فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۶۱ تا ۷۸۰ مورد از کل ۲٬۱۴۴ مورد.
عرفان و مدارا
شکوه سیاوش در آیینه عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاوش یکی از محبوب ترین و مظلوم ترین قهرمانان شاهنامه است که در این داستان نقش یک قربانی بی گناه و مقدس را بازی می کند. داستان سیاوش در زمره داستان های پهلوانی و عارفانه شاهنامه است که در آن، پهلوانی و عرفان به سختی با یکدیگر در آمیخته اند. سیاوش در مسیرِ داستان، سیر و سلوکی عارفانه دارد، یعنی همان رسیدن از مرحله طلب تا فنا که در حقیقت عبارت است از نجات نفس انسانی و امیال بشری. بنابراین، چهره او سیمای یک سالک واصل است و مجموعه کراماتش مانند گذشتن از آتش و پیشگویی های او درباره اتفاقات پس از مرگش که چهارده سال بعد محقق می شود، قداست سیاوش را تا سرحد پیامبرگونه بودن بالا می برد. این داستان که در حقیقت نمایشی بس تلخ از مظلومیت سیاوش است، در ذهن خواننده خود از سیاوش الگویی پهلوانی، دینی و عرفانی می سازد و خوی و خصلت او در این داستان، تصویری از انسان کامل را به یاد آدمی می آورد.
کشف المحجوب
بیان ناپذیری تجربه عرفانی با نظر به آرای مولانا در باب «صورت» و «معنا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان ناپذیری تجربه عرفانی امری است که صوفیان با استعانت از رمزها و تمثیل های متعدد و یا به صراحت از آن سخن گفته اند. به عقیده آنها، عظمت و کمال «معنی» به اندازه ای است که «صورت» ظاهر به هیچ رو نمی تواند آن را بیان کند. زبان عرفانی در بطن خود تناقض صورت و معنی را بازتاب می دهد؛ تناقضی که از ادراک صوفیان نسبت به «راز» سرچشمه می گیرد. «راز»ی در عمق «معنی» نهفته است که زبان نمی تواند آن را بیان کند و به مخاطب انتقال دهد. صوفی نیز می کوشد این راز را پنهان نگاه دارد. وسوسه بیان معنی از یک سو، و اصرار بر ناتوانی زبان در بیان معنی از سوی دیگر، بنیان بخش عمده ای از میراث سخن صوفیه است. بحث «صورت» و «معنی» در آثار مولانا نیز به شکلی گسترده مطرح شده است. تأکید مولانا بر محال بودن بیان تجربه عرفانی، سرانجام او را به ساحت «خاموشی» کشانده است. مقاله حاضر به این موضوع اختصاص دارد.
کشف المحجوب
تجلی از نظر علاءالدوله سمنانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ ۱۳۸۴ شماره ۵۵
حوزه های تخصصی:
اگرچه واژة «تجلی» به معنی «آشکارشدن» و «آشکارکردن» آمده است، این واژه که در قرآن نیز در داستان حضرت موسی(ع) در طور بهکار رفته، درواقع غلبة نور حق برحضرت موسی(ع) بوده و در عرفان با مفاهیم وسیع بهکار گرفته شده است. هجویری تأثیر انوار حق به حکم اقبال بر دل مقبلان را تجلی، و کاشانی آن را دو نوع میداند: تجلی اوّل یعنی تجلی ذات حق به ذات خود و تجلی دوّم یعنی تجلی ذات حق به اعیان ممکنات که مرتبة تعین اوّل به صفت عالمیت و قابلیت اشیا را درنظر میآورد، که مَظْهَرْ و مُظْهِرْ ذات حق اند. شیخ علاءالدوله سمنانی تجلی را در چهار اسم که مظهر حق هستند، بیان میکند: تجلی آثاری حق را «رب»، تجلی افعالی حق را «رحیم»، تجلی صفاتی حق را «رحمان» و تجلی ذاتی حق را «الله» میداند و برای هریک از این اسما مراتب ویژه قائل و آنچه بیشتر مورد توجه او است، تجلی «رحمانی» است که در عالم کون مظهریت آن بیش از دیگر تجلیها است. چون تجلی بدون آینه مفهومی ندارد، عارفان دل انسان کامل را آینه درنظر آورده اند؛ زیرا انسان کامل، مظهر جامع ذات و صفات و اسمای حق است. دربارة تجلّی اگرچه بسیاری از شاعران عارف سخن گفته اند، توان گفت که زیباترین و دل انگیزترین آنها را در غزلی از حافظ میتوان دید: در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زدبررسی تجلی از دیدگاه حافظ، مقاله ای دیگر میخواهد و تنها در این مورد به یک غزل از حافظ اشاره رفته است
رساله لدنیه امام محمد غزالی
منبع:
دانش مهر ۱۳۳۳ شماره ۸
حوزه های تخصصی:
رساله معارف از صدر الدین قونوی (متوفی 673 ق) ترجمه عبدالغفور لاری (متوفی 912 ق)
حوزه های تخصصی:
متن حاضر ‘ اثری گرانمایه و نویافته ‘ و سندی تاریخی از ابوالمعالی صدرالدین محمد بن اسحاق قونوی از مشاهیر بنام علم و عرفان و قدوه اصحاب ذوق و وجدان (متوفی 673 ق) در بیان معارف و نظریات عرفانی است که در موضوع عرفان و معرفت ‘ و ربط شخص به مبدأ خود حق تعالی ‘ و توجه کامل به محبوب ‘ حائز اهمیت است و درآن نظریات ابتکاری در چهار قول و چهار فصل و یک خاتمه آورده شده است که هر کس به حسب استعداد خود از آن نصیبی می گیرد. اصل کتاب به زبان تازی است و مولانا عبدالغفور لاری(متوفی912 ق) از دانشمندان بنام و از تلامذه مشهور مولانا عبدالرحمن جامی آن را به فارسی ترجمه کرده که سبکی کهن و تخصصی دارد و به منظور استفاده بهتر ‘ به کوشش آقای دکتر قاسم صافی ‘ مقدمه و تعلیقات و تصحیح و ویراستاری دقیق بر آن صورت گرفته که اینک از نظر خوانندگان گرامی می گذرد.
