محسن بتلاب اکبرآبادی

محسن بتلاب اکبرآبادی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۱۲ مورد از کل ۱۲ مورد.
۱.

بررسی وندها در گویش کهنوجی(مقاله علمی وزارت علوم)

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات علوم ادبی دستور زبان سنتی
  2. حوزه‌های تخصصی زبان شناسی زبان شناسی کاربردی گویش شناسی
تعداد بازدید : ۴۱۵۰ تعداد دانلود : ۱۰۸۷
رودباری از گویش های ایرانی جنوب غربی است که در جنوب استان کرمان در شهرستان های رودبار، کهنوج، منوجان، قلعه گنج، جیرفت، عنبرآباد و همچنین برخی از مناطق استان هرمزگان رایج است و گونه های مختلفی دارد. در این مقاله به معرفی وندهای فعال گونة کهنوجی و توصیف و طبقه بندی آنها در دو زیرگروه اشتقاقی و تصریفی، به مقایسة آنها با زبان فارسی معیار پرداخته ایم. براساس داده های این پژوهش، هرچند بسیاری از وندهای کهنوجی با زبان فارسی رسمی مشترک است، با این حال، برخی از وندهای این گویش یا در زبان فارسی وجود ندارند و یا از بین رفته اند. بنابراین ریشه آنها را باید در زبان فارسی دری یا میانه دنبال کرد. از آنجا که تاکنون تحقیق مستقلی در زمینه معرفی وندهای این گویش صورت نگرفته است، توصیف و شناسایی آنها می تواند امکانات این گویش را در حوزة واژه سازی، بیش از پیش برای پژوهشگران علاقه مند مشخص سازد.
۲.

تحلیل ساختار روایی منظومه های عطّار (الهی نامه، منطق الطّیر و مصیبت نامه)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ساختارگرایی روایت گرماس سفر عطار نیشابوری برمون

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۱۱۰ تعداد دانلود : ۱۲۷۳
ساختارگرایی با طرح ایدة نظام، به بسط چشم اندازی فراگیر در تحلیل متون می پردازد که در طی آن همة اجزای درونی متن به یکدیگر مرتبط و کارکرد هر جزء، وابسته به نظام تلقی می شود. روایت به سبب بنیان علّی و معلولی، انسجام و ظرفیت بالایی که در تحلیل ساختاری دارد، توجّه بسیاری از روایت شناسان را به خود جلب کرده است. در این مقاله تلاش شده است تا با استفاده از آرای روایت شناسان ساختگرا، ساختار روایی سه منظومة الهی نامه، منطق الطّیر و مصیبت نامه ـ که دارای فُرم روایی مشابهی هستند ـ با روش توصیفی ـ تحلیلی مورد بررسی قرار گیرد و قراردادها و قواعد حاکم بر روایت های عطّار کشف و معرّفی شود. این بررسی نشان می دهد که در ساخت صُوری روایت، «سفر» عنصر مرکزی و انسجام بخش منظومه هاست. از این رو، کارکردها و کُنشگران حول این عنصر پردازش می شوند. با انطباق این عنصر در مفهوم عرفانی منظومه ها، مشخّص می شود که ساحت عرفانی و به تَبَع آن، مفهوم صیرورت و «شدن»، به نحو چشمگیری ساختار روایت منظومه ها را تحت تأثیر قرار داده است. ساختار روایی منظومه ها، ساختاری لایه لایه است که ساحت زبانی و صوری روایت، ارتباطی دیالکتیک با ساحت بطنی و تأویلی دارد و همین امر به روایت، جنبه ای ذهنی و درونی داده است.
۳.

کارکرد روایی نشانه ها در حکایت رابعه از الهی نامه عطار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: عرفان نشانه شناسی پی رفت رمزگان روایت شناسی الهی نامه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۶۴ تعداد دانلود : ۱۰۰۴
نشانه شناسی با طرح مفاهیمی چون: نظام، رمزگان، هویت ارتباطی و افتراقی نشانه ها و... روشی دیگرگون را در خوانش متون بنیان نهاده است. این دانش با تأکید بر عناصر درونی نظام، سازکار شکل گیری معنا را از طریق فرایند دلالتی نشانه ها به تصویر می کشد و به طبقه بندی و سازماندهی نشانه ها در جریانِ بظاهر آشفته و بی نظمِ متن می پردازد. الهی نامه عطّار از جمله متونی است که سهم بسزایی در شکل گیری و گسترش روایت های کوتاه و بلند در آثار عرفانی دارد. تحلیل نشانه شناختی روایت در حکایت های این متن می تواند تا حدودی زمینه را برای نمایش نحوه ساماندهی عناصر روایت در متون عرفانی مهیا کند. این مقاله بر آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی، به تحلیلِ نشانه شناختی حکایت «دختر کعب و عشق او و شعر او» بپردازد. این حکایت که به لحاظ ساختار و معنا ارتباط مستقیمی با ساختار روایت جامعِ الهی نامه دارد، نشان می دهد که پیشرفت پیرنگ روایت در این حکایت از طریق تباین و تنش در عناصر دو رمزگانِ قدرت و عشق صورت می گیرد؛ یعنی هر عنصر با قرار گرفتن در ذیل این دو رمزگان هم به لحاظ روایی و هم از نظر زبانی، شکل و معنایی متناسب با آن رمزگان می گیرد و پردازش عناصر روایی حکایت در ضمن این تقابل ها صورت می گیرد. با در نظر گرفتن این موضوع و توجه به این نکته که خود این حکایت در ضمن روایت جامع و عرفانی الهی نامه بیان شده است، می توان گفت که تمامی نشانه های موجود در این حکایت از لحاظ ساختاری، در یک فرایند جانشینی، ذیلِ ساختار و نظام گسترده تری به نام عرفان به معنا می رسند و این قواعد و قراردادهای عرفان است که بر چگونگی شکل گیری و صورت بندی روایت تأثیر می گذارد.
۴.

ساختار دیالکتیکی روزه در متون عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: عرفان ساختار تقابل دیالکتیک تطبیق روزه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۲۷
روزه وقتی در ساختار اندیشگانی عارفان قرار می گیرد، بنا بر ویژگی بطن گرا و تأویلی عرفان، از حوزه معنای ظاهر شرعی فراتر رفته، با گسترش معنایی، جایگاهی فرا شرعی مییابد تا جایی که گاه توجه به روزه شرعی از مبطلات این روزه فرا شرعی می شود. ساختار صیروری- دیالکتیک عرفان که پدیده ها را در فرایند ایجاب و سلب، پیوسته در معرض شدن قرار می دهد، از سه اصل و الگوی سلوکی مشترکِ شریعت، طریقت و حقیقت تشکیل شده است. هریک از مباحث و مقوله ها در این ساختار در حکم عناصر و اجزایی اند که بلافاصله بُعدی تأویلی به خود می گیرند و می توان آنها را زیر سه اصل شریعت، طریقت و حقیقت، با ابعاد معنایی متفاوت، جای داد. با نگاه در زمانی و تاریخی به روزه، مشخص می شود که در مراحل آغازین عرفان و تصوّف، بیشتر، مباحث شرعی روزه مدّ نظر عارفان است؛ اما هرچه از تاریخ عرفان می گذرد، مفهوم روزه جنبه تأویلی می گیرد و خود را با ساختار سه مرحله ای آن تطبیق می دهد. در این مقاله با اتکا به سیر تحول روزه در کتاب های برجسته عرفانی در یک نگاه ساختاری به ذکر شباهت ها و تفاوت های این نگرش ها می پردازیم.
۵.

سازوکار تعلیق در مقامات حریری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: روایت مقامات حریری ادبیت تعلیق زبانی تعلیق روایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۲۴ تعداد دانلود : ۹۴۶
مقامات حریری از جمله آثار حوزه فرهنگ و ادبیات عرب است که به دلیل کیفیت خاص زبان و توجه به بازی های زبانی و روایتمندی و وجهه داستانی اش از ارزش ویژه ای برخوردار شده است. پرهیز از مباحث صرفاً زبانی و تاریخی و توجه به فنون بیان و سخنوری در این اثر و گرایش به بررسی شیوه روایت و پردازش آن در بطن چنین زبانی می تواند زمینه ساز نگاهی نو و پویا در این متن باشد. «تعلیق»، به عنوان یکی از عناصر روایی در این اثر، سازوکار ویژه ای دارد. تعلیق در مقامات حریری مختص به ساحت روایی و داستانی آن نیست، بلکه کیفیت خاص زبان و برجسته کردن ادبیت آن، ضمن افزایش تأخیر و تعویق در سطح معنا و پیشبرد پیرنگ، باعث ایجاد نوعی تعلیق زبانی نیز شده است. این مقاله با توجه به ساحت زبانی و روایی تعلیق، با توصیف و تصویر سازوکارهای این پدیده در مقامات، نشان می دهد که تعلیق زبانی در این اثر ادبی بر تعلیق روایی غالب است.
۷.

مرگ به مثابه تشرف(نوزایی)؛ (نگرش اسطوره ای به آیین های مرگ در حوزه تمدنی هلیل رود)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مرگ مقدس نامقدس تدفین آیین تشرف هلیل رود

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی علوم اجتماعی انسان شناسی انسان شناسی فرهنگی انسان شناسی کاربردی انسانشناسی شهری فرهنگ مردمی
  2. حوزه‌های تخصصی تاریخ گروه های ویژه تاریخ فرهنگی-اجتماعی-اداری ایران
تعداد بازدید : ۱۴۶۹ تعداد دانلود : ۹۲۶
آیین های مرتبط با مرگ در فرهنگ های گوناگون، صرفاً نوعی مراسم کلیشه ای نیست، بلکه حاوی مضامین و نمادهای مذهبی و اساطیری ای است که نشان دهنده گفتمان های حاکم بر آن فرهنگ است. آیین های مرگ، اگرچه در حوزه تمدنی هلیل رود، مانند سایر نقاط ایران، تحت تأثیر گفتمان مذهبی- اسلامی شکل گرفته، امّا در ضمن این آیین ها، باورها و رسومی وجود دارد که در عین اشتراک با فرهنگ های دیگر، نشانگر نوعی اعتقادات اساطیری است که تحلیل آنها می تواند وجوه گوناگون عقیدتی- فرهنگی مرگ را به تصویر کشد. در این مقاله تلاش شده تا با رویکردی اسطوره ای به آیین های پیش و پس از مرگ، به مثابه آزمون تشرّف(نوزایی)نگریسته شود و وجوه نمادین و انتقالی مرگ که منجر به نوعی تغییر وجودی، گذر از هرج و مرج جهان غیر دینی و پیدایش دنیایی دیگر می شود، مورد تحلیل قرار بگیرد. این تحقیق نشان می دهد که باور به مرگ در حوزه تمدنی هلیل رود، همراه با نوعی تقدّس سازی است و تشرف در آیین مرگ، بر اساس تقابل مقدّس و نامقدّس، تشخّص می یابد.
۸.

تحلیل مناسبات قدرت در قصاید ناصر خسرو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: قدرت دین گفتمان تأویل فوکو قصاید ناصرخسرو

