آرزو شمالی اسکویی

آرزو شمالی اسکویی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۱۳ مورد از کل ۱۳ مورد.
۱.

ارائه الگوی ساختاری پیش بینی پرخوری عصبی براساس استرس و تنظیم هیجانی با میانجی-گری گسستگی ذهن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: استرس پرخوری تنظیم هیجان گسستگی ذهن

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۲۵ تعداد دانلود : ۶۴۵
هدف پژوهش حاضر ارائه الگوی ساختاری پیش بینی پرخوری عصبی بر اساس استرس و تنظیم هیجانی با میانجی گری گسستگی ذهن بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن در پاییز سال 1398 تشکیل می دادند. روش نمونه گیری به شیوه در دسترس و حجم نمونه 370 نفر بود. ابزار پژوهش شامل مقیاس پرخوری (گورمالی و همکاران، 1982)، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجانی (گارنفسکی و همکاران، 2001)، مقیاس گسستگی ذهن (برنستاین و پاتنام، ۱۹۸۶) و مقیاس استرس ادراک شده (کوهن و همکاران، 1983) بود. برای تحلیل داده ها از روش مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد ضریب مسیر غیرمستقیم بین راهبردهای مثبت تنظیم هیجانی و پرخوری از طریق گسستگی ذهن، منفی و معنادار بود (01/0> p ، 100/0-= β ). ضریب مسیر غیرمستقیم بین راهبردهای منفی تنظیم هیجانی و پرخوری از طریق گسستگی ذهن، مثبت و معنادار بود (05/0> p ، 076/0= β ). ضریب مسیر غیرمستقیم بین استرس و پرخوری از طریق گسستگی ذهن، مثبت و معنادار بود (01/0> p ، 093/0= β ). بر اساس نتایج پژوهش حاضر می توان گفت زمانی که فرد به واسطه استرس وارد شده و بدتنظیمی هیجانی با گسستگی ذهن مواجه می شود، به پرخوری افراطی به عنوان سبکی از مقابله متوسل می شود.
۲.

مقایسه اثربخشی آموزش گروهی واقعیت درمانی با آموزش گروهی شناختی رفتاری بر همدلی و خودکنترلی زنان دارای تعارض زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: همدلی خودکنترلی شناختی رفتاری واقعیت درمانی تعارض زناشویی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۲۷ تعداد دانلود : ۱۷۶
هدف: هدف مطالعه حاضر مقایسه تأثیر آموزش گروهی واقعیت درمانی و آموزش گروهی شناختی رفتاری بر همدلی و خودکنترلی زنان دارای تعارض زناشویی بود. روش : طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون- پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان دارای تعارض و درگیری با همسر و مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 7 شهر تهران در سال 1398 بودند که از بین آنها با روش نمونه گیری هدفمند 60 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (هر گروه 20 نفر) جایگزین شدند. در ابتدا از هر سه گروه پیش آزمون به عمل آمد و پس از آن گروه آزمایش اول به مدت 8 جلسه آموزش مبتنی بر واقعیت درمانی (گلاسر، 2012) و گروه آزمایش دوم نیز به مدت 8 جلسه آموزش شناختی رفتاری (فری، 1999)، بک (2011)، نینان و درایدن (2004) را به شیوه گروهی دریافت کردند. در پایان از هر سه گروه پس آزمون به عمل آمد و پس از گذشت سه ماه یک آزمون پیگیری جهت اطمینان از نتایج حاصله به عمل آمد. ابزارهای جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه تعارض زناشوئی ثنایی و براتی، پرسشنامه های همدلی جولیف و فارینگتون و خودکنترلی تانجی و همکاران بودند. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره وتحلیل واریانس اندازه گیری مکرر نشان داد که هر دو آموزش گروهی مبتنی بر واقعیت درمانی و شناختی رفتاری اثر معناداری بر همدلی و خودکنترلی زنان دارای تعارض زناشویی داشتند ( P<0.01 ) . همچنین، روش شناختی رفتاری بر خودکنترلی مؤثرتر از روش واقعیت درمانی و روش واقعیت درمانی بر همدلی مؤثرتر از روش شناختی رفتاری عمل نموده است. نتیجه گیری : با توجه به تأثیر هر دو روش بر متغیرهای پژوهش، استفاده از این آموزش ها به وسیله روان شناسان و مشاوران در برنامه های روان آموزشی افراد دارای تعارض زناشویی توصیه می شود. همچنین با توجه به اثرگذاری بیشتر هر آموزش بر یک متغیر پیشنهاد می شود تا برنامه های آموزش زوجی براساس این یافته ها تنظیم گردد.
۳.

