آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۵

چکیده

چنین می نماید که با توجه به مبانی فکری دکارت، به سادگی نمی توان درباره امکان تجربه در فلسفه او سخن گفت چراکه او در شاهکار فلسفی اش، تأملات در فلسفه اولی، از همان آغاز با طرح شک افراطی بساط عالم حس را که موضوع اصلی تجربه و پیش شرط امکان آن است، چنان فراهم می چیند، که تا «تأمل ششم»، محسوسات در محاق هستند و در آنجا نیز به شیوه ای کلامی و با استناد به نافریبکاری خداوند می کوشد عالم حس را سرجای خود بازگرداند. اما در اینکه تا چه اندازه در این راه کامیاب بوده است میان دکارت شناسان اختلاف نظر بسیاری هست. ما در پژوهش پیشِ رو می کوشیم نشان دهیم که اگر غایت فلسفه دکارت را چنان که خود بدان تصریح دارد سیطره آدمی بر طبیعت بدانیم تا جایی که او فلسفه اش را «فلسفه عملی» در برابر «فلسفه نظری» مدرسیان می نامد، چاره ای جز این نداریم که نه تنها به امکان که به ضرورت تبیین تجربه در اندیشه دکارت اذعان کنیم. توضیح اینکه این سیطره و تسخیر آدمی بر طبیعت در فلسفه عملی دکارت، تنها در تجربه است که تحقق می یابد، بدین معنا که واپسین حلقه رابط فاعل شناسا با طبیعت همانا تجربه است که عالم را در زیر سیطره و چیرگی او درمی آورد و از این رهگذر، قرار است علم دکارتی سروسامان گیرد. حال اگر نتوانیم تجربه را در اندیشه او تبیین کنیم و توضیح دهیم، غایت آشکار فلسفه او، یعنی تبدیل ما به «اربابان و مالکان طبیعت» تبیین ناپذیر می ماند.

Epistemological Explanation of Sense Experience in Cartesian Thought

It seems that in Cartesian thought the possibility of sense experience cannot easily be put forward because of the theoretical foundations of his philosophy. He, in his masterpiece, i.e., Meditations on First Philosophy, from the very beginning tries to erase any sign of sensory world - the main subject-matter of sense experience and its pre-condition – through (ordinary or hyperbolical) doubts. His attack on senses is so giant that until Sixth Meditation they cannot be restored unless through theology by recourse to the non-deceiving God. The restoration upon which there are great differences among scholars. In our paper, we try to show that regarding to the end of Cartesian philosophy as the mastery over nature, to the extent that he explicitly calls his philosophy, “practical” as opposed to the “theoretical” philosophy of Scholastics, we cannot help but accept not only possibility of sense experience but also its necessity. This mastery over nature can only be attained, for human beings, within the realm of sense experience which is the final link among man as the thinking thing and nature as the extended one, through which the Cartesian science is to be established. Now, if sense experiences have remained unexplained in Cartesian thought, Descartes’ claim that “our philosophy makes us the lords and masters of the nature” remains unexplained, too.

تبلیغات