وحیِ غیرقرآنی در اندیشۀ فیض کاشانی (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
وحی یکی از مفاهیم کلیدی ادیان است که بنا بر اعتبارات مختلف نزد متکلمین مسلمان تقسیمات گوناگونی دارد. یکی از این تقسیمات کلامی، وحی قرآنی در مقابل وحی غیرقرآنی است که از آن به «وحی بیانی» یا «غیرمتلو» تعبیر می شود و بسیاری از بزرگان اهل سنت و شیعی از جمله فیض کاشانی بدان معتقدند. نوشتار پیش رو پس از بیان پیشینه ای از پژوهش هایی که از سوی موافقان و مخالفان وحی غیرقرآنی انجام شده، به تبیین دیدگاه فیض کاشانی در مورد وحی غیرقرآنی پرداخته و مصادیق، ادله و پیامدهای آن را تحلیل نموده است. با توجه به تمایز تعاریف «نبی» و «رسول» و «امام» در دیدگاه فیض کاشانی، از کنار هم چیدن نظریات وی که غالباً از کتاب الوافی ، الصافی و علم الیقین گرد آمده، نتیجه می شود که فیض هرچند به بعضی از ادله ای که مستند برخی موافقان، برای اثبات وحی غیر قرآنی واقع شده استناد نکرده، وجود وحی غیر از قرآن را پذیرفته و قائل به ارسال وحی بر پیامبر(ص) قبل و بعد از رسالت بوده است. به باور وی پیامبر(ص) هم زمان با قرآن، وحی «غیرقرآنی» را نیز دریافت می کردند که از مصادیق آن سنّت، ولایت علی(ع)، فضیلت اهل بیت(ع)، جزئیات احکام و... است.از دید فیض رویه غالب در وحی غیر قرآنی، تفسیر قرآن است؛ هرچند در وحیانی بودن مواردی غیر از تفصیل قرآن، از قبیل اذان و بشارت ولادت امام حسین(ع) نیز فیض تصریح داشته است. فیض با وجود گستره وسیعی که برای وحی غیرقرآنی قائل شده است، تحریف قرآن را نپذیرفته و روایات تحریف نما را بر فرض صحت، بر تحریف معنوی حمل کرده که الزامی بر تحریف لفظی قرآن ندارند.Non-Quranic Revelation in the View of Fayz Kashani
A belief in non-Quranic revelation in the view of some Shiite thinkers is incompatible with the rejection of suspicion of distorting Quran (distortion to deficiency) from Shiites’ point of view, Which illustrates the necessity of this research. The present article, after the elaboration of views by early Shiite narrative communities on the subject of distortion and non-Quranic revelation, deals with the view of Fayz Kashani as the owner of the first comprehensive Shiite narrative. Care in his books shows that Fayz, like the owners of the four books (in his logical way), has not accepted the distortion of the Quran while considering the scope of revelation beyond the Quran. By focusing on the differences he has marked between ‘prophet’ and ‘messenger’ as well as considering and analyzing his theories entirely, often collected from Al-Wafi and Al-Safi, one we conclude that Fayz has believed in sending revelation to the Prophet (PBUH) both before and after the mission. That is, he believed that the Prophet (PBUH) received other revelations along with the Quran, which is termed as ‘non-Quranic revelation’ in this article. Examples of this type of revelation include: Sunnah, guardianship of Ali (AS), the virtue of Ahl al-Bayt (AS), the details of rulings, and so on. These types of revelation are often an interpretation and explanation of the Quran, However, in the revelation of things other than the details of the Quran, some notions such as the call to prayer or the good news of the birth of Imam Hussein (AS) have also been specified. Despite this wide range of non-Quranic verses, Fayz did not accept the distortion of the Quran and carried the narrations of distortion on the assumption of authenticity to spiritual distortion, which is not obligatory on the literal distortion of the Quran.