نقش میانجی خودشناسی انسجامی در رابطه بین مؤلفه های دلبستگی والدین با خودپنداره دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مؤلفه های دلبستگی خودپنداره خودشناسی انسجامی نقش میانجی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۲۶ تعداد دانلود : ۱۸۲
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی خودشناسی انسجامی در رابطه بین مؤلفه های دلبستگی والدین با خودپنداره دانش آموزان انجام شد. روش پژوهش توصیفی همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان دختر متوسطه اول شهر تهران و والدینشان در سال تحصیلی 1400-1399 بودند که از بین آن ها 446 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسش نامه های خودپنداره راج کمار ساراسوت، دلبستگی هازن و شیور، و خودشناسی انسجامی قربانی را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و روش تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که اثرات مستقیم سبک های دلبستگی (ایمن، اجتنابی و دوسوگرا) و خودشناسی انسجامی بر خودپنداره معنی دار بود. همچنین خودشناسی انسجامی در رابطه بین سبک های دلبستگی والدین با خودپنداره دانش آموزان نقش میانجی داشت. بر این اساس، سبک های دلبستگی والدین با میانجی گری خودشناسی انسجامی می توانند خودپنداره دانش آموزان را پیش بینی نمایند.
۴.

مقایسه اثربخشی واقعیت درمانی گروهی با درمان شناختی رفتاری گروهی بر رضایت زناشویی و خودکنترلی زنان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تعارض خودکنترلی درمان شناختی - رفتاری رضایت زناشویی واقعیت درمانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۳ تعداد دانلود : ۱۳۶
هدف: پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی واقعیت درمانی گروهی با درمان شناختی رفتاری گروهی بر رضایت زناشویی و خودکنترلی زنان دارای تعارض زناشویی انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون- پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمام زنان دارای تعارض زناشویی بود که در سال 1398 به مراکز مشاوره منطقه 7 شهر تهران مراجعه کرده بودند، که از میان آنها 60 نفر با استفاده از نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جلسات واقعیت درمانی به صورت گروهی هفته ای یک جلسه دو ساعته طی 7 هفته برگزار شد. جلسات درمان شناختی رفتاری به صورت گروهی هفته ای یک جلسه دو ساعته طی 8 جلسه برگزار شد. شرکت کنندگان جهت پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به مقیاس رضایت زناشویی انریچ (1982) و مقیاس خودکنترلی تانجنی و همکاران (2004) پاسخ دادند. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد اثر متقابل زمان * گروه ها موجب افزایش رضایت زناشویی و خودکنترلی (001/0=P) در گروه های آزمایش نسبت به گروه گواه شد. نتایج آزمون تعقیبی بنفرونی حاکی از تفاوت معنادار درمان شناختی- رفتاری و واقعیت درمانی با گروه گواه برای متغیرهای رضایت زناشویی و خودکنترلی بود. نتیجه گیری: به نظر می رسد واقعیت درمانی و درمان شناختی- رفتاری هر دو، به زنان متأهل با بهبود خودکنترل گری به آنها کمک می کند تا روابط زناشویی خود را بهبود بخشند.
۵.

