مهرداد اکبری گندمانی

مهرداد اکبری گندمانی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۱۳ مورد از کل ۱۳ مورد.
۱.

بررسی نظریه های تربیتی کودک از دید برتراند راسل در حکایتِ طایفة دزدان گلستان سعدی (بابِ سیرتِ پادشاهان: حکایتِ چهارم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: راسل سعدی نگرش انتقادی مهارت انتقادی منش انتقادی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۷۸ تعداد دانلود : ۸۶۲
فلسفة تحلیلیِ تعلیم و تربیت، توضیح و تحلیلِ ساختارِ فکر از طریق تحلیل های منطقی و زبانی است. در نزد بسیاری از فیلسوفان تحلیلی، ایضاحِ گزاره های فلسفی از طریق تحلیلِ مفاهیم، راه گشای حل مسأله های تربیتی کودکان است. برتراند راسل (1872-1967م.) سهم بزرگی در تعلیم و تربیت کودکان داشته است. از آنجا که سعدی نیز به امر تعلیم و تربیت توجه شایانی داشته، در مقالة پیشِ رو، حکایتِ طایفة دزدان، محلِ سنجشِ آرای برتراند راسل با آرای سعدی شیرازی قرار گرفته است. در بررسی به عمل آمده، مشاهده شد که این دو تن در مواردی تربیتی اتفاق نظر داشته اند و در مواردی اختلاف نظر. این جستار به تبیین نظر این دو متفکر اختصاص دارد.
۲.

شگردهای قبض و بسطِ روایت در مثنوی معنوی (مطالعه موردی داستانِ دقوقی)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تداعی گره افکنی دقوقی قبض و بسط روایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۲۱ تعداد دانلود : ۷۲۳
تحلیل کارکرد روایی داستانی یکی از مهم ترین روش های شناخت داستان است. مجموعة حوادثی که در متن داستان رخ می دهند، شاکلة اصلی داستان را پی می ریزند. سیر بسیاری از داستان ها انتقال از یک وضعیت به یک وضعیت دیگر و سپس بازگشت به وضعیت پیشین است. هر عاملی که خواننده را در رسیدن به پایان داستان معلّق نگاه دارد، به نوعی آفریننده قبض و هر عاملی که سبب گشودگی و ادامه داستان گردد، به بسط روایی منجر می شود. مثنوی معنویبه سبب پیروی از ساختاری تو در تو و بهره گیری از شیوه داستان در داستان، یکی از نمونه های قابل توجه در به کارگیری این شگرد است. در این نوشتار داستان دقوقی (دفتر سوم) مورد بررسی قرار گرفته است. به نظر می رسد مولانا تحت تأثیر عوامل درونی و آموزه های اکتسابی، به گونه ای از روایت داستانی تمثیلی دست یافته و از همان طلیعه داستان (با عنایت به فضاسازی عرفانی، شیوة داستان در داستان و ...) روایت خویش را میدان گاه تداعی های پی در پی ساخته است. قبض و بسط های روایی خلق شده در این داستان، تعلیق هایی را رقم می زند که نتیجه آشکار آن، برانگیختن اشتیاق خوانندگان در رسیدن به پایان داستان است. شیوه کار در این پژوهش، پس از بررسی نحوه داستان پردازی در مثنویو تبیین تداعی و شاخصه های مهم آن، تقسیم تمامی ابیات این داستان به 3 مرحله آغاز، میانه و پایان و تحلیل چگونگی شکل گیری قبض و بسط روایی در این 3 مرحله بوده است.
۴.

بررسیِ تکنیک های تعلیق در داستاِن رس تم و اسفندیار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تعلیق کشمکش رستم و اسفندیار

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۳۰ تعداد دانلود : ۴۰۴
تعلیق، کیفیتی است که نویسنده برای واقعیتی که در شرفِ تکوین است، در داستانِ خود می آفریند و خواننده را مشتاق و کنجکاو به ادامه داستان می کند؛ ازین رو، هر حالتی، اَعم از کشمکش های داستانی، پیچیدگی، ابهام و ... که خواننده را به داستان، اشخاصِ داستان، سرنوشتِ آنان و روندِ ماجرا، حساس کند، در حوزه تعلیق قرار می گیرد. این امر، نه تنها از کسل شدن و بی حوصلگیِ خواننده می کاهد؛ بلکه، سببِ پویایی و تحرّکِ بیشترِ روایت نیز می گردد. یکی از داستان هایی که عنصرِ تعلیق، نقشِ مؤثری در سیرِ خطّی و طولی آن داشته است، نبردِ رستم و اسفندیار در شاهنامه است. در این داستانِ طولانی، عواملِ متعددی، سبب سازِ تعلیق شده اند که هر کدام به نحوی، به پویاییِ داستان، کمک کرده اند. در بررسیِ صورت گرفته، براعتِ استهلال، پیش بینی های رخ داده، کشمکش های درونیِ شخصیت ها، بازگشت های روایی، جزئی نگری در توصیفات، طولانی شدنِ گفتگوها و انواعِ آن(تک گوییِ درونی و حدیثِ نفس گویی و ...)، انواعِ تداعی های لفظی و معنوی(شیوه داستان در داستان، و ...)، همگی، از جمله ترفندهای تعلیق، در این داستان بوده اند که از سویی، سببِ تداومِ داستان و به تعویق انداختنِ پایانِ داستان شده اند و از سوی دیگر، اشتیاقِ خواننده را، برای درکِ چگونگیِ این روند، افزایش داده اند. در پژوهشِ پیشِ رو، پس از آشنایی با مفهومِ تعلیق و ویژگی های آن، به عناصر و شیوه هایی که نقشِ مؤثری در ایجاد تعلیق در داستان رستم و اسفندیار داشته اند، پرداخته شده است.
۵.

چشم اندازهای تازه ساختار بلاغیِ تشبیه در اشعار بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ساختارهای تشبیهی سنت سبک هندی بیدل دهلوی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۰۴ تعداد دانلود : ۵۸۴
شیوه نگرش و رویکرد شاعران و نویسندگان به جهان را در قالب آثار ادبی و از خلال دستگاه بلاغی آنها می توان مشاهده کرد. یکی از عوامل تأثیرگذار در شکل گیری و دگرگونی این دیدگاه ها و رویکردها تحولاتی است که جهان آنها را، در سطوح مختلف، دربرمی گیرد. یکی از ساختارهای مهم دستگاه بلاغی تشبیه است. در این پژوهش تلاش شده است تا نشان داده شود که چگونه ساختارهای تشبیهی بیدل، در پیوند با دیگر ساختارهای بلاغی، تحولات بافت های موقعیتی را در سطوح مختلف آشکار می کنند. از سوی دیگر، به این مسئله پرداخته شده است که دگرگونی های آشکار و پنهان در این دوره، چگونه افق های انتظار دوره های پیشین را تحت تأثیر قرار داده و گاه به پایه ریزی و شکل گیری افق های جدید منجر شده است. آثار بیدل در این میان به مثابه زمینه ای در نظر گرفته شده است که تا حد زیادی می توان تحولات درونی آنها را به دیگر زمینه ها، از جمله سبک هندی، بسط داد. با بررسی صورت گرفته مشاهده شد که بیدل نه تنها گاه از تشبیهات قدیمی ساختارهایی تازه خلق کرده است، بلکه با ایجادِ شبکه های زنجیروارِ تشبیهی، وفور تصاویر ترکیبی، ساخت تصاویرِ متعدد با استفاده از چندوجهی بودنِ واژه ها، تعاملِ تصاویرِ مرکزی و حاشیه ای و... ساختارهایی نو بنا نهاده است. همچنین، پس از بررسی بافت موقعیتی عهد صفوی، بافت زبانی سبک هندی، و ساختارهای رایجِ تشبیهی در آن سبک، در نهایت، به بررسی ساختارهای تشبیهی تازه و ویژگی های آن در اشعار بیدل پرداخته شده است.
۶.

