فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۶۲۱ تا ۵٬۶۴۰ مورد از کل ۱۶٬۴۶۰ مورد.
چه زود تصویر شدی مرگ را
ترجمة عربی مقوله های فرهنگی داستان فارسی شکر است از محمدعلی جمال زاده بر اساس نظریة نیومارک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی و نقد چگونگی انتقال عناصر فرهنگی داستان فارسی شکر استاثر محمدعلی جمال زاده از فارسی به عربی با استفاده از الگوی پیتر نیومارک در تقسیم بندی مقوله های فرهنگی و راهکارهای ترجمة آن، هدف این پژوهش است. مهم ترین یافته های پژوهش حاضر که با روشی توصیفی تحلیلی نوشته شده، بیانگر این مطلب است که داستان فارسی شکر استتمام پنج دستة مقولة فرهنگی مورد نظر نیومارک را دارد و مترجم برای ترجمة این داستان، بیشتر از راهکار «معادل فرهنگی» سود جسته است و بدین صورت، ترجمه ای مخاطب محور ارائه کرده است.
شیوه خاص حافظ
سیمای کودک معلول در ادبیات کودک
حوزه های تخصصی:
بررسی تطبیقی مفاهیم مقاومت و پایداری در اشعار فدوی طوقان و طاهره صفارزاده(مقاله علمی وزارت علوم)
هویت بخشی و قهرمان پروری در ادبیات کودک و نوجوان از نگاه روانکاوی لکانی
حوزه های تخصصی:
زنان سخنور
حوزه های تخصصی:
از قزوین تا سانفرانسیسکو
حافظ بس (2)
حوزه های تخصصی:
پیل چرا در خانه تاریک بود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان «پیل در میان کوران» از داستان های بسیار معروف هندی است که در آثار دینی و عرفانی هندویی و بودایی و جاینی از روزگاران بسیار دور دیده می شود، و در همه این موارد مقصود از آن بیان ناتوانی حواس ظاهر در شناخت حقایق اشیا و امور است. شهرت این داستان در میان هندوان به اندازه ای است که به عنوان «قاعده پیل و کوران» ضرب المثل شده است و در مورد کسانی به کار می رود که تنها از جز کوچکی از حقیقت دریافتی ناقص و ناتمام دارند و گمان می برند که بر تمامی آن معرفت کامل حاصل کرده اند. ظاهرا کهن ترین صورت مکتوب این داستان همان است که در مجموعه اودانه بودایی، که نقل و شرح بعضی از سخنان منسوب به بوداست و احتمالا در سده سوم قبل از میلاد گردآوری شده است دیده می شود:
«... راهبان و برهمنانی بودند که می گفتند: «عالم قدیم است. حقیقت این است و جز این هر چه بگویند باطل است». اما راهبان و برهمنان دیگری بودند که می گفتند: «عالم قدیم نیست. حقیقت همین است و بس، و جز این هر چه بگویند باطل است». بعضی می گفتند که عالم متناهی است، بعضی دیگر بر آن بودند که عالم نامتناهی است. بعضی را عقیده بر این بود که روح و جسم یکی است. بعضی دیگر قادر به جدایی روح و جسم بودند. بعضی می گفتند که بودا بعد از مرگ هست، بعضی دیگر می گفتند که بعد از مرگ نیست، بعضی دیگر بر آن بودند که هم هست و هم نیست، و بعضی دیگر می گفتند که نه هست و نه نیست. سرانجام کار به جدال و نزاع و دشنام کشید، و فریاد می کشیدند که «این درست است و آن درست نیست»، «آن درست است و این درست نیست»...