بررسی مفهوم «همبستگی اجتماعی» در آراء و اندیشه های ابن خلدون و امیل دورکیم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نظریه های اجتماعی متفکران مسلمان سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
149 - 177
همبستگی اجتماعی به عنوان مهم ترین بخش یک پیوستگی جامعه، جایگاه ویژه و حائز اهمیتی داشته و علاوه بر کارکردهای ذاتی آن در اداره و انتظام بخشی امور اجتماع، وجود آن برای حفظ و ثبات نظام سیاسی- اجتماعی ضروری است. از این رو، مقاله حاضر در صدد است تا به بررسی و شناخت عوامل شکل دهنده آن در آراء و اندیشه های ابن خلدون به عنوان فیلسوف اجتماعی مسلمان و امیل دورکیم نظریه پرداز همبستگی اجتماعی بپردازد. لذا تلاش شده تا مسئله پژوهش در چارچوب رویکرد کارکردگرایی با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی و شیوه جمع آوری داده ها بصورت کتابخانه ای مورد بررسی قرار گیرد. با این فرضیه که « عصبیت » در اندیشه ابن خلدون و « روابط متقابل بین افراد در قالب تقسیم کار اجتماعی » در اندیشه دورکیم، اصلی ترین عامل همبستگی اجتماعی می باشد. همچنین نقطه آغازین هر یک از این دو اندیشمند، میزان تعامل و تأثیر و تأثر متقابل اعضاء در روابط و مناسبات اجتماعی بوده که بر حسب تکوین و تداوم نظام سیاسی و اجتماعی، دوری(چرخشی) بودن نظریه ابن خلدون و خطی بودن نظریه دورکیم را سبب می شود. شهرت ابن خلدون به عنوان مهم ترین متفکر اجتماعی جهان اسلام، بیش از هر چیز مرهون مفهوم عصبیت و جایگاه آن در دگرگونی های اجتماعی است که مراحل پنجگانه از تولد تا زوال را شامل می شود. از این رو، به نظر می رسد نظریه اجتماعی ابن خلدون از حیث دگرگونی اجتماعی و تأثیر آن بر تکوین و تداوم نظام سیاسی، از سنخ نظریه دورانی و کشمکش و نظریه اجتماعی دورکیم نیز از نوع نظریه تک خطی و تکاملی است.