مقایسه تطبیقی «تیپ های شخصیتی» در اشعار سیمین بهبهانی و غاده السمان بر اساس نظریه کارن هورنای(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تحلیل روانکاوانه تیپ های شخصیتی کارن هورنای سیمین بهبهانی غاده السمان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۱ تعداد دانلود : ۲۰۱
تحلیل روانشناختی شخصیت، یکی از رویکردهای اساسی نقد ادبی معاصر است. روانکاوان بزرگی چون فروید، یونگ و آدلر به بررسی روانشناختی شخصیت پرداخته اند. نظرها و آرای کارن هورنای، هم مبتنی بر اندیشه های فروید است و این مفاهیم را با اندک اختلافی که اندیشه های فروید در زمینه زیست شناختی دارد بسط می دهد. در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی به مقایسه تطبیقی اشعار سیمین بهبهانی و غاده السمان بر اساس نظریه تیپ های شخصیتی کارن هورنای پرداخته ایم. این پژوهش در صدد پاسخ به این سوال است که شخصیت دو شاعر مورد نظر با توجه به اشعارشان، با کدام تیپ شخصیتی روانکاوانه کارن هورنای قابل انطباق است. نتایج تحقیق نشان می دهد که با توجه بسامد زیاد موضوع عشق در اشعار این دو شاعر و دلزدگی از اجتماع، تیپ های شخصیتی این دو شاعر، مهرطلب و عزلت طلب است. هر دو شاعر در عرصه مضمون از کلیشه های اجتماعی روزگار و پارامتر های عاشقانه ای که زن را به انحصار و انقیاد می کشاند، بیزاری جسته اند و دنیای پیرامون را برای اصالت دادن به تجارب و احساسات زنانه، دنیای فاقد صلاحیت می دانند، بنابراین مطابق نظرات هورنای، این اجحاف، ظلم و فشار سبب پناه بردن آن ها به درون و انزوا و ایده آل گرایی شده است و از همین جاست که عشق یکی از آرمان های مطرح شده در شعر دو شاعر محسوب می شود.
۶.

اثربخشی روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده بر مؤلفه های استرس والدگری مادران دارای فرزند با اختلال طیف اُتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: استرس والدگری روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده مادران کودکان با اختلال طیف اُتیسم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۸ تعداد دانلود : ۱۵۹
زمینه و هدف: عوامل فراوانی می تواند باعث ایجاد استرس والدگری شود که داشتن فرزندی با اختلال طیف اُتیسم ازجمله آنها است؛ بنابراین، هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده بر مؤلفه های استرس والدگری مادران دارای فرزند اُتیستیک بود. روش: روش این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری سه ماهه، همراه با گروه گواه بود. جامعه ی آماری شامل تمامی مادران دارای فرزند با اختلال طیف اُتیسم شهر تهران در سال 1399 بود. از میان آنها 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه گواه ) 15 نفر ( و آزمایشی ) 15 نفر ( جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها، از پرسشنامه ی شاخص استرس والدگری )آبیدین، 1990 ( استفاده شد. گروه آزمایشی، مداخله روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده در 12 جلسه 60 دقیقه ای )هر هفته یک جلسه( به صورت فردی، دریافت کردند و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. برای تحلیل داده های پژوهش از تحلیل کوواریانس چندمتغیری یکراهه اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد، روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده بر مؤلفه های استرس والدگری )حس صلاحیت، دلبستگی، محدودیت نقش، افسردگی، روابط با همسر، انزوای اجتماعی و سلامت والدین( مادران دارای فرزندان با اختلال طیف اُتیسم تأثیرگذار بوده است. اثربخشی بعد از دوره پیگیری نیز حفظ شد ) 01 / .)P>0 نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت که روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده، راهبردی مؤثر در بهبود تمامی مؤلفه های استرس والدگری مادران دارای فرزند با اختلال طیف اُتیسم می باشد و می توان از آن به عنوان روش درمانی مؤثر بهره برد.
۷.

مقایسه اثربخشی روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده و طرح واره درمانی بر افسردگی و اضطراب مادران دارای فرزند مبتلابه اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اضطراب افسردگی اتیسم روان درمانی پویشی طرح واره درمانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۸ تعداد دانلود : ۹۶
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده و طرح واره درمانی بر افسردگی و اضطراب مادران دارای فرزند مبتلابه اتیسم انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری سه ماه و جامعه آماری شامل تمامی مادران کودکان اتیستیک مراکز آموزشی و توان بخشی شهر تهران در سال 99 بود. 45 نفر به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. جلسات روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده و طرح واره درمانی طی 12 جلسه 60 دقیقه ای، به صورت فردی، هفته ای یک جلسه برگزار شد. آزمودنی ها در مرحله پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری پرسشنامه افسردگی بک- ویرایش دوم (1996) پرسشنامه اضطراب بک (1998) را تکمیل کردند. داده های پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد هر دو روش روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده و طرح واره درمانی در مقایسه با گروه کنترل منجر به کاهش افسردگی و اضطراب شده است و این تأثیر در پیگیری نیز پایدار بود (01/0P<). ولی روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده در مقایسه با طرح واره درمانی افسردگی را بیشتر کاهش داده است. در مقابل تفاوت اثر دو شیوه درمان بر اضطراب در سطح (05/0P>) معنادار نبود. نتیجه گیری: نتیجه گیری شد روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده در مقایسه با طرح واره درمانی روش مؤثری برای کاهش افسردگی مادران دارای فرزند مبتلابه اتیسم است.
۸.

مقایسه اثربخشی فراشناخت درمانی و تلفیق فراشناخت درمانی با رویکرد روان درمانی تکامل نگر بر کاهش علایم افسردگی

کلید واژه ها: فراشناخت درمانی رویکرد رواندرمانی تکامل نگر افسردگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۱ تعداد دانلود : ۱۰۳
زمینه و هدف: افسردگی سومین علت اصلی از دست دادن سلامت غیرکشنده جهانی در سال 2017 مشخص شده است که بیش از 300 میلیون نفر را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار داده است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی فراشناخت درمانی و تلفیق فراشناخت درمانی با رویکرد روان درمانی تکامل نگر برکاهش علایم افسردگی انجام شد. روش پژوهش: روش گرداوری داده ها از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه با پیگیری دوماهه است. جامعه آماری پژوهش زنان مبتلا به افسردگی را شامل می گردد. تعداد 45 نفر از زنان مبتلا به افسردگی درمرحله اول براساس روش نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه آماری پژوهش انتخاب شدند و درمرحله بعد از طریق روش نمونه گیری تصادفی ساده در سه گروه فراشناخت درمانی (15 نفر)، تلفیق فراشناخت درمانی با روان درمانی تکامل نگر (15 نفر) و گروه گواه (15نفر) گنجانده شدند و پرسشنامه های افسردگی بک (1961) در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین نمرات افسردگی در دو گروه فراشناخت درمانی و تلفیق فراشناخت و درمان تکامل نگر تفاوت معنی دار وجود داشت که این تفاوت به نفع گروه تلفیق فراشناخت و درمان تکامل نگر بود (05/0>p ). نتایج همچنین نشان داد که بین فراشناخت درمانی با گروه گواه در نمرات افسردگی تفاوت معنی دار وجود داشت که این تفاوت به نفع گروه فراشناخت درمانی بود (01/0>p ). بین گروه تلفیق فراشناخت و درمان تکامل نگر با گروه گواه در افسردگی تفاوت معنی دار وجود داشت (01/0>p ). در نهایت نتایج نشان داد فراشناخت درمانی در نمرات افسردگی (01/0>p ) و تلفیق فراشناخت با درمان تکامل نگر در نمرات افسردگی (01/0>p ) اثربخش بود. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت فراشناخت درمانی و تلفیق فراشناخت با درمان تکامل نگر در کاهش نشانه های افسردگی اثربخش بود. همچنین تلفیق فراشناخت و درمان تکامل نگر نسبت به درمان فراشناختی در کاهش نشانه های افسردگی اثربخشی بیشتری داشت.
۹.

بررسی اثربخشی فراشناخت درمانی بر کاهش علائم افسردگی و تحمل سطح پریشانی در بیماران افسرده(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: فراشناخت درمانی علائم افسردگی تحمل پریشانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۳ تعداد دانلود : ۸۲
زمینه: شواهد پژوهشی حاکی از اثربخشی مداخله ی درمانی نوین، فراشناخت درمانی و ماندگاری پایدار اثربخشی آن در درمان اختلالات خلقی است. از طرفی مطالعات نوین، نقش میانی سطح تحمل پریشانی را در ابتلاء به انواع اختلالات روانی شایع تأیید می کنند. ازاین رو نیاز به انجام پژوهش های بیشتر و متنوع تری جهت بررسی اثربخشی فراشناخت درمانی در اختلال شایع افسردگی و بررسی سازه ی تحمل پریشانی دیده می شود. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی فراشناخت درمانی برکاهش علائم افسردگی و تحمل سطح پریشانی در بیماران افسرده انجام شده است. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون - پس آزمون و گروه گواه با پیگیری دو ماهه است. جامعه آماری پژوهش را زنان مراجعه کننده به کلینیک مشاوره پیشگامان امید در شهر ارومیه در تابستان و پاییز 1400 را شامل می شود که با مصاحبه و ارزیابی بالینی مبتلا به افسردگی تشخیص داده شدند. تعداد 30 نفر از زنان مبتلا به افسردگی در مرحله اول براساس روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه آماری پژوهش انتخاب شدند و در مرحله بعد از طریق روش نمونه گیری تصادفی ساده در 2 گروه فراشناخت درمانی (15 نفر) و گروه گواه (15 نفر) گنجانده شدند. پرسشنامه ی بازنگری شده افسردگی بک (1961) و تحمل پریشانی سیموئز و همکاران (2005) در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل شد. پس از جمع آوری اطلاعات، داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین گروه فراشناخت درمانی با گروه گواه در نمره های افسردگی (01/0 >P) و تحمل پریشانی(01/0 >P) تفاوت معنی دار وجود داشت که این تفاوت به نفع گروه فراشناخت درمانی بوده است. نتیجه گیری: این پژوهش با ارائه نتایج مثبت از اثربخشی فراشناخت درمانی در کاهش علائم افسردگی و افزایش تحمل پریشانی، به پزشکان و متخصصان بهداشت روان مبنی بر چگونگی استفاده از این روش درمانی نوین در برنامه های درمانی کاربرد دارد. این یافته ها می توانند به تصمیم گیری های کلان در حوزه سیاست گذاری بهداشتی و ارتقاء سلامت روانی جامعه کمک کنند. این پژوهش نقطه عطفی مهم در توسعه راهکارهای مؤثر برای مداخله در افسردگی و افزایش تحمل پریشانی داراست که می تواند به بهبود کیفیت زندگی افراد مبتلا و جامعه به طور کلان کمک نماید.
۱۰.

مقایسه قدرت ایگو و سرمایه روان شناختی در همسران معتادان بهبودیافته و همسران افراد غیرمعتاد

کلید واژه ها: قدرت ایگو سرمایه روان شناختی همسران معتادان بهبودیافته همسران غیر معتادان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۱
هدف از پژوهش حاضر شناسایی تفاوت قدرت ایگو و سرمایه روان شناختی در همسران معتادان بهبودیافته و همسران افراد غیر معتاد و روش پژوهش حاضر از نوع علی – مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه همسران معتادان بهبودیافته انجمن معتادان گمنام (NA) شهر تهران و همسران غیر معتادان شهر تهران در سال 1400 تشکیل دادند. نمونه پژوهش به تعداد 80 نفر (40 نفر همسران معتادان بهبودیافته و 40 نفر همسران افراد غیر معتاد) تعیین شد که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و ازلحاظ نظر سن، جنس، طول مدت ازدواج و تحصیلات همتاسازی شدند. افراد نمونه مقیاس قدرت ایگو مارکستروم (1997) و مقیاس سرمایه روان شناختی لوتانز (2007) را تکمیل نمودند.  پس از تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری، نتایج پژوهش نشان داد همسران معتادان بهبودیافته در مقایسه با همسران افراد غیر معتاد در مؤلفه های اراده، هدفمندی، شایستگی و مراقبت از متغیر قدرت ایگو میانگین نمرات بالاتری کسب نمودند. همچنین همسران معتاد بهبودیافته در مقایسه با همسران افراد غیر معتاد در مؤلفه های خودکارآمدی، تاب آوری و خوش بینی از متغیر سرمایه روان شناختی میانگین نمرات بالاتری کسب کردند. نتیجه گیری کلی حاکی از آن بود که بین همسران معتادان بهبودیافته و همسان غیر معتادان تفاوت معناداری در قدرت ایگو و سرمایه روان شناختی وجود دارد.
۱۱.

