هدف مقاله حاضر رویکردی است به کتاب «حافظ چه می گوید؟» نوشته احمد کسروی، که در آن به اعتراض و انتقاد از شخصیت و شعر حافظ، زبان گشوده همه ستایش هایی که از حافظ شده مایه گمراهی ایرانیان دانسته و گفته های حافظ را در هم و پریشان خوانده و با نوشتن این کتاب، به گفته خود، کوشیده تا زحمت ایرانیان را کم کند و چاره ای برای گمراهی شان بیندیشد. در این مقاله نگارنده با توجّه به مرقومات موجود در نقد کتاب مذکور و گزینش چند شعر حافظ که مدّ نظر آن کتاب است، با تکیه بر شروح معتبر دیوان حافظ، این غزل ها را بررسی کرده تا ثابت کند که گزینش حافظ در وزن و قافیه و واژه و محتوا و موضوع اشعار خود به هیچ وجه صدفه و اتّفاق نبوده و خود می دانسته چه می گوید و چه اراده کرده لذا چنان داوری های سرسری و عجولانه، بدون معرفت واقعی از خود حافظ و شعر و زبان او، نه خدشه ای بر پیکر مادّی و معنوی حافظ و کلامش وارد می آورد و نه چهره جهانی او را در چشم دوستدارانش مکدّر می کند. اشعارش همه دارای معانی عمیق و قابل توجیه و تفسیر و ناگفته ها درباره او همچنان بسیار است.
روایت پردازی شیوه ای کامل در خلق متون ادبی به ویژه آثار تعلیمی است. کلیله ودمنهو گلستاندر جایگاه دو اثر شاخص ادبیات تعلیمی از همین شیوه برای بیان مفاهیم بهره جسته اند. پژوهش حاضر به بررسی روایتگری ترس و خشم در حکایت هایی از این دو اثر پرداخته است که کنشگران انسانی دارند. در مقاله حاضر شیوه تجلی ترس و خشم و نحوه روایت پردازی با بررسی زبان روایت، شیوه کنش و بیان کنشگرانی که دو هیجان را نشان می دهند و نیز انگیزه ها و نتایج حاصل از دو کنش بررسی شده است. تفاوت هایی در زبان روایت، طبقه اجتماعی و جنسیت کنشگران و کنش پذیران و... در دو اثر مشاهده می شود که حاصل تفاوت دیدگاه دو نویسنده، هدف تألیف و خاستگاه متفاوت داستان هاست.
خاقانی از خلاقیت هنری ویژه ای برخوردار است. او توانسته در موضوعات پرشمار اشعاری ماندگار و بی بدیل پدید آورد. یکی از شاخه های اصلی هنرنمایی خاقانی مرثیه است. خاقانی بیش از شصت مرثیه سروده است که اغلب از شاهکارهای هنری او به شمار می روند. مراثی شخصی خاقانی در سوگ عزیزانش از مشهورترین و هنرمندانه ترین مراثی شعر فارسی هستند. خاقانی برای مرگ فرزندش، رشیدالدین، هفت مرثیه دارد که درشمار معروف ترین و عاطفی ترین مراثی ادب فارسی قرار گرفته اند. رنگ ها کارکرد روان شناختی ویژه ای در تصاویر این مراثی دارند. خاقانی با استفاده از سه رنگ سرخ، سیاه و زرد مضامین و تصاویر شاعرانه ای در این مراثی پدید آورده است. او با استفاده از رنگ ها، نه تنها به توصیف فضاها، شخصیت ها و حالت های مختلف اشیا و انسان ها پرداخته، بلکه در بُعد معنایی و تصاویر عاطفی نیز از آنها بسیار سود برده است. حضور پربسامد سه رنگ سرخ، سیاه و زرد در این اشعار شکل تصادفی ندارد و براساس روان شناسی جدید این انتخاب از ضمیر ناخودآگاه خاقانی سرچشمه گرفته است و می توان با توجه به روان شناسی رنگ ها دلیل بسامد هریک از آنها را مشخص کرد. براین اساس، در پژوهش حاضر سعی شده است، با درنظرگرفتن بسامد و کارکرد هنری هریک از رنگ ها، کارکرد روان شناختی آنها در مراثی خاقانی برای مرگ فرزندش رشیدالدین بررسی شود.