عالم صغیر و عالم کبیر در آثار منثور ناصر خسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلاسفه انسان را از جهت جامعیت خاص، عالم صغیر و جهان را ار جهت ارتباط میان موجودات و نظم و قاعده معینش، انسان کبیر نامیده اند و معتقدند، نمونه ای از آن چه در عالم وجود هست، در انسان نیز هست. خاستگاه نظریه عالم کبیر(Macrocosm) و عالم صغیر(Microcosm) و نظریه اندامواری اجتماع را عمدهً در نظریات افلاطون دانسته اند؛ اما ردپای آن را می توان در اندیشه های فلاسفه پیش از او و سایر ملل جست و جو کرد. حکیم ابومعین ناصر بن خسرو قبادیانی شاعر و نویسنده قرن پنجم هجری که در مباحث الهیات و حکمت عملی و نظری، نظریات دقیقی داشته با ترکیباتی چون جهان مهین و جهان کهین، مردم مهین و مردم کبیر به تبیین و اثبات اندیشه خود پرداخته و در آثار منثور خویش جامع الحکمتین،زادالمسافرین،خوان الاخوان،وجه دین،گشایش و رهایش، این نظریه را در تعلیم و بسط عقیده ایمانی خود به کار گرفته و در نهایت عالم صغیر را هدف نهایی آفرینش دانسته است.
از سماع تا وجد
حوزه های تخصصی:
سماع و وجد از امور پسندیده و رسوم اختیاری در نزد صوفیه است که ایشان آن را به اجتهاد خود وضع کرده اند، بنابراین می توان انتظار داشت که علاوه بر معنای ظاهری، پوشیدگی هایی نیز در این رسم و امر باشد. هدف از تدوین این مقاله، دستیابی به این سرّ و نیک فهمیدنِ این رسم است.
در نزد این طایفه، سماعِ درست، شنیدن به حق است و شنیدنِ هر چیز بر پایة حق و حقّانیت آن. این امر بنای آن می گردد که اهل سماع با عنایت به بحث وجد در سه طبقه جای گیرند: طبقة اول ابنای حقایق هستند که در سماع، گفت و گوی خود با حق را می شنوند. ایشان را «واجدان مفتون» خوانند.
طبقة دیگر اهل مناجات اند که به واسطة درک معانی کلام و ابیات، سماع ایشان به گونة خطاب دل ایشان با حق است. ایشان را «واجدان مغلوب» خوانند.
اما طبقة سوم که حقانیّت شان در نزد صوفیه محرز است را فقرای مجرد نامیده اند زیرا سماع ایشان به دلیل بریدن از جملة تعلقات دنیایی، حقیقی و با صفایِ باطن است. صوفیه ایشان را «واجدان منظور» می نامند.
سلسله معروفیه
نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مهدویت بیشتر به عنوان آموزه ای شیعی در فرهنگ اسلامی ـ ایرانی، نقش و جایگاه مهمی دارد. در این مقاله، پس از مروری گذرا بر مفهوم موعودگرایی در ادیان ابراهیمی، جایگاه مهدویت در تصوف سده های نخستین (قرون دوم تا پنجم) را بررسی کرده ایم. در ادامه، مهدویت در سده های ششم و هفتم (نیمه اول) تاریخ تصوف (دوره ظهور مهدویت در تصوف) و آن گاه در قرون هفتم (نیمه دوم)، هشتم و نهم (آغاز جریان نزدیکی بیشتر تصوف و تشیع) پی جسته ایم. در تعقیب این جریان، عصر صفویه (دوران استقرار تشیع به عنوان مذهب رسمی در ایران) و قاجار، آخرین بخش این پژوهش است.
گر نبودی عشق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سرود و خوش سرود که: «گر نبودی عشق هستی کی بدی» نه تنها دستمایه عارفان و شاعران و بیدلان که زیربنای هستی عشق است و یکی از سرسپردگان غمزه غمازه او که خود سلسله جنبان دگر دلباختگان است و خواهد بود مولاناست. و این داستان را در دیوان شمس رنگ و بویی دیگر است و در مثنوی معنوی سمت و سویی دیگر: در آنجا عشق است که مولانا را بر دوش جان می برد «می برد آنجا که خاطرخواه اوست»، اما در مثنوی که عنان اختیار به ظاهر در کف پرکفایت مولاناست این بیخودی از چیست؟ این مقاله بر آن است که شور مولانا را که در دیوان شمس مشهود است در مثنوی نیز به عرضه تماشا نشاند و بازگوید که هرجا که عشق آمد. عقل «نه سواری است که در دست عنانی دارد»