بررسی تطبیقی نظریه «احساس حقارت» و شیوه های مقابله با آن براساس روانشناسی فردگرای آدلر در اشعار شاعران زن ایران و عرب (سیمین بهبهانی، غاده السمان)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نقد ادبی روانکاوانه احساس حقارت آلفرد آدلر غاده السمان سیمین بهبهانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸ تعداد دانلود : ۱۴
نقد روانکاوانه، نقدی جدید و بینا رشته ای است که در آن پژوهشگر و یا منتقد، بر آن است تا جنبه های پنهان و یا زوایای مختلف رفتاری و نشانه های روانی موجود در یک اثر مورد نظر، اعم از ادبی و یا .... را بکاود تا بدین وسیله به تحلیل شخصیت نویسنده، هنرمند و یا اشخاص داستانی بپردازد. روان شناسی فردنگر به وسیله آلفرد آدلر پایه گذاری شده است و یکی از نظریه های موجود در این روانشناسی فردگرا، نظریه احساس حقارت است. در این مقاله که به شیوه توصیفی- تحلیلی بر مبنای سندکاوی و شیوه مطالعات کتابخانه ای صورت گرفته است، اشعار دو تن از شاعران معاصر ایران و عرب (سیمین بهبهانی، غاده السمان) بر اساس نظریه احساس حقارت مبتنی روانشناسی فردگرای آدلر مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد. نتایج تحقیق نشان می دهد که احساس حقارت موجود در اشعار سیمین بهبهانی و غاده السمان به علت تبعیض جنسیتی موجود در جامعه بوده است و مهم ترین مؤلفه ها و شاخصه هایی که بر اساس روانشناسی فردگرای آلفرد آدلر برای مقابله با احساس حقارت می توان در اشعار این دو بانوی شاعر دید، شامل مکانیزم های برتری جویی، علاقه اجتماعی، یاس و تنهایی، انزوا و کناره گیری؛ شکوه و اعتراض و عشق است.
۱۲.

ارائه الگو ساختاری اضطراب امتحان بر اساس طرحوارهای ناسازگار اولیه با میانجی گری ترس از ارزیابی منفی در دانش آموزان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اضطراب امتحان ترس از ارزیابی منفی طرحوارهای ناسازگار اولیه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷ تعداد دانلود : ۲۱
زمینه: اضطراب امتحان یکی از مشکلات روانی و تحصیلی رایج در دانش آموزان است که می تواند تأثیر قابل توجهی بر عملکرد تحصیلی، روحیه و رفتارهای اجتماعی آن ها داشته باشد. فهم عمیق تر از فرایندهای روانی اضطراب امتحان می تواند در ارائه راهکارهای مؤثر برای بهبود کارایی تحصیلی و بهبود کیفیت زندگی روزمره دانش آموزان کمک کننده باشد. با این حال در پیشینه این حوزه، تعاملات دقیق میان طرحواره ها، ترس از ارزیابی منفی و اضطراب امتحان به طور کامل مورد بررسی قرار نگرفته اند. هدف: این پژوهش با هدف ارائه الگوی ساختاری اضطراب امتحان بر اساس طرحوارهای ناسازگار اولیه با میانجی گری ترس از ارزیابی منفی در دانش آموزان شهر تهران انجام شد. روش: طرح پژوهش توصیفی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان پسر دوره متوسطه اول در شهر تهران بود که از این میان 500 دانش آموزان به روش نمونهگیری در دسترس در سال 1400 انجام شد. برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از سیاهه اضطراب امتحان (ابوالقاسمی و همکاران، 1375)، فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره یانگ نسخه سوم (یانگ، 2005) و فرم کوتاه مقیاس ترس از ارزیابی منفی (لری، 1983) استفاده شد. داده ها با ضریب همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار 24SPSS و AMOS نسخه 24 تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین طرحوار های ناسازگار اولیه با میانجی گری ترس از ارزیابی منفی با اضطراب امتحان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (0/01 >P). همچنین نتایج نشان داد مسیرهای مستقیم این پژوهش معنادار شدند و مسیرهای غیرمستقیم طرحوار های ناسازگار اولیه از طریق نقش میانجی ترس از ارزیابی منفی بر اضطراب امتحان معنادار بود. بر اساس یافته های این پژوهش، مدل اصلاح شده از برازش مطلوبی برخوردار بود (0/05 >P) و مدل نهایی ارزیابی شده از برازندگی مطلوبی برخوردار است. نتیجه گیری: نتایج نشان داد طرحوارهای ناسازگار اولیه از طریق نقش میانجی ترس از ارزیابی منفی بر اضطراب امتحان تأثیر معناداری دارند بنابراین، با توجه به این یافته ها می توان نتیجه گرفت که طرحواره ها علاوه بر تأثیر مستقیم بر اضطراب امتحان به واسطه ترس از ارزیابی منفی می تواند متغیر وابسته یا ملاک را تحت تأثیر قرار دهد. در نتیحه این یافته گام مهمی در جهت شناخت عوامل مؤثر بر اضطراب دانش آموزان دوره اول متوسطه شهر تهران است.
۱۳.

مدل یابی معادلات ساختاری بی صداقتی تحصیلی بر اساس ویژگی های شخصیتی با نقش میانجی هویت اخلاقی در دانش آموزان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بی صداقتی تحصیلی ویژگی های شخصیتی و هویت اخلاقی دانش آموز

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳ تعداد دانلود : ۱۳
زمینه: بی صداقتی تحصیلی نه تنها ارزش های اصالت و انصاف را خدشه می زند، بلکه محیط یادگیری را نیز تحت تأثیر قرار می دهد و از توسعه دانش و مهارت های واقعی جلوگیری می کند. فهم عمیق تر از فرایندهای روانی و شخصیتی در بی صداقتی تحصیلی می تواند در ارائه راهکارهایی برای ارتقای هویت اخلاقی و کیفیت زندگی تحصیلی دانش آموزان کمک نماید. علی رغم اهمیت این موضوع، در پیشینه این حوزه، تعاملات میان ویژگی های شخصیتی، هویت اخلاقی و بی صداقتی تحصیلی مورد مطالعه قرار نگرفته است. هدف: هدف از انجام این پژوهش بررسی مدل یابی معادلات ساختاری بی صداقتی تحصیلی بر اساس ویژگی های شخصیتی با نقش میانجی هویت اخلاقی در دانش آموزان شهر تهران بود. روش: طرح پژوهش توصیفی از نوع مدلسازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر دوره اول متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بود که از این میان 500 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای اندازهگیری متغیرهای پژوهش از مقیاس بی صداقتی تحصیلی (ویترسپون و همکاران، 2010)، سیاهه تجدید نظر شده پنج عامل شخصیت (کاستا و مک کری، 2008) و پرسشنامه هویت اخلاقی (بلک و رینودلدز، 2016) استفاده شد. داده ها با ضریب همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS نسخه 24 تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین ویژگیهای شخصیتی و هویت اخلاقی با بی صداقتی تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد (0/01 >P). همچنین نتایج نشان داد مسیرهای مستقیم این پژوهش معنادار شدند و مسیرهای غیرمستقیم ویژگی های شخصیتی از طریق نقش میانجی هویت اخلاقی بر بی صداقتی تحصیلی دانش آموزان معنادار بود. بر اساس یافتههای این پژوهش، مدل نهایی پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود (0/052=RMSEA و 0/05>P-value) و مدل نهایی ارزیابی شده از برازندگی مطلوبی برخوردار است. نتیجه گیری: از نتایج این پژوهش میتوان در راستای کاهش بی صداقتی تحصیلی دانش آموزان با در نظر گرفتن نقش متغیرهای ویژگی های شخصیتی و هویت اخلاقی کمک گرفت. از جمله اقداماتی که می توان در این زمینه انجام داد، برگزاری وبینارهایی با هدف بهبود وضعیت ویژگی های شخصیتی و هویت اخلاقی با کاهش گرایش به بی صداقتی و تقلب تحصیلی در دانش آموزان است و همچنین، مشاورین تحصیلی در صورت لزوم مداخلات آموزشی برای تقویت و ارتقای ویژگی های شخصیتی و هویت اخلاقی را تدوین نمایند

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان