آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۴

چکیده

دلوز در نقد هستی شناسی ذات در کتاب منطق معنا به ارائه «هستی شناسی معنا»ی خود می پردازد که مفهوم «معنا» به عنوان نقطه مرکزی این هستی شناسی به منظور پیوند هستی و اندیشه در آن طرح می شود. وی با استفاده از منطق رواقی و مفاهیمی همچون لکتا، رخداد، اثر، بیان، و ... و همچنین با به کارگیری مفاهیم نسبت واگرایی و هم گرایی بین سِری های تکینگی-رخدادهای لایب نیتس، جایگاه هست-منطقی «معنا» را اثبات می کند. بدین ترتیب، هدف از این مقاله بررسی مفهوم «معنا» در کتاب منطق معنای دلوز و ارائه تبیینی از هستی شناسی/منطق معنای اوست. بدین منظور، پس از نظری اجمالی بر بستری که نظریه معنا در آن طرح می شود و از این نظریات گسست می یابد، در جهت موضع یابی معنا در اندیشه دلوز پیش می رویم و با ترسیم پیوندهای معنا با مفاهیم و ایده های دیگر می کوشیم به فهم هستی شناسی/منطق معنا نزدیک تر شویم و موضع دووجهی معنا را روشن سازیم. بر این باوریم که این گام ها در نهایت می تواند نسبت زبان و هستی را در فلسفه دلوز آشکارتر کند.

The Concept of ‘Sense’ in Deleuze’s Logic of Sense.

Critiquing the ontology of essence, Gilles Deleuze, in the Logic of Sense, provides an “ontology of sense” in which the notion of ‘sense’ as its central point is developed to establish a connection between thought and existence. Employing Stoic logic and concepts such as lekta, event, effect, expression, etc., and also applying Leibniz’s concepts of convergence and divergence relation between series of singularities- events, he presents his new ontology. This paper, aims to examine the notion of ‘sense’ in Deleuze’s Logic of Sense and provide an account for his conception of ‘Ontology of Sense’. So, after a glimpse at the ground which it grows and departs from, we go further to determine the topology of sense in Deleuze’s thought and get closer to understanding his ontology of sense, by making its connections with other concepts and ideas. Finally, we hope these steps could illuminate the relation between language and existence in Deleuzian philosophy.

تبلیغات