ضرورت زشتی شناسی متون ادبی (مطالعه موردی یک غزل از حافظ)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: پیوند زشتی و زیبایی زشتی ضرورت تحقیق مفهوم زشتی در ادبیات نقد ادبی و فرهنگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۶۳ تعداد دانلود : ۶۳۱
«زشتی» مفهومی فلسفی است که در طول تاریخ، رویکردهای مختلفی به آن اتخاذ شده است. برخی آن را عدم و بعضی منفی، شر بنیادین، بی ارزش و بدشکل می پنداشتند؛ عده ای نیز آن را روی دیگر زیبایی و بخشی از هستی که قادر است وجوهی جدید از کل هستی را برملا سازد، می انگاشتند و بر نقش مثبت زشتی در برجسته کردن زیبایی تأکید می کردند. موضوع این مقاله ضرورت پرداختن به مفهوم زشتی در تحقیقات ادبی در قالب الگوی منسجم است. در این پژوهش، دلایل فقدان زشتی شناسی در تحقیقات ادب فارسی واکاوی و سپس فواید و کاربردهای زشتی شناسی توضیح داده شده و برای نمونه یک غزل حافظ بررسی شده است. نتیجه تحقیق نشان می دهد هرچند تاکنون حضور زیبایی شناسی در عرصه تحقیقات ادبی، غیبت زشتی شناسی را به دنبال داشته، درواقع زشتی شناسی روی دیگر سکه زیبایی شناسی است و بررسی این دو مفهوم جدا از هم نیست. در زشتی شناسی غزلیات حافظ، بسیاری از حقایق از دید شارحان و محققان پنهان مانده است؛ برای مثال کاربست زشتی شناسی در یک غزل حافظ گویای این است که غزل مورد بررسی برخلاف گفته برخی محققان، انسجام و یکپارچگی دارد. درنتیجه کاربرد نظریه زیبایی شناسی زشتی در بازنگری این اثر الزامی است.
۷.

تحلیل شیوه های مخالف خوانی در مقالات شمس از نگاهی دیگر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: سطوح انتزاع مخالف خوانی مقالات شمس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۵۶ تعداد دانلود : ۳۴۴
مقالات شمس یکی از معتبرترین متون منثور عرفانی است که بسیاری از سخنان نویسنده در آن، حاصل درهم آمیختگی و تلاقی امور مختلف در سطوح عینی و ذهنی بوده است. در این متن، همچون بسیاری از متون عرفانی دیگر، نظام دلالت گشوده است و این امر توان کشف و خلق افق ها و تجربه های تازه را در زبان به وجود می آورد. شمس نیز در بسیاری از موارد دیدگاه های سنتی مبتنی بر امور و سطوح معهود را درهم شکسته و با دیدگاهی متفاوت و چینشی متمایز، کارکردهای مجازی زبان را به خدمت گرفته و معناهای متفاوت تازه ای را خلق کرده است. پس از تحقیق صورت گرفته، مشاهده شد که نویسنده در نقش سوژه، برای دستیابی به سطحی جدید، گاه در ابتدا، چارچوب باور و یا اعتقاد مرسوم را شکسته است و سپس، با پیوندی که میان سطوح انتزاع جدید برقرار کرده، از مسیر پیشین منحرف شده و با فرایندی انحرافی و خوانشی مخالف، سطح تازه ای از معنا را خلق کرده است. زدوده شدن لایه های معنایی رایج در تفسیر آیات و احادیث، خلق معیارها و نگرش های تازه درباب اعتقادات و باورهای عوام، وارونگی و تقدس زدایی از امور مقدس از یک سو و تقدس بخشی به اموری منفور یا مهجور همگی از ویژگی های مخالف خوانی در مقالات شمس بوده است. روش تحقیق در پژوهش پیشِ رو، تحلیلی توصیفی بوده است.
۸.

