إن القوالب الأدبیه بکونها وسیله لتنظیم عناصرالأدب و سببا للوحده العضویه فی الأعمال الفنیه قد نجدها کعنصر مشترک بین آداب الأمم المختلفه، و بما أن العلاقات الموجوده بین الأدبین الفارسی والعربی عریقه جدا بالنسبه إلی الآداب الأخری فنری هذه الصلات المتبادله والقوالب المشترکه بینهما أوثق و أوسع منها بین الآداب الأخری؛ و من هذه القوالب المتبادله قالب التخمیس الذی استخدمه الأدباء فی الأدبین مشترکا، رغم ما من خلاف فیه لدی الشعراءالفرس والعرب، و هو یعد أحد العلاقات المشترکه عبرالعصور، کما أن کلاالأدبین یشترکان فی عوامل ظهور هذاالقالب و نشأته، و إننا عالجناه فی هذاالمقال بوصفه صله من الصلات المشترکه بین الأدبین الفارسی والعربی.
تمایل ذاتی انسان به شاد زیستن و برخورداری از آرامش درون در رباعی های فارسی به صورت آموزه هایی اخلاقی متجلی شده است؛ چنانکه این آموزه همواره یکی از مضامین تعلیمیِ اصلی و محوری در این قالب شعری بوده است. پژوهنده در این جستار با تأمل در رباعی های مشهورترین رباعی سرایان ایرانی تا قرن هشتم ه . ق. کوشیده است، ضمن بررسی کیفیت و تمایز بازتاب این آموزه ها در آثار آنان با ریشه یابی پشتوانه های اجتماعی و فکری اندیشه دعوت مخاطب به اغتنام فرصت، تساهل و شادی طلبی، تأثر این اندیشه را از اوضاع اجتماعی و فکری جامعه دریابد. بر اساس یافته های این پژوهش، آموزه های اخلاقی رباعی سرایان ایرانی در این خصوص، ضمن تأثیرپذیری عمیق از اوضاع اجتماعی و جریان های فکری و سیاسی، با وجود شباهت به اندیشه اصالت لذت در طرز تلقی از معنای شادی و آرامش و راهکارهای دستیابی به آن، پشتوانه های فکری عمیق و مستقل از مکتب اصالت لذت (اپیکوریسم) دارد. پشتوانه هایی که در نوع ینی و نگرش انسان شناسانه آنان ریشه دارد.