آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۵

چکیده

مسئله اصلی این پژوهش پی بردن به چگونگی نسبت میان مفهوم «وجود» و معنای «خدا» در رسائل کلامی بوئثیوس است. بدین منظور چهار مسئله به روش تحلیلی-توصیفی در رسائل کلامی مورد واکاوی قرار می گیرند: 1. چرا بوئثیوس بحث وجودشناسی را در رسائل کلامی مطرح کرد و هدف او از بیان تمایز بین «وجود» و «آنچه هست» در این رسائل با ماهیّتی کاملا مسیحی و الهیّاتی چه بود. 2. تأثیر بحث مزبور در تبیین تعالی خداوند به واسطه سه صفت «ثبوت»، «کمال» و «خیر بودن» وجود؛ 3. تأثیر این بحث در «خالق بودن» خداوند؛ 4. تأثیر آن در «واحدبودن» خداوند. بررسی این موارد مؤدی به این نتیجه شد که بوئثیوس با تمایز قائل شدن بین «وجود» و «آنچه هست»، خداوند را موجود بسیطی می داند که «وجود» و «آنچه هست» در او یکی است، بنابراین وجود برای او ضروری است. کمال خدا نیز به سبب بساطت ذات او است؛ چون او ذات و جوهر خویش است، بنابراین هر کمیّت و کیفیّتی که بر خداوند اطلاق شود حمل جوهری خواهد بود. بوئثیوس بساطت خداوند را از نظر اصالت وجود و فعل توضیح می دهد و وجود خدا را مساوی با خودِ خیر می گیرد، امّا مخلوقات که بسیط نیستند، به غیر از خیربودن چیز دیگری هم هستند. خالق و مخلوق تفاوت جوهری دارند و حضور جامع او ورای دو مقوله مکان و زمان به جوهر خداوند برمی گردد. بوئثیوس با تفکیک عدد انتزاعی از عدد عینی معتقد است تثلیث موجب کثرت نمی شود، چون در خدا هیچ تفاوت ماهوی وجود ندارد و او چیزی جز ذات خودش نیست.

How the relationship between the concept of "Being" and the meaning of "God" in Boethius' theological treatises

The central issue in this article is to understand how is the relationship between the concept of "Being" and the meaning of "God" in Boethius' theological treatises. To this end, four issues are analyzed analytically-descriptively in Theological Treatises ; 1. Why did Boethius raise the issue of ontology in Theological Treatises , and what was his purpose in distinguishing between "esse" and "id quod est" in these treatises with a purely Christian and theological nature? 2. The effect of this discussion in explaining God ' transcendence through the three attributes "necessity", "perfection" and "to being goodness" of being; 3. The effect of this discussion on God's "creation"; 4. Its effect on God ' unity. The study of these cases led to the conclusion that Boethius, by distinguishing between "esse" and "id quod est", considers God to be a simple being in whom "esse" and "id quod est" are one, so being is necessary for Him. God ' perfection is also due to His simplicity essence; because He is His own essence and substance, so any quantity and quality that is applied to God will be the carrying of substance. Boethius explains God ' simplicity in terms of the originality of being and action, and equates God ' being with the Goodness itself, but creatures that are not simple are something else in addition to being good. The Creator and the creature are substantial different, and His Ubiquity goes back to God ' substance beyond the two categories of place and time. By distinguishing the abstract number from the concrete number, Boethius believes that the Trinity does not produces plurality, because there is no difference of merit in God and He is nothing but His own essence.

تبلیغات