تجربه کوچ و انعکاس آن در شعرهای عامیانه بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تجربه شاعرانه تجربه کوچ شعر عامیانه بختیاری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۱۵ تعداد دانلود : ۸۹۵
این مقاله در صدد پاسخ دادن به این پرسش هاست که تجربه کوچ چه تأثیری بر شعر بختیاری داشته است و اینکه این اشعار چگونه دنیای درون و بیرون یک ایلیاتی کوچنده را تعبیر و تفسیر می کند. در این جستار تلاش شده است تا آن بخش از وجوه صوری و محتوایی شعر بختیاری که از تجربه بزرگ و محوری کوچ شکل گرفته است تحلیل و بررسی شود و وجوه فلسفی و زیبایی شناختی این تجربه از خلال ابیات و سروده های عامیانه بازنمایی و تبیین گردد. مبنای نظری این پژوهش بر اساس کتاب هنر به مثابه تجربه نوشته جان دیویی شکل گرفته است که در آن از دو گونه تجربه نام می برد: «تجربه منقطع» و «تجربه کامل». در این نوشتار، به این مسیله پرداخته شده است که تجربه کوچ تجربه ای است که هر سال در فرمی نظام مند و آیینی تکرار می شود و تجربه ای کامل را شکل می دهد. حاصل آنکه این تحقیق نشان می دهد که تجربه کوچ به عنوان یک تجربه محوری و بزرگ، چگونه ذهن و عین انسان کوچنده را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد؛ به طوری که شعر عامیانه بختیاری، هم از حیث فرم و هم از نظر محتوا، تحت تأثیر تجربه کوچ شکل گرفته و بدین ترتیب دنیای ذهنی و نظام معرفتی و زیبایی شناختی انسان کوچنده را در فرمی کلی تر به شیوه زندگی او پیوند داده است.
۹.

نقش تداعی در ساخت یابی خلاقانه ی حکایت شیخ احمد خضرویه و گریه کردن کودک حلوا فروش(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بدخوانی خلاق تداعی عناصر داستانی مثنوی معنوی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۶۰ تعداد دانلود : ۳۰۳
یکی از بارزترین و فعال ترین ویژگی های مؤثر بر شاعران در زمان سرودن شعر، مسئله تداعی است. تداعی، فرایندی است که به صورت غیر ارادی، در ذهن ظاهر می شود و میان خاطرات، تصاویر، درونمایه ها و انباشته های ذهنی، ارتباط برقرار می-کند. از آنجا که آفرینش هر اثر ادبی جدید، مستلزم تخطّی و خروج از هنجار متون نافذ پیشین و خوانش خلاقانه آثار گذشته است؛ لذا، عنصر تداعی در ساخت یا بازسازی آثار ادبی، بویژه در جهت رهایی از اضطراب تأثیر آثار پیشینیان، نقش بسیار چشمگیری را داراست و زمینه های ایجاد بدخوانی خلاق را فراهم می کند. با عنایت به این که، جریان سیال ذهن و عنصر تداعی، از عوامل موثر بر ذهن مولانا، در زمان به نظم درآوردن حکایات بوده است؛ ازین رو، در پژوهش پیش رو، حکایتی از مثنوی معنوی مورد بررسی قرار گرفته است. بر طبق پژوهشی که انجام شده است، مشاهده شد که عنصر تداعی در تغییر دادن اصل موضوع حکایت، خلق درونمایه های فرعی، ترسیم فضایی بی زمان و بی مکان، نکره ذکر شدن شخصیت اصلی، نزدیکی شاعر از زاویه دید درونی به دانای کل، چند بعدی شدن شخصیّت داستانی و ... تأثیرات عمده ای داشته است و با تغییر سطح جدید، نسبت به سطوح ماقبل، سبب تغییرات عمده ای در حکایت مولانا به نسبت حکایات مبدأ شده است. در این پژوهش، پس از آشنایی با عنصر تداعی، شاخصه های آن، شناخت نظریه بدخوانی خلاق و اضطراب تأثیر، چگونگی تأثیر تداعی بر روند بدخوانی خلاق مولانا در حکایت شیخ احمد خضرویه و کودک حلوا فروش، بررسی شده است. روش تحقیق، توصیفی تحلیلی بوده است.
۱۰.

نقش کارکردهای تعلیمی در ساخت یابی حکایات مولانا(مطالعه موردی: حکایت درویش صاحب کرامات)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: درویش صاحب کرامات کارکردهای تعلیمی نقش معرف ساخت یابی حکایت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰۸ تعداد دانلود : ۴۹۳
بسیاری از حکایت های مثنوی، هم در سطح روایت و هم در سطح عناصر، وابسته به حکایت های دیگری هستند که پیش از مولانا آفریده یا ترکیب شده اند. یکی از عوامل مهم این وابستگی، پیوندهایی است که هر متن، بر پایه روابط بینامتنی، با دیگر متون برقرار می سازد. براین اساس، نقش مؤلف در جایگاه معرّف و معلّم نیز، می تواند باعث وابستگی به زمینه های فرهنگی و متنی دیگر شود. بدین سان مؤلف از اضطراب تأثیر دیگران می کاهد و با اتّکا به تعلیم جنبه هایی خاص از روایت های پیشین، دست به بدخوانی خلاق می زند. این پژوهش بر آن است که با شیوه توصیفی تحلیلی دریابد که چگونه کارکرهای تعلیمی، منجر به ساخت یابی حکایت تازه مثنوی نسبت به حکایات متون مبدأ شده اند؟ و دراین راستا، چه شگردهایی توسط مولانا به کار گرفته شده اند؟ نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان می دهد که مولانا درجهت اثبات مطالب تعلیمی خود، با دخالت هایی همچون ترکیب و تلفیق پیرنگ های پیشین، درجهت خودی سازی آنچه از دیگران اخذ کرده است، می کوشد. همچنینن شگردهایی چون افزودن درون مایه های تعلیمی فرعی در کنار درون مایه های اصلی دو حکایت منبع، قرارگرفتن شاعر (در نقش معلم) در نقاب شخصیت ها، به عنوان معرّف نگرشی خاص، تغییر زاویه دید، اطناب در گفتگوها و بیان مطالب تعلیمی به شیوه تک گویی ها و... از دیگر دخل و تصرف هایی است که مولانا درجهت دگرگون ساختن ساختارهای پیشین و ساخت یابی حکایت های خود به کار گرفته است.
۱۱.

تحلیل ساختار حس آمیزی در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: حس آمیزی سطوح انتزاع اخلال در سطوح انتزاع پیوند در نظام زبان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۵ تعداد دانلود : ۱۰۰
نظام دلالت در متن مغلوب، باز و قلمروی معنایی آن گشوده است. شاعر یا نویسنده، متأثر از بافت زبانی در این متون، به ادراکاتی تازه و کشف ارتباط هایی جدید دست می یابد که در پی انتقال از یک سطح به سطح دیگر، گاه اخلالی در سطوح انتزاع جدید رخ می دهد. ریزش، پاشیدگی معانی (از اصطلاحات ژاک دریدا)، چندبعدی شدن کلام و... مهم ترین خصلت های شاخص متن مغلوب هستند. غزلیات شمس نیز، از جملة این متون است. مولانا در بسیاری از اوقات، مغلوب حال خویش است؛ لذا شعر او گاه، خودبه خود دچار تناقض می شود و تنش میان اندیشه و صورت منحرف شده را فاش می کند. به دلیل شناوربودن پیوندها، تغییری که با دخالت سوژه در حدود مرزها و ساختارهای مرسوم، بر متن یا اُبژة در جایگاه متن ایجاد می شود، می تواند انحراف از سطوح پیشین و سنت شکنی از آن را در بر داشته باشد. انحرافی که در حس آمیزی ها نیز رخ می دهد، از یک سو وابسته به سطح پیشین است و از سوی دیگر، با ساخت یک سطح انتزاعی تازه، در پی کسب بیانی با هویتی نیمه مستقل است. در پژوهش پیش رو نحوۀ ساخت یابی حس آمیزی بررسی است. بر طبق پژوهشی که صورت گرفته است، مشاهده شد که از میان شیوه های مختلفی که منجر به پیوندهای جدید و انحراف در سطوح انتزاع می شود، کانونی شدن یک حس، استعاری شدن زبان، تأویل پذیر ساختن دلالت ها، عامیانه و گفتاری ساختن زبان، از جملة شیوه هایی هستند که در خلق حس آمیزی ها در غزلیات شمس، سهم بسیار چشمگیری داشته اند.
۱۲.

کارکردهای تداعی در بدخوانیِ خلاق حکایت درویش صاحب کرامات(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بدخوانی خلاق عناصر داستانی مثنوی معنوی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۳ تعداد دانلود : ۸۳
بدخوانیِ خلاق مبتنی بر ایده وجودِ رابطه ای موروثی میانِ آثارِ ادبی است؛ اما، نه رابطه ای بر پایه هم سویی و ادامه مسیرِ یکدیگر؛ بلکه، رابطه ای جدید متضمنِ دیالکتیکی بنیادین، میان بازشناسیِ قدرتِ گذشته و انحراف از جباریتِ آن. شاعرِ متأَخّر، با هدفِ کسبِ هویّتِ مستقل ادبی، با خارج شدن از زیرِ سایه پدر ادبیِ خود، حرکتی تدافعی را آغاز می کند که نه تنها، آن حرکت، جهت و رویکردی انفعالی ندارد؛ بلکه، در نهایت، به آفرینشِ هنری، ختم می شود. ترفندهای بدخوانیِ خلاق، می توانند به صورتِ ارادی(خودآگاه) و یا غیرِ ارادی(ناخودآگاه)، متنِ متأَخر را از اضطرابِ تأثیر، رهایی بخشند. یکی از عواملِ مؤثر بر بدخوانیِ خلاق آثار داستانی، عنصرِ تداعی است. در مقاله پیشِ رو، حکایتی از مثنوی برگزیده شده است که مولانا آن حکایت را با تلفیق و اقتباس، از دو حکایتِ دیگر ساخته است. بی زمانی و بی مکانیِ حکایتِ مولانا، نزدیکیِ زاویه دیدِ سوم شخص به اوّل شخص و نکره ذکر شدنِ شخصیّتِ اصلی و گرایش به راویِ مفسّر به جای راوی مشروح، تداعی شدنِ گروهِ فتیان در اثرِ شخصیت پردازیِ شاعر، تک گویی های درونی، حدیثِ نفس گویی های شاعر، جریانِ سیالِ ذهن و اطناب در گفت و گوها و...، از جمله ترفندهایی است که به تأثیر از عنصرِ تداعی، در جهتِ بدخوانیِ خلاق، در ساختِ حکایتِ جدید به کار گرفته شده است؛ ازین رو، در ادامه، پس از معرفی و شناختِ نظریه بدخوانیِ خلاق، آشنایی با عنصرِ تداعی و شاخصه های آن، به توضیح و تحلیلِ چگونگیِ تأثیرِ تداعی بر عناصرِ داستانی در جهتِ رهایی از اضطرابِ تأثیرِ دو حکایتِ مبدأ، پرداخته شده است.
۱۳.

تحلیل کارکردها و کاربردهای موقعیت داستانی: «مطالعه موردی: رمان شازده احتجاب»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: موقعیت داستانی ساختار روایت شازده احتجاب

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۵ تعداد دانلود : ۴۶
این پژوهش به کارکردها و کاربردهای موقعیت داستانی می پردازد و نشان می دهد موقعیت، فراتر از جنبه پس زمینه ایِ خود می تواند نقشی فعّال، به عنوان عنصری تأثیرگذار، در داستان داشته باشد. موقعیت داستانی، هم در شکل گیری لایه های معنایی داستان مشارکت می کند و هم در ساخت یابیِ ساختار آن دخیل است. درک حال و هوای داستان نیز ممکن است به طور مستقیم وابسته به موقعیت داستانی باشد. گاهی موقعیت، با تحت تأثیر قرار دادن شخصیت ها، بر فرآیند رشد یا سرکوب آن ها نقش دارد. همچنین، در مواردی، با ایجاد تنش و کشمکش برای شخصیت ها بر طرح داستان تأثیر می گذارد. موقعیت داستانی، در بسیاری از داستان ها، جنبه ای نمادین یا استعاری پیدا می کند و می تواند بر ایده ها و مضمون های کلّی تر داستان دلالت داشته باشد. در رمان شازده احتجاب نیز موقعیت داستانی نقشی مهم و اساسی دارد؛ تا آنجا که به اندازه شخصیت ها و گاهی بیش از آن ها در شکل گیری روایت های درونِ رمان دخالت دارد. سرنوشت شخصیت های داستان شازده احتجاب، چه در گذشته و چه در اکنونِ داستان، به شدت به موقعیت گره خورده است؛ به نحوی که رها شدن از یک موقعیت به معنای تغییری بزرگ در زندگی شخصیت ها تلقی می گردد. پرسش اساسی این پژوهش آن است که موقعیت داستانی چه کارکردها و کاربردهایی در داستان می تواند داشته باشد؟ سپس، به عنوان مطالعه ای موردی، در پی آن است که نقش موقعیت را در داستان شازده احتجاب بررسی کند و درنهایت نشان می دهد در این رمان، موقعیت داستانی عنصری است که اهمیت ساختاری و معنایی دارد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان