"زبان ادبی، یکی از گونه های زبانی است که از ساحت تجربی و معنایی ویژه ای سخن می گوید؛ زیرا تنها در قلمرو متون معنایی و روابط کنایی و نمادینی زبان می توان ادبی اشیا را کشف کرد. آنچه حلاوت کلام ادیبانه به شمار می آید از همین لایه های زیرین و ژرف معنایی و احساسی ناشی می شود که در زبان بازتاب یافته است. یکی از دست مایه ها و ابزار کارآمد کلام ادیبانه که ظرفیتی گسترده در بیان نمادین تصاویر و مفاهیم دارد، «تمثیل» است که با بسامدی در خور توجه در مثنوی مولوی نمود یافته است. البته ساختار قصه های مثنوی به روشنی معلوم می دارد گوینده مفهوم نهفته و درونی آنها را مد نظر دارد؛ ترتیب عناصر و توالی حوادث و عبارات در حکایات تمثیلی مثنوی به گونه ای است که در اکثر موارد به دلیل هم سویی میان هنرمند و هنرپذیر، مخاطب را به مفاهیم نهفته در بطن حکایات راه می نماید. این جستار در پی پاسخ گفتن به دو سوال بنیادین است:
1. مفهوم دقیق تمثیل و ادبیات تمثیلی و حوزه های کاربردی این شگرد ادبی چیست؟
2. نحوه بهره گیری مولانا از ظرفیت های تمثیلی حکایات مربوط به پیامبر اکرم (ص) به چه صورتی بوده است؟
ملاک انتخاب حکایات نیز، برجستگی تمثیل در این گونه حکایات بوده است.
"
سوگنامه لیلی و مجنون رمانی است با عشقی شورانگیز که راه به مرزهای عشق مطلق می برد. «مجنون لیلی» مردی پاکباخته و صادق است که عشق را هم به طفیل غم عشق می خواهد. هر چند در دیوان او آثاری از کامیابی دو دلداده وجود دارد، عشق او معروف به عشق عذری است که عفت، کتمان و غمخوارگی و ناکامی از لوازم آن است. مجنون، متزلزل و ناشکیبا و خود کم بین است و لیلی، محکوم محیط حرمسرایی تازیان است که بر موقعیت مجنون فلک زده غبطه می خورد. این داستان بر اساس نوعی جبر است که قهرمان، تسلیم آن است. ابن سلام قربانی سوم، تلخکام به دیار عدم می رود. پدر مجنون در طلبش آواره بیابانهاست و پدر لیلی طیاره سوار راه غفلت و بر همزن روزگار لیلی. در این مقاله تراژدی لیلی و مجنون از دیدگاه سه شاعر بزرگ فارسی: نظامی، امیر خسرو دهلوی و جامی با توجه به دیوان مجنون و منابع عربی بررسی می شود در عین حال که در عشق عذری و حتی وجود مجنون به دیده شک نگریسته می شود.
تصور و ساختن نمونه های جاودانه، یکی از آشکارترین تلاشهای انسانی است که از نخستین لحظات زندگی، مرگ و زوال را به چشم می دیده، و همه مظاهر دنیا را در حال فرو ریختن می یافته است. یکی از مهمترین اشکالی که با جاودانگی و مفهوم بی نهایت پیوند دارد، نماد دایره است. در حقیقت انسان، مفاهیم جاودانه را در این شکل مجسم کرده است. این تجسم، گاه به صورت تصویری ذهنی و گاهی نیز به شکل نمونه های دیدنی درآمده است. از مهمترین ویژگیهای این نماد (همچون دیگر نمادها)، شناور بودن آن است؛ به همین سبب، در کسوتهایی گوناگون نمود یافته است؛ چنان که گاهی تجلی قداست می گردد، گاهی آفرینش کیهانی را تکرار می کند و گاهی نیز با اشیایی دیگر، گره می خورد و مفهومی یکسان را نشان می دهد. در این نوشتار، تلاش شده است تا ویژگیها، کاربردها و پیوندهای دایره با جاودانگی و مفاهیم دیگر، آشکار شود.
مرثیه پاره ای از پیکر ادبیات صدر اسلام به شمار می آید. اسلام با ظهور خود، باورها و اندیشه های تازه ای را به میان آورد که بازتاب آنها را می توان آشکارا در عرصه ادب و شعر و بخصوص مرثیه مشاهده کرد. این باورها و اندیشه های هدایتگر و نو نه تنها در درونمایه شعری، بلکه در شکل آن نیز تاثیر بسزایی گذاشته است؛ بدان گونه که به پیدایش معانی جدید نزد شاعران مرثیه سرا کمک کرده است تا بتوانند اشعاری پر محتوا و چه بسا متفاوت با مجموعه آثار گذشته ادبی خویش بسرایند. با توجه به این مقدمات، بررسی شباهتها، ارتباطها و تفاوتهای مرثیه در دوره جاهلی با صدر اسلام، ما را بیشتر به میزان تاثیرگذاری اسلام بر مرثیه سرایی آشنا می کند.
شاعران و نویسندگان فارسی هر یک به فراخور زمینههای فرهنگی و ادبی خود از ضربالمثل به طریق ارسال مثل بهرهگیری کردهاند. برخی شاعران تأثیرگذار ادب فارسی نیز کلام آنها خود در حکم ضربالمثل درآمده و امثال منظوم فراوانی از آنان در گنجینهی زبان و ادب فارسی به یادگار مانده است. یکی از شاعران بزرگ مولانا جلالالدین است که هم بسیاری ازمثلهای فارسی را به طریق ارسال مثل در شعر خود به کار برده و هم تعداد زیادی از ابیات و تمثیلهای او زبانزد عام و خاص شده است. در این مقاله کوشیدهایم حدود پانصد مثل از هر دونوع را استخراج و به ترتیب الفبایی بیاوریم. انتخاب این مثلها بر اساس شهرت و ضبط و درج آنها در کتابهای معروف امثال؛ نظیر امثال و حکم دهخدا، دوازده هزار مثل فارسی شکورزاده، فرهنگ امثال سخن دکترانوری و نظایر آن بوده است والاّ ابیاتی که قابلیتهای بالای مثلی دارند و یا حکمتی استوار در آن طرح شده در مثنوی کم نیستند. این تعداد آنهایی هستند که به شهرت بیشتری رسیدهاند. بیشترین امثال مولانا مربوط به مثنوی است ؛ازینروتنها امثال مثنوی را برگزیدیم. این تعداد مثل از مولانا وکاربرد آنها نزد مردم نشانگر عمق نفوذ کلام الهی و عرفانی مولانا در ذهن،زبان و ضمیر مردم است.
طنز بویژه طنز پس از مشروطه، عبارت از زبان انتقاد غیرمستقیم با بیانی خنده آور و اغراق آمیز از مفاسد و معایب و حقایق تلخ سیاسی و اجتماعی است و هدف آن اصلاح مفاسد و معایب. در میان طنزپردازان معاصر، ابوالقاسم حالت (1298-1371) یکی از پرکارترین و نامبردارترین آنان محسوب می گردد. وی با طرح دیدگاه های انتقادی نسبت به مسایل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی عصر پهلوی، خود را به عنوان یک طنز پرداز منتقد در عرصه ادب فارسی مطرح کرده است. در حوزه طنزهای سیاسی حالت، گذشته از درون مایه های قابل بحث، نکته قابل پژوهش این است که آماج های طنز او چه کسانی هستند و زبان طنز او نسبت بدانان چگونه است.در این مقاله ضمن اشاره به موضوع های سیاسی طنز حالت، به بررسی آماج های طنز سیاسی و نوع زبان آن پرداخته شده است.