بحث در باب تصوف می تواند شامل تراجم احوال صوفیان، مبنای فکری و اندیشگی تصوف، جریانهای عمده در تصوف و یا نهادهای آن باشد. در این مقاله، با تکیه بر نگرش تاریخی ـ توصیفی در باب «آیین خرقه و تاریخ پیدایش و روند تحول آن» در جریانهای تصوف اسلامی تحقیق صورت گرفته است و مباحثی چون تعریف خرقه، انواع خرقه، اجزای خرقه و سمبولیسم آن، رنگ خرقه و سمبولیسم آن، جنس خرقه، تاریخ پیدایش خرقه، انواع خرقه به لحاظ معنوی و خرقه سماعی و احکام آن، با مراجعه به منابع درجه اول فارسی و عربی مورد تجزیه و تحلیل و بررسی تاریخی واقع شده است.
داستان «پیل در میان کوران» از داستان های بسیار معروف هندی است که در آثار دینی و عرفانی هندویی و بودایی و جاینی از روزگاران بسیار دور دیده می شود، و در همه این موارد مقصود از آن بیان ناتوانی حواس ظاهر در شناخت حقایق اشیا و امور است. شهرت این داستان در میان هندوان به اندازه ای است که به عنوان «قاعده پیل و کوران» ضرب المثل شده است و در مورد کسانی به کار می رود که تنها از جز کوچکی از حقیقت دریافتی ناقص و ناتمام دارند و گمان می برند که بر تمامی آن معرفت کامل حاصل کرده اند. ظاهرا کهن ترین صورت مکتوب این داستان همان است که در مجموعه اودانه بودایی، که نقل و شرح بعضی از سخنان منسوب به بوداست و احتمالا در سده سوم قبل از میلاد گردآوری شده است دیده می شود:
«... راهبان و برهمنانی بودند که می گفتند: «عالم قدیم است. حقیقت این است و جز این هر چه بگویند باطل است». اما راهبان و برهمنان دیگری بودند که می گفتند: «عالم قدیم نیست. حقیقت همین است و بس، و جز این هر چه بگویند باطل است». بعضی می گفتند که عالم متناهی است، بعضی دیگر بر آن بودند که عالم نامتناهی است. بعضی را عقیده بر این بود که روح و جسم یکی است. بعضی دیگر قادر به جدایی روح و جسم بودند. بعضی می گفتند که بودا بعد از مرگ هست، بعضی دیگر می گفتند که بعد از مرگ نیست، بعضی دیگر بر آن بودند که هم هست و هم نیست، و بعضی دیگر می گفتند که نه هست و نه نیست. سرانجام کار به جدال و نزاع و دشنام کشید، و فریاد می کشیدند که «این درست است و آن درست نیست»، «آن درست است و این درست نیست»...
مثنوی معنوی مولانا جلالالدین محمد بلخی مشهور به رومی یکی از گشادهترین دفترهای معرفت انسانی و اسلامی است که از بدو ظهور، جان مشتاقان را از زلال جاری خود سیراب کرده و دست محتاجان وادی نیاز را گرفته و پا به پا برده است تا پله پله مقامات عرفانی را دریابند و طی کنند و از تبتلهای ساده تا حال فنا را در خویش بیابند. در این تردیدی نیست. از دیگر سو، مثنوی معنوی هم جزئی از معرفت کلی بشری است که نمیتواند و نباید فاقد خواص و اوصاف معارف بشری باشد. از جمله این که احوال روحی، اوضاع اجتماعی، شرایط تاریخی و تنگناهای زمانی و زبانی نمیتواند در هر اثر ادبی ـ هر چند بس بزرگ و سترگ ـ هیچگونه مدخلیـّتی و موضوعیـّتی و یا حداقل طریقیـّتی نداشته باشد. کوشش این جستار و گفتار بر آن است که تا حدودی مسأله تعیـّنهای تاریخی و وجودی را در یک قصه از مثنوی شریف بازگشاید و آن مسأله این است که وقتی جهت فرهنگِ اجتماعی و اندیشه سیاسی و نیروهای تأثیرگذار تاریخی در یک برهه، جامعه را به سمت و سوی خاصی سوق دهد؛ کمتر متفکر و صاحبدلی است که خود را به تمامی از چند و چونِ چنگالِ آن رهایی بخشد. تأویل اجتماعی قصه فیلسوف و اعرابی در مثنوی در واقع بازکردِ تأثیر تاریخ جامعه و شرایط خاص فرهنگی جهان اسلامی در فاصله قرنهای پنجم تا هفتم بر نگاه و اندیشه مولاناست، هرچند بسیار گذرا و کوتاه.
از جمله شخصیت های کم نظیری که در قرن پنجم هجری پا به عرصه وجود نهاد، احمد غزالی است. این شخصیت با آن که تاثیر فراوانی در ادب فارسی و عرفانی از خویش برجای نهاده است اما آن چنان که سزاوار و شایسته بود شناخته نشده است. از احمد غزالی آثار متعددی بر جای مانده است اما کتاب سوانح العشاق او از ارزش و اهمیت خاصی برخوردار است؛ زیرا زبده افکار و مهمترین اندیشه ها و تفکرات او را باید در این کتاب سراغ گرفت. سوانح از گنجنه های با ارزش ادب فارسی محسوب می شود که در باب عشق و حالات گوناگون آن به رشته تصنیف در آمده است. نثر این کتاب در بسیاری از موارد به شعر نزدیک شده و با احساسات و تخیلات شاعرانه گره خورده است. وجد و شور ذوق و سرمستی نویسنده را کاملا می توان از سطر سطر جملات کتاب مشاهده نمود. بسیاری از حقایقی که در سوانح بیان شده حاصل تجارب چندین و چند ساله غزالی در امر سیر سلوک است. او نه تنها در مسیر عشق و عرفان صاحب نظر است بلکه در علم روانشناسی و موشکافی روان افراد نیز از تبحر استادی خاصی برخوردار است. در باب اهمیت و ارزش این کتاب همین بس که در آثار مشهور بعد از خود تاثیر بسزایی بر جای نهاده است. با آنکه محور اصلی این کتاب در باب عشق است اما بسیای از حقایق و اصطلاحات عرفانی با دیدی کاملا روشن بینانه و مبتکرانه مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
"در ترجمه و تفسیر قرآن کریم، مهمتر از همه چیز، اطمینان یافتن از نقل درست و بىکم و کاست آیات وحى است.اهمیت این موضوع تا جایى است که از دیرباز، مفسیرین و دانشمندان علوم قرآنى کوشیدهاند تا اختلاف قرائتها را ضبط کنند و راه را بر هر گونه دخل و تصرف نابجا در آیات وحى فروبندند.
در تفسیر کشف الاسرار میبدى که به سال 1331، با همت و پشتکار مرحوم على اصغر حکمت تصحیح گردیده، برغم همه کوششهاى ستودنى آن زنده یاد و همکارى وى اشتباهات چشمگیرى دیده مىشود.با اینکه این اثر، طى سالیان گذشته بارها تجدید چاپ شده است، متأسفانه غبار لغزشها بر چهره گرانبهاى این تفسیر فرو مانده است.
نگارنده در این مختصر، تنها نمونههایى از اشتباهات و لغزشها را با عناوین زیر بر شمرده و سپس با استفاده از معجم الفاظ قرآنى و نص صریح قرآن کریم، صورت صحیح آنها را با ذکر آیه و سوره بیان داشته است.
1.در هم ریختگى آیات 2.افزودن کلمات به نص آیه و یا کاستن از آن 3.لغزشهاى اعرابى و چاپى."