بسترِ فرهنگی استعاره ها یکی از موضوعات مهم در مطالعات استعاری در چند دهه گذشته بوده و همواره در کانون توجه پژوهشگران حوزه استعاره قرار داشته است. در پژوهش حاضر که هدف آن بررسی رابطه میان استعاره و فرهنگ است، نحوه مفهوم سازی استعاری مسائل و موضوعات مرتبط با جنگ در کتاب «وقتی مهتاب گم شد» (حسام، 1394) با توجه به بافت فرهنگی جامعه مورد مطالعه قرار گرفته است. تحلیل استعاره های به کاررفته برای بیان مفاهیمی مانند جنگ، جبهه، شهادت و نیروهای خودی و دشمن در چارچوب نظریه استعاره مفهومی (لیکاف و جانسون، 1980، 1999؛ لیکاف، 1993) نشان می دهد که نویسنده از استعاره های مفهومی متعددی برای بیان این مفاهیم استفاده کرده که اغلب آن دارای شالوده فرهنگی و متأثر از نگرش ها و باورهای اسلامی نویسنده هستند. از جمله این استعاره ها می توان به «شهادت، سفر/پرواز/مسیر است»، «شهادت، امتحان است»، «شهادت، مزد است» «جبهه، کربلا است» و «جبهه بهشت/جهنم است» اشاره کرد. این یافته ها همسو با دیدگاه زبان شناسان شناختی نشان می دهد که استعاره ها علاوه بر مبنای جسمانی، مبنای فرهنگی نیز دارند و یکی از راه های شناخت یک فرهنگ، شناخت استعاره های فرهنگی آن است.