در اندیشه فقه و کلام امامی طی سده های چهارم و پنجم قمری تحولی آشکار پدید آمده و پژوهشگران غالباً با دو رویکرد متفاوت به بررسی این موضوع پرداخته اند؛ برخی با رویکرد زمینه گرا، زمینه های تاریخی را برجسته کرده و تحول کلام و فقه امامیه در این دوره را متأثر از آن دانسته اند. برخی دیگر با رویکرد ثابت گرا، بر ثبات اندیشه و فکر امامی از دوره حضور تا دوره مورد نظر تاکید کرده و اندیشه امامی آن دوره را صرفاً بسط متون و نصوص پیشین امامیه دانسته اند. در این نوشتار، نخست دو رویکرد یادشده به تفصیل معرفی و نقد شده و این نتیجه به دست آمده است که در تحلیل تحول کلام و فقه امامی در دوره زمانی مورد بحث، نه زمینه گرایی و نه ثابت گرایی بلکه رویکرد سوم با عنوان پیشنهادی «رویکرد اصل-واقع» که زمینه ها و مقتضیات آن دوران و همچنین حفظ اصول و ثابتات کلامی- فقهی مأثور از امامان(ع) را در نظر می گیرد، از اعتبار بیشتری در تبیین موضوع و مسئله برخوردار است.