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۱۹ تعداد دانلود : ۱۱۲۷
قصاید ناصر خسرو از جمله متون سنتی است که قدرت و گفتمان، نقشی اساسی در شکل بندی آنها ایفا می کند. از آنجا که وجه غالب این قصاید، در واکنش علیه قدرت و گفتمانهای عصر شکل گرفته اند، این قصاید، تبدیل به متونی شده اند که در لایه های زیرین خود، از طرفی سلطه مستقیم قدرت را آشکار می کنند و از طرفی به خاطر بُعد تأویلی و بطنی نشانه ها و آگاهی  ناصر خسرو به  قدرت نشانه ها و زبان  و به ویژه دانش، قدرت و مقاومت، منشی شبکه ای و فروپاشانه به خود گرفته است. در این مقاله تلاش شده با توجه به آرای فوکو، به گفتمان شناسی و تحلیل شیوه های براندازی و تولید قدرت در قصاید پرداخته شود. نتایج این بررسی نشان می دهد که در قصاید، با طرد و نخ نما کردن گفتمان های قدرت و زمینه سازی زبانی از طریق  تکیه بر محور جانشینی نشانه ها و تولید حقیقت، مناسبات قدرت مدام  از طریق گزاره هایی چون دانش، سخن، دین و... به هم می ریزد. قدرت در دیوان ناصرخسرو بنا به سیالیّت نشانه ها و تأویل گرایی ناصر خسرو،  دائم در حال گسترش و واسازی است و قطعیّت ندارد، بلکه مفهومی غالباً زبانی و نسبی است.
۹.

کهن الگوی زن در آثار غزاله علیزاده(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: زن اسطوره کهن الگو علیزاده گیاه پیکری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۷۶ تعداد دانلود : ۹۳۴
در روایت های داستانی معاصر، اسطوره سازوکاری ایدئولوژیک گرفته است. اسطوره بنا به کیفیّت تبیینی خود، در پی توضیح و کشف حقایق ناشناخته و ابتدایی، به ویژه امر لایتناهی و مقدّس است. از این رو، به ناچار خاصیّتی متناقض و مبهم به خود می گیرد، امّا روایت بنا به داشتن پیرنگ، انسجام و کلّیّت ، تلاشی برای ساختاربندی و پیکرسازی حوادث پراکنده است. پس وقتی اسطوره وارد روایت (به ویژه روایت های ایدئولوژیک) می شود، ناچار برای شفّافیّت معنای روایت، تبدیل به اشاراتی زبانی و تصویری می شود. غزاله علیزاده از جمله زنان داستان نویس است که اسطوره را در داستان های خود از طریق زبان و نماد به تصویر کشیده است. از این رو، در آثار وی، اسطوره بیشتر کارکردی هدفدار، فمینیستی و گاه تزیینی و آرایشی دارد. اینگونه نیست که اسطوره به پیرنگ داستان های وی خاصیّتی اسطوره ای داده باشد، بلکه اسطوره، حکم کاتالیزوری (واسطه ای) را دارد که از آن برای ایضاح، تتمیم و تکمیل مضمون روایت بهره گرفته است. در این مقاله تلاش شده است تا نوع پردازش، کارکرد و اهداف اسطوره در سه سطح زبانی، مضمونی و روایی در آثار علیزاده با تأکید بر کهن الگوی زن بررسی شود.
۱۰.

تحلیل کیفیت عرفانیِ زبان در منظومه های عطار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: عرفان تمثیل تناقض بیان ناپذیری تجربة عرفانی منظومه های عطار

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۸۹ تعداد دانلود : ۵۴۳
عینیت گرایی پوزیتیویستی رهیافت غالب زبان علم در قرن بیستم است. همین امر مشکلاتی را در تحلیل زبان دین، که با امر قدسی و غیر تجربی سر و کار دارد، ایجاد کرده است. تحلیل گزاره های دینی با معیار تحقق پذیری، که فقط گزاره هایی را معنادار می داند که ما به ازای خارجی دارند، باعث شده تا زبان دین و عرفان نوعی زبان مهمل با گزاره های کذب تلقی شود. این زبان قواعد و بازی خاص خود را دارد که پی بردن به آن مستلزم نوعی نگاه پدیدارشناختی و ماهوی است. در این پژوهش، ضمن تعریف عرفان و تقلیل آن به تجربة عرفانی، شاخصه ها و نمودهای آن در زبان نشان داده شده است که محمل و بستر هرگونه ارتباط است. به این منظور منظومه های عطار (الهی نامه، منطق الطیر، و مصیبت نامه) بررسی شده است. این تحقیق نشان می دهد که زبان عرفانی منظومه های عطار پیش از آن که کیفیتی متناقض و تمثیلی در معنای رمزی عرفان داشته باشد، کیفیتی تعلیمی و آگاهانه دارد و در بیش تر موارد هنوز به شاخصة تجربة عرفانی نرسیده است.
۱۱.

تنش های فرمیِ معناساز در روایت های تعلیمی (مطالعه موردی و فرمالیستی بوستان سعدی)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: زمان تعلیم فرامتن حکایت منظوم تنش فرمی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۸۸ تعداد دانلود : ۷۵۶
متن، کلیتی منسجم از تنش نشانه هایی است که بر اساس روابطی چون تقابل و تشابه و... با هم همنشین یا جانشین شده اند. در این میان، متونی که به قصد تعلیم و القای معنی خاصی نوشته شده اند، از تنش های فرمی معنا دار و برجسته ای برخوردارند. حکایت های منظوم تعلیمی از جمله این متون هستند که نویسنده آن ها تلاش می کند تا از برآیند تنش میان نشانه های فرمی مانند نظم، شعر و روایت، بیشترین بهره معنایی را بگیرد. در این پژوهش تلاش شده تا با روشی توصیفی- تحلیلی و رویکردی فرمالسیتی و از طریق مطالعه موردی بوستان به عنوان یکی از اثرگذارترین متون تعلیمی، به تحلیل این نشانه های فرمی پرداخته شود و شیوه معناسازی و تعلیمی شدن حکایت های منظوم تعلیمی نشان داده شود. تنش نظم و شعر در معنای زبانی و فرمالیستی آن و برجسته شدن ساحت برونه ای زبان و در نتیجه پیشبرد بدون درنگ روایت، استفاده از توصیفات روایتگر، چرخش های زمانی و درونی کردن زمان، استفاده از فراروایت، مخاطب محوری و... از مهمترین شگردهای فرمیِ معناساز است که منجر به تعلیمی شدن این اثر و متون مشابه شده است.
۱۲.

ناصرخسرو و پساقصیده (تحلیل شاخصه های پسامحوری در قصاید ناصرخسرو)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بازی زبانی ناصر خسرو پساقصیده تناقض معنایی سوژه زدایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۴۵ تعداد دانلود : ۴۸۷
قصیده از سنتی ترین قالب های ادبی است که بنابه کلیت منسجمش ظرفیت ویژه ای در مدح و تعلیم دارد. موضوع واحد و پردازش این موضوع در یک قالب و ساختار بسته باعث می شود تا القای معنی و تأثیرگذاری قصیده بر مخاطب بیشتر شود. قصاید ناصرخسرو، برعکس قصاید رایج سبک خراسانی، بنابه تأویلی بودن زبان، فرمی فرارونده، صیروری و چندلایه به خود گرفته اند که می توان اصطلاح پساقصیده را برای آنها به کار برد. پساقصیده، ناظر بر فرایند زبانی و فرمیک است که قصیده را در فرایندی واسازانه قرار می دهد. پس در این تعریف، پساقصیده نوعی سبک گریزی دوره ای و شخصی است که بنیان ها و اصول موضوعه خود را ویران، برهنه و تجزیه کرده، از ثبات و استحکام می اندازد. در این پژوهش تلاش شده تا با روشی توصیفی- تحلیلی و رهیافتی پسامحورانه، شاخصه های واسازانه و فروپاشاننده زبانی و فرمی این قصاید بررسی شود. فراروی از تقابل های دوگانه، تناقض معنایی، چندلایگی زبان، صیرورت فرم، سوژه زدایی، بافت زدایی، گفتمان سازی و... مهم ترین شاخصه های پسامحوری قصاید ناصرخسرو محسوب می شوند.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان