کتابخانه همواره یکی از نهادهای مهم تشکیلات دربار سلسله های مختلف محسوب می شده و در ابتدا وظیفه آن گردآوری کتب از مناطق مختلف و تولید کتاب های جدید برای بهره مندی اعضای دربار و خاندان شاهی بوده است. با گذشت زمان و رواج تذهیب و تصویر و کتابت زیبا در امر کتابداری? بر اهمیت کتابخانه در چارچوب دربار افزوده شد و به تدریج وجه تزیینی بعضی از نسخه ها هم بر جنبه کاربردی آن پیشی گرفت و بدین ترتیب شماری از نسخه ها از اشیاء نفیس و گرانبهای دربار گردید. بدین سبب کتابخانه سلطنتی توسعه یافت و بخش کارگاهی آن اهمیت ویژه ای پیدا و شماری از هنرمندان برجسته از کاتب و نقاش و مذهب و مجلد و غیره را برای کتاب آرایی نسخه های سفارشی جذب کرد. بخش کارگاهی کتابخانه دارای دو قسمت کتابت خانه و صورت خانه بوده که بخصوص این دو قسمت از دوره ایلخانان به بعد به دلیل رشد و گسترش کتاب آرایی در دربار? تشکیلات و کارکنان و هنرمندان زیادی را جلب کرد و کانون اصلی هنرهای تصویری. خطاطی و تذهیب و غیره گردید. در این مقاله این دو جنبه مهم کتابخانه سلطنتی ایلخانان و جلایریان فحص و تتبع شده است.
اسلوب سیاه قلم از شیوه های هنری نگارگری ایران است که از همان ابتدای رواج نگارگری شماری از نقاشان با این اسلوب شروع به کار کردند و آثاری پدید آوردند که امروزه جزو بازمانده های هنر نگارگری ایران به شمار می رود . از نقاشانی که با این شیوه کار می کرده? طوریکه به سیاه قلم هم شهرت یافته? استاد محمد سیاه قلم? نگارگر مرحله نخستین مکتب هرات است . آثار متعددی از این نقاش به جای مانده و تفسیر ها و توجیه های گوناگونی را در بین هنر پژوهان جهان برانگیخته است. از اینها گذشته? می توان منشاء نقاشی سیاه قلم را در کارگاه هنری آل جلایر یا مکتب تبریز – بغداد سده هشتم هجری جستجو کرد. در دیوان اشعار سلطان احمد جلایر که در سال 798 ه . به وسیله میر علی تبریزی - واضع خط نستعلیق – کتابت شده? هفت تشعیر وجود دارد که با شیوه سیاه قلم کار شده است. این طراحی ها را به استاد عبدالحی? نقاش دربار آل جلایر? نسبت داده اند. نگارنده در این مقاله پس از ارائه تعاریف این اسلوب به سیر تاریخی و تکوینی این شیوه در نگارگری ایران پرداخته و آن را از سده هفتم تا سده دهم هجری که جای خود را به شیوه آب و رنگ کاری می سپارد? باز کاویده است. در این بازکاوی بعضی از آثار نقاشان ادوار مختلف بررسی و ارزیابی شده است.
این مقاله کندوکاوی است برای یافتن و باز نمودن جنبه های گوناگون نظام آموزشی استاد_شاگردی در نقاشی دوره قاجار و تبدیل آن به نظام آموزشی آکادمیک یا مدرسه ای و همگانی شدن این نظام. فرضیه اصلی این مقاله هم بر این محور استوار است که تبدیل این دو نظام به یکدیگر و جایگزینی دومی به جای اولی، بر اثر فراهم آمدن اسباب و امکاناتی میسر شد که از ارتباط ایران با غرب فراز آمد و در حقیقت این تحول بازتابی سرراست از تعامل هنری بین ایران و اروپا بود و گرچه این تعامل از روزگار صفویان پدیدار شد ولی در دوره قاجار از همه جهت نفوذ و تاثیری چشمگیر بر جای گذارد. گفتنی است که این تبدیل و تبدل با حمایت دربار صورت گرفت و در حقیقت تحولی از فراز بود نه از فرود؛ ولی عوامل «فرود» و فرودست جامعه بیشترین بهره را از آن گرفت.
در این مقاله فرضیه نگارنده مبتنی بر این نکته بوده که با افول کتاب آرایی که تقریباً از اواخر دوره صفوی شروع می شود، پیکرنگاری به مثابه ابزاری برای کسب اعتبار فرهنگی و تبلیغ در باری شکل گرفته و نمونه آن وجود پیکرنگاری های متعدد از نادرشاه و جانشینان اوست که امروزه از این دوره باقی است. تناه کتابی که به دستور میرزا مهدیخان استرآبادی ، هنرپرور این دوره، کتاب آرایی شد، کتاب جهانگشای نادری است که ظاهراً محمد علی نقاشباشی دربار حدود سیزده نگاره بر ان نقش زده که جملگی در ارتباط با جنگ ها و پیروزی های نادر است. در کنار این پیکرنگاری ها و کتاب آرایی، نقاشی از نوع لاکی هم که از اواخر دوره صفوی شروع شده بود، بر روی قلمدان ها، قاب آیینه ها،صندوقچه ها ، روی جلد کتاب ها و غیره رونق بیشتری یافت و نقاشانی چون محمد علی، علی اشرف، محمد باقر و بعدها محمد صادق در این قلمرو آثاری ماندگار تولید کردند که امروزه در موزه ها و مجموعه ها ی خصوصی نگهداری می شود. دراین مقاله تلاش شده تا از لابلای متون و آثار برجای مانده ، نقاشی دوره افشاریه بازسازی و ویژگی ها و خصوصیات آن شناسانده شود..
امروزه نزدیک به یک قرن است که هنر پژوهان جهان درباره رضا عباسی هنرمند نقاش در باره شاه عباس مطلب می نویسند و هنر پژوهان در نیمه اول قرن 20 رضا آقا رضا و رضا عباسی را سه تن مجزا فرض و درباره او و آثارش قلم فرسایی کرده اند در نیمه دوم این قرن آثار هنر پژوهانی چون سچوکین و انتونی ولش و شیلا کنبی منتشر میشود و این محققان به رفع اشتباهات محققان پیشین می پردازند و این نتیجه حاصل می شود که این سه تن یک نفر هستند در قالب سه اسم و رقم بخصوص تک نگاری محققانه کنبی در باره آثار و احوال رضا عباسی به طور مستوفی کارستان و زندگی او را می پژوهد و نتایح در خور شایسته پیش رو می نهد در این مقاله نگارنده از برای اثبات یکی بودن این سه تن به شواهد تاریخی و تاریخنگاری دیگری نیز اشاره می کند و بر این نظر تاکید می ورزد که رضا آقارضا و رضا عباسی سه اسم و رقم هستند در قالب یک قلم.