سید امیر منصوری

سید امیر منصوری

مدرک تحصیلی: استادیار دانشکده معماری، پردیس هنرهای زیبا، دانشگاه تهران، ایران.

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۱۳۰ مورد.
۱.

مقایسه نقش دو رویکرد منظر و برنامه ریزی در ارتقاء کیفیت سکونت در ایران با تکیه بر مسکن مهر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: کیفیت سکونت رویکرد منظر رویکرد برنامه ریزی مسکن مهر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹ تعداد دانلود : ۶
مسکن مهر امروزه با بحران جدی کیفیت سکونت روبه روست که ریشه های آن را باید در نظام برنامه ریزی آن جست وجو کرد. رویکرد برنامه ریزی مسکن در ایران - رویکرد متولی -که تحت تأثیر رخداد جنبش مدرنیسم اروپا در قالب طرح های جامع و تفصیلی ظهور کرده، به واسطه نگرش خاص خود به فضا و جهان بینی اتمیستی، سبب این بحران است. در مقابل رویکرد منظر با نگرش «کل نگر» ارتقاء کیفیت سکونت را در گرو نظامی از فضا می داند که متضمن کیفیت بخشی در قالب معیارهایی دوگانه ادراکی-مادی است. این پژوهش درصدد مقایسه مؤلفه هایی است که بر کیفیت سکونت در دو رویکرد «برنامه ریزی» و «منظر» اثرگذار بوده و سؤال اصلی پژوهش نیز چنین است که چه نسبتی میان مؤلفه های مؤثر بر کیفیت سکونت در دو رویکرد منظر و برنامه ریزی در سطوح مختلف در ایران برقرار است؟ هدف این پژوهش دستیابی به راهکاری جهت ارتقاء کیفیت سکونت در مسکن مهر از طریق تحلیل مقایسه ای بنیان های نظری «رویکرد برنامه ریزی» به عنوان رویکرد متولی مسکن مهر و رویکرد منظر است. رویکرد انجام این پژوهش کیفی، متکی بر تحلیل نظری دو رویکرد منظر و برنامه ریزی و مقایسه مؤلفه های مؤثر بر کیفیت سکونت در آن ها است که از طریق قیاس و استدلال منطقی انجام می شود. ارزیابی داده های برآمده از دیگر مطالعات، از طریق تطبیق با مؤلفه های پیشینی و قیاس میان آن ها صورت می پذیرد. «رویکرد برنامه ریزی» به واسطه نگاه بخشی و جزءنگر خود به مؤلفه هایی از کیفیت در محیط سکونت نظر دارد که علی رغم اهمیت آن ها، نتوانسته متضمن کیفیت بخشی به محیط شود. رخدادی که در رویکرد منظر در قالب «سازمان فضایی»و ایجاد یک «کل» توأماً ادراکی-کارکردی، به وجوه مختلف نیازهای ساکنان پاسخ داده و از طریق آن موجب ارتقاء کیفیت سکونت خواهد بود. از این رو می توان با«اصلاح» شرایط محیط - و نه با نگرشی ایده آل نگر - با اتخاذ رویکرد منظر در راستای احیاء سرمایه های اجتماعی ساکن در طرح مسکن مهر گام برداشت.
۲.

سرمقاله: کمیته نما؛ انحراف سلیقه ای یک مطالبه دیرین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: کمیته نما سلیقه صورت هویت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۸ تعداد دانلود : ۵۵
قریب یک دهه است که ابتدا در تهران و سپس در شهرهای دیگر به تقلید از مرکز، کمیته های نما برای هدایت نمای ساختمان ها تشکیل شده است. این کار پاسخ به مطالبه ای به عمر چند دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود که ابتدا «هویت» و سپس «هویت ایرانی-اسلامی» را در شهر و معماری تمنا می کرد. افزایش حساسیت در «بازگشت به خویشتن» و آغاز «رنسانس اسلامی» در سال های نخستین تشکیل جمهوری اسلامی به برقراری جلسات متعدد دانشگاهی و مذهبی برای بررسی رابطه «سنت و مدرنیته» انجامید. در جریان مبارزات پیش از انقلاب، گسترش نارضایتی روشنفکران و انقلابیون از خودباختگی رژیم پهلوی در برابر غرب، فرح پهلوی سیاستگذار فرهنگی رژیم را به ایجاد جریانی مصنوعی و شکل گرا از تلفیق معماری مدرن با عناصر سنتی واداشت. نسلی از معماری یادمانی از قبیل موزه هنرهای معاصر و مدرسه مدیریت نتیجه این سیاست دربار بود. برای تئوریزه کردن این جریان کنفرانس «پیوند سنت و تکنولوژی» با حضور دست چینی از مشاهیر معماری ایران و جهان به ریاست فرح پهلوی در اصفهان برگزار شد. در عین حال، جریان رسمی معماری کشور و آنچه که از سوی بدنه حاکمیت در لوای الگو و قانون ترویج می شد، مدرنیسم مثله شده و بی محتوای متکی بر مصرف کالای لوکس و تقلید از صورت جریان های غربی بود. انقلاب اسلامی مطالبه احیای هویت تاریخی ملت ایران را نمایندگی می کرد. در سال های پیش از انقلاب اما، اقدام مؤثری در این زمینه به عمل نیامد. شرایط اقتصادی ناشی از جنگ و تحریم، نادانی مدیریت های مربوطه در کشور و قدرت گرفتن جریان های غرب گرا در بدنه اجرایی نظام مجالی برای پاسخگویی علمی و عمیق به مطالبه احیای هویت باقی نگذارد. در دهه ۹۰ به سفارش شهرداری مطالعه ای برای تدوین ضوابط نما انجام شد. روش مطالعه به رویه بولتن سازانی که احساسات مسئولان را با گزینش اخبار مدیریت می کردند، شباهت داشت. در شهر تهران که همزمان هزاران ساختمان در حال ساخت بود، چند نمونه خاص که شاید جز همسایگان آن ها کسی از وجودشان باخبر نبود، نماد گرایش به ابتذال جا زده شد؛ با بهره گیری از مطالبه اجابت نشده یک قرن گذشته در بازگشت به خویشتن، احکام خارق العاده و عجیبی صادر شد: استفاده از رنگ های مبتذل ممنوع؛ و برای دینی شدن دفترچه ضوابط، «منع نصب مجسمه در نما» هم به آن افزوده شد. هیجانی که این مطالعه جهت دار و سست بنیاد در مدیریت شهری برپا کرد، به سرعت به نهادسازی برای مداخله در خصوصی ترین بخش های جامعه انجامید. کمیته های نما برای تصویب نقشه نما که به مدارک فنی قبلی افزوده شده بود تشکیل شد. این کمیته فلسفه وجودی خود را صیانت از حقوق عمومی بیان کرد. از آن پس تا امروز کمیته نما در تهران و بسیاری از شهرهای ایران به ابزاری برای طولانی شدن صدور پروانه، گران کردن ساخت و تحمیل سلیقه اعضای کمیته به هزاران متقاضی پروانه بدل شده است. فرایند تغییر ضوابط مبتنی بر افزایش کمی جزئیات فنی و غیر مرتبط با مطالبه هویت ملی-دینی است. در این مدت جزئیات کم اثر و پیچیده ساختن موضوع نما با هدف توجیه ضرورت وجود کمیته به ضوابط اولیه افزوده شده است. نتیجه عمل کمیته در یک دهه فعالیت آن برای دستیابی به هویت ایرانی-اسلامی تقریباً هیچ است. این ادعا از تکرار مطالبه رهبری انقلاب در آخرین گزارش شهردار تهران به شورا (روزن انلاین ۲۳/۱۲/۱۴۰۲) در مورد حرکت به سوی هویت ایرانی-اسلامی در معماری شهری تأیید می شود. این خواسته بنیادین راهبرد چندبعدی و پیچیده ای است که با ساده سازی مسئله تحقق پیدا نمی کند. همان طور که فرح پهلوی نتوانست مطالبه هویت را با اقدامات روبنایی و یادمانی منحرف کند، کمیته های نما نیز جز نارضایتی حاصلی نخواهند داشت. ادراک هویت، به معنای فهم چیستی متداوم یک پدیده، وابسته به بقای هستی آن است. فهم هستی یک شهر که از خلال مواجهه و تجربه فضا به دست می آید، قبل از هر چیز وابسته به بقای مؤلفه های هستی بخش شهر است. اهمیت احساس وجود شهر از آن روست که مقدمه و شرط ادراک چیستی آن و فهم هویت است. در صورت بقای مؤلفه های هستی بخش شهر است که می توان در خصوص ویژگی های چیستی دهنده آن صحبت کرد. بازخوانی سنت رسول اکرم (ص) در ساماندهی به شهر یثرب و نامگذاری آن به عنوان مدینه النبی نیز حاکی از دقت و اصرار ایشان بر اولویت انتظام مؤلفه های آفرینش شهر بود تا صورت عناصر شهری. دانش مربوط به فضا و مکان نیز بر همین رویه و اصالت هستی شهر نسبت به چیستی آن برای دستیابی به هر سنخ از مطلوبیت صحه می گذارد. با این ترتیب به نظر می رسد کمیته های نما با حاکم کردن سلیقه اعضای کمیته به جای سلیقه مالک نه تنها قاعده «الناس مسلطون علی اموالهم» را مراعات نکرده اند، بلکه در دستیابی به هدف بزرگی که پیش رو قرار داده اند راه اشتباه پیموده اند. اینان بجای شناسایی و خوانش سرشت شهر و مؤلفه های اصلی پدیدآورنده آن و حفظ و بسط آن ها، یکسره به سراغ صورت شکل های شهری رفته اند تا مطالبه هویت کنند. ادراک هویت از شهر یعنی توان خوانش گذشته آن از صورت امروز شهر. احساس و فهم قرارگیری در مکانی که به واسطه معیارها و نگرش خاص آفریده شده و در طی زمان عناصر آن به تدریج رنگ زمانه گرفته اند؛ و تحول صورت ها چنان تدریجی و پیوسته است که حس جدایی افتادگی و بریدن از منشاء در ناظر پدید نمی آید. روشن است که مداخله در پدیده ای پیچیده و تا این درجه از اهمیت که در ساخت ادراک شهروندان اثر مستقیم دارد و علاوه بر مطالبه اجتماعی یکصدساله، مورد عنایت پیامبر گرامی اسلام نیز بوده و در سیره ایشان نقش پررنگی داشته، اولاً بسیار ضروری و ثانیاً نیازمند روش و دانش بنیان است. تصویر روی جلد از نمایی در شهر قم اگرچه به دوگانگی دو نمای سنتی و لجام گسیخته اشاره دارد، در عین حال به سرگشتگی این نسل و مدیریت شهری در ایجاد منظری هویتمند از شهر مطلوب خود صحه می گذارد. 
۳.

به کارگیری مؤلفه های بومی قلمرو در جهت افزایش تعاملات اجتماعی در مجموعه مسکونی نواب(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بلندمرتبه مسکونی ارزان قیمت تعاملات اجتماعی قلمرو کوچه مؤلفه های بومی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۰ تعداد دانلود : ۵۴
بیان مسئله: از بدو پیدایش و فراگیری ساخت بلندمرتبه های مسکونی، تعاملات اجتماعی به عنوان مؤلفه ای مهم و اثرگذار مورد دقت بوده است. با این حال در بسیاری از بلندمرتبه های ارزان قیمت عدم توجه به این موضوع باعث افزایش ناهنجاری ها و نابه سامانی های اجتماعی می شود.هدف پژوهش: هدف این پژوهش تبیین مؤلفه های قلمروی مستخرج از محله ایرانی به عنوان سازوکاری فضامند در جهت افزایش تعاملات اجتماعی در بلندمرتبه مسکونی ارزان قیمت است. پس از آن پاسخ به این سؤال که مؤلفه های بومی قلمرو در مجتمع نواب چقدر به کار گرفته شده و چقدر برای ساکنین ترجیح داده می شود، هدف بعدی این پژوهش است. روش پژوهش: محققین فراوانی مفهوم قلمرو را متأثر از زمان و فرهنگ می دانند. پس در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی به استخراج مؤلفه های قلمروی محله، به عنوان شکل فرهنگی سکونت ایرانی پرداخته می شود. در گام بعدی مؤلفه های مستخرج در قالب پرسش نامه ای از ساکنین مجتمع مسکونی نواب مورد سؤال قرار می گیرد.نتیجه گیری: باتوجه به نتایج پژوهش هایی که وضعیت تعاملات اجتماعی را در نواب بررسی کرده بودند و نتایج پژوهش موجود، سطح رضایت از تعاملات اجتماعی کم تر از متوسط بیان شد. با بررسی مؤلفه های به دست آمده قلمرو درصد کمی از ساکنین از وضعیت قلمروی موجود رضایت داشته با این حال بسیاری از آن ها علاقه مند به کارگیری مؤلفه های قلمروی در فضا بوده اند. در مورد تعاملات اجتماعی نیز با این که میزان نفرات کمی از تعاملات اجتماعی موجود راضی بودند هم چنان تعداد قابل توجهی تمایل به افزایش تعاملات اجتماعی داشتند. در این میان مؤلفه مرکزیت و مالکیت دو مؤلفه ای است که برای پرسش شوندگان در فضای مجتمع نواب بسیار کم تر ملموس و مشهود قرار گرفته است.
۴.

بی آبان آبادان

کلید واژه ها: یزد آب آبادانی آیه وجود خیر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰ تعداد دانلود : ۶
یزد حداقل در عصر ساسانی، در نقطه ای مرکزی در ایران در تقاطع دو راه اصلی کرمان-ری و فارس-خراسان پدید آمده است. ساختمان فلات ایران در این نقطه، یزد را در شمار شهرهای کم آب قرار می دهد. اگرچه با افزایش جمعیت و مصرف بیشتر، کم آبی یزد از مشکل به بحران تبدیل شده است. از شیرکوه که منبع آب یزد است تا شهر، ۴۵ کیلومتر فاصله است. شهرهای تفت و مهریز چندین قرن پس از یزد در نزدیکی شیرکوه احداث شدند. یزد اما در ابتدا قلعه ای بوده برای حفاظت و تأمین خدمات راه که تدریجاً گسترده شد. وزن زندگی اقتصادی و نظامی وابسته به دو راه باستانی آن قدر بود که تا امروز، علی رغم دوری از سرچشمه آب، همچنان یزد نسبت به تفت و مهریز شهر بزرگتری است با شاخص های تمدنی و فرهنگی بالاتر از متوسط کشور. از جمله مظاهر تمدن باستانی ایران که در یزد مورد توجه جدی واقع شد و به نمونه های عالی خود دست یافت، آب بود. آب در یزد، این شهر آباد ولی بی آب، با دو معنا جایگاه یافت: آیه وجود و نماد خیر. از یک سو به عنوان مظهر وجود و کمال (افسانه آناهیتا) بود، و از سوی دیگر نماد صفات وجود کامل که در زمین جلوه گر می شد. بُعد نازل و معقول نقش آفرینی آب نمایش های گوناگون برای جلب توجه مخاطب به صورت آب بود. نمادهایی که در عناصر طبیعی، نقوش هندسی، نقش های طبیعت، زبان، آداب و امثال آن به دست انسان ها ساخته و پرداخته شدند تا راوی چیستی های نافع و سودمند آب در زندگی مردم یزد باشند. این رویکرد ضرورت تداوم حیات در ناحیه کم آب و ابزار حفاظت آب است.بُعد عالی و حسی نقش آب در یزد، ایجاد موقعیت های مواجهه با آب بود؛ خود آب. به نحوی که مخاطب بتواند جلوه های مختلف از آب را لمس کند. مواجهه حداکثری با موجودیت آب با صورت های گوناگون دستور کار توسعه ارتباط هستی شناسانه انسان با آب بود. شناخت ظرفیت های آب و ابعاد مختلفی که بتوان برای لمس و درک آن ها زمینه سازی کرد. ابداع فضاها و موقعیت هایی که ناظر بتواند از منظر آن ها به آب نظر کند.معماری یزد مظهر مشهوری از ظرفیت فرهنگی-تمدنی این شهر است که در عین بی آبی و قرارگیری در ناحیه ای خشک و بی آبان (بیابان)، توانسته به شاخص های برتر آبادانی دست یابد. رشد خانه های حیاط دار به مرکزیت آب نمایی که جوهر معماری خانه محسوب می شود از این سنخ است. در مسیر قنات هایی که از زیرِ زمین عبور می کردند، هرجا ممکن بود ارتباطی با آب برقرار شد تا در پایاب ها مردم حول آب گرد هم آیند. گودال باغچه ّایی که زمین را می شکافت تا در عرصه حیاط، جریان آب را به مثابه جلوه عنصر مثالی پیش چشم ساکنان آورد. آب نمای عظیم باغ دولت آباد، در محیطی کم آب جز زمینه ای برای تأکید بر شکوه آب توجیهی ندارد. با دقت در پویش شکل گیری معماری در یزد می توان گفت معماری در این شهر بر اساس منظره پردازی از آب و مواجهه انسان ها با آب برپا شده است.عکس روی جلد از نگارنده مربوط به کوشک باغ پهلوانپور در مهریز نمونه ای از منظره پردازی با رویکرد حداکثری کردن مواجهه با آب و طبیعت است. حالِ خوبی که ناظر در این فضا به دست می آورد ناشی از غوطه وری در منظر از طریق مواجهه و لمس طبیعت است.
۵.

منظر سرزمینی: تبیین نسبت مفهوم سرزمین با منظر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: منظر سرزمین منظر سرزمینی پدیده ای عینی-ذهنی فضای انسان ساخت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸ تعداد دانلود : ۷
 منظر و سرزمین مفاهیمی اند که به ارتباط جوامع انسانی با محیط اشاره دارند. علی رغم کاربرد گسترده در پژوهش های مختلف، در برخی از موارد این مفاهیم به شکلی غیر واضح به جای یکدیگر استفاده شده اند که همین امر سبب ایجاد ابهام در نسبت مفهومی و همچنین کاربرد صحیح آن ها در پژوهش های علمی شده است. با درنظرگرفتن این مسئله، این پژوهش درنظر دارد با مطالعه مفاهیم منظر و سرزمین به تبیین نسبت این دو مفهوم به منظور استفاده صحیح از آن ها در پژوهش های آتی بپردازد. برهمین مبنا، این پژوهش به این سؤال ها پاسخ می دهد که چه تفاسیری از مفاهیم منظر و سرزمین در میان پژوهش ها مختلف وجود دارد؟ و براساس این تفاسیر چه ارتباط مفهومی بین مفاهیم منظر و سرزمین قابل تصور است؟ این پژوهش از نوع کیفی است و روش جمع آوری داده در آن مبتنی بر روش کتابخانه ای و جست و جو در پایگاه های داده داخلی و خارجی است که براساس بهره گیری از روش تحلیل محتوا مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. یافته های این پژوهش نشان می دهد، سرزمین ذاتاً یک منظر است و می توان آن را گونه ای از منظر دانست و تحت عنوان «منظر سرزمینی» مفهوم پردازی کرد؛ با این حال، این گونه منظر بزرگ مقیاس خود برآمده از مجموعه ای از واحدهای منظرین (منظرهای خرد) است که ادراک آن ها در کنار هم کلیت سرزمین و هویت آن را تشخص می بخشد. علاوه بر این، «منظر سرزمینی» به مفهومی متفاوت از «سیمای سرزمین» یا «آمایش سرزمین» اشاره دارد و بر خلاف آن ها با رویکردی کل نگر، ابعاد عینی-ذهنی سرزمین را مدنظر قرار می دهد و بر این موضوع تأکید دارد که سرزمین یک واحد تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، قومی و فرهنگی، اکولوژیک و ... است که مجموعه ای از صفات اساسی هویت دهنده وحدت بخش را در یک پهنه جغرافیایی سبب می شود.
۶.

خانه آسمانی

کلید واژه ها: خانه ایرانی سرپناه چهار صفه حیاط مرکزی آسمان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹ تعداد دانلود : ۵
در زبان فارسی، «سرپناه» رایج ترین واژه برای خانه است. پناهگاهی که برای حفاظت انسان ساخته می شود. ترکیب واژه سرپناه از دو جزء «سر» به معنای اصل و بالا و «پناه» به معنای حامی و پوشش تشکیل می شود. یعنی خانه، حامی اصلی انسان و نگهدارنده سر و ارزش او در برابر بیرون است؛ که هم شامل عوامل جوی مثل باد و باران است و هم شامل مخاطرات زمین و جنبندگان آن. فصل مشترک دو معنای مستتر در واژه سر، بالایی رتبه معنوی و موقعیت مکانی، پناه بودن خانه است. مفهوم پناه نیز وابسته به حفاظت و محصوریت است. بنابراین انتظار می رود که سرپناه نام سازه ای باشد که درون گرایی و محصوریت به منظور حفاظت از غیر، کمال خواهی و معناطلبی ویژگی آن باشد. این خروجی سازه ای است که از واژه شناسی سرپناه به دست می آید. صورتبندی این روند به سازه متراکم، بسته و درون گرایی ختم می شود که کاملاً نسبت به بیرون، چه به معنای همسایگی و چه به معنای محیط پیرامون بسته باشد. اما بررسی روند تکامل خانه در ایران با این صورتبندی تفاوت دارد. اطلاعات زیادی از نمونه های اولیه سرپناه و خانه ایرانی در دست نیست. تفسیر نمونه های اولیه سکونت که در غارهای ایران از جمله کرفتو در کردستان به دست آمده، مفهوم سرپناه را معادل فضای بسته، تودرتو، تنگ و جدا از محیط قرار می دهد. پس از آن کاوش هایی که در قدیمترین عرصه های باستانی پیش از تاریخ از جمله شهر سوخته زابل با قدمت ۵۰۰۰ سال به دست آمده نشان می دهد که همان مفهوم از خانه و سرپناه در این عصر جاری است. خانه ها با فضاهای تنگ و تاریک، چسبیده به هم برای حفاظت بیشتر، سرپوشیده، کم نور و بدون روزن های بزرگ به سوی بیرون ساخته شده اند. نقش حفاظتی و بسته خانه در این عصر همچنان معادل جدایی گزینی از بیرون، چه به معنای همسایگی و چه به معنای محیط است. آثار خانه های دوره تاریخی شامل ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی با عمری بیش از هزارسال، به استناد تغییرات کالبدی و فضایی، نخستین جهش های فلسفی در تعریف خانه و سرپناه نسبت به دوران قبل را نشان می دهد. فارغ از تحولات فنی ساخت و اندازه خانه که دستاورد کمال یافته در طی زمان محسوب می گردند، ظهور اندام های نوین در معماری خانه از تفسیرهای جدید مفهوم سرپناه در این عصر حکایت می کند. حیاط مرکزی و ایوان از آن جمله اند. بازشدن قلب خانه به سوی آسمان، در حالی که چهار طرف آن بسته و فضاهای خانه را تشکیل می دهد، دل انگیزترین خوانش از مفهوم نوین سرپناه است. در این تفسیر، جدایی گزینی از طبیعت و آسمان دیگر مصداق درپناه بودن نیست؛ ارتباطی خاص با دنیای والا و بالا که نه تنها با مفهوم حفاظت تزاحم ندارد، بلکه مبین رابطه ای تکاملی با آسمان است که خانه را در پناه آن توصیف می کند. این رویکرد تدریجاً الگوی اصیل معماری ایرانی را صورتبندی کرد که تا دوره معاصر نیز ادامه داشت. نمونه های اولیه را در الگوی خانه زرتشتیان در جندق و مزرعه کلانتر یزد می توان دید.الگوی حیاط مرکزی در دوره اسلامی تکامل یافت و در مناطق مختلف ایران نمونه های مختلف ایجاد کرد. نمونه های اولیه آن که با تغییراتی در اجزا در مناطق گرم و خشک از جمله فردوس و جندق تا عصر حاضر نیز ادامه پیدا کرد، خانه های چهار صفه را پدید آورد که واشدگاه میانی آنها، که بعضاً ساقه گنبد روباز را نیز در بر دارد، یک حیاط کوچک است که آسمان را قاب می کند. ساکن این خانه، در فضایی محصور نسبت به اطراف، با آسمان همزیستی دارد. بعید نیست که بتوان انتخاب رنگ آبی برای گنبدهایی که بر فضای اصلی معماری ایرانی برپا می شود را اقتباس از این منظر دانست. رواج زیبایی شناسی ترکیب دو رنگ خاکی و آبی در هنر ایران نیز می تواند محصول این فضاسازی باشد. نظام زیبا شناسی ایرانی چنان به الگوی حیاط مرکزی وابسته شد که آن را که از فضای زندگی و خانه به دست آمده بود، به مثابه جوهر و نقطه ثابت معماری به اغلب کاربری ها تسری داد. پس از آن بود که مدرسه و کاروانسرا، مقبره و مسجد و باغ و زندان نیز با این الگو نظام فضایی خود را پیدا کردند. معماری ایرانی محصور نسبت به همسایگی و گشوده نسبت به آسمان است. در بیرون روستای چَم در نزدیکی یزد در پای تپه ای که دخمه زرتشتیان بر بالای آن قرار یافته، مجموعه ای برای پشتیبانی از مراسم و آئین های بزرگداشت اموات احداث شده که فارغ از زمان ساخت، سیاق معماری مجموعه و نحوه استقرار آن در زمین حاکی از بقای جریان اصیل شکل یابی در آن است. در بخشی از این مجموعه بکر، خانه چهار صفه قرار گرفته که در میان آن پایه گنبدی روباز چهار ایوان صحن را به هم متصل می کند. در این حیاط جز آسمان که با اهل خانه زندگی می کند، چیز دیگری پیدا نیست. تکرار این منظر در حالی که هدف از ساخت خانه، ایجاد سرپناه با همه مفاهیم پیچیده و کمال طلب آن بوده، به تولید زیبایی شناسی خاص ایرانی نسبت به معماری خانه می انجامد که زیبایی را معادل حضور آسمان در فضای محصور معنا می کند. گشایش و محصوریت همزمان. این تضاد است که شیرینی خانه ایرانی را پدید آورده است. 
۷.

افزایش پایداری اجتماعی با احیای منظر پساصنعت (نمونه موردی: کوره های آجرپزی منطقه 19 تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: منظر پساصنعتی دستور زبان منظر کوره های آجرپزی شاخص های پایداری اجتماعی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۶ تعداد دانلود : ۵۶
 انتقال صنایع داخل شهری حاصل از دوران جهانی شدن صنعت از داخل بافت شهرها به خارج آن مانند آنچه که در منطقه 19 تهران رخ داده است، منجر به شکل گیری مناظر پساصنعت و همچنان مشکلات اجتماعی مختلف و متعدد برای محدوده این مناظر شده است. علی رغم این موضوع مناظر پساصنعت فرصتی برای احیای ابعاد زندگی شهری هستند ولی برنامه های شهری که تا به حال اقداماتی براساسشان در منطقه 19 انجام شده است، از جمله طرح جامع 1386 تهران و طرح تفصیلی منطقه 19 (1384) در رفع مشکلات و افزایش پایداری اجتماعی موفق نبوده اند. این مقاله در وهله اول به دنبال پاسخ به علت عدم موفقیت رویکردهای به کاربرده شده در افزایش پایدرای اجتماعی و در وهله دوم چگونگی احیای مناظر پساصنعت در جهت افزایش پایداری اجتماعی است. به همین جهت پس از مطالعه مفهوم منظر و منظر پساصنعت، دیدگاه های رایج نسبت به آن ها و بررسی پایداری اجتماعی، لایه های مختلف منظر نمونه موردی تحلیل و ادغام شده اند و در نهایت علت عدم موفقیت رویکردهای استفاده شده فعلی و پیشنهاداتی کلی جهت رفع مشکلات اجتماعی محدوده ارائه شده است. نتیجه تحقیق بر آن است که استفاده از تعاریف ناقص این مناظر باعث شکل گیری اقدامات صرفاً کالبدی و بی توجهی به هویت این مناظر پساصنعت، مخاطبین اصلی و نیازهایشان شده است. این در حالی است که مشکلات اجتماعی این محدوده نه تنها مرتبط با مسائل کالبدی بلکه تحت تأثیر مجموعه ای از ویژگی ها هستند و تعریف صحیح منظر با تأکید بر ماهیت عینی-ذهنی و کل نگری منظر، با بررسی ابعاد مختلف مناظر پساصنعت می تواند باعث ریشه یابی مشکلات محدوده شود. مشکلات عموم ساکنین اطراف کوره ها که مخاطبین اصلی آن ها هستند، نیازمند راهکارهایی همه جانبه با توجه به ریشه مشکلات است. 
۸.

سرزمین لافت، فرزند مرجان و تلو(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۶۱ تعداد دانلود : ۸۷
روستای لافت در جزیره قشم بر صخره ای از مرجان ها استوار شده که نخستین دلیل پیدایش روستا بوده است. شیب صخره در لبه ساحل عمقی را ایجاد کرده که به طور طبیعی اسکله مناسبی برای پهلوگیری لنج های بزرگتر است. این ویژگی برای انتخاب مکان روستایی که اقتصاد آن برپایه دریاست، کفایت می کند. صخره مرجانی زمین زیادی برای کشاورزی در اختیار ساکنان نمی گذارد. آنها نیز در انطباق حداکثری با طبیعت، از مزیت عمق آب در ساحل و امکان پهلوگیری لنج های بزرگتر، بهره می برند. بدین ترتیب لافت بندر مهم بازرگانی و ماهیگیری قشم می شود و مردمانش از کسب وکار پررونقی بهره می برند.  صخره مرجانی نه تنها زمین کشاورزی در دسترس ندارد، بلکه حتی عرصه ای مسطح برای خانه سازی نیز در اختیار نمی گذارد. از این رو خانه های لافت کوچک، و بافت روستا متراکم است. مالکان اما، سرخوش از ثروت ناشی از عمق آب در پای صخره مرجانی، معماری فاخری برپا کرده اند؛ به طوری که معماری لافت با بادگیرها و حیاط های مرکزی و مدیریت گردش هوا و جریان باد در اتاق ها و حیاط، نماد جزیره قشم و همپای معماری بوشهر و صنعا، یادآور خلیج فارس و دریای عمان است. این برتری نیز به برکت آن صخره مرجانی به دست آمده است. جنس سنگ مرجان با حفره های درون خود، ضمن مقاومت در برابر آب، همچون اسفنجی عمل می کند که لابلای سلول های خود انبارهای ریزی برای ذخیره آب دارد. این خاصیت علاوه بر وجود حفره های احتمالی زیرسطحی، بسان منبعی بی کران برای ذخیره آب عمل می کند. چنانچه میان صخره مرجانی با آب های شور دریا عاملی به عنوان حائل عمل کند که مانع از نشت آب شور به عمق صخره گردد و شاید اساساً جنس سنگ مرجانی این خاصیت را داشته باشد که نشت آب نداشته باشد و آنگاه می توان از ظرفیت حفره های درون سنگ برای ذخیره آب شیرین استفاده کرد. به نظر می رسد این همان کاری است که چاه های تلو در میانه صخره مرجانی و بر لبه بالایی بافت متراکم و یکپارچه روستا که بسان حدی غیرقابل خدشه و دست اندازی توسط فرهنگ دیرپای ساکنان حفاظت شده، صورت گرفته باشد. یک سوم بالایی صخره مرجانی، منطقه آبخیر لافت است. باران های موسمی که بر صخره می ریزند، در میانه صخره درون گودال هایی که آبخوان روستا هستند و مصنوعاً حفر شده اند به دام می افتند و همان جا از طریق بی شمار چاه های کوتاه و بلند به درون صخره مرجانی نفوذ می کنند و همان جا ذخیره می شوند. قدری از آن نیز پس از صاف شدن در حوضچه های آب انبار به داخل مخزن آن می ریزند تا برای استفاده زودرس در دسترس باشند. در گام اول چاه ها آب گیرهای روستا هستند، اما در ماه های گرم سال نقش عوض می کنند. آنها این بار چاه های آبدِه هستند که اهالی با سطل و طناب از آنها آب برمی دارند و تدریجاً ذخایر حفره های ریز مرجان ها را به مظهر چاه هدایت می کنند. نقش دوگانه آب گیری و آب دهی چاه های تلو آنها را در کنار صخره مرجان که عامل به وجود آورنده لافت بوده، به مهنترین نمود منظر روستا بدل کرده است. می توان گفت که تشخص روستای لافت وابسته به مرجان و تلو است. هر آنچه پس از آن از عکس ها و روایت های معماری روستا و هنر مردمان آن ظاهر می شود، به تبعات این دو سنگ بنای حیات و بقای روستاست. اگر آب شیرین کن ها بگذارند و این نظام را برهم نزنند.
۹.

عشایر مکان مند(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: شهر روستا عشایر مکان سیالیت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۵ تعداد دانلود : ۸۹
روستا و شهر تنها گونه های رسمی در طبقه بندی مکان زیست اجتماعی انسان است. این تقسیم دوره ای را شامل می شود که انسان اولیه از دوره گردی و غارنشینی دست کشید و به یکجا نشینی روی آورد. نام این دوره را انقلاب کشاورزی گذاشته اند که اساس آن بر استقرار و سکونت در محل ثابت است. از این پس، ثبات محل استقرار، جوهر رشد انسان و جامعه شناخته شده و نام محصول آن را تمدن گذاشته اند. تمدن به معنای دستاورد مدینه، مجموعه آدابی است که انسان شهرنشین به واسطه تقسیم کار و به دست آوردن زمان اضافی برای ارتقای فرهنگ و روابط خود تولید کرد. از آنجاکه حجم این آداب در شهر بیشتر از روستا بود، نام آن را تمدن گذاشت به تصور آن که محصول شهرنشینی اوست. در مقابل روستا و روستایی را نیز واجد نوعی عقب ماندگی و رشد نایافتگی دانست که مستند به محل زیست او بود. در این نوع نامگذاری، هر رفتار و ادب برآمده از محل شهر، چون حاوی سطح بالاتری از علم و تسلط بر طبیعت است، برتر از رفتارها و آداب روستایی است. می توان گفت که مقسم و جوهر تقسیم در این نامگذاری، نه امر کمالی که محل وقوع آن است. زیرا اطلاق تمدن به هر حرکت شهرنشینان در مقابل افعال روستانشینی مخالف عقل سلیم و درک کلی انسان است. این دقت روشن می سازد که اهمیت «محل» در طبقه بندی فهم بشر از امر کمالی و متعالی تا چه میزان زیاد است؛ طوری که به جای ارائه معیار مجرد و معنوی برای تبیین امر کمالی، از شاخصی استفاده کرده است که به معیار مادی (شهر یا روستا) منتهی می شود. در این رویکرد هر عمل برآمده از زندگی شهری مساوی برتری و نمود تمدن است؛ ولو با موازین عقلی و اخلاقی همسو نباشد. در مقابل این نوع نامگذاری، رویکرد قرآن در تفکیک قریه و مدینه است که به جای وابستگی آن به کثرت جمعیت یا نوع تولید، خصوصیات کمالی را مبنای تفکیک قرار داده است. «در قرآن واژه مدینه ۱۴ بار و قریه ۶۰ بار به کاررفته است ... در اصطلاح قرآنی همه آبادی های روی زمین با تابلوی قریه شناسانده می شوند، مگر این که با ملاک های ویژه ای سازگاری داشته باشند ... ملاک های قرآن در شناسایی شهر عبارتند از : صلاحیت فرهنگی اشخاص و حضور و سکونت پیامبری از پیامبران خدا» (رهبری، ۱۳۸۷). در منطق قرآن یک مکان در دو زمان مختلف با دو عنوان قریه و مدینه خطاب شده که تغییر عنوان ناشی از ماهیت عمل رخ داده در آن است. آن هنگام که رخداد ناقض رشد انسان و معیارهای کمالی بوده از عنوان قریه، و هنگامی که رخدادی کمالی در آن محل ذکر شده از نام مدینه بهره گرفته شده است. لذا مقسم قرآن در طبقه بندی مکان زیست انسان نه ناظر بر یکجانشینی یا اندازه محل، که مبتنی بر وضع اخلاقی آن است. اینجا می توان این نتیجه ضمنی را نیز به دست آورد که دو خطاب مختلف نسبت به یک محل به واسطه دو عمل مختلف منتسب به آن، مؤید ذی روح دانستن «محل» و به تعبیر امروزین آن، احتساب آن به عنوان «مکان» است؛ آن طور که دانش امروز، مکان و منظر را پدیده ای زنده، ذی روح و حامل معنایی می شناسد که ذهن ناظر از تفسیر و ادراک هم زمان«بیرون» به دست می آورد.تا اینجا دو منطق معارض برای بیان وجه تسمیه شهر و روستا معرفی شده است: اول اندازه و نوع اقتصاد، دوم عمل برآمده از اجتماع ساکن در آنها. اگرچه این بحث به خودی خود جذاب و واجد اهمیت و کارکرد فوق العاده است، اما دقت در انحصار مکان زندگی اجتماعی انسان به روستا و شهر، غفلت از یک گونه مهم و رایج سرزمین ایران و بسیاری سرزمین های دیگر است. نتیجه این خطا اتخاذ برنامه ها و انجام اقداماتی است که مخالف حقوق طبیعی، انسانی و ملی ساکنان آن است. کما این که در دوره معاصر ایران و از زمان رضاخان به این سو این خطا مستمراً تحت عنوان تخت قاپو یا اسکان عشایر جریان دارد. زندگی عشایری گونه سوم از زیست اجتماعی انسان است که بر خلاف شهر و روستا نه تنها وابسته به یکجانشینی نیست، بلکه شرط تحقق آن سیالیت «محل» زندگی این جامعه است. عشایر که بر مبنای اقتصاد مولد لبنیات شیوه سکونت و تولید خود را پایه گذاری کرده اند، به جای کشاورزی و وابستگی به زمین و نتایج قهری آن که یکجا نشینی و تولید وابسته به محل ثابت است، شیوه کوچ روی و بهره مندی از مراتع گسترده و پویا در پهنه سرزمین را مبنای نظام اجتماعی خود قرار داده اند. تولید لبنیات، گوشت، بافته ها و صنایع دستی معیشت آنها را سامان می دهد. روابط اجتماعی خود را با تعریف نظام ایلی و طایفه ای به شرحی که در مطالعات مختلف نگاشته شده سامان می دهند و بر اساس دو نظام اجتماعی و معیشتی مختص خود تمدن بزرگی را بنا کرده اند که مظاهر غیرمادی آن بر نمونه های عینی آن برتری دارد. خصائل سلحشوری، آزادگی، جوانمردی، طبیعت شناسی، وطن دوستی و بسیاری صفات اجتماعی و اخلاقی دیگر به حد کثیر در جامعه عشایری موجود است. با این وصف به دلیل بروز خطا در طبقه بندی مکان زیست انسان ها به شهر و روستا، و غفلت از گونه مکان های عشایری، گروه بزرگی از جامعه ایران در مسیر حذف قرار گرفتند. بلاهایی که تحت عنوان توسعه و عمران اما ناشی از انگیزه های قدرت مدار یا نادانی بر این جامعه تحمیل شده خسارت های انسانی و طبیعی بزرگی را رقم زده است. بیکاری و فقر فزاینده در مکان های عشایرنشین کشور که به ظهور آمار عجیب دو هزار نفر در انتظار حکم اعدام برای قاچاق مواد مخدر در شهرستان دلفان (ابراهیمی، ۱۴۰۲) انجامیده نتیجه این سیاست هاست. برای ملتی که هزاران سال تمدن کوچ رو را برپا کرده و در تعادل مثبتی با محیط طبیعی و انسانی خود به سر می برد، تحمیل یکجانشینی و آدابی که اساساً نمی شناسد، معنایی جز نابودی هستی و تمدن او ندارد. روش ارتقای زندگی عشایر، به رسمیت شناختن تمدن آنها و پرداختن به نیازهای آنان در تناسب با شرایط زندگی آنان است. عشایر ملت مکان مندی هستند که مکان را در گستره وسیع آن تجربه کرده و می شناسند و بر خلاف یکجانشینان، فهم عمیق تری از سرزمین و مکان دارند؛ چیزی که تمنای انسان امروز است.   
۱۰.

نسبت توسعه با مفهوم سرزمینی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: منظر سرزمین توسعه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۰ تعداد دانلود : ۱۰۴
سرزمین، قلمرو جغرافیایی یک قوم با سابقه تاریخی است. یک کل مادی-معنوی است. یک واحد است. در ذات خود محدوده ای دارد  و ساکنینی که فراتر از آن محدوده و برای غیر ساکنان آن جا، معنا ندارد. برخلاف آن، مفهومِ زمین است که به ماده نامحدود کرۀ  خاکی اطلاق می شود. هرجا، زمین است اما سرزمین حتماً محتاج ساکنان و تاریخ است تا پدید آید. محدودۀ سرزمینی، قلمرو ساکنان آن است و درک ساکنان از قلمرو است که به واسطه خاطرات و تجربه زیسته آنان، مفهوم سرزمین را می سازد. در نتیجه سرزمین  پدیده ای همزمان مادی-غیرمادی است. از آن سنخ موجوداتی که در فاصله میان عالم ماده و معنا شکل می گیرد و به تناسب مرتبه وجودی که از این حیث به دست می آورد، نقش ارزنده تری در زندگی انسان و جامعه ایفا می کند. سرزمین به دلیل دوگانه بودن   ماهیت آن که عینی-ذهنی است، قابلیت بیشتری برای تعامل با انسان در فرایند رشد او پیدا می کند. در آن حال که امر عینی و مادی   است، همزبان با جسم انسان به نیازهای زندگی مادی او پاسخ می دهد و در همان حال، به واسطه وجه غیرمادی و مجردی که دارد،   می تواند ارتباط بی واسطه با روح انسانی برقرار سازد. از این روست که مکان، نه فقط ظرف ظهور معنا، که خود معنا قلمداد می شود. افتراق و دوگانگی میان ظرف و مظروف در مقوله مکان قابل تشخیص نیست. لذا مکان در میان نیازهای انسان در جایگاه پر  اهمیت و همتراز نیازهای اولیه او جای می گیرد. در عین حال به دلیل وجه معنایی آن، در امتداد نیازهای عالی انسانی که نیازهای فرهنگی هستند نیز پیش می رود. در عمل برخلاف غالب نیازهای شناخته شدۀ انسان که در یکی از دو طبقه نیازهای جسمی (عینی) و روحی (ذهنی) قرار می گیرند، مکان به دلیل ماهیت دوگانه آن، در اقلامی مانند سرزمین، در طبقات مختلف نیازهای انسان جای  می گیرد. لهذا در مرحله برنامه ریزی همزمان با نخستین ضرورت ها که نیاز ایمنی است آغاز می شود و تا آخرین مطالبات انسانی که حس زیبایی و فهمیده شدن انسان است ادامه می یابد. ادبیات توسعه آنچنان که عرف است، مبتنی بر شاخص های اقتصادی شکل گرفت. واضعان اندیشه توسعه، نخست آن را در رونق  اقتصادی و تأمین زنجیرۀ نیازهای جسمی انسان قرار دارند. تأمین غذا و سپس سایر نیازهای رفاهی انسان در دستور قرار گرفت. در گام بعد، نیازهای اجتماعی انسان نیز معیار توسعه شد. فرصت های برابر، عدالت اجتماعی و شاخص های مؤید آن ها وارد ادبیات توسعه شد. یک مرحله پیشرفته تر، حفاظت طبیعت و زمین در معرض توجه توسعه قرار گرفت. در این مرحله پایداری، از جهت حفظ و  انتقال مواریث طبیعت به نسل های بعد، مهمترین صفت توسعه نامیده شد. رویکردهای مکمل این مسیر از جمله تاب آوری، خوانش های جدیدتری بود که مفهوم توسعه را کامل تر کرد. بررسی روند تحولات مفهوم توسعه از آغاز تا امروز نشان می دهد اگرچه در هر مرحله تعاریف و معنای توسعه عمق بیشتری نسبت به قبل پیدا کرده، اما منحنی تحولات پیوسته در سویه دنیای عینی قرار داشته است. وجه مشترک نیازهای جسمی، اجتماعی، حفاظت محیط و تاب آوری عینی بودن آن هاست. تا اینجا متعَلَقِ توسعه پایدار، عنصری عینی از قبیل عدالت اقتصادی، برابری اجتماعی، اکوسیستم و برنامه ریزی بوده است. طبعاً به دلیل ماهیت علوم مداخله کننده در تبیین مفهوم توسعه، که علوم تجربی و عینی است، معیارها، شاخص ها و روش های به کار گرفته شده نیز عینی باقی می مانند. ارزیابی تجربه رویکرد محض عینی به توسعه از عدم موفقیت برنامه های آن در تأمین رضایت انسان و جامعه حکایت می کند. بارزترین نمونه آن برنامه های توسعه شهری و روستایی است که اگرچه در ارتقای برخی شاخص های عینی موفق بوده اند، اما در تأمین رضایت ساکنان توفیق چندانی نداشته اند. تحقیقت زیادی بر اهمیت وجه ذهنی در حس مطلوبیت و رضایت انسان تأکید دارد. به موازات این نیاز، رشد معارفی که به پدیده های دوقطبی عینی-ذهنی می پردازد نیز در ادبیات توسعه تأثیرگذار است. تغییر در فهم مقوله های مهم زندگی انسان نمی تواند بی توجه به دگرگونی مفاهیم توسعه باشد. مکان و منظر از مهمترین دستاوردهای فهم جدید انسان در ایجاد تغییر بنیادی در دوگانه عینی و ذهنی دکارت و دنیای مدرن است. انسان اینک فهمیده است که مفاهیم میانی و مشترک میان دو قطب عینی و ذهنی نیز وجود دارد که اساساً از مهمترین و تأثیرگذارترین مقولات در تعریف زندگی و رضایت انسان است. لهذا در رویکردهای جدید به توسعه لازم است با توجه به تعریف های نو از موضوعات توسعه، از جمله سرزمین، دگرگونی های اساسی در واژه ها، مفاهیم و مصداق های برنامه ریزی به وجود آورد. به کاربردن واژه های اعتباری مانند منطقه، در برنامه ریزی منطقه ای باید جای خود را به مفاهیم حقیقی از جمله سرزمین، شهر و محله بدهد. در این خوانش از توسعه که مفهوم واقعی سرزمین شناخته شده و ارزش های آن رسمیت یابد، دیگر خوزستان عزیز در برابر هجوم توسعه گران انگلیسی و سپس تکنوکرات های ایرانی نفتی شاهد ازدست رفتن مزیت های تاریخی-جغرافیایی سرزمین خود نخواهد بود. انچنان که امروز خوزستان ثروتمند در اثر برنامه های نادرست توسعه نفت مبنا با ازدست دادن بسیاری منظرهای سرزمینی خود در ردۀ پائین ترین نواحی ایران از حیث توسعه درآمده و شاهد گسترده ترین مهاجرت ها به خارج از این خطه زرخیز هستیم. بی شک نادانی در قبال ارزش های مکانی و منظر سرزمین خوزستان در روند توسعه نفت مبنا در یک قرن گذشته مهمترین نقش را در افول رضایتمندی فرزندان آن خاک داشته است. 
۱۱.

بازشناسی مؤلفه های نظام بصری منظر شهری؛ عناصر و ارزش ها(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۷۸ تعداد دانلود : ۱۹۸
منظر شهری، پدیده ای عینی-ذهنی و حاصل ادراک انسان از ابعاد مختلف شهر در قالب کالبد، فعالیت و معناست؛ اطلاعات منظر شهری به عنوان پدیده ادراک شونده، با حواس مختلف انسان شامل بینایی دریافت می شود. بخش عمده ای از دریافت انسان  از محیط، به عنوان جزیی از فرایند ادراک، از طریق «دیدن» است. هرآنچه با دیدن فضا دریافت می شود، نظام بصری منظر شهری را شکل می دهد که به همراه اطلاعات دریافتی سایر حواس و در ترکیب توأمان با جنبه ذهنی (فهم فرد بر اساس تجارب، خاطرات، شرایط و ویژگی های فردی و اجتماعی) معنا می یابد و منظر شهری ادراک می شود. بخش عمده ای از پژوهش های نظام بصری منظر شهری، با تأکید بر «کالبد»، ویژگی های آن و سازماندهی اجزای آن انجام شده و کمتر به «فعالیت» به عنوان جزیی از منظر شهری که توسط انسان دیده می شود، پرداخته شده است؛ به همین دلیل ضروری است که به نقش فعالیت در شکل گیری نظام بصری منظر شهری نیز پرداخته شود. هدف این پژوهش، بازشناسی مفهوم نظام بصری منظر شهری با تبیین عناصر آن و نوع ارتباط آنها با یکدیگر است که با بررسی ارتباط نظری میان مفهوم منظر شهری و اجزای آن و تبیین مفهوم ادراک با تأکید بر اطلاعات دریافتی توسط حس بینایی انجام می شود. نتایج این پژوهش که به صورت توصیفی-تفسیری و با استفاده از مطالعات اسنادی و کتابخانه ای و سپس دسته بندی و استدلال منطقی انجام شده، نشان می دهد که مؤلفه های نظام بصری منظر شهری در قالب عناصر بصری (شامل کالبد و فعالیت) و ارزش های بصری (کیفیت اجزا و ارتباط آنها با یکدیگر شامل نُه کیفیت طبیعی بودن، راحتی و آسایش، خوانایی، سرزندگی و پویایی، زیبایی، انسجام و تداوم، هویت مندی، پیچیدگی و تنوع و زمینه گرایی) قابل تبیین است.
۱۲.

«نظریه شکل خوب فضای عمومی» مروری انتقادی بر معیارهای شکل گیری فضای عمومی کارآمد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: فضای شهری فضای عمومی فضای اجتماعی آسیب شناسی مرور انتقادی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۰ تعداد دانلود : ۱۱۵
بیان مسئله: علی رغم توافق کلی درباره ضرورت وجود فضاهای عمومی کارآمد برای بهبود ابعاد مختلف زندگی در شهر، در زمینه معیارهای شکل گیری فضای عمومی کارآمد به عنوان مفهومی همواره در حال تکامل یکپارچگی وجود ندارد. به نظر می رسد برخی از معیارهای برشمرده شده بنابر جزء نگری و بخشی نگری فلسفی، با سیر تحول این مفهوم از فضای شهری بر اساس تقابل توده و تهی به فضای ایده آل برای تحقق دموکراسی و شکوفایی حیات اجتماعی و موجودیتی فرایندی و رابطه ای همگام نیست. این مسئله نیاز به بازبینی تعاریف هنجاری «شکل خوب فضای عمومی» را با اتخاذ دیدگاهی کل نگر و دربردارنده ابعاد انسانی-معنایی فضا و اثرگذاری عاملیت های دیگر نظیر ویژگی های زمینه و نهادهای قدرت روشن می سازد.هدف پژوهش: هدف از نگارش این پژوهش، ارزیابی نظریات موجود درباره «فضای عمومی کارآمد» و ارتباط آن با سیر تحول معنایی و عملکردی فضا در حوزه عمومی شهر است. به گونه ای که ضمن ارائه تصویر کلی از روند تحول مفهوم میان رشته ای «فضای عمومی»، شکاف دانش در ادبیات نظری پیشین مشخص شده و با ارائه رویکرد مناسب تر، امکان پیشرفت و توسعه تئوری در این زمینه مهیا شود.روش پژوهش: به منظور ترکیب و نقد دیدگاه های پیشین و زمینه سازی برای مفهوم سازی مجدد در زمینه «فضا در حوزه عمومی شهر» از روش تحقیق مرور یکپارچه بهره گرفته شده است. اطلاعات به روش مطالعه کتابخانه ای براساس ساختار مفهومی مرور گردآوری شده و به روش تحلیل انتقادی و طبقه بندی مفهومی، تجزیه و تحلیل شده است.نتیجه گیری: تعاریف هنجاری-تجویزی فضای عمومی کارآمد با روند تحول تعریف محتوایی-توصیفی فضای عمومی همگام نیست. درنتیجه جهت گیری معرفت شناسانه نادرست به مفهوم فضا، معیارهای جزءنگرانه تنها به یکی از وجوه کالبدی و معنایی فضا یا جمع جبری این دو مورد توجه کرده و تصویری جامع از مفهوم چنددیالکتیکی و مورد مناقشه فضا در حوزه عمومی شهر ارائه نمی دهند. به گونه ای که علی رغم اشکال جدید ارتباط درهم تنیده انسان و شهر در لوای مفاهیم «مکان عمومی» و «فرایند شهری عمومی»، شاهد نوعی عقبگرد تاریخی به مفاهیم «فضای شهری» یا بازنمایی و تصویری گزینش شده از مفاهیم «فضای عمومی» و «مکان عمومی» هستیم. تعریف شکل خوب فضای عمومی بنابر ماهیت پیوسته در حال تحول و چندعاملیتی فضا، باید فراتر از دستورالعمل هایی درباره شکل دهی به فضا بوده و با تکیه بر رویکردی کل نگر و تدوین مجموعه راهبردها و قواعد منعطف و پارادیمی کل نگر، چندبعدی و چندمقیاسی و معادله ای چندمجهولی، فرایندهای پویای شکل گیری فضای عمومی را دربرگیرد.
۱۳.

بررسی توانمندی نحو فضا در شناخت نظام فضایی-اجتماعی مسکن معاصر نمونه موردی: خانه های تک واحدی اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۵۹ تعداد دانلود : ۱۴۹
بیان مسئله: نحو فضا به عنوان مجموعه ای از نظریات و تکنیک های مرتبط با شناخت پیکره بندی فضا و تأثیر آن بر شکل گیری روابط اجتماعی در محیط های شهری و معماری به کار گرفته می شود. در این پژوهش با بررسی نمونه هایی از مسکن معاصر اصفهان ضمن پی بردن به ساختار کلی مسکن معاصر این محدوده به این سؤال پاسخ داده می شود که آیا تحلیل های نحو فضا توانسته اند در درک رابطه میان پیکره بندی فضا و الگوهای رفتاری مؤثر بوده و ساختار فضایی-اجتماعی مسکن معاصر اصفهان را تشریح کنند؟ به نظر می رسد نحو فضا در درک روابط میان فضای مصنوع و رفتار ساکنین به طور کلی بسیار مؤثر بوده، اما نمی توان از نقش مهم ویژگی های منحصربه فرد هر فضا صرف نظر کرد. هدف پژوهش: این مقاله به میزان توانمندی نحو فضا در پیش بینی تعاملات اجتماعی مبتنی بر تحلیل نحو فضا در مسکن معاصر می پردازد. روش پژوهش: به منظور تحقق اهداف پژوهش، ابتدا پنج نمونه از خانه های تک واحدی که در دهه اخیر احداث شده اند به وسیله ترسیم گراف توجیهی و تحلیلVGA  مورد بررسی قرار گرفته اند. پس از آن به وسیله مصاحبه با ساکنین این خانه ها، نقشه الگوی های رفتاری بر مبنای مؤلفه های ایجاد تعامل تهیه شده و سپس به وسیله استدلال منطقی مورد قیاس قرار گرفته و نحوه ایجاد ارتباط میان پیکره بندی فضا و تعامل افراد در شکل گیری نظام فضایی-اجتماعی مسکن معاصر تدوین شد. نتیجه گیری: تحلیل نحو فضا در مقیاس کلان و به طور کلی می تواند در تعیین حریم و عرصه ها و شکل گیری رفتار بر مبنای روابط میان اجزای مسکن معاصر  به درستی عمل کند. اما در مقیاس خردتر و زمانی که رفتار مخاطب در رابطه نزدیک تر با اجزای فضا قرار می گیرد، از کارایی آن کاسته شده و تحلیل های محیطی مؤثرتر واقع می شوند.  
۱۴.

نحو منظر؛ سنجش منظر با شاخص منظرین(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۰۱ تعداد دانلود : ۱۲۱
تئوری نحو فضا روشی کمی و ملموس برای شناخت و تحلیل ساختار و یا پیکره بندی فضایی ارائه می دهد. این روش با وجود اینکه تکنیک نوپایی نیست، اما همچنان کاربردی و در حال تکامل است. در این راستا این پژوهش با ارائه روش نوینی از طریق شناخت ابعاد منظر، در صدد رفع برخی کاستی ها یا محدودیت های ساختاری و مفهومی نحو فضاست. با استفاده از دستاورد این روش می توان به تعریف واژه بدیع «نحو منظر» دست یافت. این پژوهش در پی پاسخگویی به این سؤال است که اگر به جای نحو فضا نحو منظر جایگزین شود، معیارهای شاخص و روش سنجش چه تفاوتی خواهدکرد؟ این پژوهش با هدف ایجاد آشتی بین تعریف منظر از فضا و الگوهای نحوی فضا، در صدد ایجاد امکان یک الگوی اختصاصی نحوی منظر، برای شناخت نحو منظر است. پژوهش بنیادین حاضر از لحاظ ماهیت از نوع کیفی با هدف کاربردی است. روند پژوهش به صورت روش ترکیبی از تحلیل محتوا (به صورت توصیفی و تحلیلی- تبیین قیاسی) است. با استفاده از روش تحلیل محتوا، مفاهیم نحو فضا دسته بندی شده و با مفاهیم منظر تطبیق یافته است. بر طبق نتایج این پژوهش، منظر دارای ابعادی است که در مفاهیم نحو فضا نادیده گرفته شده است. بخش عمده ای از فاکتورهای منظرین جدید که در سیستم نحوی نیستند، فاکتورهای معنایی به ویژه ذهنی-تفسیری هستند. این فاکتورها دارای شاخص های ارزشی هستند که باید وارد محاسبات گراف ساده نحوی شوند. به این منظور شبکه ای از شاخص های جدید منظرین را روی شبکه نحوی قرار داده تا نقاط پرارزش مشخص شود. شبکه جدید به وجود آمده، شبکه نحو منظر است. گراف حاصل از نحو منظر گرافی وزن دار است که از طریق ارزش شاخص های منظرین ضریب وزنی به خود گرفته اند. با اضافه شدن ابعاد جدید منظرین به نحو فضا، نحو منظر شکل می یابد که نسخه توسعه یافته و ارتقا یافته ای از نسخه های قبلی است.
۱۵.

رویکرد منظرین معماری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: باد معماری رویکرد منظرین بندر لنگه خانه فکری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۶ تعداد دانلود : ۷۷
باد را نازل کردیمتا کلاه از سرشان بردارد (سهراب سپهری، سوره تماشا)در بندر لنگه خانه ای است که از شاهکارهای معماری ایران است؛ «خانه فکری»، ناشناخته ای کمتر دیده شده، به ظاهر خانه ای متداول در فرهنگ غنی خانه سازی ایران است. از آنجا که اندام های نمایشی عظیمی همچون سردر رفیع، تزئینات اشرافی و آب نمای وسیع ندارد، کمتر دیده شده و بنابراین ناشناخته مانده است. اما در خانواده «معماری به مثابه نظرگاه طبیعت» یک اثر بی بدیل است. لنگه اقلیم گرم و مرطوب دارد، با فصل طولانی و سخت. معماری خانه فکری برای زندگی در این شرایط دو شرط لازم دارد: منظره دریا و جریان باد؛ و چند شرط کافی از جمله درون گرایی و پاسخ به عملکردهای متنوع مورد نیاز ساکنان. صورت بخشی خانه محصول تعامل شروط لازم و کافی است. برای آنکه دریا را ببیند، در فاصله ای دور از دریا در زمینی که برآمدگی ندارد، صفه ای ایجاد کرده تا بالاتر باشد و از صحن خانه منظر دریا در دیدرس ساکنان قرار گیرد. بدین ترتیب خانه نظرگاهی شده در برابر دریا به مثابه آیه ای از هستی، که پیش چشم اهل خانه آورده شده تا به عنوان عنصر منتخب طبیعت در مقیاس ملموس، رسالت حسامیزی و ادراک کلی هستی را برای ناظر برآورده سازد. این نخستین شرط برای نظرگاه شدن معماری است. فرصتی که امکان لمس طبیعت را فراهم آورد. به موازات این اقدام، برای تأمین آسایش جسمانی ساکنان خانه در اقلیم سخت لنگه، تأمین جریان باد و گردش هوا یک ضرورت است. این کار با فاصله دار کردن بخش های مختلف توده ساختمانی و با مجوف و توخالی کردن حجم ساختمان ممکن شده است. فاصله میان توده های پر، نه تنها معبر جریان هواست، بلکه به دلیل اختلاف فشاری که میان بالا و پایین معبر ایجاد می کند به افزایش سرعت هوا می انجامد و باد تولید می شود. این جدای از باد طبیعی محیط است که توسط بادگیرها به داخل اتاق هدایت می شود. باد مصنوعی ناشی از معماری توخالی (مجوف) خانه فکری، در فضاهای بیرونی و میان بخش های ساخته شده در جریان است. همان جایی که برای بهره وری بیشتر، ایوان ها و دالان های خانه ساخته شده تا در فصل طولانی و گرم لنگه، مکان آسایش و قرار ساکنان باشد. این نحو مداخله در فضا که مولد نسیم در فضاهای بیرونی و در سطحی پایین تر از ارتفاع باد محیط باشد، علاوه بر زیست پذیرکردن خانه، اقدامی پایدار و دائمی برای تعامل انسان با آیه ای از طبیعت است. باد در خانه فکری در مقیاس ملموس قرار می گیرد و ناظر، پیوسته نزول باد را حس می کند. این که خانه بیرونی و اندرونی داشته باشد تا علاوه بر سکونت به مثابه دفتر کار نیز خدمت دهد یا با منظره سازی گودال باغچه، جلوه دیگری از طبیعت را درون فضا آورد، از جمله شرط های کافی است که چیستی خانه را می سازند.صورت بخشی خانه فکری در هر دو سطح هستی شناسانه و چیستی شناسانه، ابتکارات خاص خود را دارد. در سطح اول انسان ساکن خانه را با دو آیه منتخب هستی، یعنی دریا و باد در تعامل دائمی قرار می دهد و در سطح دوم، نیازهای طبیعی و تاریخی ساکنان را در پرتو فرهنگ و تمدن تاریخی او شکل می دهد. محصول آن «قرار» هستی شناسانه با این «شکل» چیستی شناسانه، صورت بخشی منظرین معماری است که خانه فکری از نمونه های فاخر این رویکرد محسوب می شود.
۱۶.

نقش اسطوره ای-کارکردی چشمه علی دامغان در طول تاریخ(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: چشمه علی دامغان سه گانه فضای ایرانی ارزش های بصری ارزش های معنایی و اسطوره ای

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳۰ تعداد دانلود : ۱۷۱
مطلوبیت فضای مصنوع، تقدس و زیبایی آن در ایران وابسته به حضور سه عنصر آب، درخت، کوه یا چارتاقی است. اهمیت این سه گانه در هویت بخشی و معنادهی به فضاهای ایرانی مکان های مختلف آیینی، شهر و روستا و یا ابنیه معماری را تعیین کرده است. این پیوند عاملی در خلق مکان به عنوان نقطه شروع یک مفهوم، منبع حیات و هدف کاوش یک اجتماع در خلق رویدادهای دیگر است. درک معنا در یک مکان طبیعت مبنا، برآمده از محرک و وجوه عینی است. در این فرآیند فضا با عناصر آن شناسایی می شود و زمینه را برای بروز معنا در مکان فراهم می کند. چشمه علی دامغان از نمونه های کهن سه گانه فضایی ایرانی است که مفاهیم غنی از اعتقادات و باورهای مردم را در وجوهی عینی، هویت بخشیده است. مفاهیم آیینی و قدسی چشمه علی دامغان، در نقش رسانه بیان ارزش معنا با عواملی چون رویدادها، آیین ها، رفتارهای اجتماعی و آرایش فضایی، عمل می کند و حدود ارزشی و معنایی در مکان را تعیین خواهد کرد. معنای مورد بحث در این مکان به تولید مکانی مفهومی اشاره دارد که توسط افراد به عنوان یک نتیجه طبیعی از تعامل متقابل با محیط ساخته شده آنها به وجود آمده است. هدف اصلی از حفاظت مفاهیم سه گانه قدسی در این مکان، تلاش برای حفظ و تداوم یک رابطه مبتنی بر تجربه بین افراد و محیط آنها است که از طریق آن مفهوم معنا پدیدار می شود. این مطالعه در پی پاسخ به این سوال است که دلیل اهمیت و قداست مکان چشمه علی دامغان در طول تاریخ چه بوده است؟
۱۷.

نقش نحو فضا در تحلیل منظرین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نحو فضا تحلیل نحوی منظر رویکرد منظرین در تعریف فضا مؤلفه های منظر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۳۵ تعداد دانلود : ۱۸۵
نحو فضا نظریه و روشی است که با یک ساماندهی منطقی به شناخت پیکره بندی فضایی می پردازد و امکان تحلیل آن را میسر می سازد. در واقع نحو فضا با مطالعه فضا به صورت کمی، خصیصه های ذاتی فضا را به صورتی کمّی و ملموس بیان می کند. این امر باعث کاربردی تر شدن و اهمیت روزافزون این روش است. از سوی دیگر در حوزه دانش منظر، الگویی که بتواند با روش های محاسباتی و اندازه گیری قابلیت محاسبه هر دو بعد عینی و ذهنی منظر را داشته باشد وجود ندارد. با توجه به این که نظریه نحو فضا روش کمّی است که به کالبد صرف توجه ندارد بلکه به مسائل اجتماعی همچون فعالیت هم می پردازد، به نظر می رسد روش نحو فضا دارای قابلیت ها و ظرفیت هایی است که می تواند ما را در ارزیابی منظر یاری کند. این پژوهش در پی دستیابی به مؤلفه های اختصاصی منظر، جهت پرکردن خلأ ها و ضعف های روش های رایج اندازه گیری و مطالعه کمّی ابعاد عینی- ذهنی منظر و به دنبال پاسخ به این پرسش است که چگونه می توان از روش نحو فضا برای تحلیل منظر استفاده کرد؟  در این پژوهش با روش ترکیبی توصیفی و تحلیلی و تبیین قیاسی، ابتدا به تحلیل محتوا برای شناخت روش نحو فضا و نظریه و مفاهیم بنیادی آن پرداخته و در ادامه این مفاهیم در کنار مفاهیم منظری تحلیل و بررسی شده است تا میزان و نحوه کارایی نحو فضا در منظر حاصل شود. در نهایت می توان گفت، منظر پدیده ای عینی-ذهنی و توأمان است. خصایص منظر وابسته به ویژگی های عینی (کالبدی فضا) و ذهنی (معنا) است. عوامل ذهنی خود به دو گروه تجسمی و درام تقسیم شدند که قابلیت و روش های اندازه گیری و ارزیابی متفاوتی دارند. مؤلفه های تجسمی، به صورت انعکاسی و حسی ادراک می شوند و مؤلفه های درام وابسته به پردازش عقلی و ایجاد رابطه میان بخش های مختلف آن هاست. روش نحو فضا برای تحلیل برخی مؤلفه های منظر قابل استفاده و در برخی دیگر با نقصان همراه است. مؤلفه های عینی منظر به واسطه خصیصه نحوی خود با استفاده از روش نحو فضا قابل بررسی هستند؛ اما هر چه مؤلفه ها معنایی تر می شوند، روش نحو فضا برای شناخت و تحلیل فضا ناکارآمدتر می شود. 
۱۸.

تأثیر مؤلفه های ذهنی بر آنالیز نحو فضا با بهره گیری از گراف وزن دار (نمونه موردی: خانه هنرمندان تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نحو فضا حرکت طبیعی گراف وزندار همپیوندی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۸ تعداد دانلود : ۱۳۲
بیان مسئله : روش نحو فضای معماری به عنوان یکی از سامانه های منطقی پژوهش در دهه اخیر بسیار توسعه یافته است ولی با تمام مزایای آن نقدهای جدی نیز به آن وارد می شود. یکی از این نقدها کم توجهی به ویژگی های فردی و ذهنی محیط مصنوع و تمامیت وجودی انسان در فضا و قراردادن پیکره بندی فضا به عنوان اساس تحلیل الگوهای رفتاری است. سؤال اصلی پژوهش این است که چگونه می توان اثر چنین ویژگی هایی از فضا را همزمان با پیکره بندی فضا مورد بررسی قرار داد؟ در این مقاله فرض بر این است که با استفاده از گراف وزن دار به جای گراف ساده ارزش منحصر به فرد هر فضا تعیین می شود و نتایج حاصل دقیق تر و قابل استناد تر هستند. هدف پژوهش : هدف این مقاله، درنظرگرفتن تأثیر مؤلفه های ذهنی فضا در کنار پیکره بندی فضا بر حرکت و در نتیجه رفتار انسان در یک بنای معماری است. این تحلیل همزمان از وزن مؤلفه های ذهنی و آنالیز نحو فضا می تواند بخشی از نواقص روش فعلی در تحلیل های نحو فضا را برطرف سازد. روش پژوهش : تحلیل های این مقاله به دو روش کیفی و کمی صورت گرفته است. تحلیل هم پیوندی و تحلیل Agent-based به عنوان دو پارامتر مرتبط با موضوع مقاله به دو روش سازمان فضایی، خانه هنرمندان را بررسی کرده است. نخست به روش رایج و با بهره گیری از گراف ساده به وسیله نرم افزار «Depthmap» محاسبه شده و در روش دوم وزن مؤلفه های ذهنی به روش «AHP» تعیین شده و در محاسبات نحو فضا لحاظ شده است. در انتها به روش «دروازه شمارش» قابلیت استناد به نتایج قیاس شده است. نتیجه گیری : مقایسه دو روش ذکر شده نشان می دهد نتایج به دست آمده به وسیله گراف وزن دار توانسته است به صورت دقیق تری با جریان های حرکت در فضای خانه هنرمندان تطبیق داشته باشد.
۱۹.

بندر، منظر میراثی سرزمین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بندر دریا منظر تمدن دریایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۳ تعداد دانلود : ۹۳
ساحل شهر، بندر نامیده می شود. در زبان فارسی دو روایت برای این نامگذاری گفته شده : بُندَر که بار و بنه در آن می نهند (دهخدا)، و ترکیبی از بند (محصور) و در (درب) به معنای بند حوضچه مانند که دروازه داشته است. واژه بندر در زبان عربی وارد شده و جمع آن بنادر است. در زبان هندی و اندونزیایی به صورت بندرگاه وجود دارد. بنادر مختلفی در سراسر جهان است که نام آنها مرکب از واژه بندر است.  زندگی ساحلی به اتکای دریا برپاست. برای ساحل نشینان، دریا منشاء حیات و خزانه معناست. منظر دریا برای آنها که در کنار دریا خانه می کنند، فلسفه وجود شهر و بقای آن است. ربط زندگی با دریا، رمز این منظر است. نقطه تبلور ارتباط این دو، مرز همسایگی شهر با دریاست؛ دامنه رابطه شان اما، همه شئون زندگی آنهاست: فرهنگ، معماری، غذا، شغل، آئین، اقتصاد و جامعه. آنجا که معیشت وابسته به دریا شود، دور نیست که دریا منبع الهامات دیگر زندگی هم باشد. نمادها و نمودهای تعامل انسان با دریا در لبه تماس آن دو، که بندر است، ظاهر می شود. منظر بندر راوی این ارتباط است. شهرها و روستاهای بندری در دوران شکل گیری خود مظاهری از ارتباط های پیچیده و چندجانبه را در لبه تماس خود با دریا ایجاد کردند که عوام، همان ها را بندر می خوانند. در مقابل با توسعه شهرنشینی و گسترش تجارت وابسته به دریا و خدمات پشتیبان آن، یک بخش از کلیت بندر، که تأسیسات انبار و انتقال کالا بود، معادل تمامیت بندر و مالک این مفهوم تاریخی و فرهنگی تمدن انسانی شد. رشد بوروکراسی و قدرت گرفتن حکومت مرکزی به تشکیل سازمان بنادر و کشتیرانی انجامید که بی اعتنا به حقوق عامه و میراث تمدنی شهربندرها، با اتکا به منافع سازمانی و بهره گیری از قدرت، لبه تماس شهر با دریا را در تصرف خود درآورد و شهروندان را از منبع الهام و فلسفه وجودی شهر خود محروم کرد. در حالی که بندر، مظهر تعامل های قدیمی و آینده با دریاست و نمی تواند فقط به یکی از نقش های خود بپردازد، سازمان بنادر ایران با وضع قوانینی که جامع مصلحت و منفعت عامه نبود و بر اساس منافع بخشی نگاشته شده بود، حصاری ستبر دور خود کشید تا الزام قانون را برآورده کند؛ در حالی که این حصار سطح تماس شهر و دریا را نابود می کرد. مردم برای لمس دریا باید از شهر خارج شوند. دامنه دست اندازی به مرز دریا و ساحل تدریجاً فراتر رفت. حریم دریا هم در امان نماند. دریاخواری تحت عنوان تولید زمین و خشک کردن دریا به عنوان یک شیوه خلاق رایج گردید. مدیران تلاش کردند با جذب بودجه بیشتر هجوم بزرگتری به دریا کرده و با خشک کردن آن عرصه های جدیدی برای فعالیت به دست آورند. این رویه را شهرداری شهرهای بندری نیز با ساحل خواری تقلید می کنند. در منتهی الیه ساحل دیوار مرتفعی احداث می کنند و با پرکردن پشت آن سکویی مشرف به دریا می سازند و آن را زمینِ افزوده به شهر تلقی می کنند. با این کار مردم را از حس دریا درحالی که روی ماسه های ساحل قدم می زنند و موج آب پاهایشان را نوازش می کند، محروم می کنند. مردم را «از» دریا به «بَر» دریا می کشانند. گویی از خسارتی که به منظر سرزمین و منبع الهام شهروندان وارد می کنند بی خبرند. حفاظت از تمدن دریایی وابسته به تعامل دیرپای انسان و دریاست. نمی توان نادانسته و با روش های مهندسی تصرف های گسترده در محیط داشت. در تصویر جلد که بندر چابهار را نشان می دهد، اصالت فعالیتی بندر و خیابان دسترسی آن در لبه ساحلی و سطوح وسیعی که به بارانداز بندر اختصاص یافته آشکار است. همه اینها دخالت در لبه تاریخی و طبیعی تماس شهر و دریاست و حجابی بر تداوم ادراک شهروندان از سرزمین خود. آورده های کالایی دست اندازی به این گوهر گرانبها در قبال ازدست دادن فرصت های تمدن سازی و تداوم هویت آن قدر ناچیز است که در اقتصاد کلان جامعه به هیچ می آید.
۲۰.

رسانه، روشی برای تغییر منظر شهری؛ تبیین مدل مفهومی اثرگذاری بر منظر شهری بدون مداخله فیزیکی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: منظر شهری رسانه تئوری پرورش یادگیری تداعی گرا عینی - ذهنی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۷۱ تعداد دانلود : ۱۸۴
منظر شهری به عنوان یکی از گونه های منظر، د انشی نوین است که محصول تفسیر جد ید انسان معاصر از مقوله فضاست که د ر آن فضا نه موجود یتی فیزیکی بلکه پد ید ه ای با ابعاد د رهم تنید ه عینی-ذهنی است. مطابق این تعریف هرگاه ساماند هی منظر مورد نظر باشد مقصود اثرگذاری بر کلیت این رابطه است با علم بر این موضوع که هرکد ام از این د و وجه بر د یگری اثر می گذارند . بااین حال بررسی اد بیات منظر شهری نشان می د هد که هنگامی که از ساماند هی منظر -تحول رابطه متعامل منظر- سخن به میان می آید ، تنها به اقد امات کمّی که همراه با مد اخله کالبد ی بر وجه عینی منظر اثر می گذارد اشاره می شود ، د ر صورتی که اگر منظر محصول رابطه متعامل د و وجه عینی و ذهنی تصور شود ، د ست کم د ر تئوری باید بتوان با اثرگذاری بر وجه ذهنی منظر نیز این رابطه را متحول کرد . این پژوهش د ر پی پاسخ د اد ن به این پرسش است که «چگونه می توان از طریق مد اخله ذهنی -بد ون مد اخله فیزیکی- بر منظر شهر اثر گذاشت؟» و نیز ارائه د اد ن یک مد ل مفهومی به صورت تئوریک که سازوکار تغییر منظر شهر را از طریق اثرگذاری بر ذهن شهروند ان توضیح د هد . این جستار به د نبال تد وین مد لی مفهومی با استعانت از مفاهیم پذیرفته شد ه موجود د ر سه حوزه د انش منظر، روانشناسی و رسانه است و از شیوه استد لال منطقی برای بیان وجود ارتباط میان گزاره های منطقی این حوزه ها بهره می برد . یافته های پژوهش نشان می د هد که مطابق تئوری پرورش چنانچه پیام های شرطی سازی با هد ف تغییر د ر منظر شهر ارسال شود که بر احساس و رفتار مخاطب اثر گذارد می تواند د ر صورت تد اوم بر نگرش و ذهنیت آن نیز اثرگذار باشد . از آنجا که با تغییر ذهنیت، یکی از د و مؤلفه متعامل منظر تحول می یابد ، د ر تئوری می توان انتظار د اشت منظر شهر، به عنوان محصول این رابطه، نیز متحمل تغییر شود .

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان