بیدل دهلویاز گویندگان بزرگ شعر عرفانیدر شبه قاره است که سبک هندیرا از تنگنایصورت، به فراخنایمعرفت رسانید. شعر میرزا عبدالقادر بیدل در عرصه غزل، ادامه تفکر مولانا جلال الدین محمد بلخیدر عرصه شمسیات اوست. هدف از نگارش این مقاله معرفیبیدل در عرصه غزل عرفانیاست. در نظر بیدل، همه تعینات و کثرت ها، در سیر رجوعیو عروجیانسان به وحدت باز میگردد و در سیر نزولیاو یعنیسفر از حق به خلق، همه کثرت ها و تعین ها را امریاعتباریمیشناسد که مجلایصفات آفریننده هستیاست. غزل هایعرفانیبیدل چون حماسه ایاست روحانیکه از عشق ورزیبه معشوق ازلیحکایت میکند. این غزل ها غالبا با تفکریسوررالیستیهم راه است، از این رو اصطلاحات عرفانیغزل هایبیدل که در قالب سبک هندیاست، غالبا بر فهم عاصیاست و نمیتوان ما بازایییا معادلیروشن برایآنها یافت، با این همه در این غزل ها شورینهفته است که قالب هایعروضیو ردیف هایفعلینیز بدان شور و حرکت مدد رسانیده است.
علی نامه حماسه منظوم پارسی است در مناقب و مغازی حضرت علی (ع) از قرن پنجم که به وسیله شاعری به نام «ربیع» سروده شده، این منظومه که در حدود دوازده هزار بیت است و به عنوان نخستین تجربه شعر حماسی شیعه اثنی عشری است، هم از نظر قدمت تاریخ حماسه های شیعی و هم از نظر در برداشتن نوادر لغات و ترکیبات فارسی کهن در کمال اهمیت است که تاکنون گمنام مانده و در کتب تاریخ ادبیات فارسی به آن اشاره ای نشده است. علی نامه از جهت سبک و بیان حماسی به خصوص در حوزه توصیف و تصویرگری و ابزارهای آن ارزش فراوان دارد. زیرا این عناصر، وسیله ای است برای ملموس و محسوس تر کردن صحنه های متنوع و مختلفی که در بستر شعر حماسی روی می دهد و به عنوان یکی از معیارهای سنجش کیفی اثر حماسی به شمار می آید. در شعر حماسی، توصیفات و تصاویر، با استفاده از ابزارهای خاصی از قبیل تشبیه، استعاره مجاز، کنایه و اغراق نمایانده می شود که معمولا در شعر حماسی، اغراق مبتنی بر تشبیه و اسناد مجازی است. بررسی نقش هر کدام از این ابزارها در شعر حماسی از دیرباز مورد توجه منتقدان و تحلیل گران آثار ادبی بوده است. در این مقاله ابتدا این منظومه به صورت مختصر معرفی و شناسانده می شود، سپس با مطالعه دقیق همه ابیات آن، نقش و جایگاه هر کدام از این ابزارها در ابلاغ پیام و میزان تناسبشان با شعر حماسی با ذکر شواهد مختلف شعری مورد بررسی قرار می گیرد. این بررسی نشان می دهد که سراینده این اثر از طریق مطالعه و نگرش به شاهنامه فردوسی، با روش ها و فنون زبانی و بیانی شعر حماسی و دقایق و ظرایف آن آشنا شده و به خوبی توانسته است در این زمینه اثر ارزشمندی را پدید آورد.
منابعی که در زبان فارسی راجع به ژانر موسوم به «داستانک» تالیف شده، به نسبت داستان کوتاه، بسیار اندک است. داستان نویسان ما به نوشتن داستانک بسیار کمتر از داستان کوتاه روی آورده اند در این مقاله، پس از تعریف نوع ادبی موسوم به «داستانک» نخست وجوه شباهت ساختار داستانک و داستان کوتاه تبیین گردیده و سپس عناصر این ژانر کمیاب، بر شمرده شده است. در بخش بعدی، تحلیل مبسوطی از داستانک «صفحه حوادث» نوشته داستان نویس معاصر علی قانع، به منزله نمونه ای موفق از این شکل ادبیات داستانی، ارایه گردیده است. در این تحلیل، استدلال شده که نویسنده با بهره گیری از توانمندی های این ژانر، توانسته است از برخی واقعیت های اجتماعی آشنایی زدایی کند و در واقع، این داستانک حکم تفسیری نقادانه از فرهنگ مسلط اجتماعی ما دارد که طی آن، نویسنده خو گرفتن به روزمرگی فاجعه و نیز رفتارهای خودمدارانه را مورد موشکافی نقادانه قرار می دهد.