زندگی برهنه، مسخِ واقعیت و خشونت در پسران نیکل (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
مقاله حاضر به بررسی مفاهیم «مسخِ واقعیت» و «خشونت» و تأثیر آن بر «دیگری نژادی» می پردازد. نویسنده با استفاده از رویکرد مطالعات فرهنگی و بهره گیری از نظریات منتقدانی نظیر باتلر و ژیژک و تمرکز بر موضوعاتی نظیر «خشونت آشکار/سوبژکتیو»، «خشونت پنهان/ ابژکتیو» و «سوگ» در پی پاسخ به این پرسش بنیادی است که ساختار سیاسی آمریکایی، علی رغم داعیه دموکراسی و تساوی، از چه روش هایی در راستای حفظ ساختار سنتی آپارتاید استفاده می کند؟ بدین منظور، رمان پسران نیکل ( 2019)، اثر کلسان وایت هد بررسی می شود تا با تمرکز بر انواع خشونت و روش های «مسخِ واقعیت» به چگونگی حذف تدریجی «دیگری نژادی» و درنتیجه حفظ سلسله مراتب قدرت بپردازد. چنین استدلال می شود که اعمال پدیده «مسخِ واقعیت» علیه «دیگری نژادی»، نسخه افراطی «زیست سیاست» فوکویی است؛ چراکه همانند «زیست سیاست»، در این پدیده نیز قتلِ «دیگری نژادی» از سوی غرب با مصونیت قضایی همراه است؛ با این تفاوت که در پدیده «مسخ واقعیت»، ماهیت وجودیِ «دیگری نژادی» از همان ابتدای امر انکار می شود: یعنی، «دیگریِ» غرب ابتداً با مکانیسم های بازنمایی، از رده «انسانیت» خارج و سپس به «مرگ مدنی» دچار می شوند، به طوری که گویا هرگز فردی نبوده که زنده باشد تا قربانی جنایتی شود. درچنین حالتی، «دیگری» با کمترین هزینه سیاسی و درنتیجه بدون «سوگ» از اجتماع حذف می شود. گستردگی این امر، دال بر تقلیل یافتگی مفهوم «انسانیت» و خشونت عمیق ساختاری در عصر حاضر است.Bare Life, Violence, and Derealization in The Nickel Boys
This article focuses on the notions of ‘derealization’ and ‘violence’ to discuss the status of the racial ‘other’ in The Nickel Boys (2019), the acclaimed work of African-American writer, Colson Whitehead, from the perspective of new left thinkers and critics. Drawing on the views of Butler and Slovej Žižek, this paper argues why the United States of America, despite its democratic claims, has been torn by apartheid. To this end, the notions of ‘subjective’ violence, ‘objective’ violence, and ‘grief’ are discussed to depict such strategies as derealization which were deployed against the racial ‘other’ to eliminate him gradually from American society. It is argued that with the emergence of the ‘biopolitical’ structure and its focus on the management of the body, the hierarchy of ‘us and them’ was not done away with. On the contrary, it just replaced the old strategy of ethnic cleansing with a panopticon one which managed the racial ‘other’ by ‘derealizing’ and, thus, reducing him into a ghostly figure of ungrievable life who would be vanished soon. It can be drawn that in this system, the racial ‘other’ stands somewhere between death and life leading an Agambian ‘bare life’ of liminality in which he is treated as less than human.