالت، میانه روی و تعالی. این فضیلت ها در میان آثار عرفا مشهود است، از جمله تذکرهالاولیای عطار که به شرح اقوال عارفان پرداخته است. جستار حاضر با استفاده از روش تحلیلی– توصیفی و استفاده از منابع کتابخانه ای به بررسی اقوال جنید بغدادی و بایزید بسطامی پرداخته است. با بررسی زندگی این دو پیشوای بزرگ مشرب های عرفانی متفاوت و مهم یعنی «عرفان عابدانه» و «عرفان عاشقانه»، می خواهیم به نکاتی از زندگی و شخصیت آنها پی ببریم که با مؤلفه های روان شناسی مثبت گرا مطابقت بیشتری دارد. مؤلفه خرد اولین اصل مثبت گرایان است و مکرر در احوال این دو بزرگوار مشاهده می شود و یا تعالی، آخرین مؤلفه مثبت گرایان، تک تک اصولش بجز فضیلت شوخ طبعی مابقی با رفتار آنان مطابقت دارد. مؤلفه هایی نظیر عشق، عدالت و میانه روی نیز با آموزه های عارفان شباهت زیادی دارد، اما مؤلفه ای مانند شجاعت کمتر به آن توجه شده است.
نقد منظوم در بین منتقدان شبه قاره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۲
۱۲۶-۸۹
حوزه های تخصصی:
موضوع نقد ادبی در شبه قاره از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده است و منتقدان بسیاری به نوشتن نقد به برخی آثار اعم از نظم و نثر پرداخته اند. بسیاری از منتقدان و آثارشان معرفی و یا حتی منتشر شده اند، اما برخی همچنان به صورت خطی در کتابخانه های مختلف نگهداری می شوند. عموماً نقدهای نوشته شده به صورت نثر هستند، ولی در لابه لای آثار موجود نقدهایی نیز به صورت منظوم نوشته شده که در نوع خود جالب توجّه است. شیدای فتحپوری، منیر لاهوری و عبدالباقی صهبایی از منتقدان برجسته شبه قاره هستند که سعی در تجربه نقد در قالب نظم داشته اند که به نظر می رسد تا حد قابل توجّهی موفق بوده اند. اگرچه منظوم بودن نقد آن ها باعث به وجود آمدن محدودیت هایی شده است. با وجود آثار بسیار ارزشمندی که در زمینه سابقه نقد ادبی در شبه قاره تألیف شده، با شناسایی و کشف آثار مختلف و نویافته در این زمینه، هر روز دامنه نقد ادبی در شبه قاره گسترده تر و آشکارتر می شود و نشان می دهد این مقوله از اهمیت بالایی در بین ادیبان، علما و نویسندگان آن دیار برخوردار بوده است. در این مقاله ابتدا به معرفی نقدهای منظوم پرداختیم و در ادامه به انگیزه های برخی از این منتقدان در نوشتن نقد خود اشاره و سپس این نقدها را بررسی و تحلیل کردیم.
تصویر حجمی؛ بررسی بوطیقای تصویری شعر حجم در سبک هندی (مطالعه موردی: اشعار بیدل دهلوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۳
۱۰۵-۶۷
حوزه های تخصصی:
یکی از اصلی ترین گزاره ها در فهم حجم گرایی این است که این جریان هیچ ادعایی مبنی بر تازه بودن بوطیقای تصویری خود ندارد. در بیانیه حجم گرایی به صراحت به وجود موارد مشابه در شعر کلاسیک فارسی اذعان و اشاره شده است. رؤیایی نیز به عنوان رهبر جریان حجم، بارها در یادداشت های خود به این موضوع اشاره کرده است که حجم گرایی تجربه ای جدید نیست، بلکه حاصل تمرکز بر شکل خاصی از تصویرپردازی و نگاه است. از سوی دیگر ذهنی گرایی شعر حجم هنگام ساخت تصاویر حجمی، شباهت معناداری با مدلی از تصویرپردازی انتزاعی شاعران سبک هندی، به ویژه بیدل دهلوی دارد. در این مقاله پس از تعریف و توضیح اصطلاحِ تصویر حجمی، نمونه هایی از این شکلِ تصویرپردازی در شعر حجم تحلیل شده است، سپس با تحلیل نمونه هایی از این مدل تصویرپردازی در شعر بیدل، نشان داده شده که تصویرحجمی یکی از ویژگی های سبکی مشترک شعر یدالله رؤیایی و بیدل دهلوی است.
آیا فرای در نقد اتیکال ایتوس را نادیده گرفته است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۱
109-75
حوزه های تخصصی:
فرای متأثر از نگرش های تفسیری قرون وسطی و متعهد به آموزه های اصحاب نقد نو و تکیه بر روش شناختی ساختارگرا، نظریات بدیعی درباره چگونگی تحلیل ساختار اثر ادبی به دست داده است. او در بوطیقای ادبی خود، معنای اثر ادبی را برساخته ای از عناصر و مؤلفه هایی می داند که از زوایای چهارگانه وجه، سمبول، آرکی تایپ و ژانر می توان به آن دست یافت. در چنین چارچوبی، او مؤلفه های ایتوس، میتوس و دایانویا را عناصر اساسی برسازنده معنا بر می شمارد. اما در این میان، به نظر می رسد به شکلی درخور به ایتوس پرداخته نشده است. در این جستار ابتدا با واکاوی لوازم و عواقب نظری آنچه فرای بدان پای بند است، می کوشیم پاسخی برای این مسئله به دست دهیم که اولاً، چرا در نقد اتیکال، که الزاماً مبتنی بر ایتوس است، ایتوس کنار گذاشته می شود. در ادامه، ضمن تبیین روش شناختیِ تحلیل فرای، ایتوسِ وانهاده شده به چه شکلی در چارچوب نظری فرای نمایان می شود. در پایان مشخص می شود که ایتوس نه به واسطه ملاحظات روش شناختی، بلکه به سبب ملاحظات غایت شناختی بخشی از چارچوب نظری فرای را تشکیل می دهد.
نقش رویکرد بن مایه شناسی در تعیین نوع ادبی روایت های داستانی (مطالعۀ موردی: داراب نامه، قران حبشی و مسیب نامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۱
73-35
حوزه های تخصصی:
دانش انواع ادبی از رویکردهای درون متنی باسابقه و تأثیرگذاری است که از گذشته برای طبقه بندی متون در نظر گرفته می شده و دگرگونی هایی را نیز تاکنون از سر گذرانده است، امّا پیشینه کاربرد نظریّه انواع در پژوهش های ادبی ایران به یک سده نمی رسد و هنوز اطلاق موجّه آن به صورت فراگیر در بسیاری از حوزه ها و جریان های ادبی با ابهام و چالش روبه رو بوده است. برای مثال، در طبقه بندی روایت های داستانی کهن، این پرسش مطرح می شود که: بر چه اساس و با چه استدلالی می توان نوع ادبی مسلّط در متون یادشده را اثبات کرد؟ فقدان پژوهش و نقد جدّی در پاسخ به این پرسش، سبب شده تا طیّ دهه ها، پژوهشگران بدون هیچ روشنگری علمی و روشمندی، داستان های کهن فارسی را با توسّل به اصطلاحات ادبی خودساخته، غیرعلمی و بعضاً گنگ معرّفی کنند و این امر در حالی است که اصطلاحات رایج نه تنها دلالتی جامع و مانع بر مشخّصات محتوایی و زبانی این گونه روایات ندارند، بلکه گاه حتّی آن ها را در تعلیق نوعی نگاه می دارند یا دچار هم پوشانی چندگانه نوعی می کنند. از آن جایی که یکی از کارکردهای رویکرد بن مایه شناسی، تعیین نوع ادبی متون است، در پژوهش حاضر تلاش شده تا در پیوند با انواع ارسطویی، از این استعداد بالقوّه که تاکنون از نظرها دور مانده است، بهره برده شود و برای نخستین بار، به روش استقرایی و با تکیه بر جامعه آماری بن مایه های متنوّع سه روایت داستانی ابوطاهر طرسوسی، تعلّق نوع ادبی آن ها به حماسه اثبات شود. دانش انواع ادبی از رویکردهای درون متنی باسابقه و تأثیرگذاری است که از گذشته برای طبقه بندی متون در نظر گرفته می شده و دگرگونی هایی را نیز تاکنون از سر گذرانده است، امّا پیشینه کاربرد نظریّه انواع در پژوهش های ادبی ایران به یک سده نمی رسد و هنوز اطلاق موجّه آن به صورت فراگیر در بسیاری از حوزه ها و جریان های ادبی با ابهام و چالش روبه رو بوده است. برای مثال، در طبقه بندی روایت های داستانی کهن، این پرسش مطرح می شود که: بر چه اساس و با چه استدلالی می توان نوع ادبی مسلّط در متون یادشده را اثبات کرد؟ فقدان پژوهش و نقد جدّی در پاسخ به این پرسش، سبب شده تا طیّ دهه ها، پژوهشگران بدون هیچ روشنگری علمی و روشمندی، داستان های کهن فارسی را با توسّل به اصطلاحات ادبی خودساخته، غیرعلمی و بعضاً گنگ معرّفی کنند و این امر در حالی است که اصطلاحات رایج نه تنها دلالتی جامع و مانع بر مشخّصات محتوایی و زبانی این گونه روایات ندارند، بلکه گاه حتّی آن ها را در تعلیق نوعی نگاه می دارند یا دچار هم پوشانی چندگانه نوعی می کنند. از آن جایی که یکی از کارکردهای رویکرد بن مایه شناسی، تعیین نوع ادبی متون است، در پژوهش حاضر تلاش شده تا در پیوند با انواع ارسطویی، از این استعداد بالقوّه که تاکنون از نظرها دور مانده است، بهره برده شود و برای نخستین بار، به روش استقرایی و با تکیه بر جامعه آماری بن مایه های متنوّع سه روایت داستانی ابوطاهر طرسوسی، تعلّق نوع ادبی آن ها به حماسه اثبات شود.
بازشناسی معنای بومی گرایی در ادبیات داستانی معاصر ایران (1285 -1400)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۹
۳۹-۱
حوزه های تخصصی:
بومی گرایی اصطلاحی مدرن است که درپی روند استقلال و رهایی کشورهای استعمارزده شرقی از سلطه کشورهای استعمارگر غربی پدید آمد و هم زمان به حوزه های مختلفی ازجمله ادبیات داستانی راه یافت. با بررسی تعاریف متنوع این اصطلاح و شیوه کاربست آن ها در انواع پژوهش های ادبی، می توان دریافت که انتخاب هر یک از این تعاریف به سادگی می تواند روند پژوهش و نتایج آن را دچار تغییر یا انحراف کند. به دیگر سخن، نبود تعریفی دقیق و کاربردی از بومی گرایی را می توان مهم ترین چالش و کاستی پژوهش های مربوط به این حوزه دانست. به منظور دست یافتن به چنین تعریفی، این مقاله به روش توصیفی و تحلیلی، به واکاوی و ریشه یابی معنای بومی گرایی در ادبیات داستانی ایران از زمان مشروطه تا 1400 خورشیدی پرداخته است. بدین شیوه که در آغاز تحقیق، همه پیش فرض ها درباره بومی گرایی نادیده گرفته شد؛ سپس این اصطلاح از جنبه های اجتماعی، فکری و ادبی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که بومی گرایی با بومی نویسی و سایر مفاهیم مشابه از نظر معنا و کارکرد تفاوت دارد. همچنین در بازتعریف این اصطلاح، به عنوان مهم ترین دستاورد تحقیق، مشخص شد که بومی گرایی در ادبیات داستانی واکنشی دووجهی است که به طور هم زمان به مؤلفه های بومی و استعماری می پردازد.